🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه ۱۲۴ سوره انعام
🌸 وَإِذَا جَآءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّىٰ نُؤْتَىٰ مِثْلَ مَآ أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ ۘ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ ۗ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ
🍀 ترجمه: و وقتی آیه و معجزه ای به سوی آنان آید، می گویند: هرگز ایمان نمی آوریم تا نظیر آنچه به پیامبران خدا داده شده به ما هم داده شود. خدا داناتر است كه مقام رسالت را در كجا قرار دهد؛ به زودی آنان را كه گناه كرده اند به كیفر نیرنگی كه می زدند، در پیشگاه خدا خواری و عذابی سخت خواهد رسید.
🌷 #سَيُصِيبُ: به زودی می زدند
🌷 #أَجْرَمُوا: گناه کرده اند
🌷 #كَانُوا_يَمْكُرُونَ: نیرنگ می زدند
🔴 #شأن_نزول_آیه: نقل شده كه: اين آيه درباره وليد بن مغيره كه از سران معروف بت پرستان بود و به اصطلاح مغز متفكّر آنها محسوب مىشد نازل گرديده است، او به #پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» مى گفت: اگر نبوّت راست باشد من به احراز اين مقام از تو سزاوارترم، زيرا هم سنّم از تو بيشتر است و هم ثروتم بیشتر است.
🌸 در اين آيه اشاره اى كوتاه و پرمعنى به طرز تفكّر و ادّعاهاى مضحک سردمداران باطل که در آیه قبل بیان شد اشاره كرده مى فرمايد: «وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ: و وقتی آیه و معجزه ای به سوی آنان آید، می گویند: هرگز ایمان نمی آوریم تا نظیر آنچه به پیامبران خدا داده شده به ما هم داده شود.» #قرآن پاسخ روشنى به آنها مى دهد و مى گويد لازم نيست شما به خدا درس بدهيد كه چگونه پيامبران و رسولان خويش را اعزام دارد و از ميان چه افرادى انتخاب كند! زيرا «اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ: #خدا داناتر است که مقام رسالت را در کجا قرار دهد»
🌸 روشن است #رسالت نه ارتباطى به سنّ و مال دارد و نه به موقعيّت قبايل، بلكه شرط آن قبل از هر چيز آمادگى روحى، پاكى ضمير، سجاياى اصيل انسانى، فكر بلند و انديشه قوى و #تقوا و پرهيزكارى فوق العاده اى در مرحله عصمت است، و وجود اين صفات مخصوصاً آمادگى براى مقام عصمت چيزى است كه جز خدا نمى داند، و چقدر فرق است ميان اين شرايط و ميان آنچه آنها فكر مى كردند. جانشين #پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» نيز تمام صفات و برنامه هاى او را، به جز وحى و تشريع، دارد يعنى هم حافظ شرع و شريعت است و هم پاسدار مكتب و قوانين او و هم رهبر معنوى و مادّى مردم، لذا بايد او هم داراى مقام عصمت و مصونيّت از خطا و گناه باشد تا بتواند رسالت خويش را به ثمر برساند و رهبرى مطاع و سرمشقى مورد اعتماد گردد.
🌸 و به همين دليل انتخاب او نيز به دست خداست نه از طريق انتخاب مردم و شورا و خدا مى داند اين مقام را در چه جايى قرار دهد نه خلق خدا! و در آخر آيه سرنوشتى را كه در انتظار اين گونه مجرمان و رهبران پر ادّعاى باطل است بيان كرده، مى گويد: « سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللّهِ وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ: به زودی آنان را که گناه کرده اند به کیفر نیرنگی که می زدند، در پیشگاه خدا خواری و عذابی سخت خواهد رسید» اين خودخواهان مى خواستند با كارهاى خلاف خود موقعيّت و بزرگى خويش را حفظ كنند، ولى #خدا آنها را آن چنان «تحقير» خواهد كرد كه دردناكترين شكنجه هاى روحى را احساس كنند.
🔹 پيام های آیه ۱۲۴ سوره انعام 🔹
✅ سردمداران قدرتمند، به دلیل خود برتربینى، استكبار نموده ودعوت #اسلام را نمى پذیرند.
✅ ملاک گزینش هاى الهى، علم او به شایستگى هاست.
✅ نتیجه ى استكبار در برابر حقّ، ذلّت و خوارى است.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌹🌹🌹
🌹🔻 زنان بیحجاب در آخرالزمان
"رَوَی الْاَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ یَظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ وَ اقْتِرَابِ السَّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ الْاَزْمِنَةِ نِسْوَةٌ کَاشِفَاتٌ عَارِیَاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ مِنَ الدِّینِ دَاخِلَاتٌ فِی الْفِتَنِ مَائِلَاتٌ اِلَی الشَّهَوَاتِ مُسْرِعَاتٌ اِلَی اللَّذَّاتِ مُسْتَحِلَّاتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ فِی جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ
🔹اصبغ بن نباته گوید: از امیر مؤمنان (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود:
📌در آخرالزّمان (نزدیک به قیامت) زنانی ظاهر شوند: بیحجابان برهنگان، خود آراسته برای غیر شوهران، رها کردگان آئین، داخل شده در آشوبها قائلان به شهوات و مسائل جنسی، شتابکنندگان به سوی لذّات و خوشگذرانیها، حلال شمارندگان محرّمات الهی، و واردشوندگان در دوزخ"
📔[صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۰.]
🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج
@Emam_kh
♨️چهار حدیث معتبر و تکاندهنده پیرامون نجاست سگ و نگهداری آن در خانه بدون رعایت حریم انسان
✍امام صادق(ع):
إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ؛
همانا خداوند نيافريد خلقی را که نجستر از سگ باشد.(وسائل الشيعة، ج۱، ص۲۲۶)
✍رسول اکرم(ص):
إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَانِي فَقَالَ إِنَّا مَعْشَرَ الْمَلَائِکَة لَا نَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ کَلْبٌ؛
همانا جبرئيل بر من وارد شد و گفت ما ملائکه بر خانهای که در آن سگ وجود دارد، داخل نمیشويم.(الكافي، ج۳، ص۳۹۳/بحار الأنوار، ج۵۶، ص۱۷۷)
✍امام صادق(ع):
لَا تُصَلِّ فِي دَارٍ فِيهَا کَلْبٌ إِلَّا أَنْ يَکُونَ کَلْبَ صَيْدٍ، وَ أَغْلَقْتَ دُونَهُ بَاباً؛
نماز مگذار در خانهای که در آن سگ است مگر اينکه سگ صيد باشد، و دربی برويش بسته شود.(من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص۲۴۶)
✍امیرالمؤمنین(ع)
لَا خَيْرَ فِي الْکَلْبِ إِلَّا کَلْبَ الصَّيْدِ أَوْ کَلْبَ مَاشِيَة؛
خيری در نگهداری سگ نيست، به جز سگ شکاری و سگ گلّه.(بحار الأنوار، ج۶۲، ص۵۲/ وسائل الشيعة، ج۱۱، ص۵۳۰)
🌐علوم و جنگ شناختی
@Emam_kh
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 غدیر تا مباهله
سرود جدید حاج محمود کریمی در جشن عید غدیر
@Emam_kh
🏴فروختن نذورات عزاداری
🔷س ۶۱۰۳: افرادی برای احسان دادن در #هیئت_عزاداری برنج و گوشت #نذر کرده اند اگر برنج بیشتر از گوشت باشد آیا می توان مقدار اضافی برنج را فروخت و گوشت یا وسایل مورد نیاز احسان را تهیّه کرد؟
✅ج: #نذورات و #هدایا باید در همان جهتی که #نذر_کننده یا هدیه کننده گفته و نیت کرده، مصرف شود و اگر نذر کننده #صیغه_شرعی نذر نخوانده باشد، می توان با اجازه او جنس اهدایی او را تعویض یا در محل دیگر مصرف کرد.
@Emam_kh
🦋ای دردام عنکبوت
#قسمت۹۳ 🎬
صبحانه عمادرا دادم,بعدازنزدیک به یک ماه در خانه ای تنها بودم واحساس ارامش بهم دست میداد اما اینقدر ذهنم مشغول اتفاقات اخیر بود که حس این ارامش برام قابل درک نبود.
هنوز هم بابت کشته شدن ناریه ناراحت بودم اما یک حس درونیم میگفت که بیش ازاین حقش بود ,نمیدونستم سرفیصل چی میاد,درسته پوست وگوشت واستخوانش از وهابیهای سعودی وخونخواران داعش بود منتها هنوز,بچه است گناهی ندارد.
عماد غرق تماشای تلویزیون بود .بهترین موقعیت برای من که یک سرکی به کل اپارتمان بکشم.
هال واشپزخانه اش راکه دیدم ,رفتم سراغ اتاق خواب،یک تختخواب دونفره با میزتوالت و... داخل کمد لباس رانگاه کردم ,چیزی نبود خالی خالی ,گوشه ی اتاق هم دوتا چمدان بسته ,انگار ساکنان خونه قصد سفرداشتند,ازاینکه داخل خونه ای بودم که بهم تعلق نداشت ,احساس بدی داشتم اما وقتی به این فکر میکردم که علی من رااینجا اورده ,احساسم چیز دیگه ای میگفت من به علی وطارق وکارهاشون ایمان داشتم ,میدونستم کاری که خلاف خواست خدا باشه ,محاله انجام بدهند.
دست به چمدانها نزدم چون نمیدونستم واقعا اجازه دارم یانه،از اتاق امدم بیرون ورفتم برای نهار چیزی درست کنم,یخچال خونه برخلاف چمدانهای بسته,پروپیمان بود,مطمینم کارعلی است,دوست داشتم غذای مورد علاقه عماد را بگذارم تا بعدازمدتها دربه دری وزجر وشکنجه, یک امروز احساس راحتی کند وخوش باشد....
نهار که ماهی سوخاری باکلی سیب سرخ شده بود,اماده شد کشیدم داخل ظرف ورفتم که عماد را بغل کنم وبیارم سرمیز تاباهم بخوریم,اخه اولا علی گفته بود باعماد حرف نزنم وصداش نکنم,حتما موردی داشته که تذکر داده وثانیا علی گفت که تا شب نمیاد پس ما نتها باید غذا بخوریم.
همونطور که عماد رابغل گرفتم وبی صدا گونه اش رابوسیدم,گوشی موبایل که علی بهم داده بود زنگ خورد.
ادامه_دارد ..
🦋ای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۹۴ 🎬
عماد راگذاشتم روی صندلی اشپزخونه وگوشی رابرداشتم:الو...سلام ع...یکدفعه به خودم اومدم ,من نمی بایست اسم علی رابگم
سلام اقا هارون بفرمایید..
علی:هانیه جان نهارتون را بخورید واهسته گفت برو داخل اتاق خواب ,اونجا میتونی راحت صحبت کنی...
همینطور که حرف میزدم رفتم داخل اتاق خواب برای اطمینان در راپشت سرم بستم .
من:الان اتاق خواب هستم چی شده؟
علی:ببین داخل هال واشپزخونه میکروفن کارگذاشتند اما اتاق خواب پاکسازی شده,هرچی میگم گوش کن وبه خاطربسپار ,البته همه اش برای احتیاطه,نترسی هااا
الان غذاتون رابخورید بعداززغروب افتاب اذان را که گفتند باعماد بیا تواسانسور ومستقیم برین زیرزمین ,داخل زیرزمین سمت چپت ردیف اول را نگاه کنی یک بی ام و بارنگ بژ میبینی که روی شیشه ی عقبش پرچم داعش را زدیم, درش بازه وسوییچ روش ,سوار شو ادرس داخل داشتبرد روی جلد بیسکویت سوم هست،خیلی بااحتیاط میای بیرون وبه محل مورد نظر که رسیدی ,سه بار پشت سرهم ،زنگ میزنی بدون فاصله ,اونجا که بری همه چی رامیفهمی...کاری نداری عزیزم؟
با گفتن عزیزم علی...تنم داغ شد وگونه هام گر گرفت ,خیلی دستپاچه گفتم:نه نه ممنون وگوشی راقطع کردم...
تمام تنم غرق عرق بود.
رفتم اشپزخونه,عماد خیره به یکجا نشسته بود ,روی زانوم نشاندمش ولقمه لقمه غذا دهنش کردم,مثل زمانی که پدرم زنده بود.
بعداز نهار ظرفها راشستم عمادرابغل کردم وبردم تواتاق خواب,اینجا ازادانه میتونستم باهاش حرف بزنم,یه بوسه بزرگ ازگونه اش گرفتم وگفتم:عمادم میخوای روی تخت بازی کنی؟عمادباخوشحالی سرش راتکون داد.
من:پس بیا باهم یک حمام دبش وگرم بریم بعدش میایم هرچی دوست داری بازی کن...
بعدازمدتها،فارغ از دنیای بیرون باعماد کلی اب بازی کردیم وخوش گذروندیم اما نمیدونستم این اخرین باری هست که باعماد اینجور خوشم...
ادامه_دارد ...