قبل از ظهر امتحان میان ترم داشتم. بصورت جزوه باز بود و در اتوبوس مشغول مرتب کردن برگههای خلاصه نویسی شدهی درسم بودم و یادم رفت که موبایلم را کنارم روی صندلی انتهایی اتوبوس گذاشتهام. پیاده شدم و جیبم خالی بود! اتوبوس خط ۶، موبایلم را حدود ساعت ۱۱ با خود برد! کمی به دنبالش دویدم، منتهی بهش نرسیدم و ناچار و نالان به جلسهی امتحان رفتم..
ساعت ۱۳ امتحان تمام شد. به دانشکده رفتم و شمارهی بخش lost and found را از سایت cyride یادداشت کردم. در همکف دانشکده بطور اتفاقی به یک تلفن عمومی برخورده و شماره را گرفتم. با دادن مشخصات ظاهری موبایل، خانمِ پشت خط گفت که چنین موبایلی را پیدا کرده و به وی دادهاند. کف کردم، باورم نشد. چطور ممکن بود تنها دو ساعت پس از مفقود شدن، موبایل را به دفتر مرکزی رسانده باشند؟! آدرس آفیس cyride را پرسیدم و بعد از امتحان دومم، حدود ساعت ۱۵ به محل رفتم و بدون هیچ پرسش و پاسخی، پرومکس عزیز را تحویل گرفتم :)
قضیه را برای یکی از دوستان ایرانی که شهروند آمریکاست و تجربه زندگی در شهرهای مختلف این کشور را دارد تعریف کردم، گفت ایمز در آیووا همین امنیتش خوب است. اگر در شهر بزرگی بودی، نه تنها موبایلت را فقط در صورت دیدن پشت گوشت میتوانستی پس بگیری! بلکه محتمل بود در روز روشن جیبت را هم خالی کنند! آیمز تقریباً دزد ندارد و موارد سرقت در آن هر سال چند مورد انگشت شمار است.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
⭕️گشت و گذار در آمریکا چند مدت پیش به همراه چند تن از دوستان، سفری مجردی داشتیم به دیموین مرکز ایا
دیروز دو اتفاق که گویای اعتماد مردم آمریکا به همدیگه بودن رو نوشتم.
حالا دو نقل متضاد رو بشنوید:
۱. یه تعمیرکار اینجا هست که ماشینهایی که نیاز به اصلاح و تعمیر دارن رو زیر قیمت میخره و درست میکنه و میفروشه. به این صورت، قیمتهاش نسبت به بازار مناسبتر در میاد. یکی از دوستان، سال گذشته ماشینی رو از این تعمیرکار خریده و بعد فهمیده بود که مایلیجش دستکاری شده! البته ماشین سالمه و مشکلی نداره..
۲. یکی دیگه از دوستان که در ایالت همسایه زندگی میکنه، تعریف کرد: با همین اعتماد و تقریبا به همین شیوه یکی از دوستان ماشین خرید. ظاهر ماشین خیلی تمیز بود. کم استفاده شده بود. یک کارت دادیم سوارش شدیم و دیدیم خوبه، قیمتش مناسب بود، بنده خدا خریدش و همه چیز به خیر و خوشی تموم شد. این دوستمون هم، هم از این اعتماد و هم از ماشین خوشش اومد تا وقتی که پارسال خواست بفروشدش. اون موقع بود که کاشف به عمل آمد که مالک قبلی کیلومتر شمارش رو دست کاری کرده بوده. این دوست مون هم چون آدم وجدانی بود نمیتونست به همون حالت بفروشدش و حسابی رفت تو پاچش.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
در دانشگاه های هلند رسم و قانون نانوشتهای هست که اگر دانشجوی دکترا نیاز به لپ تاپ داشته باشد استاد و یا گروه مربوطه برایش لپ تاپ تهیه میکنند و یکی از لپ تاپهای گروه را تا پایان دوره تحصیلاتش در اختیار او قرار میدهد و در صورت عدم وجود لپ تاپ، اقدام به خرید یک دستگاه لپ تاپ برای او می کند.
