eitaa logo
گنجینه دفاع
1.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ ویژه KHAMENEI.IR از بیانات رهبر انقلاب | ایران، ایران امام رضاست ➕ بیانات قدیمی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع زائران حرم امام رضا علیه‌السلام (ع) ┄┅☫🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷☫┅┄ 👈عضویت درگنجینه دفاع ┏━━━━━🇮🇷🌺🍃━┓ @Ganjineh_defa ┗━━🇮🇷🌺🍃━━━━┛
به قدری از ناحیه مأمون به آن حضرت ناراحتی روحی وارد شد که روزِ جمعه در مسجد جامع دست به دعا بلند می‌کرد و می‌فرمود: اَللّهُم اِنْ کانَ فَرَجِی مِمّا اَنَا فِیهِ بِالْمَوْت فَعَجِّلْ لِیَ السّاعَةَ. «خدایا اگر گشایش کار من در چنین وضع ناگواری که هستم با مرگ انجام می‌شود، هم اکنون در مرگِ من شتاب کن.» /ص۵۸۱
این دعای «عَجِّلْ وَفَاتِی» دلِ یک دلسوخته را به همان روزهایی می‌کشاند که یک مادر هجده ساله پهلوشکسته*، دائماً با خدایِ خود اینگونه نجوا می‌کرد: یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً، فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَیَاةُ یَا مَوْلَائِی. «ای خدایِ من! مرگ مرا به سرعت برسان که دیگر زندگانی در این "دنیا" برایم تیره و تار گشته است.» /ج۴۳،ص۷۷
+زهری که به امامِ رئوف"ع" دادند از تمامِ زهرهایی که به ائمه هدی"ع"دادند سخت‌تر بود، زیرا زهری که به امام حسن"ع" دادند سه روز مهلت داد، و زهری که به حضرت موسی‌بن‌جعفر"ع" دادند هفت روز مهلت داد ولکن زهری که به امام رئوف علیه‌السلام مأمون «لعنه‌الله» داد بیش از صبح تا بعدازظهر به آن حضرت‌ مهلت نداد و سریعاً به شهادت رسیدند. وقتی که امام از کاخِ مأمون عباسی بیرون آمد، دائماً میل افتادن پیدا می‌کرد...از قدیم الایام بین علماء و اهل منبر مشهور بوده است که آن حضرت در این مسیر، پنجاه بار به زمین نشستند و دست به دیوار برخاستند...
أَمَّا ابنُهُ مُحَمَّدٌ الجَوادُ عَلَیهِ‌السَّلامُ فَإِنَّهُ شَقَّ جَیبَهُ، وَلَم یَتَمالَك مِنَ البُکاءِ وَالنَّحیبِ، إِلیٰ أَن أُغمِيَ عَلَیهِ... «امام جواد"ع" در سوگ پدر گریبان خود را درید. آن حضرت نتوانست جلوی گریه و شیون خود را بگیرد، آن‌قدر گریه و شیون کرد تا جایی که از هوش رفت! وقتی که به هوش آمد، فریاد می‌زد: وا أبتاه، واماماه، واعلياه، وامحمداه وا أبا القاسماه واحسناه، واحسيناه، وا انقطاع ظَهراه بعدك يا أبتاه!» وَ حَثَّى التُّرابَ عَلَى رَأسِه. «و خاک بر سر مبارکش می‌ریخت!» /الأوالي،ص۹۸ پ.ن: الحمدالله که جسم مبارک پدرتان، عریان نشد... الحمدالله بدنش زخمی از تیر و نیزه‌ها نبود... الحمدالله که سر مبارکش بر بدنش بود...
اباصلت گوید: وقتی که امامِ رئوف علیه‌السلام به شهادت رسید، فرزندِ دلبندش جوادالائمه علیه‌السلام به من فرمود: اُدْخُلِ الْخِزَانَةَ فَأَخْرِجْ لِیَ السَّفَطَ الَّذِی فِیهِ کَفَنُهُ وَ حَنُوطُهُ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا بِسَفَطٍ لَمْ أَرَهُ فِی تِلْکَ الْخِزَانَةِ قَطُّ فَحَمَلْتُهُ إِلَیْهِ فَکَفَّنَهُ وَ صَلَّی عَلَیْهِ. «داخل انبار شو و زنبیلی که در آن کفن و حنوط پدرم هست را بیاور! وارد شدم، زنبیلی دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم و خدمت ایشان آوردم. ایشان پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند.» /ج۲،ص۲۴۲ پ.ن: اما امان از دل آن فرزندی که تا هنگام دفن پیکر مطهر پدرش فرا رسید، رو به قبیله بنی‌اسد نمود و فرمود: حصیری بیاورید تا بدنِ قطعه قطعه پدرم را در آن بگذارم!
اما با این حال، شما اینگونه بی تاب شدید... حال چه سازد آن فرزندی که تا نگاهش به پیکر عریان و به خاک و خون فتاده پدرش افتاد، فرمود: فَکَادَتْ نَفْسِی تَخْرُجُ. «نزدیک بود "جان" از بدنم خارج شود.» وقتی عمه‌ام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها حال مرا فهمید، نزدیک من آمد و فرمود: مَا لِی أَرَاکَ تَجُودُ بِنَفْسِکَ یَا بَقِیَّةَ جَدِّی وَ أَبِی وَ إِخْوَتِی؟ «مرا چه شده که می‌بینم می‌خواهد روح از بدنت خارج شود، ای باقی مانده جد و پدر و برادرانم!؟» من به عمه‌ام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها گفتم: کَیْفَ لَا أَجْزَعُ وَ لَا أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَی سَیِّدِی وَ إِخْوَتِی وَ عُمُومَتِی وَ وُلْدَ عَمِّی وَ أَهْلِی مُصْرَعِینَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِینَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِینَ! «چگونه جزع و فزع نکنم در حالی که پیکر پدر بزرگوارم، برادرانم، عموهایم، عموزادگانم و اهل بیتم غرقه به خون خود شده‌اند، اجسادشان برهنه است، لباسشان به تاراج رفته!» لَا یُکَفَّنُونَ وَ لَا یُوَارَوْنَ وَ لَا یُعَرِّجُ عَلَیْهِمْ أَحَدٌ وَ لَا یَقْرَبُهُمْ بَشَرٌ ... «بدنشان کفن نشده و به خاک سپرده نشده‌اند، احدی متوجه ایشان نمی‌شود، بشری نزدیک آنان نمی‌رود...» "ع" /ص۲۵۷
یَتَمَلمَلُ کَتَمَلمُلِ السّلیم. «آن حضرت مثل مارگزیده‌ها از درد به خودش می‌پیچید.» و جَعَلَ یَتَقَّلَبُ شِمالاً و یَمیناً. «آن حضرت از درد، دائماً به سمت چپ و راست خود زیر و رو می‌شد.» /وحیدخراسانی/ج۱،ص۴۱۴ /ج۹، ص۲۰ /ج۲،ص۵۱۳
اباصلت گوید: ساعتی از شهادت حضرت ثامنُ‌الْاَئِمه"ع" گذشته بود که دیدم مأمون ملعون درب خانه را می‌کوبد، فَإِذَا الْمَأْمُونُ وَ الْغِلْمَانُ بِالْبَابِ فَدَخَلَ بَاکِیاً حَزِیناً قَدْ شَقَّ جَیْبَهُ وَ لَطَمَ رَأْسَهُ وَ هُوَ یَقُولُ یَا سَیِّدَاهْ فُجِعْتُ بِکَ یَا سَیِّدِی ثُمَّ دَخَلَ وَ جَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ. «همین که در را گشودم، دیدم مأمون و غلامان ایستاده‌اند! وی با گریه داخل شد و گریبان چاک زد و بر سر خود می‌زد با صدایِ بلند می‌گفت: آه آقایِ من! تو را از دست دادم!» /ج۲،ص۲۴۲ پ.ن: ای کاش قتله کربلا هم مثل مأمونِ ملعون لااقل اینگونه تظاهر به گریه می‌کردند... اما نه تنها این کار را نکردند بلکه آن حرامیان بر جنایاتی که بر سر مظلوم کربلا، مرتکب شده بودند، فخر و مباهات می‌کردند.
کأنّهُ مِن فَمِهِ إلی أمعائهِ تُقَطّعُ بِالسّکّاکین. «از دهان تا امعاء و احشاء مبارک او را گویا با چاقو، پاره پاره کرده بودند...» /ج۲،ص۵۱۳
Page047.mp3
1.22M
🔍 ترتیل یک صفحه از قرآن کریم سوره مبارکه بقره ‌ ●━━━━━━───● ⇆ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ‌ 💓 ❍ ⎙ ⌲ ‌‌ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ 👈عضویت درگنجینه دفاع ┏━━━━🌺🍃━┓ 🇮🇷 @Ganjineh_defa ┗━━🌺🍃━━━┛