🕊 سبک بال
📖 ... بچههای گردان امام علی(ع) که فرماندهشان «رضا ملکیان» را از دست داده بودند، از بقیه بچهها بیشتر غصهدار بودند. بیتابی و ناراحتی آنها مرا کنجکاو کرد تا از بچههای گردان او، این قضیه را پیگیری کنم ... از یکی شنیدم که میگفت: «رضا تمام پساندازش رو دو روز قبل از شروع عملیات، بین تعدادی از نیروها تقسیم کرد و گفت: «این برای شماها! این پول به کار من نمیاد! دیگه نیازی به اینها ندارم، مال شماها باشه، سلام منو هم به بقیه برسونید!» صبح روز عملیات هم وقتی که با ضدانقلاب درگیر شدیم، به بچهها گفت: «شما دشمن رو سرگرم کنید تا من با موتور برم جلو»، اما چیزی نگذشت که در حین عملیات ...» به اینجای حرفش که رسید، بُغضش ترکید...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #تیپ_ویژه_شهدا #کردستان #شهید_رضا_ملکیان #شهید_محمدعلی_گنجی_زاده #پیرانشهر #سردشت #ضدانقلاب
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 کرمانشاه را معرفی کنید
🎙بیانات #رهبرانقلاب
📚 #دوشکاچی #کرمانشاه #دفاع_مقدس
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
💠 کاک ناصر
📖 با شهادت برادر کاظمی، عملیات چند روزی متوقف ماند. به پیرانشهر برگشتیم. وقتی به پادگان رسیدیم و چشممان به محوطه و ساختمانهای آنجا افتاد، بغض، گلویمان را فشرد. وقتی نگاهم به میدان صبحگاه و سکوی سخنرانیاش افتاد، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و ناگهان اشکم جاری شد. سنگینی غم از دست دادن یاران خوبمان آن قدر زیاد بود که انگار گرد عزا روی پادگان ریخته بودند. در همان ایام شهادت ناصر کاظمی، رادیو از همسرش مصاحبهای گرفته بود که پخش شد و اتفاقی آن را از بلندگوی پادگان شنیدم. در آن مصاحبه، همسرش خطاب به شهید کاظمی یک بیت شعر زیبا را خواند و اگر چه آن را یک بار شنیدم، اما آن قدر آن شهید عزیز در قلبم جا داشت که برای همیشه آن بیت شعر را به ذهنم سپردم و زیر لب با خودم تکرار میکردم:
«ناصرجان! یاد تو هرگز نرود از دل ما، مگر آن روز که در خاک شود منزل ما.»
👈تکمیلی این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #تیپ_ویژه_شهدا #کردستان #شهید_ناصر_کاظمی #پیرانشهر #سردشت #ضدانقلاب
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
✊ ما تا آخر ایستادهایم
📖 نیروهای ما در عملیات عاشورا در محاصره بودند. وقتی همه راهها و تلاشها برای نجاتشان به بنبست ختم شد، فرمانده تیپ با بیسیم به آنها اعلام کرد: «ما دیگه نمیتونیم برای شما کاری کنیم. خودتون هر طور صلاح میدونید اقدام کنید ...» شاید این بدین معنی بود که بروید اسیر شوید تا جان خود را حفظ کنید. نمیدانستم بچهها با شنیدن این پیام، چه واکنشی از خودشان نشان خواهند داد. چند لحظه بعد، از کنار سنگر دوباره صدای بیسیم را شنیدم: «ما مقاومت میکنیم و هرگز تسلیم نمیشیم.» بعد هم صدای بیسیم قطع شد. برای یک لحظه سکوت مرگباری در سنگر حاکم شد و انگار پیام آخر بچهها مرتب توی گوشم تکرار میشد. زمان زیادی نگذشت که صدای شلیکهای پیاپی دشمن به گوشمان رسید. ... بیرحمانه به بچههای ما حمله کردند، ولی دیگر بچهها نه آبی داشتند، نه غذایی و نه مهماتی. تاب مشاهده شهادت بچههای لبتشنه را نداشتم ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #تیپ_نبی_اکرم #میمک #عملیات_عاشورا #شیار_نی_خزر #مقاومت
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
✊ هوری بصیر
