👌همستر بازی جدید گردانندگان فضای مجازی
⚠️ یکم به عکس دقت کن 👆
یاد سریال #بازی_مرکب (squid game) نمیافتی !!؟؟
یکم فکر کن 🧐
تلگرام چطور میتونست این همه مخاطب رو برگردونه؟!
👈 #گلدکوئست شرکتی بود که برای جذب مخاطب به صورت هرمی افراد را به هم وصل میکرد و با گذاشتن سرمایه خود دراین شرکت افراد خاصی در ابتدا به سودی میرسیدند، او را به همه نشان میدادند و میگفتند ببین فلانی پولدار شد همه را جذب میکردند،دراین میان سود کمی هم به چندین نفر رده پایین داده میشد که مخاطب کم کار نشود...
👈 حالا سبک جدید همان الگوریتم در #تلگرام توسط مدیر اجرا می شود این سود برای #مدیر_تلگرام هست نه برای افراد که جزء این بازی شده اند.
شاید مقدار ناچیزی واریزی داشته باشد که آنهم برای جلب اطمینان و اعتماد صورت خواهد گرفت.
📢 توجه داشته باشید دراین چند روز چقدر مخاطبین رفته از #تلگرام به این شبکه اجتماعی برگشتند.
📢 اما نکته مهم
⚠️ آثار سوء این بازی بر افراد خانواده:
👈برای جمع آوری سکه مجازی،زندگی روز مره خود را وقف جمع کردن سکه مجازی می کنند و حتی کمتر میخوابد!
👈پدران در محل کار مشغول جمع آوری سکه مجازی هستند! که بهره وری انها را پایین می آورد و به طبع به جامعه ضرر میرساند
👈مادران به جای تربیت کردن فرزندان! و.... مشغول ضربه زدن برای جمع آوری سکه مجازی
👈فرزندان که این روزها فصل امتحانات را دارند به جای فرصت و وقت گذاشتن برای درس! در حال جمع کردن سکه مجازی
⚠️کمی فکر کنیم چطور میشود با انگشت زدن بر روی صفحه یک گوشی پول درآورد؟!
#تبیین
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
مراسم سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
با سخنرانی و مداحی
سرکار خانم اسماعیلی تبار
و
حضور خانواده ی شهید هادی زاهد
و گروه سرود دختران المهدی
با مسابقه هیجان انگیز و جایزه
زمان :شنبه ۱۹ خرداد از ساعت ۱۵ الی ۱۷
مکان:م ولیعصر،بلوار کشاورز،خ کبکانیان،کوچه رنجبر ،مسجد امام موسی بن جعفر ع،تالار تفاهم
میزبان این مراسم :گروه ماساژ و خیاطی
به مدیریت سرکار خانم شاطری
#موکب_قرارگاه_منتظران
#خادمین_صحن_حضرت_زهرا_س
﷽
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَرِضْوَاناً سيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» (فتح/ ٢٩)
{عباس قوچانی}
اما أن تاجر تعریف میکرد به ایشان گفتم: «آقا، این وجوهی که خدمت شما تقدیم کردم، وجوه شرعی مربوط به خودم است و حق تصرف در آنها را دارم و از مبالغی نیست که برای مرجعیت آورده ام.» اما ایشان باز فرموده بود: « باز هم ممکن نیست؛ چون روش کلی در این شهر این است که تمام وجوه باید به مسئولش که مرجعیت است. داده شود تا او برای این ماجرا تصمیم بگیرد. استاد در ادامه به او گفته بود: «احوال انسان عجیب است. ما زمان نداری به آنچه داریم قانعیم اما هنگامی که موردی پیدا شود که مورد طمع انسان باشد نفس اماره شروع می کند به زمینه سازی و ترغیب و تشویق آدمی برای پیدا کردن بهانه در انتخاب راه فریبنده و نادرست . شما که این مبلغ را در مقابل من میگذارید نفس به من میگوید: «تو پیرمردی و سنی از تو گذشته؛ لازم است برای انجام عبادات و تحقیق و مطالعه رمقی داشته باشی.» و همین ها موجب می شود من را به چاه توجیه و انحراف و استفاده نابجا از بیت المال بیندازید.» تاجر میگفت پس از گفت و گوی بسیار او راضی نشد حتی یک ریال از آن همه وجوهات را بردارد و من در حالی که نگاهم به آن کاسه آب و نانهای خشک بود از محضرش خارج شدم و پولها را به سید ابوالحسن اصفهانی دادم. از عجایب این بود که وقتی حاجیان مکه میخواستند به حج بروند قبل از آن به زیارت عتبات می آمدند و حساب شرعی خود را نزد مجتهد و مرجعی که از شهرشان در نجف حاضر بود پرداخت میکردند تبریزیها هم طبیعتاً به دنبال استاد بودند تا وجوهاتشان را به او پرداخت کنند اما استاد دو ماه نجف را رها میکرد و بیرون می رفت و در کوفه مقیم میشد تا با هیچ کدام از تبریزی ها رو به رو نشود که این مبالغ به دستش نیفتد. با این اوصاف استاد آدم عجیبی بود اگر مبلغی به دستش می رسید، آن را بدون ذره ای تعلق به دیگران میداد؛ برای مثال وقتی به حمام می رفت، به جای آنکه اجرت حمامی را دو یا چهار فلس که نرخ آن بود بدهد به او صد و پنجاه یا صد فلس می داد که با آن مبلغ خرج دو خانوار را میشد ضبط و ربط کرد. اخلاق فاضله اش و صبر بر سختی ها آن چنان او را ساخته بود که مغناطیسش من را هم در خویش فرو می کشید. از اینجا بود که دو سال از زندگی ام در آن دوران سرسخت به این شکل گذشت روزانه به همان سه نانی که سید ابوالحسن میان طلاب تقسیم می کرد، اکتفا می کردیم صبح ها نان را با چای و عصر و شب با شربت و سکنجبین می خوردیم. اما در این دو سال حتی یک بار به ذهنم خطور نکرد این چه نحوه زندگی است؛ چراکه از او صبوری و از خود گذشتگی را آموخته بودم. یادم نمی رود یک بار وقتی به مغازه میوه فروشی رفته بود و قصد خریدن کاهو داشت، برعکس دیگران، کاهوهای پلاسیده و خراب را جدا میکرد شخصی از او پرسیده بود: «چرا آنها را بر می دارید؟ نگاهی به چهره او کرده و گفته بود: مردم همگی میوه های سالم را جدا می کنند و این جوان فروشنده در کسب ضعیف میشود؛ کاهوهای پلاسیده را جدا میکنم تا او ضرر نکند. من هم اگر کاهوی پلاسیده بخورم اتفاقی برایم
نمی افتد...
ادامه دارد...
🔖قسمت هفتاد و هفتم
👈 قسمت : هفتاد و هشتم
📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب #کهکشان_نیستی روی لینک👈 قسمت_اول بزنید.
🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادرم فاطمه باشد پدرم شاه نجف
هردو عالم به فدای پدر و مادر من 😍🌹
#السلام_علیک_یا_رسول_الله
خدایا شکرت که حیدریم ❣️
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
33.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۷روزتا عید غدیرخم 🌹
فرمودند
روا نيست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند؛ و ناروا نيست مگر آن چه آنان ناروا دانند. خداوند، هم روا و هم ناروا را براي من بيان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خويش به من آموخته در اختيار علي نهاده ام.
با خدا گفتم: علي، شب در حرا گفتم: علي
تا پيام آمد بخوان «يا مصطفي»! گفتم: علی
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
14.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐🌹💐🌹💐
🌹 دل پر از شادی
🌹 لب پر از لبخند
🌹شد شب عشق و
🌹شب مهر و شب پیوند
🌹غرق لبخنده، چهره داماد
🌹دم گرفتن آسمونا که مبارک باد...
فرا رسیدن سالروز نورانی ترین پیوند عالم مبارک باد...🌹
#یا_علی ع
#یا_زهرا س
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran