اگر همه ما تنها در حد اینکه در میوه فروشی میوهای خراب را کنار میزنیم، تازهها و سالمترها را جدا میکنیم، افکار منفی را کنار میزدیم و فقط افکار زیبا، رنگارنگ، سالم و هر آنچه که انرژی بخش است را به ذهن خود راه میدادیم، هر روزمان پر از هیجان، دلهایمان پر از شکوفهٔ امید و معجزهها مانند باران بر سرمان میریختند.
#زندگی
#آرامش
#آرزوها
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
🌿🧡
وقتی خدا رو داری!
وقتی همه دلگرمیت
تو زندگی خداست♥️
وقتی تنها رفیقت خداست☝️🏻
وقتی همه امیدت به خداست!
پس دلیلی برا
غم و غصه وجود نداره؛
لبخند بزن جـــانــم:')
تو خدا رو داری
بین تموم نداشتههات🙂
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
"فوق العاده زیباست"
دنیا ... به " شایستگی هایت " پاسخ میدهد نه به "آرزوهایت" پس شایسته ی آرزوهایت باش.
چه بسیار انسانها دیدم تنشان" لباس "نبود !
و چه بسیار لباسها دیدم که درونش" انسانی" نبود!
به هر کس" نیکی "کنی او را" ساخته ای" و به هر کس" بدی "کنی به او "باخته ای" پس بیا بسازیم و نبازی.
#امیدواری
#مثبت_اندیشی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
خودت رو در حال رسیدن به اهدافت تصور کن :
جوری زندگی کن که انگار قرار فردا به هدفی که یک عمر براش زحمت کشیدی برسی نوع رفتارت ، حرف زدنت ، عادتت باید در جهت هدفت باش .
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
جالب ترین خصوصیت بشر
"تناقض" است!
به شدت عجله داریم بزرگ شویم
و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان
تنگ میشود ..!
برای پول در آوردن خودمان را
مریض میکنیم
بعد تمام پولمان را خرج میکنیم
تا دوباره سالم شویم !
طوری زندگی میکنیم
که انگار هرگز نمی میریم
و طوری می میریم
که انگار هرگز زندگی نکرده ایم ..
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_شانزده
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
خیلی بی سر و صدا داخل شدیم اما بعدش انگار از خالی بودن خونه خیالش راحت شد و با صدای بلند گفت:خب !..خوش اومدی خانم خوشگله،!!راحت باش….منه احمق و ساده که در مجموع ۲-۳ساعت بیشتر نبود که اون پسررو میشناختم خیلی ریلکس بودم خواستم بشینم که نگاه حریص اون اقارو روی خودم دیدم .اومد کنارم وخواست دست درازی کنه که شروع کردم با مشت به بدنش کوبیدن تا ولم کنه…..گفتم:چرا اینجوری میکنی؟؟اما انگار صدامو نمیشنید .عصبانی شدم و صورتشو چنگ زدم….پوست صورتش خراش برداشت و خون اومد..اون اقا از سوزش چنگ من با عصبانیت به سینه ام کوبید و هولم داد عقب و گفت:چیکار میکنی هرزه ی دوزاری؟رفتار و حرفش خیلی بهم برخورد.آخه تا به حال هیچ کدوم از پسرا با من اینطوری رفتار نکرده بودند اما این اقا با اونا فرق داشت.بعد تصور کرد با حرفش رام شدم دوباره اومد سمتم که با لگد هولش دادم عقب…این بار که حساب کار دستش اومده بود خودشو جمع و جور کرد و با عصبانیت گفت: گمشو برو….لیاقت نداری..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
جالب ترین خصوصیت بشر
"تناقض" است!
به شدت عجله داریم بزرگ شویم
و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان
تنگ میشود ..!
برای پول در آوردن خودمان را
مریض میکنیم
بعد تمام پولمان را خرج میکنیم
تا دوباره سالم شویم !
طوری زندگی میکنیم
که انگار هرگز نمی میریم
و طوری می میریم
که انگار هرگز زندگی نکرده ایم ..
#داستانهای_آموزنده
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_هفده
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
من هم از خدا خواست روسریمو برداشم و حاضر منتظر موندم…اقاهه که اصلا به من نگاه هم نمیکرد گفت:منتظر چی هستی؟گمشو…گفتم:بیا منو برسون…(تا این حد ساده و نترس بودم،هر کی جای من بود دو تا پا داشت دو تا هم قرض میکرد و از اون خونه فرار میکرد)….اقاهه با پررویی گفت:گمشو بابااا…به من چه!!؟؟؟گفتم:عوضی….من این محل رو بلد نیستم و پول هم ندارم،،،،چطوری برگردم…؟؟؟گفت:اهان….پول هم باید بدم هرزه خانم؟؟؟با توهینهایی که بهم میکرد واقعا داشتم خرد میشدم اما حق داشت چون کار من در همین حد بی ارزش بود،،،من با هدف ناهار و بستنی و خرید همیشه سوار ماشینها میشدم اما تا اون روز هیچ کسی ازم همچین انتظاری نداشت که باهاش وارد رابطه بشم…ساعت رو نگاه کردم و دیدم داره دیرم میشه و ممکنه تا برسم خونه بابا اومده باشه برای همین بلند گفتم:اگه منو نرسونی میرم تو کوچه دادمیزنم و آبروتو میبرم و میگم تو منو به زور اوردی اینجا…نمیدونم چرا تا این حرف رو زدم با حرص لباسهاشو پوشید و در حالیکه فحشهای بدی بهم میداد از خونه اومدیم بیرون..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️آیه ای برای کل زندگی ...
🎙#استادمسعودعـــالے
لحظههاتون پر از معجزات خداوند...
هر وقت حس کردی که دیگه راهی
وجود نداره ، حتما و حتما با خودت
تکرار کن:
آنجا که راه نیست ، خدا راه میگشاید.
باید باور کنید که راههای رسیدن
به خواسته از طریق خداوند برای
شما باز میشه و خداوند تمام کائنات
رو تحت فرمان شما درآورده تا
بهترینها رو جذب کنید.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اگر همه ما تنها در حد اینکه در میوه فروشی میوهای خراب را کنار میزنیم، تازهها و سالمترها را جدا میکنیم، افکار منفی را کنار میزدیم و فقط افکار زیبا، رنگارنگ، سالم و هر آنچه که انرژی بخش است را به ذهن خود راه میدادیم، هر روزمان پر از هیجان، دلهایمان پر از شکوفهٔ امید و معجزهها مانند باران بر سرمان میریختند.
#زندگی
#آرامش
#آرزوها
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_هجده
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
تا نشستیم داخل ماشین عصبی و بلند گفت:فکر نکنی ازت ترسیدم؟؟من زن و یه بچه تو راهی هم دارم….فقط میخواستم باهات خوشم باشم که لیاقت نداشتی…با تعجب گفتم:یعنی مجردی و ژاپن رفتن و همش دروغ بود؟؟گفت:خاک توی سرت…..کی توی این شرایط راس میگه که من دومیش باشم؟از حرفهاش واقعا تعجب کزدم…تا یه مسیری منو رسوند و در حالیکه تحقیر و تهدیدم میکرد گفت:پیاده شو… اگه برام شر بشی شکلتو عوض میکنم فلان خانم..هر چی گفتم که بی انصاف من این محل رو نمیشناسم محل نداد و گفت:من کار دارم گمشو…خیلی دیرم شده بود مجبوری پیاده شدم و اون اقا گاز داد و رفت.پول نداشتم تا تاکسی بگیرم و از طرفی حال روحیم هم خوب نبود تا بتونم یه ماشین دیگه ایی رو تور بزنم و تا خونه برم،…با پرس و جو از چند نفر،ایستگاه اتوبوس رو که توی مسیر دورتری هم بود پیدا کردم و سوار شدم…طی کردن اون مسیر با اتوبوس زمان نسبتا زیادی رو ازم گرفت ..هوا داشت تاریک میشد و حتم داشتم که بابا یا اومده و خونه است یا همزمان باهم میرسیم…..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
امروز را بی قضاوت تنها شاهد باش
هر رفتاری از دیگران قصه ای دارد
شاید پر غصه
ناآگاهی ها را خرده مگیر
مهربان باش!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
الهــی🙏
در این شب زیبای زمستانی
تنور دل دوستانم را گرم
زندگیشان را سراسر شادی
و چرخ روزگار را
به ڪامشان بچرخان ...
"آمین"
#شبتون_بخیر
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
تقدیم به شما
چهارشنبه تون عالی
امروزتون پراز موفقیت
و پراز اتفاقات زیبا
براتون روزی پراز لطف خداوند
دلی آرام
زندگی گرم و
یک دنیا سلامتی آرزومندم
روز خوبی پیش رو داشته باشید
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
نیایش صبحگاهی 🤍
❄️خدایا
در روز میـلاد
با سعادت حضرت فاطمه زهرا س ❤️
به حق بی بی دو عالم
خانم حضـــــرت فاطمه زهرا (س)
دعا برای دوستانم اینست 🙏
حاجت ها همه حاجت مندان را به
لطف و کرمت و به برکت روا بفرما
و امروز را به همه خیر و برکت
وسلامتی عطا بفرما 🙏
❄️آمیـــن
#نیایش_صبحگاهی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🌳هیچ درختی
به خاطر پناه دادن به کبوترها🕊
بی بار و برگ نشده است
تکیه گاه باشیم
مهربانی سخت نیست🤍
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_نوزده
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
بالاخره رسیدم و با دستهای لرزون کلید انداختم و در رو باز کردم و با دیدن کفشهای بابا ،عرق سردی روی پیشونیم نشست…وایستادم تا فکر کنم و یه دروغی رو سرهم کنم که در راهرو باز شد و اعظم اومد بیرون…برخلاف هر روز خیلی اروم بهش سلام کردم…..یهو بابا رو پشت سر اعظم دیدم….بابا تا منو دید، غرید:تا حالا کدوم گوری بودی؟؟؟با لکنت گفتم:خونه ی آبجی مهری….بابا عصبانی تر شد و بهم حمله کرد تا بزنه که اعظم بین ما قرار گرفت…بابا در حالی که تلاش میکرد دستش به من برسه گفت:دروغ هم میگی؟؟؟مهری اینجا بود و نیم ساعت پیش رفت…..میگفت یکهفته است که تورو ندیده…اعظم به زبون محلی قربون صدقه ی بابا رفت و گفت:اقا !!غلط کرده…بچگی کرده….تورو خدا خودتو از بین نبر….ببین رنگت پریده….برای قلبت عصبانیت ضرر داره…ولی بابا گوش نکرد و با کمر بند زد به کمرم……قبلا هم کتک خورده بودم اما این دفعه بابا خیلی عصبانی بود و بدجوری کتکم زد…..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
هرگز
سكوت را با ناديده گرفتن
آرامش را با پذيرفتن
و مهربانى را با ضعيف بودن
اشتباه نگير
@arameshkade ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
.از صدای گذر آب چنان فهمیدم ؛تندتر از آب روان عمر گران میگذرد ... زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست ... آرزویم این است : آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست🌱❤️.
@arameshkade ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
.از صدای گذر آب چنان فهمیدم ؛تندتر از آب روان عمر گران میگذرد ... زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست ... آرزویم این است : آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست🌱❤️.
@arameshkade ❤️
.
هر چه بگوییم،☝️
هر کاری که بکنیم،
حرف مردم باد هواس👌
مردم همیشه برایش حرف در می آورند.
پس با حرف مردم زندگی نکنیم .
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_بیست_یک
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
بابا ارومتر شد و با حالت لج و لحبازی گفت:حالا کار رو میخواهد چیکار؟؟؟بتمرگه خونه..زود گفتم:درس که نزاشتی بخونم ،حداقل کار کنم…. هم پول در بیارم و هم سرگرم باشم…بابا صداشو برد بالا و گفت:بشین پای دار مادرت..اون خدا بیامرز از پای این دار کم پول در نیاورده..با پررویی گفتم:نمیخواهم.دار رو میبینم یاد مامان میفتم…بعد شروع کردم به گریه…گریه بابت تحقیرهایی که اون روز شده بودم…گریه بابت درد کمر بند بابا…گریه بخاطر درس نخوندنم…بابا که فکر کرد گریه ام بخاطر دلتنگی مامانه سکوت کرد و فقط گفت:لازم نکرده…کار خواستی به داداشت بگو پیدا کنه…بعداز این ماجرا ته دلم از اعظم خوشم اومد آخه به موقع به دادم رسیده بود….همون شب تصمیم گرفتم رفتارمو باهاش بهتر کنم…دو روز اصلا از خونه بیرون نرفتم تا بابا یه کم ارومتر بشه.روز سوم به بهانه ی خرید یه وسیله، با اصرار از اعظم اجازه گرفتم و قول دادم یک ساعته برگرد.اعظم گفت:برو ،،فقط زود بیا که بابات متوجه نشه..تا اینو گفت با خوشحالی صورتشو بوسیدم و رفتم بیرون…….
ادامه در پارت بعدی 👎