برامون بگید
تاحالا یه ENTJ تیپ شش دیدین یا نه🥲👇
https://daigo.ir/pm/VS6aXB
👈🏻| توصیف بیشتر ازشخصیت افراد با تیپ شش رو اینجا بخونید | 👉🏻
👈🏻| توصیف بیشتر از
شخصیت افراد ENTJ رو اینجا بخونید | 👉🏻
ـ #ENTJ های #type7 🌿
بخش اول: ENTJهای تیپ هفتی مشتاق تجربه های جدید و شروع پروژههای بیشترن. برخلاف بیشتر entjها استراحت براشون کار سختی نیست و از اون جایی که با حوصلهی سر رفته کنار نمیان، باید مراقب باشن کار دست خودشون ندن.
@Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش #ادمین_یوحنا
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
ـ #ENTJ های #type7 🌿 بخش اول: ENTJهای تیپ هفتی مشتاق تجربه های جدید و شروع پروژههای بیشترن. برخلاف
ـ ادامهی #ENTJ های #type7 🌿
بخش دوم: این عزیزان عاشق چالش ذهنی و رویداد های هیجان انگیزن و از تفریحاتشون بحث کردن درباره موضوعات غیر واقعیه. با اینکه از شکستن محدودیت ها نمیترسن، به قوانین پایبندن ولی معتقدن تجربههای جدید ارزش ریسک کردن رو داره. البته همین ریسک پذیریشون میتونه تبدیل به بیملاحظهگی بشه که اونا رو تو دردسر میندازه.
@Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش و #ادمین_یوحنا
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
ـ ادامهی #ENTJ های #type7 🌿 بخش دوم: این عزیزان عاشق چالش ذهنی و رویداد های هیجان انگیزن و از تفری
ـ ادامهی #ENTJ های #type7 🌿
بخش سوم: از ویژگیهای معروف entjها روند فکر خَطیشونه (از نقطه a شروع می کنن و تهش به طور مستقیم به نقطه b می رسن. درست مثل یه خط!). در حالیکه تیپ هفتی هاشون روند پراکندهتری دارن.
@Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش و #ادمین_یوحنا
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
ـ ادامهی #ENTJ های #type7 🌿 بخش سوم: از ویژگیهای معروف entjها روند فکر خَطیشونه (از نقطه a شروع
ـ ادامهی #ENTJ های #type7 🌿
بخش چهارم: از اون جایی که همیشه به قدم بعدی فکر میکنن، براشون سخته که طولانی مدت رو یه مسئله تمرکز کنن. همین باعث میشه یه کم به هم ریخته به نظر بیان درحالی که هنوزم سازمان یافتن. به عبارتی پشت بی نظمیشون نظمه. این تیپیها معمولا اهداف زیادی دارن و هروقتی که پیدا کنن برای رسیدن به اهدافشون تلاش میکنن.
@Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش و #ادمین_یوحنا
برامون بگید
تاحالا یه ENTJ تیپ هفت دیدین یا نه🥲👇
https://daigo.ir/pm/VS6aXB
👈🏻| توصیف بیشتر ازشخصیت افراد با تیپ هفت رو اینجا بخونید | 👉🏻
👈🏻| توصیف بیشتر از
شخصیت افراد ENTJ رو اینجا بخونید | 👉🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه فکر میکنی همه افراد یه تیپ MBTI یجورن
کاملا در اشتباهی😏 ❌
روی "پیوستن" بزن تا بهت بگیم کدوم مدل از تایپتی و چه ویژگی های خاصی داری😌👇🏻👇🏻
انواع و اقسامِ
ـENFPها / ENFJها / INFJها / INFPها
ـENTPها / ENTJها / INTJها / INTPها
ـESFPها / ESFJها / ISFJها / ISFPها
ـESTPها / ESTJها / ISTJها / ISTPها
تست تشخیصش سنجاق شده🤌
مثلا میفهمی یه ENFP منظم و جدی ای / یا یه enfp شوخ و شنگ🤪
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