📖 ... مواقع استراحت، در سنگر مطالعه میکرد. یک دفتر هم داشت که معمولاً هر روز یک یا دو برگ از آن را با ثبت خاطرات جبهه پر میکرد. یک روز برای سرکشی به نیروها، سوار قایق شدم و به یکی از پاسگاهها رفتم. روی زمین نشسته و به دیوار سنگر تکیه داده بود و همچنان خاطرات روزمرهی جبهه را مینوشت. در کنارش نشستم و با شوخی به او گفتم: «برادر! مدتی هست که میبینم مشغول نوشتنی. چه مینویسی؟ حتماً میخواهی با این دو ماه جبهه آمدنت، جنگ رو به نام خودت تمام کنی؟!» خیلی جدّی به چشمانم نگاه کرد و گفت: «روزی خواهد رسید که کسانی بیایند و بگویند که اصلاً جزیرهای وجود نداشته. عملیاتهای بزرگ ما رو در حد یک درگیری جزئی قلمداد کنند. جای دزد و صاحبخانه رو عوض کنند. ایثار و شهادت رزمندهها رو خودکشی قلمداد کنند و تسلیمشدن و کوتاهآمدن در برابر دشمن رو مایهی پیشرفت کشورمان جلوه دهند!» صحبتهایش که تمام شد، با تعجب نگاهی به آبهای جزیره و سنگرهای اطرافمان انداختم و با دستم به آنها اشارهای کردم و گفتم: «مگه چنین چیزی میشه؟! پس اینها چه هستند؟ مگه اون کسانی که میگی این حرفها رو میزنند، کور هستند و اینها رو نمیبینند؟»
با حالت جدّیتری به من نگاه کرد و گفت: ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #هورالعظیم #بصیرت
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
35.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایت "پایی که بسته شد" از زبان دوشکاچی
📘 کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #عملیات_عاشورا #میمک #عاشورا #تیپ_نبی_اکرم (ص) #شیار_نی_خزر
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
📢علاقمندان آثار #دفاع_مقدس میتوانند
📚کتاب #دوشکاچی (خاطرات آقای #علی_حسن_احمدی) و
📚کتاب #خواب_آذر (خاطرات مادر #شهید_فرزاد_رحیمی) را از #حوزه_هنری #کرمانشاه با ۳۰% تخفیف تهیه نمایند.
📍آدرس: کرمانشاه، خیابان خیام، پلاک ۴۳، حوزه هنری #انقلاب_اسلامی استان کرمانشاه
☎️ تلفن : ۰۸۳۳۷۲۷۱۴۸۹ ، ۰۸۳۳۷۲۲۱۲۶۵ ، ۰۸۳۳۷۲۳۹۴۸۱
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
17.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 حضور فرمانده در محفل یاران
🎥 تیزر دیدار تصویری امام خامنهای (مدظلهالعالی) با یک میلیون پیشکسوت دفاع مقدس
🌷 وعده دیدار 31 شهریورماه 1399
📍 #دفاع_مقدس #رهبرانقلاب
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌾 کمین در گندمزار
📖 ... بالاخره تهدیدم اثر کرد و شروع کرد به گریه کردن. به دست و پایم افتاد و با خواهش و تمنا از من خواست تا او را نکشم. آنقدر مرا قسم داد و گریه کرد که تمام توجهام به او جلب شد. در همین هنگام، ناگهان لوله سرد اسلحهای را پشت گردنم حس کردم و صدایی را شنیدم که به من گفت: «دستها بالا!» با خودم گفتم : «دیگه کارِت تمامه علیحسن! اسیر ضدانقلاب شدی.» به ناچار دستهایم را بالا بردم و او هم مرا خلع سلاح کرد. سایر نیروهایشان هم از شیب مخالف یال بالا آمدند. یکی از آنها که به نظر میرسید فرماندهشان باشد، گفت: «پس بقیه کجا رفتند؟» آن اسیر شروع کرد به داد و فریاد و گفت: «همگی فرار کردند. این هم فرماندهشانه!» ... چند نفر از آنها، به خصوص آن اسیر که خیلی از دست من عصبانی بود، به بقیه پیشنهاد دادند و گفتند: «بکشیمش!» دیگری گفت: «نه! نمیکشمیش. میبریمش پیش کاک خلیل.» ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #کردستان #اشنویه #تیپ_نبی_اکرم(ص) #گردان_ادوات
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