#فرمانده_نابغه_گمنام
#قسمت۱
#بخش_اول
✍🏻این قمست:
#زندگینامه
🔶مرتضی حسین پور شلمانی ۳۰شهریور سال۱۳۶۴چشم به جهان گشود.
پدرش پاسدار و مادرش معلم بود و مرتضی تنها پسر خانواده،سال۱۳۶۷پدر همراه خانواده برای تحصیل راهی قم شد.
🔷مرتضی در مدرسه از همان ابتدا با فعالیت های #بسیج همراه شد و بعدتر در پایگاه بسیج مسجد عضو شد.
دیپلم را در رشته ریاضی فیزیک گرفت،
در کنکور دانشگاه دولتی ساوه در رشته مهندسی الکترونیک قبول شد،ولی ترجیح داد به #سپاه برود.
🔶مرتضی در سال ۸۳وارد سپاه شد، دوسال و دو ماه مقطع کاردانی را در دانشکده افسری گذراند و داوطلبانه به اتفاق بقیه دانشجویان دوره را ترک کرد و به محور #مقاومت در #عراق پیوست.
شرایط، بحرانی بود. داعش تا مرزهای بغداد آمده بود، #ایران درهای پشتیبانی و مستشاری اش را به روی نیروهای مقاومت عراق باز کرد،با فتوای مرجعیت مردم عراق هم پای کار آمدند.
🔷شهید مرتضی که به عشق #حضرت_معصومه (سلام الله علیها) نام جهادی (حسین قمی) را برگزیده بود، #فرمانده پدافند #سامرا شد و وظیفه
#شکستن_محاصره سامرا را بر عهده گرفت و بعنوان فرمانده لشکرهای حیدریون در عملیاتها مشارکت داشت.
می گفت:تا وقتی حرم را می زنند، سنگرم آنجاست!
🔶حدود چهار سال و نیم
در عراق بود و فرمانده لشکرهای حیدریون شد. با #طرح های بسیار #هوشمندانه_اش #محاصره_سامرا و #حرم_عسکریین (علیهم السلام) #شکسته شد!
🔷در این مدت از نظر #نظامی بسیار رشد کرد تا جایی که به یکی از #فرماندهان_نابغه محور مقاومت در عراق و سوریه تبدیل شد.
سال ۸۹ شروع #فتنه در #سوریه بود از همان ابتدای فتنه مرتضی #وارد سوریه شد ود ۶ و نیم سالی که در آن سرزمین مجاهدت داشت مسئولیت های مختلفی را بر عهده گرفت!
#پایان_بخش_اول
ان شاالله ادامه دارد...
📚برگرفته از کتاب:
مروری بر خاطرات فرمانده نابغه
🖇تهیه و تدوین:
ستاد کنگره ۸۰۰۰شهید استان گیلان
✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی"
http://eitaa.com/joinchat/4116905984Cd0f3b6cbef
پیام رسان تلگرام👇🏻
🆔 Telegram.me/EtreHussein
#داستان_فرمانده_نابغه_گمنام
#قسمت۴
✍🏻این قسمت:
#عاشق_حرم_حضرت_معصومه❤️
(سلام الله علیها)
🔷زمانی که پدرم خانه مان در #قم را میساخت،🏡نیمی از محله، یک باغ بزرگ و قدیمی انار بود و نیم دیگر،خانه هایی که در حال ساخت بودند.تقریبا تمام خانه های آن محله یک یا نهایتا دو طبقه بودند،خانه ما هم هنوز نیمه کاره بود.
🔶تازه چند روزی بود که روی پشت بام یک اتاق به عنوان بهارخواب ساخته بودند،با پنجره هایی در دو طرف اتاق، که یک سری رو به کوچه بودند و یک سری رو به پشت بام،پله های بالا هنوز آجری بودند و من از آنها وحشت داشتم.😰
🔷یک روز مرتضی با ذوق تمام آمد و گفت: "بیا بریم بالا می خوام یه چیزی نشونت بدم" با هر زور زحمتی و زحمتی بود رفتیم بالا.😬
وارد اتاق نیمه ساز که شدیم رفت سمت جای خالی پنجره و
گفت: «بيا نگاه کن!» جلو رفتم و گفتم : «خب؟» گفت: «گنبدرو می بینی؟» راست می گفت، گنبد حرم براحتی دیده میشد.
گفت: «سلام بده! السلام عليک يا #حضرت_معصومه (سلام الله علیها) 🕌
آخرهم گفت: «بچها! اتاقها را تقسیم کردم، این اتاق مال من باشه،اتاقهای پایین مال شما»😇
#پایان_قسمت_چهارم
ان شاالله ادامه دارد...
#بدم_المظلوم_عجل_لولیک_الفرج
#با_ذکر_صلوات_نشر_دهید
📚برگرفته از کتاب:
مروری بر خاطرات شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور (حسین قمی)
🖇تهیه و تدوین:
ستاد کنگره ۸۰۰۰شهید استان گیلان
✅کانال رسمی"سَربَندهای خاکی"
http://eitaa.com/joinchat/4116905984Cd0f3b6cbef
"سَربَندهای خاکی" در تلگرام👇🏻
🆔 Telegram.me/EtreHussein
#حضرت_معصومه (سلام الله علیها)
▪️رحلت غریبانه برترین بانوی زمان خود،کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)
محضر مقدس آقا امام زمان عج،نایب برحقشان وهمه ی شیعیان تسلیت باد.
#سربندهای_خاکی
#انتشار_دهید
@Etrehussein
✍🏻#بخونید
#حضرت_معصومه (سلام الله علیها)
♨️شرح چگونگی اقامت حضرت در قم و دفن ایشان در شهر مقدس قم♨️
🔸۱۷ ساله است که برادرش امام رضا (ع) به اجبار از مدینه به مرو برده میشود و مأموران با عنوان ولایتعهدی او را به پایتخت خود احضار میکند، در این هنگام سال ۲۰۰ هجری است، وداع دردمندانه و پرسوزی که حضرت رضا (ع) هنگام ترک مدینه به سوی مرو انجام میدهد، همه را به گریه میاندازد، همه میدانند که حضرت را پس از این سفر بیبازگشت نخواهند دید.
🔹از این رو یک سال نمیگذرد که حضرت معصومه (س)همراه تعدای از برادران خویش به شوق دیدار برادرش عزم سفر میکند و به قصد خراسان به راه میافتد، اما دست تقدیر تدبیر دیگری اندیشیده است به ساوه که میرسد، بیمار میشود، در برخی نقلها آمده است که میان همراهان آن حضرت و مأموران حکومتی که مخالفاهل بیت (ع) بودند، درگیری میشود و بعضی از همراهان کشته میشوند.
در ساوه میپرسند که فاصله تا قم چقدر است که میگویند: ۱۰ فرسخ، میخواهد که او را به قم برسانند، چرا که شیعیان قم هواداران اهل بیت (ع) هستند و اشعریان به این خاندان احترام میگذارند و او از پدرش موسی بن جعفر (ع) شنیده است که قم مرکز شیعیان ما است.
🔸وقتی به قم میرسد عدهای از بزرگان و چهرههای معتبر قمی به استقبال او میشتابند، موسی بن خزرج اشعری در پیشاپیش استقبالکنندگان است، پیشمیرود و زمام ناقه دختر موسی بن جعفر (ع) را میگیرد و او را به طرف خانه خود میبرد، موسی بن خزرج افتخار آن را دارد که تنها ۱۷ روز از دختر امام پذیرایی کند.
🔹حال این بانو وخیمتر میشود و در روز ۱۰ ربیعالثانی ۲۰۱ هجری چشم از جهان بسته به خانه ابدی آخرت کوچ میکند، به دستور موسی بن خزرج او را غسل میدهند و کفن میکنند و برای خاکسپاری به قطعه زمینی بابلان که متعلق به موسی است، منتقل میکنند.
سردابی را حفر کردهاند که پیکر این بیبی را در آنجا دفن کنند، بر سر اینکه چه کسی بدن مطهر حضرت معصومه را برداشته و وارد قبر کند، میان خاندان و بستگان موسی بن خزرج اختلاف میشود.
🔸 در نهایت تصمیم میگیرند که خادم پیر و با ایمان و صالحی که دارند، بدن او را در قبر بگذارند، ولی در همین لحظه چشمشان به دو تک سوار نقابداری میخورد که سوی ریگزار به شتاب میآیند، چون آن دو سواره به جنازه نزدیک میشوند، فرود آمده بر او نماز میخوانند و وارد سرداب شده و جنازه را وارد آنجا میکنند و به خاک میسپارند، سپس بیرون میآیند و بیآنکه حتی یک کلمه با کسی سخن بگویند میروند و کسی نمیشناسد که این دو سوار ناشناس کیستند؟
📚منبع:خبرگزاری دانشجو
♻️در نشر مطالب وحقایق سهیم باشید♻️
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @Etrehussein👈