عرض خوشآمد به اعضای جدید:))❤️ اگه عدد شخصیت انیاگرام خودتونو نمیدونید و میخاید ببینید ENFP یا XXX
تست مدلای مختلف تایپهای mbti☝️
• یه #type1 چطور ارتباط برقرار میکنه؟
مثل اکثر xstjها رو راست و منصفه (تعصبی رفتار نمیکنه) ⚖
@Eema_Ennea | #ادمین_هرماینی
• یه #type2 چطور ارتباط برقرار میکنه؟
مثل اکثر nfjها به خوبی به طرف مقابلش توجه میکنه 💕
@Eema_Ennea | #ادمین_هرماینی
• یه #type3 چطور ارتباط برقرار میکنه؟
مثل اکثر tpها راه حل ارائه میده و سعی میکنه مشکلات رو حل کنه 🔍
@Eema_Ennea | #ادمین_هرماینی
• یه #type5 چطور ارتباط برقرار میکنه؟
پنج با درونگرایی بالا به داشتن حد و مرز و فضای شخصی اهمیت میده 🚪
@Eema_Ennea | #ادمین_هرماینی
• یه #type6 چطور ارتباط برقرار میکنه؟
به جزئیات اهمیت میده و براش مهمه بهش گوش داده بشه 🗣
@Eema_Ennea | #ادمین_هرماینی
• یه #type7 چطور ارتباط برقرار میکنه؟
مثل اکثر fpها براش مهمه بازخوردهای مثبت به حرفهاش دریافت کنه😍
@Eema_Ennea | #ادمین_هرماینی
• یه #type8 چطور ارتباط برقرار میکنه؟
به صداقت، وفاداری و یه مناظرهی خوب اهمیت میده 👥
@Eema_Ennea | #ادمین_هرماینی
• یه #type9 چطور ارتباط برقرار میکنه؟
مثل اکثر INFPها به صلح اهمیت میده و دوست داره مردم دور هم جمع باشن🫂
@Eema_Ennea | #ادمین_هرماینی
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
عرض خوشآمد به اعضای جدید:))❤️ اگه عدد شخصیت انیاگرام خودتونو نمیدونید و میخاید ببینید ENFP یا XXX
تست مدلای مختلف تایپهای mbti☝️
#تایپ_شناسی #فیلم
🎥: Me before you / من پیش از تو
- Louisa Clarke: #enfp #2w3
- William Traynor: #entj #8w7
- Camilla Traynor: #estj #1w2
- Nathan: #estp
🔻برای درخواست و مشاهده تایپشناسی فیلمها به کانالایمامووی مراجعه کنید.
@Eema_Ennea | #ادمین_سرپاد
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت هشتاد و ششم: اگر هم این خبرها بود که جکسون میگفت، واضح است! باید حرکتی میزد ک
• داستان عاقبت
🔷دیوید اسمیت: #type5 #5w6
پارت هشتاد و هفتم: یک هفته بعد
جکسون نگاهی به ساعت مچیاش انداخت. دو ساعتی میشد پشت در کافینت، منتظر خروج پسر مدیسون مانده بود. این یکهفته، همهجا مثل سایه دنبالش بود. هرجایی هم یکی دو تا عکس دور یا نزدیک از او میگرفت. در مرحلهٔ اول امیدوار بود این عکسها برای ترساندن مدیسون کافی باشد. القای احساس همیشه نزدیک بودن به پسرش و ناامنی...
داشت بازی محبوبش را میکرد که دو ضربه به شیشهٔ ماشین کوبیده شد. سرش را به ضرب بالا آورد. با دیدن کسی که پشت شیشه ایستاده بود، جفت ابروهایش بالا پرید! پسر مدیسون بود!
شیشه را مردد پایین داد. آب دهانش را به سختی فرو داد و آرام پرسید:«بله؟»
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت 🔷دیوید اسمیت: #type5 #5w6 پارت هشتاد و هفتم: یک هفته بعد جکسون نگاهی به ساعت مچی
• داستان عاقبت
پارت هشتاد و هشتم: پسر عینکش را روی بینی بالا داد:«میتونم بشینم؟»
جکسون حقیقتا نمیدانست باید چه ریاکشنی داشته باشد؟! در همان گیر و دار نفهمید چطور دستش روی دکمه قفل رفته و درهای ماشین را باز کرده بود!
پسر در را گشود. روی صندلی نشست و مستقیم به روبهرو چشم دوخت.
