🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
با سلام و ادب☘🌼
تا حالا فکر کردی با #شهدا🌷 آشنا بشی🤔
اونم #شهیدی🌷 که امام خامنه ای در وصفش فرمودند:
🍀"#محمود موقع انقلاب شاگرد ما بود، ولی حالا استاد ما شد."🍀🤔
در این کانال همه آمده اند تا با #شهدا🌷آشنا بشوند و با #شهدا🕊 به #شهدا🕊 برسند.
اگر #دعوت #شهدا🕊 را قبول کردید
حضورتان در جمع رهروان #شهدا🌷 افتخار ماست....
🌺لطفا کانال#سردارشهید
#محمودکاوه رو به دوستانتان
معرفی کنید🌺
🦋👇🦋👇🦋👇🦋
https://eitaa.com/joinchat/3522756631C7aeb78f9ac
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
🔴اووووف این دیگه چی بود!😱
#فتاح
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
26.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ وال استریت ژورنال:
📍اینگونه ایران یک نیروی آمریکایی در سوریه را ترور کرده است...
#عربی
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 میدونستید جمله معروف امام خمینی [خیلی خری] خطاب به صورتیها گفته شده
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽صحبت کمتر شنیده از #امام_خمینی
💢ما ها هیچ حقی نداریم... خاک بر سر من که بخواهم از شما استفاده عنوانی بکنم
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم بدجوری شکست...
_لا أَرَى لِكَسْرِي غَيْرَكَ جَابِراً
برای دل شکستگیام جبران کنندهای جز #تو نمیبینم.
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جمعه
در سال ۱۴۰۲ به همراه ۱۰۰۰ دختر با #حجاب کپرنشین و زیارت اولی از مناطق محروم استان کرمان
همراه با مؤسسه خیریه فرهنگی ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
دعای خیر #امام_زمان بدرقه راه بانیان خیر باشد ان شاءالله
↶【به ما بپیوندید 】↷
https://eitaa.com/tahavaliasr
@tahavaliasr
لطفا نشر دهید
#شب_جمعه
در سال ۱۴۰۲ به همراه ۱۰۰۰ دختر با #حجاب کپرنشین و زیارت اولی از مناطق محروم استان کرمان
همراه با مؤسسه خیریه فرهنگی ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
دعای خیر #امام_زمان بدرقه راه بانیان خیر باشد ان شاءالله
↶【به ما بپیوندید 】↷
https://eitaa.com/tahavaliasr
@tahavaliasr
لطفا نشر دهید
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان عزیز از این به بعد بخشی از فعالیت های کانال را اختصاص میدهیم به رمان های مذهبی.
باتشکر
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
♥️📚
📚
#رمان_عاشقانه_مذهبی🌸🍃
#بههمینسادگی🌺
#قسمت_اول
°•○●﷽●○•°
خلاصه:
میگفت نباشم؛ چون حس میکرد سادگ ی اش این روزها
خریدار ندارد؛ اما داشت، من خریدار بودم همه ی
سادگ یهای عاشقانه اش
را.
قدم زدم کنارش در جاده های سادگ ی، تا بفهمد من فقط
عشق را با یک رنگ کنارش میپسندم، آن هم به رنگ
سادگ ی.
اصالا سادگ ی ی عنی زندگ ی؛ یعنی خودت باشی و او دور از
همه ی حرفهایی که نمیارزد حتی به گوش کردن. دور از
لذتهایی که
فقط برای چند ثانیه و گذرا است و فقط زرق و برق دنیا
.اصال سادگ ی؛ یعنی خوِد خوِد عاشقی.
.
به نام خداوندی که در همین نزدیکیست.
قلبم بیوقفه میتپید. باز دلم برای دیدنش در لباس مشکی
محرمیش ضعف میرفت، با اینکه محرم
امسال با همه ی سالها فرق داشت و میتونستم دزدک ی
دیدش نزنم، کاری که سالها بود انجام میدادم .
درست از اون شبی که توی همین اتاق صداش رو شنیدم
و نفهمیدم چرا قلبم به تپش افتاد و درونم
آتیش به پا شد که با ی ک مشت و دو مشت آب خنک هم
حالم جا نیومد، تازه با سالم کردن و دیدنش
فقط کم مونده بود پس بیفتم و خودم اصال نفهمیدم چرا
این احساسهای تازه در من جون گرفته. آره
دقیقا از همون شب لعنتی شروع شد این دزدک ی دی د
زدنهایی که برای یه دختر سنگین و متین زشت
بود و بی حی ایی؛ ولی امان از قلب سرکشم که نمی گذاشت
اینکار رو تکرار و تکرار نکنم.
قهوهای ِی با دو انگشتم کمی دوالیه ی فلزی پرده کرکرها
رنگ و رو رفته رو باز میکنم، در حد کم که فقط
من ببینم بدون جلب توجه. نگاهم روش ثابت موند و وای
به قلب بیقرار و عاشقم. دست برنمیداشت از
این کوبش و خودم نمیفهمیدم حاال چرا؟ حاال که محرمش
شده بودم، چرا؟!
نه هنوز هم نه، هنوز جرأت نمیکردم برم نزدیک، با
اینکه دیگه عادی بود این نزدیک شدن. نه هنوز
نمیتونستم برم بتکونم خاک روی لباس مشکیش رو که
حاصل جابه جایی دیگها از زی ر زمین به حی اط
بود و من هر سال چه قدر دلم میخواست این کار رو بکنم
و یه خسته نباشید چاشنی کارم؛ ولی نه
نمیشد؛ نمیشد. هنوز هم عشق من تنها سهم خودم بود و
میدونستم اگر برای همه طب یعی باشه
رفتارهای عاشقانه و از ته قلبم؛ ولی چ ین میفته بی ن
پیشونیش و چشم غره هاش من رو نشونه میره اگه
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
♥️📚
📚
#رمان_عاشقانه_مذهبی🌸🍃
#بههمینسادگی🌺
#قسمت_دوم
°•○●﷽●○•°
وسط نامحرمهای حیاط پیدام بشه.
حیاط پر از هیاهو بود، پر از صدای صلوات و پر از
دودی که از کنده های تازه آتی ش گرفته بلند شده بود و
عطر اسپند میداد و من چه قدر دوست داشتم این بو رو
که پر از دود بود و پرآرامش.
با خم شدنش نگاه گرفتم از این همه هیاهو؛ چون اصل
نگاهم فقط مال اون بود، کسی که نه تنها از نگاهم،
بلکه از خودم هم فراری بود و من نمیفهم یدم چرا؟! بعد
از سه هفته عقد کردن و محرم بودن!
خاک شلوارش رو تکوند. اواخر پاییز بودیم ولی هوا
عطر و سرمای زمستونی داشت؛ اما امیرعلی فقط
همون یه پیراهن مشکی تنش بود نه کت و نه بافت.
از عطیه شنیده بودم که امیرعلی گفته لباس زیادی توی
عزاداریها دست و پاگ یرش میشه و من فقط از
عطیه شنیده بودم، خواهر کوچیک امیرعلی؛ دوست و
دختر عمه ی من و من هر سال چه قدر نگران بودم که نکنه سرما بخوره. حاال هم کم نشده بود این دل
نگرانیها و بیشتر شده بود بعد از خوندن اون خطبه
عقدی که حس خوبی به قلبم ریخت و امیرعلی اخم
نشست رو صورتش و همون اخم جرأت گرفت از من
که نشون بدم این دلنگرانیم رو و باز هم سکوت کرده
بودم و سکوت.
آه پر صدایی کشیدم . صدای دسته های عزاداری که از
خیابون رد می شدن من رو به خودم آورد. با صدای
طبل و سنجی که دلم رو لرزوند و مداحی که با نوحه
سراییش از واقعه کربال رد اشک گذاشت توی
چشمهام، یه اشک واقع ی.
امیر علی سر بلند کرد رو به آسمونی که به غروب میرفت
و گرفته بود و به نظر من سرخ. اشک روی
صورتش رو دیدم و دلم ضعف رفت برای این اشکهای
مردونه که غرور نداشتن و پا ی روضه های سید الشهدا)ع( بی محابا غلت میخوردن رو گونه هایی که
همیشه تهریش داشت. انگشتهام کش یده شد و
پرده با صدای بدی به هم خورد و دست من از روی
پیراهن مشکی چنگ زد قلبی رو که باز هم بیقراری
میکرد طبق برنامه ی هر ساله ش، با همه ی تفاوتی که
توی این سال بود. روی تخت فلزی وا رفتم و چادر
مشکی م سر خورد روی شونه هام. برای آروم کردن قلب
بیقرارم از بس لبه های چادر رو توی مشتم فشار
داده بودم، خیس شده بود. چه قدر حال امروزم پر از
گریه بود؛ چون ی ه قطره اشک بدون گذر از گونه ام از
چشمهام افتاد و گم شد توی تار و پود چادرم .
تقه ای به در خورد و بعد صدای بابابزرگ که یاهللا
میگفت برای ورود به اتاق خودشون. دستی روی
چشمهای پر از اشکم کشیدم و قبل از ریزششون سد کردم
راهشون رو و صدای پر بغضم رو صاف.
-بفرمایید بابابزرگ، فقط من اینجام.
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
بہوصلخود
دوایےڪن!
دݪدیوانہمارا💔(:
#برادر_احمد
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ببینید| سخنرانی #شهید_بهروز_مرادی ساعاتی قبل از شهادتش در شلمچه
انگار برای همین امروز بوده...
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
تبادل👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/gook_v_khande
سلام گلم 🍓🦋
میشه عضو شی تروخدا 🥺🤍
بخدا تازه تاسیسه🌼☺️
تو هم هرجا بگی بخدا عضو میشم🤝🤍
چالش داریم 🎉
هدایت شده از بــیرق ولایـــت
📸 بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه دستاوردهای صنعت هستهای کشور
🔹 حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز یکشنبه ۲۱ خردادماه ۱۴۰۲، از نمایشگاه دستاوردهای صنعت هستهای کشور در حسینیه امام خمینی بازدید کردند.
https://eitaa.com/joinchat/1228931421Ca65254a847
l بیرق ولایت
منم قرآن منم پیغام جاویدان
منم سر چشمه ی ایمان ، منم برنامه ی انسان
سرود عشق و امیدم ، فروغ پاک توحیدم
زدودم تیر گیها را به هر قلبی که تابیدم
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
•┈••••✾•-------------------•✾•••┈•
حسابکردماگرما
"روزۍ⁵دقیقہ"زمانِمطالعہ
براۍشناختامامزمانبگذاریم؛
هفتہاۍ"³⁵"دقیقہ
ماهۍ"¹⁵⁰"دقیقہ
وسالۍ"¹⁸²⁵"دقیقہ
دربارهۍامام زمانمطالعہکردیم...'!
اینطورۍسالِدیگہ
آقاصاحبالزمانظهورمیکرد
واسمسربازامامزمانبیشتربهمونمیومد📿💛
#امام_زمانم
#آیا_امام_زمانت_ازت_راضیہ
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
♥️📚
📚
#رمان_عاشقانه_مذهبی🌸🍃
#بههمینسادگی🌺
#قسمت_سوم
°•○●﷽●○•°
دستگیره ی در به طرف پایی ن کشیده شد و بابابزرگ
داخل اتاق شد، آستینهای باال زده و دستها و
صورت خیسش نشونه ی این بود که وضو گرفته و اومده
برای نماز اول وقتش، مثل هم یشه.
لبخندی به روم پاش ید.
-خوبی بابا؟
به زور لبخندی زدم، لعنت به چشمهایی که همیشه لو
میدادن گریه کردنم رو؛ چون قبل از حتی یه قطره
اشک سرخ میشدن و پر از شبنم های براق. بابابزرگ
هم حاال دقیق توی صورتم و چشمهام بود و امروز
دوباره میپرسید احوالم رو.
پیشگیری کردم از سوالها و باز ادامه دادم اون لبخند
کذایی رو.
-ممنون... اذون دادن؟
بابابزرگ نگاه از صورتم گرفت و بعد از کمی مکث انگار
فکر میکرد چی پرسیدم گفت:
-االنه که...
صدای بلند هللا اکبر از مسجد نزدیکی خونه بابابزرگ بلند
شد و حرف بابابزرگ نیمه موند و به جاش
لبخند زد و حرفش رو این طور تموم کرد:
-دارن اذون میدن.
اینبار لبخند پرمحبتی روی لبهام نشوندم و به سر و
صورت سفید شده ی بابابزرگ نگاه کردم و چادرم
رو روی سرم مرتب.
-پس من میرم وضو بگیرم، شما هم راحت نمازتون رو
بخونین.
بابابزرگ رفت سمت سجاده ش که همیشه بوی گالب
میداد و توی طاقچه اتاق بود و »باشه بابا«یی گفت،
من هم از اتاق بیرون اومدم.
نسیم خنکی به خاطر باز بودن در کوچی ک راهرو که به
حیاط راه داشت به داخل خونه میزد، به همراه
بوی اسپندی که غل یظی عطرش کمتر شده بود و صدای
اذون واضحتر و آرامش میپاش ید به دلم .
با صدای قل خوردن دیگ فلز ی وسط حی اط، بی هوا روی
پاشنه پا چرخیدم و اول از همه نگاهم روی دیگ
فلزی شسته شده ثابت موند که قِل میخورد و رد خیسی
از خودش روی موزایکهای ح یاط میذاشت.
باز هم نگاه چرخوندم روی امیرعلی که زیر لب قرآن
میخوند و مسح سر می کشید. برای ثانیهای
نگاهمون گره خورد و دل من باز هری ریخت. با مکث
دست راستش پایین اومد و کنارش افتاد و چینی
بین ابروهای مردونهش جا خوش کرد. نفس عمیقی کشید
و نگاه زیر افتادهش رو دوباره رو به من ولی نه
مستقیم به چشمهام؛ اما همین کافی بود که من لبخند بزنم
گرم و دوستانه و برای امیرعلی هم همین لبخند کافی بود تا غلظت بده اخمش رو و لب بزنه:
-برو تو خونه.
من زجر کشیدم، قلب بیتابم فشرده و فشردهتر شد؛ ولی
چون دیدم نگاه منتظرش رو برای رفتنم، حفظ
کردم لبخندم رو و من هم لب زدم :
-باشه چشم .
باز هم با چرخیدنم چنگ زدم قلبم رو که باز ب یتاب بود و
در حال پس افتادن.
خانومها از غری به و آشنا در حال باز کردن تای
چادرنمازهای رنگی بودن که مادر بزرگ کنار مهرهای
کربال که دلم سخت، تن ِگ بو کردن عطرشون بود و گوشه
ی هال مرتب چیده شده بود، بودن و یک به یک
نماز می بستن. مطمئن بودم نامحرمی بین خانومها نی ست؛
ِق برای همین چادر از سرم کشیدم رو سنجا یِز
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
مدیر عزیز کانال حامد زمانی به اعضای عزیز کانال ما شیرینی داد😘😋❤️
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان عزیز بنده زائر و مهمان آقا امام رضا هستم من حقیر رو حلال کنید حتماً حتماً شما اعضای خوبه کانال رو اینجا دعا می کنم.
أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار راز درمان افسردگی،،،،عالیییییییییه
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
✍️چرخش دیپلماسی کشور فقط همینجا که:
قبلا یکی مثل ترامپ حرف میزد دلار میرفت بالا
❤ولی امروز آقا حرف زد دلار ریخت
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠سخنان تکان دهنده سردار سلیمانی در خصوص درخواست داعش از شهدای پایگاه اسپایکر تکریت
🔺 حاج قاسم سلیمانی:
با این شمشیرهای براق برنده را این جوان هایی که از شیعه درتکریت گرفتند، ۱۶۰۰ نفر رابه هر یک از آنها گفتند پشت کن به مذهب خودت، اهانت کن به اصول خودت حاضر نشد، تیزی شمشیر را بر گلوی خودش حس میکرد
🔺امروز نهمین سالگرد فجیع ترین قتل عام در تاریخ عراق است
🔺این قتل عام توسط تروریست های فرقه ای تکفیری تغذیه شده از آمریکا و غرب با خیانت و کشتار بیش از1600 جوان دانشجوی شیعه انجام شد. تنها گناهشان این بود که شیعه بودند!
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🦢فرزندان خود را از کودکی با حیا آشنا کنید
چرا که میوهاش در دختران حجاب
و برای پسران غیرت خواهد بود 🌸🦢
#حجاب_فاطمی
#حضرت_زهرا
#بانوی_ایرانی
💠… حاجقاسمسلیمانی …💠
→﴾ @generalsoleimanii ﴿