eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
17.2هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ قسمت_بیست_و_هفتم 💠 یک نگاهم به قامت غرق عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر می‌زد که اگر اینجا بود، دست دلم را می‌گرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود. جهت مقام (علیه‌السلام) را پیدا نمی‌کردم، نفسی برای نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس می‌کردم به فریادمان برسد. 💠 می‌دانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی می‌شد به خانه برگردم؟ رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش می‌چرخید برای حال حلیه کافی بود و می‌ترسیدم مصیبت عباس، نفسش را بگیرد. 💠 عباس برای زن‌عمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و می‌دانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره می‌کند. یقین داشتم خبر حیدر جان‌شان را می‌گیرد و دل من به‌تنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک نشسته و در سیلاب اشک دست و پا می‌زدم. 💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آن‌ها را به درمانگاه آورد. قدم‌هایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمی‌شد چه می‌بینند و همین حیرت نگاه‌شان جانم را به آتش کشید. 💠 دیدن عباس بی‌دست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش می‌لرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش می‌شکست و می‌دیدم در حال جان دادن است. زن‌عمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفس‌شان بند آمده بود. 💠 زن‌عمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لب‌هایی که به‌سختی تکان می‌خورد (علیهاالسلام) را صدا می‌زد. حلیه بین دستانم بال و پر می‌زد، هر چه نوازشش می‌کردم نفسش برنمی‌گشت و با همان نفس بریده التماسم می‌کرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!» 💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و می‌دیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه می‌شکافد که چشمانش را با شانه‌ام می‌پوشاندم تا کمتر ببیند. هر روز شهر شاهد بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده می‌شدند یا از نبود غذا و دارو بی‌صدا جان می‌دادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل شهر که همه گرد ما نشسته و گریه می‌کردند. 💠 می‌دانستم این روزِ روشن‌مان است و می‌ترسیدم از شب‌هایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپاره‌باران را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم. شب که شد ما زن‌ها دور اتاق کِز کرده و دیگر در میان نبود که از منتهای جان‌مان ناله می‌زدیم و گریه می‌کردیم. 💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی می‌کردیم. همه برای عباس و عمو عزاداری می‌کردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم می‌سوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه می‌بردم. 💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظه‌ای از آتش تب خیس عرق می‌شدم و لحظه‌ای دیگر در گرمای ۴۵ درجه طوری می‌لرزیدم که استخوان‌هایم یخ می‌زد. زن‌عمو همه را جمع می‌کرد تا دعای بخوانیم و این توسل‌ها آخرین حلقه ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلی‌کوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند. 💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو درد کشیدند و غریبانه جان دادند. دیگر حتی شیرخشکی که هلی‌کوپترها آورده بودند به کار یوسف نمی‌آمد و حالش طوری به هم می‌خورد که یک قطره از گلوی نازکش پایین نمی‌رفت. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه می‌چرخید و کاری از دستش برنمی‌آمد که ناامیدانه ضجه می‌زد تا فرشته نجاتش رسید. خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفته‌اند هلی‌کوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به ببرند و یوسف و حلیه می‌توانستند بروند. 💠 حلیه دیگر قدم‌هایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلی‌کوپتر هزار بار جان کندم. زودتر از حلیه پای هلی‌کوپتر رسیدم و شنیدم با خلبان بحث می‌کرد :«اگه داعش هلی‌کوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت می‌بری، چی میشه؟»... ادامه_دارد...... ✍️نویسنده: فاطمه_ولی_نژاد
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 165 سوره آل عمران 🌸 أَوَلَمَّآ أَصاَبَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير ٌ 🍀 ترجمه: آیا وقتی که آسیبی به شما رسید كه دو برابر آن را به (دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: این آسیب از كجاست؟ بگو: آن از سوى خودتان است. قطعاً خداوند بر هر چیزی تواناست. 🌷 : آیا وقتی که 🌷 : به شما رسيد 🌷 : آسيب، مصيبت 🌷 : شما رسانديد 🌷 : دو برابر آن 🌷 : از کجاست 🌷 : خودتان 🌷 : توانا 🔴 : مسلمانان كه در جنگ احد هفتاد شهيد دادند و شكست خوردند، از پیامبر مى پرسیدند: چرا ما شكست خوردیم؟ که این آیه نازل شد. 🌸 خطاب به پیامبرش مى فرماید كه به آنها بگو: أولمآ أصابتكم مصيبة قد أصبتم مثليها قلتم أنى هذا: آیا وقتی که آسیبی به شما رسید که دو برابر آن را به دشمن وارد ساخته بودید، گفتید: این آسیب از کجاست؟ شما نبايد از نتيجه يک جنگ نگران باشید بلکه همه برخوردهای خود را با دشمن روی هم محاسبه کنید. زیرا آنها در جنگ احد، هفتاد نفر از شما را کردند در حالی که هیچ اسیر نگرفتند ولی شما در جنگ بدر، هفتاد كشته و هفتاد اسیر گرفتید. 🌸 شما می گویید: این از کجا دامنگیرتان شد ولی ای پیامبر قل هو من عند أنفسكم: بگو: آن از سوی خودتان است. این مصیبت از وجود خود شما سرچشمه گرفته، شكست امسال به خاطر تفرقه و سستى و اطاعت نكردن خودتان از فرماندهى بوده است. شما نباید از آینده نگران باشید و اگر نقاط ضعف خود را جبران کنید، مشمول حمایت او خواهید شد إن الله على کل شیء قدير: قطعا بر هر چیزی تواناست. 🔹 پيام های آیه165سوره آل عمران 🔹 ✅ هنگام ، تلخى ها و شیرینى ها را با هم در نظر بگیرید. تنها شكست اُحد را نبینید، پیروزى بدر را هم یاد كنید. ✅ در جستجوى عوامل ، ابتدا به سراغ عوامل درونى و روحى و فكرى خود بروید، سپس عوامل دیگر را پیگیرى كنید. ✅ بر هر چیزى قادر است، ولى ما باید شرایط لازم و لیاقت بهره بردارى را به دست آوریم. ✅ گمان نكنید كه تنها مسلمان بودن براى پیروزى كافى است، تا در هر شكستى كلمه ى «چرا و چطور» را به کار ببرید، بلكه علاوه بر ایمان، رعایت اصول و قوانین نظامى و سنّت هاى الهى لازم است. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🔰چرا در جامعه تر و خشک با هم می سوزند؟ ⁉️گاهی افرادی می‌پرسند چرا اگر [اکثریت‏] یک قومی گناه کرده، اقلیت صالحی که در میان آن قوم است هم به عذاب آن قوم معذّب می‌شوند؟ 🔻نمی‌دانند که افراد اجتماع حکم اعضای یک پیکر را دارند. وقتی که در عضوی از یک پیکر سرطان پیدا بشود، اعضای دیگر نمی‌توانند بگویند چرا ما هم باید از بین برویم. 🔸به همان دلیل که شما با یکدیگر اتصال و همریشگی و پیوند دارید، به همان دلیل که از سعادت او بهره‌مند هستید، به همان دلیل از بدبختی او هم باید در اجتماع متضرر باشید. فقط آن دنیاست که دنیای جدایی است. 🔻در این دنیا افراد اجتماع واقعاً به یکدیگر متصلند، واقعاً در ناخوشی و خوشی یکدیگر شریکند، واقعاً در عذاب و سعادت یکدیگر شریک هستند. دنیای امتیاز آن دنیاست: وَامْتازُوا الْیوْمَ ایهَا الْمُجْرِمونَ‏ . در این دنیا صحبت «وَ امْتازوا» نیست. 🔴 در این دنیا قانون و قاعده علمی هم ایجاب می‌کند که اگر واقعاً جناحی از اجتماع آن قدر فاسد شد که توانست بلایی را به سوی اجتماع بکشد، این بلا شامل افراد دیگر هم بشود، سالم و ناسالم را با هم بگیرد. 🔹 در این دنیاتر و خشک با هم می‌‏سوزد. ⬅️منتها از نظر آنها که به اصطلاح خشکند یعنی آماده سوختن هستند، است و شاید در آن دنیا هم دنباله داشته باشد ولی از نظر آنها که شخصاً استحقاق نداشته‌اند، است، ابتلاست و در آن دنیا به آنها اجر داده می‌شود. به هرحال در این دنیا تفکیک‌پذیر نیست. 📚اسلام و مقتضیات زمان ،ج۱ ،ص۲۰۰ ‌ ‌ @Emam_kh