جکسون گیج و درمانده نگاهش میکرد... او اما با همان چهرهٔ خنثی، بیآنکه صورتش را برگرداند، فقط با لحنی باصلابت و ثابت گفت:«با من چه کار دارید آقای آیسمن؟»
جکسون بار دیگر آب دهانش را قورت داد. لبش را با زبان تر کرد و پرسید:«تو منو یادت میاد؟»
پسر پوزخندی زد:«چرا نباید یادم بیاد؟»
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت هشتاد و هشتم: پسر عینکش را روی بینی بالا داد:«میتونم بشینم؟» جکسون حقیقتا نمی
• داستان عاقبت
پارت هشتاد و نهم: جکسون نگاهش را از او گرفت. مستقیم نشست. دو دستش را دور فرمان ماشین قفل کرد و گفت:«چون آخرینبار خیلی وقت پیش هم رو دیدیم!»
چهرهٔ پسر دوباره خنثی شد. لبهایش را به هم فشرد و زمزمه کرد:«آدمایی که تو کل عمرم دیدم هنوز اونقدر زیاد نشدن که بخوام کسی رو فراموش کنم...»
جکسون کوتاه و بیصدا خندید. یکتای ابرویش را بالا انداخت و پرسید:«اسمت دیوید بود؟»
پسر آهسته سرش را تکان داد:«بله.»
جکسون لبخندی زد. دستش را جلو آورد و گفت:«خوشبختم! منم جکسونم.»
پسر بالاخره رویش را سمت او برگرداند. با ابروهای بالا داده پرسید:«پرسیدم با من چه کار داری جکسون؟»
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت هشتاد و نهم: جکسون نگاهش را از او گرفت. مستقیم نشست. دو دستش را دور فرمان ماشین
• داستان عاقبت
پارت نودم: جکسون خندهای کلافه کرد. تلاش داشت انکار کند... لب گزید و بریده بریده گفت:«هی.. هیچی پسرم! احتمالا برات سوءتفاهم شده!»
دیوید پوزخندی زد و سرش را تکان داد. لبهایش را به هم فشرد و گفت:«تلاشات بیهوده است جکسون. من همه چیزو دربارهٔ خودت و اون تیم سری پوکیدهتون، نیکولاس پارکر و مایکل شپارد میدونم.»
لبخندش را پهنتر کرد:«راستی برای جدایی از همسر و اخراجت هم متأسفم!»
اینبار جکسون واقعا متعجب شد! هنوز سعی داشت انکار کند... هم باور اینکه این پسر همه چیز را میداند، هم آنچیزهایی را که میگفت. آشفته لب زد:«چی.. چی میگی تو دیوید؟!»
دیوید کلافه فریاد زد:«فقط جواب سوال منو بده! با من، دقیقا، چه کار دارید؟»
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت نودم: جکسون خندهای کلافه کرد. تلاش داشت انکار کند... لب گزید و بریده بریده گفت
• داستان عاقبت
پارت نود و یکم: جکسون با ناباوری سری تکان داد. ناگهان تُن صدایش را بالا برد و انگشت اشارهاش را رو به دیوید گرفت:«هِی پسرهی روانی! گوش کن بهت چی میگم؛ تا وقتی نگفتم از اینجا تکون نمیخوری. مفهوم شد؟»
دیوید پوزخندی زد. یکتای ابرویش را بالا انداخت و آرام گفت:«نترس مرتیکهی روانی. من تا جواب سوالمو نگیرم از اینجا جُم نمیخورم!»
جکسون که رگهای گردن و پیشانیاش ورم کرده بود، در ماشین را باز کرد و پیاده شد. دستی توی موهایش کشید. در را قفل کرد و به آن تکیه داد. گوشیاش را از جیب شلوارش بیرون کشید و شمارهٔ نیکولاس را گرفت. هرچه زنگ خورد، جواب نداد. عصبی، یکبار دیگر شمارهاش را گرفت. هنوز بوق دوم را نخورده بود، دیوید به شیشهٔ پنجره کوبید. سرش را سمت او برگرداند. با همان پوزخند مضحک و صدایش که به سختی از داخل ماشین شنیده میشد گفت:«تلاش بیهوده نکن جکسون. رفیقت الان با نامزدشه و اونم ازش خواسته گوشی رو سایلنت کنه.»
جکسون ناگهان وحشتزده به صفحهٔ گوشی نگاه کرد. چند بار لب زد تا چیزی بگوید ولی نهایتا عاجز ماند... تماس را قطع و گوشی را در جیب شلوارش فرو کرد. باز دستی لای موهای کم پشتش کشید. با پاشنهٔ کفش روی آسفالتها ضرب گرفت و تلاش کرد تمرکز کند تا بیش از این قافیه را به یک بچه نبازد...
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل