پیکر را غرق زخم میکنند و میآیند به عیادت زخمی !
نشتر بر جگر فرو میبرند و بعد ، از حال و روزِ جراحت سوال میکنند .
بویِ دلتنگی گرفتهایم ، هر کس از کنارمان عبور میکند لحظهای از حرکت میایستد ، برایِ دلِ رنجورمان دعایی میکند ؛ صبرمان را آفرین میگوید و میگذرد .
غَـــريــق ؛
_
وَ إِن أَخَذَني الموت ولَم نَلتقيفَلاتَنسي إِنّي تَمنيت لِقائك كَثيراً .
دستِ من که به سقفِ دلتنگیهایم نمیرسد ، لااقل تو دستی دراز کن و کمی از غبارِ انتظارِ نشسته بر این سقف را بگیر که به صبحِ سپید برسیم .