eitaa logo
فامنین گرام
2.9هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
111 فایل
🌹آخرین اخبار و اتفاقات شهرستان #فامنین را اینجا دنبال کنید 🗣 💫 ارسال سوژه های خبری، آگهی ترحیم (ارسال #رایگان )، ارتباط با ادمین ها و هماهنگی تبلیغات (کسب و کار) #فقط با👇 @Famenin_Gram1402
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📌 ارقم و چندن 👈درنگی در بیتی از 💠خاقانی در قصیده ای با مطلع: هر صبح پای صبر به دامن درآورم پرگار عجز، گرد سر و تن درآورم می گوید: در رنگ و بوى دهر نه پيچم كه رهرو ام ارقم نيم كه بال به چندن برآورم ❓در مصراع دوم خاقانی چه می گوید؟ ارقم آن گونه که هروی در کتاب بحر الجواهر ص۲۸ می گوید، ماری است سیاه و سفید و چون سیاه و سفیدی آن به مانند سواد بر صفحه کاغذ است گویا رقم و خط است و به همین دلیل آن را ارقم نامیده اند. میرزا علی اکبر در فرهنگ خود ج ۱ ص ۱۷۹، را بدترين مارها معرفی کرده و آن را مار پيسه خوانده است. و اما چَندَن یا چندل، نام هندی صندل است که چوبى خوشبو و معروف است. این چوب به گفته ابن خلف در برهان قاطع در ولايتى می روید كه آن ولايت را زره مى گويند. به گفته علامه نیز نام دارد و به سبب بوی خوشش آن را می سوزانند تا فضا معطر گردد. این چوب خواص دارویی نیز دارد که در ادبیات کلاسیک، شعرا به خواص آن اشاره کرده اند. 🔸 و اما نکته ای که در کشف معنی بیت خاقانی به کار می آید این است که قدما را اعتقاد آن بود که مار به یا علاقه بسیار دارد و هر جا که صندل باشد مار نیز در آنجا فراوان است. خواجه نصیرالدین در تنسوخ نامه ایلخانی ص ۲۵۶ می گوید: «درخت كافور و صندل در جزيره هاى سخت است و بیشه های باریک... و تابستان نيز در آن بيشه ها مار بسيار بود». 🔹 در کتاب عجایب المخلوقات آمده است که «صندل در شهر مندورقين رويد. درختى عظيم است در بيشه هند، مار در زير وى باشد خفته؛ به وى رسيدن دشخوار بود، صندل بطبع سرد است چون نيك بسايند گرم گردد». تا بدینجا ارتباط مار و صندل یا چندن کمی روشن شد. اما خاقانی از بال برآوردن مار بر صندل سخن گفته است که استعاره از پیچیدن مار بر صندل است. 🔹ادعای خاقانی از آن روست که برخی بحث را از علاقه مار به صندل فراتر برده و آن را به پیچش مار بر صندل ارتقا داده اند. جناب خواجه طوسی می گوید: «و ماران (بسيار) جهت خنكى خود را بر درخت صندل مى پيچند». در فرهنگ انجمن آراى ، ص۳۲۳ درباره چندن آمده است: « چندن بر وزن كندن به معنى چندل باشد كه به صندل مشهور است و چوبى است رنگين و خوشبوى و گويند مار بدان درخت مايل است و بدان پيچد». این پیچش را برخی چون ، به پاسبانی مار از صندل، تعبیر کرده اند. سنایی درحديقه الحقيقه می گوید: مار اگرچه به خاصيت بدخوست پاسبان درخت صندل اوست با فهم ارتباط بین مار و صندل، حال می توان تصویرگری منوچهری در تشبیه عنانی که از دو طرف گردن اسب بالا آمده به دو مار سیاهی که بر چندن افتاده را بهتر دریافت: عنان بر گردن سرخش فكنده چو دو مار سيه بر شاخ چندن ✍ محقق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📚 📌شرح بیتی از ملای روم جلال الدین 💠 عارف قیومی، جناب مولوی رومی در بیتی با اشاره با پیشینه خود که ایامی در سلک اصحاب مدرسه بود و به درس کسبی و علم قیل و قال می پرداخت و از علم حال بر کرانه و به قول خودش دفترباره بود می گوید: عطارد وار دفترباره بودم زبر دست ادیبان می نشستم ❓پرسش کانونی در بیت مولوی این است که چرا او دفتربارگی خود را در بین همه پدیده ها و مخلوقات به تشبیه کرده است و از بین همه پدیده ها عموما و از بین افلاک خصوصا، چه نسبتی بین عطارد با دفتربارگی و ادیب بودن وجود دارد؟ مولوی نه در بیت فوق بلکه در ابیات متعددی چه در مثنوی و چه در دیوان شمس، عطارد را به نحوی به سخن و سخنوری و سخندانی منسوب ساخته و لوازم این انتساب را از نظر مغفول قرار نداده است. در نظر مولوی عطارد اگر دفترباره و ادیب است، لازمه آن دارامندی نطق فصیح نیز هست: نطق عطاردانه ام مستی بی کرانه ام گر نبود ز خوان تو، راتبه از کجا رسد 🔹اگر عطارد ادیب و اهل نطق است، ادیب و نطاق را البته با لوح و قلم کاری هست: رفت عطارد ز دست، لوح و قلم درشکست در پی او زهره جست مست به فرقد رسید و: شد عطارد مست و اشکسته قلم لوح شست از هوز و ابجد بلی چنین فردی پس فاضل است و فنان و هیچ استبعادی ندارد که به فضل و فن خویش غره شود: عطارد را همی گفتم به فضل و فن شدی غره قلم بشکن بیا بشنو پیام نیشکر باری و خلاصه آن که عطارد، نماد خرد و خردورزی است: خود خرد آن است کو از حق چرید نه خرد کان را عطارد آورید و: چرخ گردان را قضا گمره کند صد عطارد را قضا ابله کند 👈و اما رمز این انتساب ها، از آن رو است که حکما و قدما را باور آن بوده است که هر کوکبی، دال بر مدلولی و یا نماد و سمبل چیزی است. در می گوید که عطارد كوكب دبيران، صاحب ديوانان شعرا و كاتبان و اهل ديوان است؛ به همين دلیل در ادبیات ایران از عطارد با القاب: كاتب‏ گردون، اختر دانش، مستوفى گردون یا مستوفی دیوان اعلا، دبير انجم، كاتب‏ علوى و منشى ديوان گردون ياد شده است. مشابه همان اعتقادی که یونیان درباره عطارد داشتند و او را فرزند زئوس‏ خداى خدايان و پيك ایشان و خداى فصاحت و دبيرى و تجارت می دانستند. 🔸 در شرح خود بر دیوان حافظ، در تفسیر بیت زیر از : اى كه انشاء عطارد صفت شوكت تو است عقل‏ كل‏ چاكر طغراكش ديوان تو باد از تعبیر «رسم» استفاده می کند و می گوید که رسم اين بوده كه هر صنف را به ستاره نسبت دهند مثلا نوازندگی را به زهره و علما را به مشترى و سلحشوران را به مريخ و كاتبان را به عطارد. 🔺 ابن خلف در برهان قاطع، علاوه بر نمادیت عطارد برای موارد نامبرده می گوید که عطارد مربى علما و مشايخ و قضاوت و ارباب قلم نیز می باشد. ✍ محقق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