#ابراهیمِدلَم♥️
وقتاییکهدارمتوآتیشگناهدستوپا میزنم...🔥🥀
تو ابراهیمِ خلیلُ الرحمانِ من میشی!❤️
میایوگلستونمیکنیهمهجارو
میایومنونجاتمیدی!🙃🌿
#رفیق شهیدم❤️😍
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید📿🤲
⇅♥️🌙🌱°^
#رفیق...
وقتے به دلت میفتـه کہ برگردی..
وقتے شوقو پیدا مےکنے برای ترڪ گناه
همش کار خداسـت.....
مگہ میشـہ خدایے که شوق توبه
رو به دلت انداخته،
نبخشـه؟!
قلممم...انگشتانم ...این روزها بهانه گیر شده اند
چشمانم ....گوشهایم ....هی بدنبال خاطرات گذشته میدوند
و هی تورا مرور میکنند
حتی دل مرده و تنگم دائما در احیاست
چگونه باور کنم که روزه ام
چگونه باور کنم که روزه ام
روزه ی عشق را چگونه قضا کنم؟
...................................................
شعر نیست قطره اشکیست که چکید
از دلی شوریده ... یا طبیب من لا طبیب له
یا#رفیـــــــــــــــــــق من لا #رفیـــــــــــــــــــــــــــــق له
🕌 #ایستگاه_نیایش
┄┅┅✿🍃❀🦋❀🍃✿┅┅┄
#رفیــق...!
کسیکهمحبتخدا
پُرشنکنه،هیچچیزدیگهای
پُـرشنمیکنهها...!!! :)
♡
┄┅┅✿🍃❀🦋❀🍃✿┅┅┄
#دوستان_باوفا_وقت_نمازه📿
#به_وقت_همدان🔊
#نماز_اول_وقت😉
┄┅┄┅┄፨•.✨🍃✨.•፨┄┅┄┅┄
+به قول حاج حسین یڪتا:
دنیادنیاےتیپزدنهـ !
فقطمهم،اینهکه #کی
#برای_کی تیپ میزنه‼️
شهدایہجورےتیپزدنکہخدانگاهشون ڪرد✨
ابجۍگلم ،برادریڪهواسہامامحسین اشڪمیریزی
خواهرےڪہنمیزارےچادرتازسرت بیوفتہوارثیهحضرتزهراروتواینجنگاز سرتبڪشن🦋
[دمت گرم
امافقطیہچیزۍ
+اقاپسرالگوتبودحضرتعلۍ(ع)
#حواستهست ؟
همونامیرالمومنینڪهبهدختراےجوون سلامنمیڪرد🍃
مگهقرارنبودصحبتبانامحرمدرحد ضرورتباشه⁉️
پساینچتڪردناو•••••چۍ میگه
+دخترخانوموارثارثیہحضرت زهرا(س)
شماچیۍ❓
#حواستهست❓
خودحضرتفاطمہجلوےیہمردڪور حجابشورعایتمۍڪرد؛
چشمات قشنگه صورتتزیباعه میدونمهمهےاینارو•••••||
ولےقرارنبودزیباییاتوبزارےبراے
هرڪسۍ
پساینپروفایلوایناچۍ میگہ❓
جایےڪهباچندتالمسصفحهےگوشے ڪلےمردمیتوننببیننش
_قراربود #یارباشیم••••••
_قراربود #منتظرباشیم•••••|
_قراربودراه #شهداروادامهبدیم•••••
_قرار بود برای #رفیق شهیدمون مرامبزاریم🍃 . . .
ولۍ قرارنبودبہمجازی #باخت بدیم . . .
اومدیمتوصحنهۍجنگدشمنتا #مقاومتڪنیم ،
گفتیمجنگنرمهـ
ولینرمنرمخودمونداریموامیدیدم
#یادته_باشه⚠️
«وَماهٰذِهِالحَياةُالدُّنياإِلّالَهوٌوَلَعِبٌوَ
إِنَّالدّارَالآخِرَةَلَهِيَالحَيَوانُلَوكانوا يَعلَمون»
اینزندگےدنیا🌏
چیزےجزسرگرمےوبازےنیست💫؛
وزندگےواقعےسراےآخرتاست✨،
اگرمیدانستند•••••••••••••
⇢♥️⃟◍
|•°@hadidelhaa°•|
『دخترانفاطمی|پسرانعلوی』
حواست هست#رفیق؟؟
هنوزتوی ماه#محرم هستیماا🏴
فک نکنی چون ده روز اول محرم تموم شد،کارهای خوب توهم تموم شد🔺🔺
نه‼️❌❌
فک نکنی حالاکه عاشوراتموم شد😞👇🏻
کم کم باز روسریت عقب بره
لباس های تحریک کننده
غیبت،دروغ،تهمت،ریا وهزاران گناه...
بی احترامی به پدرومادر
بی احترامی به اهل بیت(ع)
وهزاران کارزشت وناپسندکه خودت خبرداری،برگشتند❌😔
فک نکنی خدابخاطراون ده روز ازکارای الانت میگذره؟
نه،کاملا دراشتباهی🌱
من نمیگم خدانمیبخشه،میبخشه ولی نه اینقدر که باعقل خودت گناه کنی
خداگفته🌹👇🏻
صدباراگرتوبه شکستی بازآ🙂
درکل خواهر عزیزم،برادرعزیزم
حواستون باشه🚫🚫
شیطان همیشه درکمینه😔😎
#تلنگر
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
『#حرف_دل💛』
دلم گرفته ای#رفیق💔
کاش منم مثل تو کم شوم از#روزگار🥀
#خادم_الزهرا🌸
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#رفیق☝️
امشب،همین الان برو یه گوشه خلوت و تاریک پیداکن،هندزفزیتو بزار ودعای توسل بخون......
مداخی گوش کن.....
گریه کن.....
توبه کن...
نمازبخون...
و آخرش هم با خدات حرف بزن و خالی شو👌🌿
Γ♥🔗°○
قصہازهمونجایۍشروعشدڪه...
#رفیق شدیمتو روضہت(:♥
سربندروسرهمدیگہبستیمو
شدیـمعبدرقیہت...ࢱ؛
#خادم_الزهرا🌸
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#رفیق •💖🖇
×{کسیکه↷
یهرفیقخوب🌱داره
بایدصدبرابر✨
خداروشکرکنه🤲🏻••
رفیقخوب🌸:)
کمنعمتینیس😉}
#رفیقانھ 🧡🍂
#کرونا
.
👤|#خــــــــــادم_الحـســـــــــــــــیـن
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa⃟🌸
ڪتاٻ#حجتخدا🕊
﴿#زندگینامه_شهید_محسن_حججی﴾
#قسمت_چهارم
💟جلسه #خواستگاری و #عقدشهیدحججی
💟💢از زبان همسر شهید💢
توی جلسه خواستگاری یک لحظه نگاهم کرد
و معنادار گفت:
"ببینید من توی زندگیم دارم مسیری رو طی می کنم که همه #دل_خوشیم تو این دنیاست.😌 میخواهم ببینم شما میتونید تو این مسیر کمکم کنید؟"🤔
گفتم: "چه مسیری? "😯
گفت: "اول #سعادت بعد هم #شهادت."😇😌
جا خوردم. چند لحظه #سکوت کردم. زبانم برای چند لحظه بند آمد.
ادامه داد: "نگفتید. می تونید کمکم کنید؟"
سرم را انداختم پایین و آرام گفتم: "بله."😌
گفت: "پس مبارکه ان شاءلله."😊
💢#شهید #شهادت #کشته_شدن_در_راه_خدا💢 اینها حرفهای ما بود حرفهای شب خواستگاری مان!
•••••••
سر سفره عقد هم که نشستیم مدام توی گوشم میگفت: "زهرا خانوم، الان هر دعایی بکنیم که خدا اجابت میکنه. 😌 یادت نره یادت نره برای شهادتم دعا کنی. "😊
آخر سر بهش گفتم: "چی میگی محسن?
امشب بهترین شب زندگیمه. دارم به تو میرسم. بیام دعا کنم که شهید بشی?! مگه میتونم?! "😯
اما او دست بردار نبود. 😔
آن شب آنقدر بهم گفت تا بلاخره دلم رضا داد.
همان شب سر سفره عقد دعا کردم خدا #شهادت نصیبش بکند! 🌹🌷
••••••
روز #خرید_عقد مان #روزه بود. بهش گفتم: "آقا محسن، حالا واسه چی امروز روزه گرفتی؟"
.
گفت: "می خواستم مشکلی تو کارمون پیش نیاد می خواستم راحت به هم برسیم. "😍
چقدر این حرفش و این کارش آرامم کرد از هزار #دوستت_دارم هم پیشم بهتر بود. 🤩👌🏻😌
•••••
یک روز پس از عقد مان من را برد #گلزارشهدای نجفآباد،و بعد هم گلزار شهدای اصفهان.
.
سر قبر شهدایی که باهاشان #رفیق بود
من را به آنها معرفی می کرد و می گفت: "ایشان زهرا خانم هستند. خانوممن. ما تازه عقد کرده ایم و... "
شروع میکرد با آنها حرف زدن. انگار که آنها #زنده باشند و روبه رویش نشسته باشند و به حرف هایش گوش بدهد. 😌
•••••••
روز #عروسی ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍
ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند.
عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت:
"زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟"
گفتم: "گناه دارن محسن. "😅
گفت: "بابا بیخیال. "
یکدفعه پیچید توی یک فرعی.
چندتا از ماشینها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃
توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، #محسن راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت.
همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻
#خوشحال_بود قاه داشت میخندید. 🤩
دیگر نزدیکیهای غروب بود داشتن #اذان_مغرب می گفتند.😇
#ادامه_دارد...
ڪپیباذکرصلواتبراےهرپارت🌿📿
#خادم_المهدی🌼
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
ڪتاٻ#حجتخدا🕊
﴿#زندگینامه_شهید_محسن_حججی﴾
#قسمت_نهم
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر میکردم محسن آمده سر قبر بابایش.
اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥♥♥♥♥
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت.😯 ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
#ادامه_دارد...
ڪپیباذکرصلواتبراےهرپارت🌿📿
#خادم_المهدی🌼
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