از آنجایی که همسرم نیز دانشجو شده بود، مجبور بودم لپ تاپ را به ایشان بدهم. لذا تصمیم گرفتم که از استادم بخواهم که به فکر لپ تاپ برای من باشد. البته باید قبلش این توضیح رو بدم که از اونجایی که موضوع تز و رساله من مربوط به سیاست گذاری مدیریت منابع است، نیاز من به لپ تاپ جدی نبود؛ ولی برای اینکه در زمان هایی که در کنفرانس هستم و یا در خانه تنها، بتوانم کارهام رو انجام بدم نیاز به لپ تاپ داشتم. به هر حال موضوع رو با استاد در میون گذاشتم و همان اول امر با اکراهش مواجه شدم! تعجب کردم. به من گفت:
«نگاه کن. من که خودم اینجا استادم، فقط لپ تاپ دارم و نمیشه که تو هم لپ تاپ داشته باشی و هم PC! چون موضوع کار و تز تو چیزی نیست که به هر دوی اینها نیاز داشته باشی. من هم چون مثل تو نیاز نداشتم فقط لپ تاپ رو گرفتم و تو اگه لپ تاپ میخوای باید پی سی رو بدی کس دیگه ای استفاده کنه تا ما برات یک لپ تاپ بخریم».
هر چند اول کمی ناراحت شدم، ولی می دونستم که داره حق میگه. ولی از طرف دیگه بچه های دیگه رو می دیدم که به جز پی سی، دانشگاه برای اونها لپ تاپ گرفته بود که بتونن کارهای تز رو انجام بدن. (ولی حقیقتاً اونها لازم داشتند، باید انصاف رو رعایت می کردم).
نهایت قرار شد مسوول کامپیوتر گروه، درخواست من رو بررسی کنه و اگه تایید کرد به جز پی سی، یک لپ تاپ هم برای من خریداری بشه. بعد از بررسی توسط مسوول کامپیوتر گروه، نهایت تصمیم این شد که باید بین لپ تاپ و پی سی، یکی رو انتخاب کنم چون یکی از اونها به تنهایی می تونست نیاز من رو به راحتی برآورده کنه و در نهایت مجبور شدم قید لپ تاپ رو بزنم و برای راحتی خودم به همون پی سی که داشتم قناعت کنم.
نکته جالب اینه که قیمت متوسط یک لپ تاپ در هلند نزدیک به پانصد تا ششصد یورو میشه و گروه و استاد به خاطر اینکه من به اون نیازی نداشتم حاضر نشدند پانصد یورو برای اون هزینه کنند، ولی در عوض در این دو سال، بیشتر از سه هزار یورو از آنها برای شرکت در کنفرانس های مختلف درخواست کرده بودم که بدون هیچ مساله و یا حرفی، آن را پذیرفتند و پرداخت کردند. چون معتقدند که من به آن نیاز دارم و شرکت در این کنفرانس ها و دوره های تخصصی علمی مربوط به رشته ام، برایم لازم است.
📝فرید محسنی[مقیم هلند]
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
بهرهوری موثر از جاذبههای گردشگری در آمریکا
آبشار نیاگارا یکی از دیدنیترین مناظر طبیعی دنیا و پربازدیدترین نقاط ایالات متحده آمریکا و کانادا است.
رودخانه و آبشار نیاگارا مرز بین ایالت انتاریو کانادا و ایالت نیویورک آمریکا قرار دارد. سالانه حدود 20 میلیون نفر از نیاگارا دیدن میکنن که بیش از 2 میلیارد دلار درآمد حاصل از گردشگری این منطقه است.
چند سال پیش سفری به نیاگارا داشتم. در همان لحظات اول ورود به نیاگارا با صحنهای مواجه شدیم که بسیار جالب توجه بود. به محض رسیدن، درست در جایی که از اتوبوس پیاده شدیم، یک فروشگاه بزرگ با نمای شیشهای جلویمان قرار داشت. در کمترین فاصله ممکن از آبشار و رود نیگارا...(البته آن لحظه نمیدانستم که چقدر با آبشار فاصله داریم). روی دیوار شیشهای فروشگاه یک تابلوی بسیار بزرگ خودنمایی میکرد. روی تابلو نوشته شده بود: Made in America
تمام محصولات آن فروشگاه تولید و ساخت آمریکا بود. اتوبوس گردشگران جلوی این فروشگاه مسافران خود را پیاده می کردند و پارکینگ ماشینهای شخصی نیز درست پشت این فروشگاه قرار داشت. فاصله این فروشگاه تا آبشار شاید کمتر از 100 متر بود.
اتفاق جالبتر که در طبقه همکف فروشگاه، غرفههای متعدد غذا فروشی وجود داشت که در آنها غذاهای مطلوب برای ذائقههای مختلف از جمله چینی، هندی، #حلال، مکزیکی و... برای گردشگران با سلایق متفاوت آماده بود.
در طبقات دیگر هم انواع و اقسام محصولات که همگی برچسب ساخت آمریکا داشتند به فروش میرسید. بسیاری از گردشگران به خاطر همین برچسبها، هدیههایی را که میخواستند برای دوستان و بستگان در کشور خودشان به عنوان سوغات تهیه کنند از این فروشگاه خریداری میکردند.
پ.ن:عکسهایی از فروشگاه در ادامه خواهید دید.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
مدتی قبل، یک خانم ایرانی ساکن آمریکا ذیل صفحه فارسی وزارت امور خارجه آمریکا در فیسبوک که در مورد گرینکارت برای ایرانیان تبلیغ کرده بود، درباره مشکلات زندگی در آمریکا و تصورات غلط درباره آن، یک نظر گذاشته که اینجا بهشت برین نیست و فقط باید یک عمر کار کنین تا بتونین پول رِنت[اجاره] و هزینه هنگفت درمان و ... بدید. و اینکه هر کسی توی ایران زندگی خوب و مرفهی داره اشتباه محض میکنه که بلند شه بیاد آمریکا.
بعد از نوشتن این کامنت، سیل فحش و بد و بیراه بود که از طرف دنبال کنندههای صفحه مذکور نثار این خانم شد. ایشان در يک کامنت طولانیتر در جواب فحشها و انتقادات به نظرش که عمدتا هم از سوی افرادی بود که داخل ایران زندگی میکنند و آمریکا را فقط از دریچه فیلم های هالیوود دیدهاند! توضیحات بيشتری درباره زندگی در آمریکا نوشت.
بعد از کامنت دوم، حملات و فحشها به حدی رسید که این خانم همه کامنتهایش را پاک کرد و کلا بیخیال توضیح درباره واقعیات زندگی در آمریکا برای افراد داخل ایران شد.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
بر اساس اطلاعات سایت USNews که معتبرترین مرجع آمار در مورد دانشگاههای امریکاست، ۱۲۶۶ دانشجوی مهندسی در دانشگاه ایالتی آیوا مشغول به تحصیل اند که تنها ۲۳ درصد آنها دختر اند. این آمار، بیانگر وضعیتِ معقول تری نسبت به دانشگاههای ایران بوده که در آنها، تعداد دانشجویان دختر مهندسی به طرز عجیبی از پسران پیشی گرفته است.
نکتهی جالب دیگر اینکه بیش از نصف دانشجویان مهندسی از کشورهای خارجی هستند که در این میان ۵ کشور آسیایی بیشترین آمار را از آن خود کرده اند: چین با ۴۲ درصد در جایگاه اول است و ایران با ۳ درصد در ردهی چهارم.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
در آمریکا عملا برای بهسازی خیابان و جادهها به ندرت از آسفالت استفاده میکنند. چون عقیده دارن که این مقوله قیمت بالایی دارد و اساسا به صرفه نیست.
برای ساخت و یا ترمیم خیابان و جادهها از نمونه سیمان فرش و بتن بهره میبرند.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
⭕️قانون بازگشت کالا در فروشگاههای آمریکا قانونی به اسم Free Return وجود دارد. اجناس فروخته شده پس
در ادامه قانون Free Return نقل این ماجرا خالی از لطف نیست:
یه وسیلهای رو چند هفته پیش به صورت اینترنتی از سایت ebay سفارش داده بودم و قرار بود بصورت پستی، از چین برسه به دستم. بعد از گذشت موعد مقرر، اعلام کردم که هنوز دریافت نشده. فروشندهی چینی بهم پیغام داده و از این قضیه ابراز تاسف کرده. گفته ما این آیتم رو بدون شماره پیگیری دادیم به پست و حالا که میگی به دستت نرسیده، در ابتدا کل هزینهش رو بهت بر میگردونیم و اگه در روزهای آینده دریافتش کردی، "از روی لطف" هزینهش رو دوباره بهمون بپرداز.
سیستمهای خرید اینترنتیشون، مخصوصاً سیاستهایی که راجع به پس دادن اجناس اعمال میکنن، فوق العاده هست. اجناس ebay اکثراً خوش قیمتتر هستن اما بعضاً با بینظمی در ارسال مواجه میشن اما اجناس amazon هم کیفیتشون بیشتره و هم بصورت منظم و سر موعد ارسال میشن. مخصوصاً اگر اکانت ویژه (پرایم) آمازون رو داشته باشید (به دانشجوها به مدت ۶ ماه اکانت پرایم رو بصورت رایگان میدن) هم اجناس رو میتونید ظرف دو تا سه روز پس از سفارش دریافت کنید و هم ریترنشون بسیار آسون و راحت انجام میشه. حتی برای ریترن اجناس پرایم، هزینهی پست هم به عهدهی مشتری نیست در اغلب موارد. مثلاً من یه LED خریده بودم و میخواستم پسش بدم و عزا گرفته بودم که بدون ماشین چطور باید ببرمش دفتر پست. متوجه شدم که حتی نیازی به این کار هم نیست! میتونم درخواست بدم که مامور پست فردا بیاد دم خونه و جنس رو ببره و پس بده آمازون. حتی اینجا بخاطر امنیتی که داره، ضرورتی نداره که حتماً صبح برای تحویل کالا توی خونه باشید، هر چی که هست رو میذارید پشت درب داخلی منزل (منازل شهرک ما دو تا درب دارن، یکی بیرونی و یکی داخلی) و مامور میاد میبره! بعدِ دو سه روز هم پولش اومد توی حسابم. ضمناً اجناس پرایم رو تا یکماه «بدون هیچ دلیلی» و صرفاً به این علت که ازش خوشم نیومده میشه پس داد.
فروشگاههای زنجیرهای والمارت هم سیستم ریترن خیلی خوبی دارن. مثلاً شما یه بسته چیپس خریدید و میرید خونه بازش میکنید و یه ذره میخورید و خوشتون نمیاد، حتی این رو میشه برد پس داد و هزینهش رو کمال و تمام دریافت کرد!
یکی از دوستان هم یه تجربهی جالب از خرید حضوری داره. میره میبینه برای یه قمقمه قیمت ۶ دلار رو زدن. اون رو میخره و میره پای صندوق و روی فاکتور ۲۴ دلار میاد. میگه برچسب بالای اینو من دیدم ۶ دلار زده بود. فروشنده هم میگه باشه و فاکتور رو تصحیح میکنه به ۶ دلار. بعد این دوست ما میره خونه، اینترنتی قیمت قمقمه هه رو چک میکنه و میبینه ۲۴ دلاره. در واقع برچسبی که بالاش توی فروشگاه زده بودن اشتباه شده یا این جنس عوضی زیر اون برچسب قرار گرفته. هیچی دیگه، دفعهی بعد که میره فروشگاه میگه اون قمقمه هه بووود، قیمت اصلیش ۲۴ دلاره اما من ۶ دلار داده بودم، بقیهش رو حساب کنید. طرف هم میگه اشکالی نداره، برو حال کن :)
اینکه قبلاً در پستی نوشته بودم اینجا[ایالت آیووا] اصل بر اعتماده ریشه در چنین تجربیاتی داره. قصد تعمیم این وقایع به کل آمریکا رو ندارم و مسلماً قابل تعمیم هم نیستن اما همین مواردی که برای ما داره رخ میده، صحت این ادعا[اعتماد کردن] رو تا حدودی روشن میکنه.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
در آمریکا پارک خودروهای دانشجویان در محوطهی دانشگاه طی ساعات کاری ممنوع است. چند پارکینگ طبقاتی وجود دارد که دانشجویان میتوانند از آنها استفاده کنند. هر چند که فرق زیادی بین سیستم و امکانات این پارکینگها با پارکینگهای معمولی ایران مشاهده نمیشود اما دو نکته برایم جالب بود:
۱- سیستم ورود و خروج مکانیزه است و راننده توسط کیوسکهایی که تعبیه شدهاند، اقدام به دریافت کارت ورود و پرداخت هزینه در هنگام خروج میکند.
۲- روی کارت ورود نوشته شده هزینهای که برای پارکینگ میپردازید تنها برای کرایهی یک جای پارک اتومبیل ظرف ساعاتی معین است و ما هیچگونه وظیفهای در قبال حفاظت از خودروی شما و محتویات درون آن نداریم. قرار دادن خودرو در این پارکینگ هیچ تفاوتی با پارک آن در گوشهی خیابان ندارد و ریسک این فقره به عهدهی خودتان است.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
یک سیم کارتی را از شرکت AT&T خریدم. در مزایا و معایب شبکه موبایل اینجا نسبت به ایران خواهم نوشت. است
مزایا و معایب شبکههای مخابراتی و موبایلی در آمریکا
سه شرکت Verizon, AT&T, T-Mobile عمدهی بازار موبایل اکثر ایالتها رو در اختیار دارن. بسیاری از ساکنین شهر در خانه خط تلفن نداشته و برای ارتباط از موبایل استفاده میکنند. مزیتی که نسبت به ایران وجود دارد، وجود طرحهای اشتراکی نامحدود با قیمتهای مناسب است که به family plan شناخته میشوند و طی آن مثلا ۱۰ نفر با همدیگر یک پلن نامحدود را بر میدارند و با پرداخت حدود ۳۰ دلار بصورت ماهیانه از تماس داخلی و پیامک نامحدود و اینترنت پرسرعت با حجمی در حدود ۱۵ گیگابایت (در مجموع) استفاده میکنند.
اما از طرف دیگر، معایب و ضعفهایی عجیب و غریب و باورنکردنی هم به چشم میخورد. مثلاً وضع آنتن دهی اصلاً تعریفی ندارد. یک بحث رایج بین افرادی که تازه به اینجا میآیند این است که از کدام بِرَند سیم کارتشان را تهیه کنند که آنتن دهیاش بهتر باشد تا کمتر به مشکل بخورند. درون خانهی دوستی، آنتن دهی در حد صفر است و اصلا نمیتواند آنجا با موبایل صحبت کند. اوایل یک سیم کارت اعتباری به نام ptel گرفتم که در برخی مکانهای شهر آنتن ضعیفی داشت و تماسها قطع و وصل میشد. وجود چنین ضعفهایی در کشور آمریکا شاید برای خیلیها باور نکردنی باشد.
این نکته را هم اضافه کنید که سرویس سادهای مثل اعلام خاموش بودن یا در شبکه نبودن موبایل در بسیاری موارد موجود نیست. مثلاً به موبایل رفیقتان زنگ میزنید، تعدادی بوق میخورد و کسی تلفن را بر نمیدارد؛ بعداً کاشف به عمل میآید که تلفن وی در آن ساعت خاموش بوده اما سیستم پیامی مبنی بر خاموش بودن و یا در شبکه نبودن آن خط نمیدهد!
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️تجربهی اخیر یک از دوستام در مورد رصد حسابهای بانکی در آمریکا:
«ما برای خرید ماشین[تویوتا کمری 2012 به قیمت 15 هزار دلار] پول کم داشتیم، پدر خانمم از طریق یکی از دوستاش 7000 دلار برای ما فرستاد. این پول از طریق یک حساب تو مالزی به حساب آمریکای من واریز شد. بعد از حدود 3 ماه از US Bank تماس گرفتن که بیا یکسری سوال داریم ازت. رفتم گفتن این پول برای چی اومده به حسابت؟ از کجا اومده؟ منبع در آمدت تو آمریکا کجاست؟ تو ایران حساب داری یا نه؟ آیا باز هم خواهد آمد یا نه؟ و ...
هدفشون از این کار، به نظرم چند چیزه. نشون میده حسابها به طور دقیق مانیتور میشن. حتی ورود مبالغ بسیار کم هم رصد میشه، یعنی 7000 دلار که درآمد ماهیانه یه مهندس تو آمریکاست.
پی قضیه رو میگیرن که ببینن از کجا اومده. بدیهی هست که توی این سیستم نمیشه پولشویی کرد. مثلا فرض کن شخصی بخواد 14 میلیون دلار پولشویی کنه. تو این سیستم مگه میشه؟ همین رو مقایسه کنید با ایران. من یه بار تو حساب ایرانم برای چند روز 25 میلیون اومد و رفت. برای این که نامه تمکن مالی ببرم به سفارت نشون بدم. نه کسی اومد گفت برای چی تو این حسابت پول اومده؛ تو که در آمدت مشخصه چرا 25 میلیون برای چند ساعت تو حسابت پول اومده؟ و نه هیچ چیز دیگهای...
برای قضیهی تحریم هم روی ایرانیها حساسترند. به هر حال براشون ممکنه سوال پیش بیاد این پول تو حساب یه ایرانی چطور اومده. اما این حساسیت منحصر به ایرانیها نیست و روی بقیهی حسابها هم کنترل شدیدی دارن.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️دانشجویان دانشگاه آیووا [Iowa] آمریکا تا برگزاری کلاس ناچارن روی زمین بشینن
حتی یک صندلی ردیفی هم وجود ندارد.
چند ستون جلوتر یک خانم روی سطل آشغال نشسته است.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️سبک زندگی آمریکایی
• بخش اول
از همان اولین مواردی که در روساخت زندگی آمریکایی به چشم میآید، هر کسی را مجاب میکند که قاعدتاً فرقهای بسیاری در این سبک زندگی با سبک زندگی ایرانی وجود دارد. برای مثال فردی چندین دقیقه برای انتخاب بین یک نان یک دلاری و یک نان یک دلار و بیست سنتی وقت میگذارد تا بالاخره تصمیم کبرایش را بگیرد. یا اینکه یکی از پررونقترین سایتهای آمریکا، سایت خرید وسایل دست دوم است.
دانشجو یا کارمندی که به جای اینکه خودش در خانه، قهوه درست کند و کمتر از یک دلار هزینه کند، لپتاپش را برمیدارد و میرود به یک کافه تاریک و شلوغ و حداقل چهار پنج دلار پول برای یک قهوه خیلی معمولی میپردازد و همزمان با نوشیدن آهسته قهوه، لپتاپ را باز می کند و به کارهای روزانهاش میپردازد.
زمانی که از بین زرق و برق خیابان ها و مغازههای پر از اجناس لوکس وارد معابر عمومی میشوید، خیابان ها پر هستند از بی خانمان هایی که با لباس مندرس و کثیف که با چهره ای ژولیده از عابران چند سنت گدایی میکنند تا شاید امروز بتوانند یک چیزبرگر سه، چهار دلاری ساده از مک دونالد (McDonald's) بخرند.
