eitaa logo
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
6.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
157 ویدیو
1 فایل
اولین و تخصصی ترین مجموعه شخصیت شناسی در ایتا🤩 اینجاییم تامسیرخودشناسی رو براتون هموارتر کنیم✌🏻 @EnneaTest :کانال راهنما @Eema_tab :تبلیغ‌وتبادل @Chatrooom :ارتباط باما صفرتاصد تولیدمحتوای‌ ایما؛ کپی بهرشکلی🚫 ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
خود درگیری یه تیپ چهار قبل از به خواب رفتن و شروع روز جدید و مصاحبه کاری:😫🤦 @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• ده مسیر برای تکامل و رشد #type3🌱 بخش دوم: یک راهنمای معنوی پیدا کنین تا بـه شما توی پیدا کردن خود
• ده مسیر برای تکامل و رشد 🌱 بخش سوم: وقتی میخواین خودتون رو معرفی کنین، سعی کنین کمتر از موفقیت‌هاتون تعریف کنین و بیشتر بـراسـاس احساسات، آرزوها و ارزش‌هاتون، تعریف تازه‌ای از خودتون بسازین که با تعریف خانواده‌ و فرهنگتون از شما متفاوت باشه. @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
افراد تیپ چهار در حالت های روانی مختلف به چه شکلی دیده میشن؟ • حالت سالم #type4🔍 بخش دوم: بسیار خو
افراد تیپ چهار در حالت های روانی مختلف به چه شکلی دیده میشن؟ • حالت سالم 🔍 بخش آخر: این افراد کاملا خودرای هستند. اما احساساتشون شفاف و روشنه. نگاهی غیرعادی و متفاوت از سایرین نسبت به خودشون و زندگی دارن! در حالی که میتونن جدی باشن شوخ طبع هم هستن. بنابراین هم میتونن آسیب پذیر باشن هم از نظر احساسی قوی بنظر برسن. 🦾✨ @Eema_Ennea |
• مودبورد تیپ دو با حال و هوای پاییز🧶 @Eema_Ennea |
مشاغل مناسب برای :💻 بخش اول: تیپ دو برای کمک به نیازمندان زندست. اون فداکاره و اغلب نیازهای دیگران رو بر نیازهای خود اولویت قرار میده. بسته به شرایط این میتونه هم خوب باشه و هم بد. تیپ دو برای اجتماع و اون صمیمیتی که از دیگران دریافت میکنه ارزش قائله. در مشاغلی که مشارکتی هست و با افراد همفکر خودشون کار میکنه،بسیار سرآمد هستش. توانایی ایجاد تغییر در زندگی شخصی برای این تیپ شادی به ارمغان میاره... @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت پنجاه و هفتم: باید خودتون ببینیدش... درست مثل عروسک‌هاست. حتی الان که به جوونی
عاقبت پارت پنجاه و هشتم: چون رشته‌ام چیزی بود که بهش علاقه داشتم و اون روحیهٔ میلم به سرگرمی و پیشرفت رو ارضا می‌کرد، خیلی سریع پیش می‌رفتم. واحدای درسی رو بیش‌تر برمی‌داشتم و با این وجود بیش‌تر از اون‌که سرم تو کتاب و اینا باشه، تو کارگاه بودم. اون‌قدر روی قطعات مختلف کار کردم تا بالاخره به یه ایدهٔ خفن رسیدم! اون ایده اون‌قدر فوق‌العاده بود که مطمئن بودم می‌ترکونه! نهایتا هم همون رو بعنوان پروپازال دکترام ارائه دادم و با نمره عالی مدرکم رو گرفتم. تو همون جشن بود که شما حاضر شدید. اون‌جا یکدفعه یکی از بچه‌های همون دبیرستان ظاهر شد و با صدای جیغ‌جیغیش پرسید تو همون هستی که فلان داستانو داشتی؟ بعد شما رو که کنارم ایستاده بودید نشون داد و پرسید باهام چه نسبتی دارین؟ و من کاملا بداهه گفتم که شما همون تاجر هستید که اون‌موقع به کمک‌مون اومدید! @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• #داستان عاقبت پارت پنجاه و هشتم: چون رشته‌ام چیزی بود که بهش علاقه داشتم و اون روحیهٔ میلم به سرگ
• داستان عاقبت پارت پنجاه و نهم: حالا داستانی که ساخته بودم، جز اون راننده یه بازیگر دیگه‌ام داشت که شما بودید! خیلی نگذشت که فهمیدم یکی از اساتید راهنمام میخواد طرح رو بپیچونه و به اسم خودش ثبت کنه! به نظرم حالا دیگه واقعا وقتش بود رویای نوجوونیم رو به ثمر برسونم. همون موقع با یه مشاور خبره مشورت کردم و قرار شد یه شرکت دانش‌بنیان تأسیس کنم که داخلش قطعهٔ اختراعیم رو به تولید انبوه برسونم. اون زن فقط در حد یه مشاور ساده نموند. وقتی داستانم رو شنید اون‌قدر تحت‌تاثیر قرار گرفت که خودش قدم به قدم همراهم برای دریافت وام‌های ممکن و جذب سرمایه‌دار و... اومد. خانمِ.. مدیسون اسمیت! میشه گفت که اون فرشتهٔ مهربون داستان منه! @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت پنجاه و نهم: حالا داستانی که ساخته بودم، جز اون راننده یه بازیگر دیگه‌ام داشت ک
• داستان عاقبت پارت شصتم: ولی خودِ مدیسون هم داستان واقعا فوق‌العاده‌ای داره آقای دونالد! داستانی که بارها وادارم کرده ازش بپرسم واقعیه یا مثلا شبیه اون سناریویی که من تو دبیرستان سرِ هم کردم؟! ولی اون پارسا تر از اینه که بخواد دروغی بگه... تعریف کنم؟ نه من که مشکلی ندارم فقط نمیخوام سر شما رو به درد بیارم! مدیسون از اوایل نوجوانیش تصمیم می‌گیره در کلیسا خدمت کنه. مدتی اون‌جا کار می‌کنه تا نهایتا بعد از چند سال عضوی از خواهران روحانی میشه. وقتی حدودا سی ساله و در اوج جوانیش بوده، مردی به اون علاقه‌مند میشه! اون مرد مرتبا می‌رفته و می‌اومده و علاقه خودش رو می‌رسونده. با دسته گل، هدایای مختلف، نشستن پشت در کلیسا و... در نهایت خواهر ارشد مدیسون رو دعوت به صحبت می‌کنه و میگه دو راه دارن.. یک این‌که از اون مرد شکایت کنن و از دستش خلاص بشن و دو این‌که مدیسون اگر واقعا اون رو دوست داره، از کلیسا خارج بشه و به عقدش در بیاد! @Eema_Ennea |
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت شصتم: ولی خودِ مدیسون هم داستان واقعا فوق‌العاده‌ای داره آقای دونالد! داستانی ک
• داستان عاقبت پارت شصت و یکم: مدیسون که تابه‌حال مدام از اون مرد دوری می‌کرده، با این پرسش دچار التهاب خاصی میشه و تازه اون عشقی که ته دلش به وجود اومده بوده رو حس می‌کنه. برای پاسخ واقعا دچار تردید میشه، اما خواهر باهاش صحبت می‌کنه و بهش وقت میده تا به جواب برسه. نهایتا یک‌بار از اون مرد دعوت می‌کنن صادقانه با مدیسون صحبت کنه تا اون بهتر تصمیم بگیره... و بعد از اون قرار میشه مدیسون از کلیسا خارج بشه و به عقد اون در بیاد! براشون در همون کلیسا مراسم عقد باشکوهی برگزار می‌کن. همه واقعا از دیدن خوشبختی اون شاد بودن! همسرش هم یه پزشک بوده. مدیسون هم بعد از خروج از کلیسا مشغول تحصیل میشه. آدم واقعا هدفمند، کوشا و بی‌حاشیه‌ای بوده برای همین خیلی زود پیشرفت می‌کنه! @Eema_Ennea |
• تصویرسازی کارکتر شارلوت میلر @Eema_Ennea |