eitaa logo
کانال دختری از جنس کویر
153 دنبال‌کننده
69 عکس
27 ویدیو
0 فایل
بسم رب الشهدا اینجا با نوای حقیقت دل دختری از جنس جامعه همراه باشید.... شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید!😉 من اینجام که شما را بشنوم🥲 @Hasti88km ✅نویسنده ✅فعال رسانه ✅دغدغه‌مند مشکلات شما
مشاهده در ایتا
دانلود
مدت ها بود تلاش می‌کردم خاطرات گذشته را،همانطور که متعلق به گذشته بود،فراموش کنم...... اما آن روزهای تلخ،دردناک و بی‌رحم نباید فراموش می‌شد بلکه باید در تاریخ به یادگار نوشته می‌شد! روزگاری که اتحاد،صلح و همبستگی جایش را داده بود به سیاهی جهل و خشم..... روزگاری که فرزند،مادر را بخاطر عقایدش به چشم حقارت می‌نگریست....‌ روزگاری که پدر از کرده ی فرزند خود،سر خجالت خم می‌کرد....‌ روزگاری که همسران با تنها یک جمله ی،عقایدم به خودم مربوطه،از یکدیگر روی برمی‌گرداندند..... آری....!آن روزگار قلم به دست گرفته بود تا صفحه ی دیگری از تاریخ را به نگارش در آورد.... و آه که ای کاش قلمش می‌شکست و اینگونه بر ما تلخ نمی‌نوشت....ای کاش قلمش می‌شکست و اتحاد ما را نمی‌شکست.... ای کاش دستش را روی سرمان می‌کشید و با صدایی مهربان ما را از این کابوس جدا می‌کرد.... اما تاریخ است دیگر؛بی رحم است. دقیقا آن جا که می‌بیند سرت را بالا گرفتی و با قدرت قدم بر می‌داری،چنان دستت را می‌گیرد و می‌تازد که جز با سر تسلیم راضی نمی‌شود.... آری....سرم را بالا گرفته بودم و در دنیای خودم می‌تاختم تا اینکه روزگار مرا دعوت کرد به چالش تشخیص حق از باطل.... کنجکاوی را کردم دستیارم و زدم به دل آن روزگار سیاه‌..‌... به لطف موج روانی رسانه ها،جستجوی خود را از کف خیابان شروع کردم.... در خیال خود مشت آزادی بالا آوردم و پرچم پیروزی کاذب خود را برافراشتم! اما آن مشت خیلی زود به سر خودم فرود آمد! و باری دیگر به زمین خوردم.....اما ناامید نشدم!سخت بود؛درد داشت؛اما بلند شدم.... خسته از روزگار،دل به تاریخ زدم.‌.... سفرها کردم به دل تاریخ.... کنارش نشستم و از درد هایش پرسیدم! خواستم مرحمم شود اما دردهای او بیشتر از من بود! اما در پایان تاریخ به من یک هدیه داد..... ارزشمند بود؛خیلی ارزشمند آن هدیه تفکرم بود... آری بلاخره آن گمشده ای را که در کف همان خیابان ها از دست داده بودم و سال ها با توهم بودنش زندگی کرده بودم؛یافتم.... در تمام این مدت در حسرت مشت هایی بودم که برای زن و آزادی اش بالا آمده بود اما به زمین خورده بود..... در تمام این مدت در حسرت تفکر به مقصد نرسیده ام بودم،درحالیکه نمی‌دانستم من با شعار آزادی،زندگی ام را از دست داده ام..... از آن روز بود که تصمیم گرفتم برای جبهه ی حقی که پشتش به ذات حقیقی عالم،یعنی صاحب امر،گرم بود،بجنگم.... مدت ها بر زن بودن خود حسرت می‌خودم و در آرزوی گرفتن اسلحه و رفتن به میدان تیر و تفنگ و پایان خوش شهادت،ماندم‌... مدت ها به دنبال میدان جنگ بودم.... تا اینکه امروز به آرزوی خود رسیدم.... من امروز به اینکه دختر ایرانم افتخار می‌کنم! امروز با افتخار میدان جنگم را پیدا کردم و پا به رسانه گذاشتم! من،،امروز با افتخار وارد شدنم به رسانه را به رسمیت اعلام می‌کنم؛ تا در این جنگ نرم،قلمم را بدست بگیرم و بر حق بنویسم.... به حق بنویسم،به حق بگویم و به حق بمانم تا شهیدوارانه زندگی کنم..... و از خانواده ی محترمم و آقایان و و تمام عزیزانی که این شخص حقیر را در این راه پر پیچ خم همراهی کردند،نهایت تشکر و قدردانی را دارم.... و خواستار حمایت های بی وقفه شان در ادامه راه نیز هستم... از خداوند منان توفیق روزافزون و سلامتی را برای این بزرگواران خواستارم.... و در آخر و برای شروع بسم الله الرحمن الرحیم بسم رب شهدا و الصدیقین و از همراه همیشگی ام،پروردگارم،کمک می‌خواهم برای تثبیت این قلم در راه حق.... ارادتمند عرصه ی خبر و رسانه: 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید!👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan
اگر شهید نشم، می‌میرم! روایت شیرین‌شدن چایی که بهایش یک عمر حسرت، دوری و تلخی‌ست! روایتی از هوس‌های خیابانی تا عشق حقیقی! روایتی از پیدایش عفت از نفرت! روایت چایت را من شیرین می‌کنم، روایتی‌ست زیبا از نفرت، حسرت و کینه تا عشق، مهر و محبت..... روایتی که آغشته‌شده به بالا و پایینی یک زندگی از کف خیابان های آلمان تا عرش، در آسمان ایران.... اگر عاشق ماجراجویی هستی..... اگر دوست داری طعم واقعی عشق را بچشی.... بهت پیشنهاد می‌کنم طعم شیرین این چای را حتما امتحان کنی! چایی که به دست ذهن ، نویسنده‌ی خوش‌نویس و خلاق کشورمان، شیرین شده است. چایی که ذره‌ای از آن کافیست تا مست این عاشقانه شوی..... ✍️ 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید!👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناله های مردم اردکان دل آسمان را شکافت
مراسم پرفیض دعای عرفه به میزبانی شهید گمنام مسجد المهدی اردکان برگزار شد.
خبرنگاردانش‌آموز: تصویربرداردانش‌آموز: 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید!👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برگزاری جشن بزرگ عید لبیک در اردکان با حضور جمعی از مسئولان و استقبال پرشور مردم، افتتاحیه جشن‌های سه‌گانه «قربان_غدیر_مباهله» همزمان با عید قربان در محل یادمان شهید گمنام پارک آزادی اردکان برگزار شد‌. خبرنگار‌دانش‌آموز: تصویربرداردانش‌آموز: 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید!👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمره انضباطی مدیران شهر، چند؟ امشب پس از مدت‌ها تصمیم گرفتم دوربین و قلم را کنار بگذارم و به جای اینکه در چشم مردم باشم، در کنارشان باشم و به عنوان یک شهروند به تماشای برنامه بنشینم. که خدارا شاکرم که این تصمیم را گرفتم تا چالش و مطالبه‌ای دیگر بین ما و مسئولان صورت گیرد! اینجا به قول مسئولان جشن بزرگ هادی است؛ جشنی که با استقبال خوب مردم روبرو شده‌، اما مانند همیشه کمبود جا، شهروندان را به جان یکدیگر انداخته است.! جشنی که بسیار تبلیغ شد، اما باز هم مثل همیشه صندلی برای نشستن کم است و بسیاری از مردم مجبورند روی زمین یا در باغچه‌ها بنشینند! و در حالی‌که مردم به انتظار نشسته‌اند هنوز پس از یک ساعت تاخیر برنامه شروع نشده است.... صبر کودکان لبریز شده و صدای مردم در آمده است و اما احتمالا مسئولان ما در ردیف جلو یا به قول معروف VIP نشسته اند و درباره مسائل شهر تصمیم‌گیری می‌کنند! بد نیست قبل از برگزاری برنامه، زیرساخت مورد نیاز را آماده کنید و بعد اینگونه تبلیغ جشن‌های بزرگ‌تان را بکنید! منتظر پاسخ مسئولان هستیم! خبرنگار‌دانش‌آموز: 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan/7
داغ در داغ،لاله در لاله و عشق در عشق! امده بودند تا اندکی از داغ هجران سردار عزیزشان حاج قاسم را فرونشانند، پیر و جوان،مرد و زن،حتی کودکان و چه سنگدل بودند پست فطرتانی که این داغ را با داغی دیگر تازه کردند. حادثه،سهمگین بود و درد و داغِ ناشی از ان سنگین تر از انچه قابل تصور است.... و در این میان کودکانی چون کاپشن صورتی که سالروز تولدش است در اوج مظلومیت و معصومیت بی آنکه جرم و گناهی داشته باشند از خاک به افلاک پرواز کردند و فریاد کاپشن صورتی ها در گوش زمین و زمان و اسمان ها بلند است و تاریخ ان را به ثبت رسانده و روزی خواهد امد که به حکم تقاص الهی بِاَیِ ذَنبٍِ قُتِلَت گریبان ظلم و ظالمان گرفته خواهد شد.... آن روز دیر نیست! 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan/7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز روز از فرش به عرش رفتن است..... امروز روزی ست که می‌توان دست در دست خدا در آسمان ها قدم زد.... امروز می‌توان به آغوش خدا پر کشید.... امروز روز عاشق شدن است.... روزی که باید چشم باز کرد و در دنیای عاشقان قدم گذاشت.... روزی که باید رسم عاشقی آموخت.... اما همه ی این‌ها به تو نیاز دارد..... برای بالا رفتن به رخصت تو نیاز است! برای رسیدن به خدا به دستان تو نیاز است! برای پرواز به بال های تو نیاز است! برای عاشق شدن به عشق تو نیاز است! و برای عشق بازی باید از تو رسم عاشقی آموخت! آری علی جان!برای عاشق بودن،برای بزرگ شدن،برای خوب بودن و برای انسان بودن به تو نیاز است.... ✍️ 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan/7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریم واسه مهمونی ۱۰کیلومتری غدیر......😍 اگه تو هم دوست داری توی مهمونی ۱۰کیلومتری غدیر باشی پس همراه من باش 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan/7
علی جان♥️ 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan/7
و هدیه‌ی امروز حضرت علی🥹 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan/7
وقتی حرف می زنیم، بیشتر می خواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را. کسی که قانع شده باشد، کسی که به اندیشه های خود ایمان داشته باشد، اصلا حرف نمی زند…! فریدون تنکابنی 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan
آنان که به من بدی کردند ، مرا هشیار کردند آنان که از من انتقاد کردند ، به من راه و رسم زندگی آموختند آنان که به من بی اعتنایی کردند ، به من صبر وتحمل آموختند آنان که به من خوبی کردند ، به من مهر و وفا ودوستی آموختند پس خدایا : به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی واخروی من شدند ، خیر ونیکی دنیا وآخرت عطا بفرما . -شهید دکتر چمران- 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan
خبرنگاری را اصولی و عملی یاد بگیرید ثبت‌نام دوره جامع آموزش خبرنگاری کوله‌پشتی در خبرگزاری پانا شهرستان اردکان با همکاری بسیج رسانه، آموزش و پرورش و سازمان دانش‌آموزی شهرستان اردکان معتبرترین مرکز آموزش خبرنگاری شهرستان اردکان 🔶🔷🔷🔷🔷🔷🔶 علاقمندان در هر رشته‌ای که دوست دارند می توانند ثبت‌نام کنند 📝اصول خبرنویسی 🎥تصویربرداری 🖼فتوشاپ 📸عکاسی 💻تدوین برای ثبت‌نام به لینک زیر مراجعه کنید. https://digiform.ir/pana140304 زمان برگزاری کلاس‌ها اصول خبرنویسی مقدماتی شنبه و دوشنبه: ۱۰ تا ۱۱:۳۰ عکاسی سه‌شنبه ۱۰ تا ۱۱:۳۰ فتوشاپ پنجشنبه و جمعه: ۱۷ تا ۱۸:۳۰ تدوین و تصویربرداری هم متعاقبا اعلام می‌شود و تمامی کلاس‌ها بعد از ثبت‌نام قطعی، تنظیم نهایی می‌شود. در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر، سوالات خود را به ۰۹۳۹۰۲۱۸۲۷۲ پیامک کنید. https://eitaa.com/PanaArdakanNews را به دیگران هم معرفی کنید ❇️ @PanaArdakanNews خبرگزاری دانش‌آموزی پانا شهرستان اردکان
بی بهانه برای دلی که تنگ است..... امروز چشم که گشودم دلتنگی‌ام برای قلمم را حس کردم..... دلم می‌خواست قلم به دست بگیرم و چند قدمی را در جهان پرهیاهوی دلم بردارم.... دلم می‌خواست برای تو بنویسم.... می‌خواستم برایت از شکست هایم،دلتنگی‌هایم و از دنیایی که هرروز روی جدیدی از خود نشان می‌دهد و منی که خسته ام از جنگیدن،از قوی‌ماندن و از خندیدن،بنویسم..... می‌خواستم برایت در نامه ام بگویم دلم آغوش می‌خواهد؛دلم گریه می‌خواهد؛ آری! می‌خواستم بگویم دلم تو را می‌خواهد! پس خود را در دنیای خیالاتم رها کردم..... دلم می‌خواست برایت بهترین کلمات را از جهان درونم به یادگار بیاورم..... می‌خواستم برای بیان احساسم بهترین جملات را انتخاب کنم..... دلم می‌خواست آنقدر زیبا بنویسم که لبخند رضایتت را ببینم....! پس در دنیای کلمات قدمی زدم..‌. اما از آن همه هیاهو نفسم تنگ شده بود و من به تنگنا افتاده بودم...... تو،من،عشق،عاشقی،دلتنگی،دوری،تنهایی،جهان،مهربانی و محبت...... من بودم و یک دنیا کلمه ای که برایم آشنای غریب بودند! بین بود و نبود،مانده بودم! نمی‌دانستم از کجا شروع کنم.... اصلا دیگر تحمل آن هیاهو را نداشتم! ذهن کوچک ناتوان من هم دیگر قدرت تفکر نداشت! حتی تخیل هم چیزی جز خاموشی برایم نداشت! هزار و یک داستان ساختم برای حرف زدن با تو.....! از هزار و یک گذر عبور کردم تا به گذرگاه تو برسم....! به هزار و یک در زدم تا آنچه شایسته ی عشق توست؛پیدا کنم....! اما نشد،نتوانستم....! مانده بودم بین ناتوانی و دلی که پیش تو گیر بود و به بیخیالی برای نوشتن،راضی نمی‌شد! دلی که نمی‌گذاشت ثانیه ای فکرت را رها کنم.... دلی که دستم را گرفته بود و در آن دنیای بی‌پایان می‌دوید.... دلی که عاشق بود و بهترین ها را برای عشقش می‌خواست.... چشمانم را باز کردم و به رسم همیشه قلم به دست گرفتم که بنویسم بر قلب روان کاغذ و بعد آن را وارد قلب سنگی فضای مجازی کنم.... اما انگار آن قلم زیبایی هم که گاهی درد را فریاد زده بود؛گاهی عشق را و گاهی نفرت،چیزی برای گفتن نداشت! خواستم بنویسم آن روز که تو را خلق کردند جهان،ز خرسندی وجودت،دور خود چرخید و فلک ز شادی،فریادش دل آسمان را خراشید و آسمان هفتم را از برایت نهان کرد.... اما هیچ یک از این‌ها به دلم ننشست! پس بدان که ذهن کوچک من در دامان خود چیزی برای وصف تو ندارد.... بدان که دنیای کلماتم نمی‌تواند عشق من را برایت توصیف کند..... و من امروز قلم به دست گرفتم تا با ناتوانی ام و برای قلبی که به عشقت می‌تپد بنویسم: دوستت دارم! به اندازه‌ی تمام دلتنگی‌هایم.... و به اندازه‌ی تمام گریه ها و خنده هایم..... و برای تمام دلخوشی‌ام.... حسین جانم! دوستت دارم.... دوستت دارم و سخت دلتنگ حرمتم.... و آمده ام تا در آغوش محرمت اشک بریزم.... آمده ام تا تو را از تو بخواهم.... آمده ام تا مجوز ورود به حرمت را بگیرم.... آمده ام و با عشقت چشم به جهان گشودم و برای عشقت چشم از جهان بر هم خواهم گذاشت..... ✍️دوستدار حسینی 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan
بگذار بی‌مقدمه برایت بگویم...... برای دلی که عاشق است چه مقدمه ای می‌توان نوشت؟ دلم پرسه می‌خواهد.... دلم رهایی زیر آسمان شهر می‌خواهد.... اما نه در این دیار! من در این دیار آنچه خواستم،پیدا نکردم! چه روز ها و شب ها در این شهر پرسه زدم و جز قدرت،منفعت،شهرت و کینه چیزی ندیدم! انگار مردم این دیار با محبت،ایثار و عاشقی غریبه هستند! این مردم در مقابل محبت، به تمسخر پوزخندی می‌زنند و می‌گذرند! و من گریزانم از این تاریکی! می‌دانی من هوس پرسه در دل، در سر دارم! اما آقاجان! چه کنم که دل پیش تو گیر است و من هوس پرسه در حرم تو دارم! اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (ع) ✍️ 👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉 https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan