eitaa logo
فارا
296 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
899 ویدیو
143 فایل
#فارا 🌹 فراگیری اصول و روش های #اندیشه_ورزی🌹 ⚘رسانه #زندگی #متفکرانه 💠 #مدرسه اندیشه ورزی ⁉️اندیشگاه علوم #اسلامی ✅#تفکر در ساحات مختلف زندگی #انسان تماس با ادمین کانال: @Fara_shz تماس با پشتیبان آموزشی: @Fara313 @Fara_Motahari
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀مسابقه هفتگی داستان راستان🍀 داستان شماره6️⃣4️⃣ *بار نخل*‏ علی بن ابی طالب علیه السلام از خانه بیرون آمده بود و طبق معمول به طرف صحرا و باغستانها که با کارکردن در آنجاها آشنا بود می‌رفت، ضمنا باری نیز همراه داشت. شخصی پرسید: «یا علی! چه چیز همراه داری؟». علی: «درخت خرما، ان شاء الله.». - درخت خرما؟!. تعجب آن شخص وقتی زایل شد که بعد از مدتی او و دیگران دیدند تمام هسته‌های خرمایی که آن روز علی همراه می‌برد که کشت کند و آرزو داشت در آینده هر یک درخت خرمای تناوری شود، به صورت یک نخلستان درآمد و تمام آن هسته‌ها سبز و هر کدام درختی شد. 🆔 @Fara_Motahari
🍀مسابقه هفتگی داستان راستان🍀 داستان شماره7️⃣4️⃣ *عرق کار* امام کاظم در زمینی که متعلق به شخص خودش بود مشغول کار و اصلاح زمین بود. فعالیت زیاد عرق امام را از تمام بدنش جاری ساخته بود. علی بن ابی حمزه بطائنی در این وقت رسید و عرض کرد: «قربانت گردم، چرا این کار را به عهده دیگران نمی‌گذاری؟». - چرا به عهده دیگران بگذارم؟ افرادِ از من بهتر همواره از این کارها میکرده‌اند. - مثلا چه کسانی؟. - رسول خدا و امیرالمؤمنین و همه پدران و اجدادم. اساسا کار و فعالیت در زمین از سنن پیغمبرانو اوصیای پیغمبران و بندگان شایسته خداوند است‏. 🆔 @Fara_Motahari
🍀مسابقه هفتگی داستان راستان🍀 داستان شماره8️⃣4️⃣ *دوستیی که بریده شد* شاید کسی گمان نمی‌برد که آن دوستی بریده شود و آن دو رفیق که همیشه ملازم یکدیگر بودند روزی از هم جدا شوند. مردم یکی از آنها را بیش از آن اندازه که به نام اصلی خودش بشناسند به نام دوست و رفیقش می‏شناختند. معمولًا وقتی که می‌خواستند از او یاد کنند، توجه به نام اصلی‏اش نداشتند و می‌گفتند: «رفیق...». آری او به نام «رفیق امام صادق» معروف شده بود، ولی در آن روز که مثل همیشه با یکدیگر بودند و با هم داخل بازار کفشدوزها شدند آیا کسی گمان می‌کرد کهپیش از آنکه آنها از بازار بیرون بیایند رشته دوستی‏شان برای همیشه بریده شود؟!. در آن روز او مانند همیشه همراه امام بود و با هم داخل بازار کفشدوزها شدند. غلام سیاه پوستش هم در آن روز با او بود و از پشت سرش حرکت می‌کرد. در وسط بازار ناگهان به پشت سر نگاه کرد، غلام را ندید. بعد از چند قدم دیگر دو مرتبه سر را به عقب برگرداند، باز هم غلام را ندید. سومین بار به پشت سر نگاه کرد، هنوز هم از غلام- که سرگرم تماشای اطراف شده و از ارباب خود دور افتاده بود- خبری نبود. برای مرتبه چهارم که سر خود را به عقب برگرداند غلام را دید، با خشم به وی گفت: «مادر فلان! کجا بودی؟». تا این جمله از دهانش خارج شد، امام صادق به علامت تعجب دست خود را بلند کرد و محکم به پیشانی خویش زد و فرمود: «سبحان الله! به مادرش دشنام می‌دهی؟! به مادرش نسبت کار ناروا می‌دهی؟! من خیال می‌کردمتو مردی باتقوا و پرهیزگاری. معلومم شد در تو ورع و تقوایی وجود ندارد.». - یابن رسول الله! این غلام اصلا سندی است و مادرش هم از اهل سند است. خودت می‏دانی که آنها مسلمان نیستند. مادر این غلام یک زن مسلمان نبوده که من به او تهمت ناروا زده باشم. - مادرش کافر بوده که بوده. هر قومی سنتی و قانونی در امر ازدواج دارند. وقتی طبق همان سنت و قانون رفتار کنند عملشان زنا نیست و فرزندانشان زنازاده محسوب نمی‌شوند. امام بعد از این بیان به او فرمود: «دیگر از من دور شو.». بعد از آن، دیگر کسی ندید که امام صادق با او راه برود، تا مرگ بین آنها جدایی کامل انداخت‏. 🆔 @Fara_Motahari
🍀مسابقه هفتگی داستان راستان🍀 داستان شماره9️⃣4️⃣ *یک دشنام*‏ غلام عبد الله بن مقفّع، دانشمند و نویسنده معروف ایرانی، افسار اسب ارباب خود را در دست داشت و بیرون در خانه سفیان بن معاویه مهلبی، فرماندار بصره، نشسته بود تا اربابش کار خویش را انجام داده بیرون بیاید و سوار اسب شده به خانه خود برگردد. انتظار به طول انجامید و ابن مقفع بیرون نیامد؛ افراد دیگر- که بعد از او پیش فرماندار رفته بودند- همه برگشتند و رفتند، ولی از ابن مقفع خبری نشد. کم کم غلام به جستجو پرداخت. از هرکس می‌پرسید، یا اظهار بی‏اطلاعی می‌کرد یا پس از نگاهی به سراپایغلام و آن اسب، بدون آنکه سخنی بگوید، شانه‏ها را بالا می‌انداخت و می‌رفت. وقت گذشت و غلام، نگران و مأیوس، خود را به عیسی و سلیمان- پسران علی بن عبد الله بن عباس و عموهای خلیفه مقتدر وقت منصور دوانیقی- که ابن مقفع دبیر و کاتب آنها بود رساند و ماجرا را نقل کرد. عیسی و سلیمان به عبد الله بن مقفع که دبیری دانشمند و نویسنده‏ای توانا و مترجمی چیره دست بود علاقه‌مند بودند و از او حمایت می‌کردند. ابن مقفع نیز به حمایت آنها پشتگرم بود و طبعا مردی متهور و جسور و بدزبان بود، از نیش زدن با زبان درباره دیگران دریغ نمی‌کرد. حمایت عیسی و سلیمان، که عموی مقام خلافت‏ بودند، ابن مقفع را جسورتر و گستاختر کرده بود. عیسی و سلیمان، عبد الله بن مقفع را از سفیان بن معاویه خواستند. او اساسا منکر موضوع شد و گفت: «ابن مقفع به خانه من نیامده است.» ولی چون روزروشن همه دیده بودند که ابن مقفع داخل خانه فرماندار شده و شهود شهادت دادند، دیگر جای انکار نبود. کار کوچکی نبود. پای قتل نفس بود، آنهم شخصیت معروف و دانشمندی مثل ابن مقفع. طرفین منازعه هم عبارت بود از فرماندار بصره از یک طرف، و عموهای خلیفه از طرف دیگر. قهرا مطلب به دربار خلیفه در بغداد کشیده شد. طرفین دعوا و شهود و همه مطلعین به حضور منصور رفتند. دعوا مطرح شد و شهود شهادت دادند. بعد از شهادت شهود، منصور به عموهای خویش گفت: «برای من مانعی ندارد که سفیان را الان به اتهام قتل ابن مقفع بکشم، ولی کدام یک از شما دو نفر عهده‏دار می‌شود که اگر ابن مقفع زنده بود و بعد از کشتن سفیان از این در (اشاره کرد به دری که پشت سرش بود) زنده و سالم وارد شد او را به قصاص سفیان بکشم؟». عیسی و سلیمان در جواب این سؤال حیرت زده درماندند و پیش خود گفتند مبادا که ابن مقفع زندهباشد و سفیان او را زنده و سالم نزد خلیفه فرستاده باشد. ناچار از دعوای خود صرف نظر کردند و رفتند. مدتها گذشت و دیگر از ابن مقفع اثری و خبری دیده و شنیده نشد. کم کم خاطره‏اش هم داشت فراموش می‌شد. بعد از مدتها که آبها از آسیاب افتاد، معلوم شد که ابن مقفع همواره با زبان خویش سفیان بن معاویه را نیش می‏زده است. حتی یک روز در حضور جمعیت به وی دشنام مادر گفته است. سفیان همیشه در کمین بوده تا انتقام زبان ابن مقفع را بگیرد، ولی از ترس عیسی و سلیمان، عموهای خلیفه، جرأت نمی‌کرده است، تا آنکه حادثه‌ای اتفاق می‏افتد: حادثه این بود که قرار شد امان نامه‌ای برای عبد الله بن علی، عموی دیگر منصور، نوشته شود و منصور آن را امضاء کند. عبد الله بن علی از ابن مقفع- که دبیر برادرانش بوددرخواست کرد که آن امان نامه را بنویسد. ابن مقفع هم آن را تنظیم کرد و نوشت. در آن امان نامه ضمن شرایطی که نام برده بود تعبیراتزننده و گستاخانه‌ای نسبت به منصور خلیفه سفاک عباسی کرده بود. وقتی نامه به دست منصور رسید سخت متغیر و ناراحت شد، پرسید: «چه کسی این را تنظیم کرده است؟» گفته شد: «ابن مقفع». منصور نیز همان احساسات را علیه او پیدا کرد که قبلا سفیان بن معاویه فرماندار بصره پیدا کرده بود. منصور محرمانه به سفیان نوشت که ابن مقفع را تنبیه کن. سفیان در پی فرصت می‌گشت، تا آنکه روزی ابن مقفع برای حاجتی به خانه سفیان رفت و غلام و مرکبش را بیرون در گذاشت. وقتی که وارد شد، سفیان و عده‌ای از غلامان و دژخیمانش در اتاقی نشسته بودند و تنوری هم در آنجا مشتعل بود. همینکه چشم سفیان به ابن مقفع افتاد، زخم زبانهایی که تا آن روز از او شنیده بود در نظرش مجسم و اندرونش از خشم و کینه مانند همان تنوری که در جلویش بود مشتعل شد. رو کرد به او و گفت: «یادت هست آن روز به من دشنام مادر دادی؟ حالا وقت انتقام است.» معذرتخواهی فایده نبخشید و درهمان جا به بدترین صورتی ابن مقفع را از بین برد. 🆔 @Fara_Motahari
🍀مسابقه هفتگی داستان راستان🍀 داستان شماره0️⃣5️⃣ *شمشیر زبان*‏ علی بن عباس، معروف به ابن الرومی، شاعر معروف هجوگو و مدیحه سرای دوره عباسی، در نیمه قرن سوم هجری در مجلس وزیر المعتضد عباسی به نام قاسم بن عبیدالله نشسته و سرگرم بود. او همیشه به قدرت منطق و بیان و شمشیر زبان خویش مغرور بود. قاسم بن عبیدالله از زخم زبان ابن الرومی خیلی می‏ترسید و نگران بود ولی ناراحتی و خشم خود را ظاهر نمی‌کرد، برعکس طوری رفتار می‌کرد که ابن الرومی- با همه بددلیها و وسواسها و احتیاطهایی که داشت و به هر چیزی فال بد می‏زد- از معاشرت با او پرهیز نمی‌کرد. قاسم محرمانه دستور داد تا در غذای ابن الرومی زهر داخل کردند. ابن الرومی بعد از آنکه خورد متوجه شد. فورا از جا برخاست که برود. قاسم گفت: «کجا می‌روی؟». - به همان جا که مرا فرستادی. - پس سلام مرا به پدر و مادرم برسان. - من از راه جهنم نمی‌روم. ابن الرومی به خانه خویش رفت و به معالجه پرداخت ولی معالجه‏ها فایده‏ نبخشید. بالاخره با شمشیر زبان خویش از پای درآمد. 🆔 @Fara_Motahari
برگزیدگان مسابقه 10.pdf
43K
📋*نفرات برگزیده مسابقه هفتگی اندیشه ورزی فارا* شماره0️⃣1️⃣-هفته اول خرداد ماه 99 🎁قرعه کشی و اهدای جوایز: پایان ماه و از بین نفرات برگزیده هر هفته. ❇️امتیاز های بالاتر با وزن بیشتری در قرعه کشی شرکت داده خواهند شد. @Fara_Motahari
📚📝* 📚📝*برخی از نکات ارسالی اعضای کانال مدرسه اندیشه ورزی فارا - مسابقه شماره 10 داستان 46 الی 50- هفته اول خرداد ماه99* ☑️ گاهی اوقات چیزهای دور ریختنی میتواند برایمان مفید باشد واز انها نهایت استفاده را داشته باشیم. ☑️💠 فرمول سرمایه گذاری اسلامی💌: تلاش و زحمت در کسب روزی حلال💰 + امید و توکل به خدا 📿= کسب سود در آینده ای درخشان💥 هسته خرما ⏪ نخلستان خرما🏝 ☑️هرکسی باید به فکر گذاشتن آثار ماتاخر از خود باشد وچه نیکوست که ان یک چیز مفید باشد که بدرد همه بخورد. ☑️نهال کاشتن ثواب واجربزرگی داردوتازمانی که نهال بار بدهد صاحب ان ثواب خواهدبرد. کاشتن نهال ازمعصومین برایمان به ارث رسیده است. آنهاکاشتند ماخوردیم ماوظیفه داریم بکاریم تا آیندگان استفاده کنند وضمناانسان درهرکاری بایدتوکل به خدا و امید به خداداشته باشدونیت فقط خداباشددرهرکارخیری. ☑️ اگر می‌خواهیم پیش وجدان خود یعنی نفس لوامه راحت باشیم باید تنبلی را کنار گذاشته وکار کنیم . ☑️￶￵کار جوهر آدمی است با کار کردن استعدادها و ظرفیتهای وجودی انسان شکوفا میشود ☑️صادق (علیه السلام) میفرماید:کسی که خود را برای روزی خانواده‌اش به زحمت می اندازد وکار می کند مانند رزمنده ای است که در راه خدامی جنگد. ☑️💢 سنت پیغمبران، اوصیا و بندگان شایسته و افراد برتر پروردگار ➕ همراه با ریختن عرق😌 ⬅️ کار و فعالیت در زمین🌾🌿🍀🌱🍃 ☑️هرکس کار خود را باید انجام دهدو‌نباید به دوش دیگران انداخت . ☑️ خداوند بنده ای برای کسب روزی حلال کار میکند وعرق میکند و از دسترنج خویش میخورد بسیار دوست دارد. ☑️هرقومی سنتی وقانونی داردونبایداگرکاری درراستای قوانین خودشان انجام دادندبه انهانسبت ناروا زده شود. ☑️دوری از کسانی که ما را از راه مستقیم باز می‌دارند و لباس تقوا ندارند - احترام به آداب و رسوم اقوام و ادیان دیگر ☑️دادن نسبت ناروا🗣 به غیر مسلمان برخوردار از سنت و قانونی دیگر📝، با تقوا و پرهیزگاری💐 منافات دارد و سبب قطع✂️ رابطه دوستی👬 می شود. ☑️در احادیثی از امام صادق داریم که زبان جرم (وزن)کمی دارد ولی جرم (گناه)اوبسیار سنگین است و میتواند مارا مرتکب گناه کند که نتوانیم عواقب بد آن را جبران کنیم. ☑️⚡️نتایج زخم 🔪 زبان👅 زدن با دشنام دادن به مادر، همراه با خشم و کینه و سرشار از حس انتقام↩️ 1. معذرت خواهی بی اثر 2. خطری جبران ناپذیر 3. دشمن شدن و قطع پیوند دوستی 🍀 راه حل های پیشگیری: 1. کنترل زبان 2. احتیاط در سخن گفتن 3. گذشت و بخشش ☑️از بی ادبی کسی به جایی نرسید دُرّی است ادب به هر گدایی نرسید سررشته ی ملک پادشاهی ادب است تاجی است که جز به پادشاهی نرسید از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب ☑️تهمت زدن گناه بزرگی است ☑️ 🍁داشتن حامی و پشتیبان نباید انسان را نسبت به دیگران جسور و گستاخ کند چه بسا رفتار زشت سرنوشت شومی برای فرد رقم بزند.🍁جسارت و بدزبانی و نیش و کنایه زدن به دیگران موجب کینه توزی و دشمنی خواهد شد. ☑️کسی که حس انتقام دارد آخر زهر خود را می ریزد ☑️🚨 هشدار❗️ گاهی سخنی نیشدار 🌵 همچون زهر ماری 🐍 است که بهای 💰 آن به قیمت از دست رفتن جان شخص 🍛🍶 است و دیگر پشیمانی هیچ سودی ندارد... * مصداق ضرب المثل : زبان 👅 سرخ 🌶 سر 👨سبز 🍀 می دهد به باد🌪 @fara_motahari
📚📝* 📚📝*برخی از نکات ارسالی اعضای کانال مدرسه اندیشه ورزی فارا - سری دوم: کتاب نظام حقوق زن در اسلام - شماره 10- هفته اول آذر ماه99* ✏️ * فلسفه پوشش و حجاب در اسلام 🧕= 1. بالا بردن احترام 💐 و ارزش💎 زن و جلوگیری از ابتذال 🥀 او 2. اجتماع منحصرا و مخصوص کار و فعالیت 🛠🖥📋⚖️🎓⛑ 3. محیط خانه 🏡 با ازدواج 💍 برای تمتعات شرعی، قانونی و غریزی 💌 4. تقویت نیروی کار 💪 در اجتماع 5. کاهش التهابات و تنش ها🤕🤒 * وظیفه زن🧕: مراعات در معاشرت 👥 و برخورد با مرد 🧔 با کیفیت خاص لباس پوشیدن 🧥؛ نه اسیر و محبوس شدن 🔒. ✏️ حجاب در اسلام از یک مسئله کلی تر و اساسی تری ریشه می گیرد و آن این است که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی،چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد،اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد بر خلاف سیستم غربی حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوییهای جنسی به هم می آمیزد اسلام می خواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند. ✏️ غریزه جنسی یک بعد سطحی و یک بعد عمیق و دریا صفت دارد. ✏️ برداشت قیود اجتماعی مشکل پاسخگویی به نیاز های جنسی را حل نمیکند. ✏️ حجاب از احكام ضروري اسلام است كه عموم مسلمانان در رعايت آن اتفاق نظر دارند. كتاب، سنت، فقه و سيره‌ي اسلامي بر آن صراحت دارد. از نظر اسلام، حجاب وسيله‌اي است براي صيانت از زن و ارتقاي شأن و شخصيت او. در فرهنگ اسلامي فلسفه‌ حجاب و دلايل آن تبيين شده، ✏️ حجاب موجب ضایع کردن نیروی زن و یا استعدادهای فطری او نیست . ✏️ حجاب از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند و از لحاظ خانوادگی سبب تحکیم روابط خانوادگی و صمیمیت زو جین است . ✏️ مرد فقط در کانون خانواده و در کادر قانون ازدواج و تعهدات سنگین میتواند از زن کامجویی کند . اما در اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است . ✏️ اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج باشد . ✏️ عفت در شهوت جنسي كه از آن به پاك‌دامني تعبير مي‌شود، يكي از مهمترين و بزرگ‌ترين فضايل و زيبايي‌هاي اخلاقي است. عفت جنسي؛ يعني كنترل غريزه‌ي جنسي و محدود كردن آن در چارچوب عقل و شرع . ✏️ زن مکلف است که خودش را بپوشاند ✏️ محیط اجتماع ، خالص برای کار و فعالیت است به همین جهت نه به زن و نه به مرد اجازه نمی دهد که وقتی از خانه بیرون می رود موجبات تحریک فراهم آورد و مرد هم اجازه چشم چرانی ندارد ✏️ عفاف، حالت دروني خويشتن‌داري از تمام هرزه‌گري ها و بي‌بند و باري‌هاست. براي پوشش‌هاي خاص تاريخچه‌ها نگاشته‌اند؛ ولي چون حيا و عفاف ريشه در فطرت بشر دارد؛ تاريخ‌بردار نيست. رعايت حيا و عفاف، ميان زن و مرد به تناسب آفرينش هر يك متفاوت است؛ اما حيا خصلتي بشري است و صرف نظر از گرايش‌هاي فرهنگي و مذهبي، قابل طرح مي‌باشد. در دنياي كنوني مطابق قوانين جهاني اعمال منافي عفت جرم تلقي مي شود و بي‌عفتي مورد انزجار و نفرت انسان‌هاست. ✏️ از نظر اسلام محدودیت های کامیابی های جنسی به محیط خانواده و فلسفه پوشش چند چیز است: ۱-از جنبه خانواده سبب تحکیم بنیان خانواده و برقراری صمیمیت بین زوجین میشود. ۲-از جنبه روانی باعث سلامت روانی اجتماع ۳-از جنبه اجتماعی باعث حفظ نیروی کار و فعالیت اجتماع ۴-بالا بردن احترام زن و ارزش او نسبت به مرد @Fara_Motahari
2-10برگزیدگان مسابقه.pdf
42.6K
📋*نفرات برگزیده مسابقه هفتگی اندیشه ورزی فارا* شماره🔟-هفته اول آذر ماه 99 🎁قرعه کشی و اهدای جوایز: پایان ماه و از بین نفرات برگزیده هر هفته. ❇️امتیاز های بالاتر با وزن بیشتری در قرعه کشی شرکت داده خواهند شد. @Fara_Motahari