بخاطر این کار جلوی فروشگاهها می ایستند و برای مردمی که قصد داخل شدن دارند در را باز می کنند و همزمان درخواست خود را عاجزانه مطرح می کنند. صحبتهای چهره به چهره و تجربههای شخصی مرا بیشتر به این تفاوتها حساس کرد. یک بار به دوست آمریکاییام گفتم که امشب نزدیک بیست مهمان داریم و با نمیدانم با دو مبل ساده با این تعداد مهمان چه کنم؟ یکه خورد! با تعجب گفت یعنی تو توی خانهات دو تا مبل داری؟ برایش قابل فهم نبود که چرا ممکن است یک دانشجو به بیشتر از یک مبل نیاز داشته باشد.
همین آدم حداقل سالی یک بار به تفریحات گرانقیمت خارج از آمریکا میرود: بعضی اوقات به استرالیا، گاهی به اروپا و گاهی آسیا و آمریکای جنوبی... یا اینکه خانم رئیس یکی از بخشهای پژوهشی شرکت Yahoo تعریف میکرد که همسرش در جایی کار میکرده و یک مسأله حقوقی برایش ایجاد شده... پرسیدم همسرتان چه شغلی دارد؟ گفت تعمیرکار لوازم رایانهای و شبکههای خانگی. گفتم یعنی مهندس کامپیوتر است؟ گفت نه... دیپلم فنی از مؤسسهای خصوصی دارد تا بتواند از مجوزش استفاده کند و کار کند. حالا این خانم خودش دکترای کامپیوتر است با چند سال سابقه استادی دانشگاه و چندین سال سابقه پژوهش در شرکتهای معتبر رایانهای.
یا اینکه یک بار در یکی از معتبرترین همایشهای تخصصی رشتهمان، با چند تن از استادان بهنام آمریکایی رفته بودیم نهار... یکی از اساتید همه ما را پنج دقیقهای معطل کرد. فکر میکنید چرا؟ چون در فهرست قیمت غذا نوشته بود که غذایش چهارده دلار است ولی با او شانزده دلار حساب کرده بودند! یا مثلاً اینکه فقط در سه سال حضورم در این کشور با افرادی کار کردهام که همهشان بلااستثنا در چهار سال اخیر یک، دو یا حتی سه بار تغییر شغل دادهاند.
اگر از اینها بگذریم... جوانی را میشناسم که در زمینه پژوهشی ما سرآمد است و به تازگی از دانشگاه استنفورد فارغالتحصیل شده است. دانشگاه پرینستون (دانشگاهی که انیشتین در آن استاد بوده است) او را به عنوان استاد دانشگاه میپذیرد. چند ماهی نمیگذرد که حوصلهاش سرمیرود و استادی را ول میکند و میرود سراغ تأسیس یک شرکت نوپای دانشبنیاد با سرمایهای نه چندان زیاد از یک سرمایهگذار معروف... آن هم با این پیشفرض که بیشتر از نود درصد شرکتهای نوبنیاد بعد از دو یا سه سال ورشکست میشوند.
اولین پرسشی که به وجود میآید این است که این همه تفاوت برای چیست؟ نه آن معطلی برای بیست سنت تفاوت قیمت نان و دو دلار تفاوت قیمت غذا و نه آن تفریح یک ماهه گرانقیمت! این همه تغییر شغل برای چه؟
📝خسرو قبادی
" بخش دوم "
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️ترس از پلیس آمریکا
نحوه عملکرد پلیس و ترس مردم از آن از نکات قابل تامل در آمریکا ست. روزهای ابتدایی ورود من به آمریکا با یکی از دوستانم سوار ماشینش بودیم. در مسیر مشغول گپ و گفت بودیم که ناگهان سرعتش رو کم کرد و مدام از آینههای مختلف ماشین عقب رو نگاه میکرد. پس از چند بار پرسش من که چی شده؟ چرا اینطوری میکنی نچ نچ کنان گفت حواسم نبود چراغ قرمز رو رد کردیم! و کماکان بر میگشت عقب رو نگاه میکرد...
جالب اینکه پلیس آمریکا خیلی جدی و رسمی برای گرفتن متخلفان پنهان میشه. مثلا برای گرفتن افرادی که ممکنه از چراغ قرمز عبور کنند یک گوشهای پنهان میشن. این یک شگرد فردی نیست بلکه چیزیه که علنی انجام میدن و همه هم میدونن. دوستم بعد از چند دقیقهای به حالت عادی برگشت و گفت شانس آوردیم و الا الان روی زمین دراز کشیده بودیم!
باید بدونید اگه پلیس به شما ایست داد که کنار بایستید باید ماشین رو سریعا نگه دارید و بدون حرکت سر جاتون بشینید و دو دست خود را روی فرمان بگذارید... طوری که افسر پلیس بتونه دو دست شما رو روی فرمان ببینه. هیچ حرکت اضافهای هم نباید سر بزنه چون پلیس اجازه شلیک داره. مثلا اگه پلیس از شما مدارکتون رو درخواست کرد حق ندارید همین طوری دستتون رو سمت داشبرد یا هرجای دیگر ماشین ببرید! اول باید اجازه بگیرید و توضیح بدید که مثلا مدارک در داشبرد ماشین است؛ بردارم؟
چون او با این فکر که شما میخواید اسلحه در بیارید و به سمت او شلیک کنید اجازه داره از خود و همکاراش دفاع کنه. البته اینکه در این کشور چنین اجازه هایی به افسران پلیس داده شده منطق خودشو داره! وقتی حمل اسلحه آزاد باشه، کافیه طرف مقداری الکل هم مصرف کرده باشه و از سر مستی از چراغ قرمز هم رد شده باشه. حالا که گیر پلیس افتاده، پلیسها از کجا بدونند این طرف که از چراغ قرمز رد شده مست هست یا نیست! اسلحه داره یا نداره!؟ الان میخواد از داشبرد اسلحه برداره شلیک کنه یا میخواد مثل پسر خوب مدارکش رو تحویل بده. پلیسها که جانشان را از سر راه نیاوردهاند. به همین خاطر چنین مجوزهایی برای دفاع از خودشون دارن!
در طول سال 2015 میلادی، 1199 نفر در ایالات متحده آمریکا توسط پلیس این کشور کشته شده اند! سایتی تحت عنوان کشته شدگان توسط پلیس وجود دارد که به طور غیر رسمی اسامی کشته شدگان را به همراه اسناد و اطلاعات موجود درباره هر یک را به طور روزانه جمع آوری کرده است. این آمار کشته شدگانی است که توسط رسانه های مختلف اعم از محلی یا... منتشر شده است.
مساله دیگر اینکه بین کشته شدگان، درصد سیاهپوستها بسیار بالاتر از سفیدپوستها است.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
در زمان اوج جنبش برابری طلبی سیاه پوستهای آمریکا در دهههای 1960 و 1970 میلادی، تعداد معدودی از سیاه پوستان آمریکا دست به خشونت علیه سفید پوستها میزدند. رهبران سیاسی آمریکای آن روز که عمدتا سفید پوست بودند، از رهبران سیاه پوستان مثل مارتین لوتر کینگ و مالکوم ایکس تقاضای محکومیت خشونت سیاه پوستان را داشتند.
مارتین لوتر کینگ کسی بود که پیشرو محکومیت چنین اعمالی از سوی سیاه پوستان بود. اما مالکوم ایکس نظر متفاوتی داشت. او در یک سخنرانی گفت تا زمانی که سران سفید پوستان، خشونت طلبانِ سفید پوست را دعوت به عدم خشونت نکنند، من از سیاهپوستان نخواهم خواست که دست از خشونت بردارند!
واضح است اعمال سیاه پوستان عکس العمل نسبت به اعمال نژاد پرستانه سفید پوستان بود که به صورت خشم در وجود آنها نهادینه شده بود.
جالب اینکه در پارک ملی واشنگتن ، در کنار بناهای یادبود آبراهام لینکلن، توماس جفرسون، تئودور روزولت، تندیس مارتین لوتر کینگ را به عنوان یک رهبر مبارز با تبعیض نژادی در آمریکا را نیز ساختهاند اما اثری از یادبود مالکوم ایکس وجود ندارد. زیرا با خواستههای سران سفید پوست همراهی نکرد.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch