eitaa logo
قرارگاه منتظران
490 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
69 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۸روزمانده تا عید غدیرخم🌹 فرمودند:اینک با خداوند بیعت کنید و با من پیمان بندید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان پس از آنان از نسل آنان که نشانه ی پایدارند در دنیا و آخرت .   با هر نفس علی شده ذکر لبم مدام این "یا علی" همیشه رفیق لبان ماست ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌همستر بازی جدید گردانندگان فضای مجازی ⚠️ یکم به عکس دقت کن 👆 یاد سریال (squid game) نمیافتی !!؟؟ یکم فکر کن 🧐 تلگرام چطور میتونست این همه مخاطب رو برگردونه؟! 👈 شرکتی بود که برای جذب مخاطب به صورت هرمی افراد را به هم وصل میکرد و با گذاشتن سرمایه خود دراین شرکت افراد خاصی در ابتدا به سودی میرسیدند، او را به همه نشان میدادند و میگفتند ببین فلانی پولدار شد همه را جذب میکردند،دراین میان سود کمی هم به چندین نفر رده پایین داده میشد که مخاطب کم کار نشود... 👈 حالا سبک جدید همان الگوریتم در توسط مدیر اجرا می شود این سود برای هست نه برای افراد که جزء این بازی شده اند. شاید مقدار ناچیزی واریزی داشته باشد که آنهم برای جلب اطمینان و اعتماد صورت خواهد گرفت. 📢 توجه داشته باشید دراین چند روز چقدر مخاطبین رفته از به این شبکه اجتماعی برگشتند. 📢 اما نکته مهم ⚠️ آثار سوء این بازی بر افراد خانواده: 👈برای جمع آوری سکه مجازی،زندگی روز مره خود را وقف جمع کردن سکه مجازی می کنند و حتی کمتر میخوابد! 👈پدران در محل کار مشغول جمع آوری سکه مجازی هستند! که بهره وری انها را پایین می آورد و به طبع به جامعه ضرر میرساند 👈مادران به جای تربیت کردن فرزندان! و.... مشغول ضربه زدن برای جمع آوری سکه مجازی 👈فرزندان که این روزها فصل امتحانات را دارند به جای فرصت و وقت گذاشتن برای درس! در حال جمع کردن سکه مجازی ⚠️کمی فکر کنیم چطور میشود با انگشت زدن بر روی صفحه یک گوشی پول درآورد؟! ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
مراسم سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) با سخنرانی و مداحی سرکار خانم اسماعیلی تبار و حضور خانواده ی شهید هادی زاهد و گروه سرود دختران المهدی با مسابقه هیجان انگیز و جایزه زمان :شنبه ۱۹ خرداد از ساعت ۱۵ الی ۱۷ مکان:م ولیعصر،بلوار کشاورز،خ کبکانیان،کوچه رنجبر ،مسجد امام موسی بن جعفر ع،تالار تفاهم میزبان این مراسم :گروه ماساژ و خیاطی به مدیریت سرکار خانم شاطری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَرِضْوَاناً سيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» (فتح/ ٢٩) {عباس قوچانی} اما أن تاجر تعریف میکرد به ایشان گفتم: «آقا، این وجوهی که خدمت شما تقدیم کردم، وجوه شرعی مربوط به خودم است و حق تصرف در آنها را دارم و از مبالغی نیست که برای مرجعیت آورده ام.» اما ایشان باز فرموده بود: « باز هم ممکن نیست؛ چون روش کلی در این شهر این است که تمام وجوه باید به مسئولش که مرجعیت است. داده شود تا او برای این ماجرا تصمیم بگیرد. استاد در ادامه به او گفته بود: «احوال انسان عجیب است. ما زمان نداری به آنچه داریم قانعیم اما هنگامی که موردی پیدا شود که مورد طمع انسان باشد نفس اماره شروع می کند به زمینه سازی و ترغیب و تشویق آدمی برای پیدا کردن بهانه در انتخاب راه فریبنده و نادرست . شما که این مبلغ را در مقابل من میگذارید نفس به من میگوید: «تو پیرمردی و سنی از تو گذشته؛ لازم است برای انجام عبادات و تحقیق و مطالعه رمقی داشته باشی.» و همین ها موجب می شود من را به چاه توجیه و انحراف و استفاده نابجا از بیت المال بیندازید.» تاجر میگفت پس از گفت و گوی بسیار او راضی نشد حتی یک ریال از آن همه وجوهات را بردارد و من در حالی که نگاهم به آن کاسه آب و نانهای خشک بود از محضرش خارج شدم و پولها را به سید ابوالحسن اصفهانی دادم. از عجایب این بود که وقتی حاجیان مکه میخواستند به حج بروند قبل از آن به زیارت عتبات می آمدند و حساب شرعی خود را نزد مجتهد و مرجعی که از شهرشان در نجف حاضر بود پرداخت میکردند تبریزیها هم طبیعتاً به دنبال استاد بودند تا وجوهاتشان را به او پرداخت کنند اما استاد دو ماه نجف را رها میکرد و بیرون می رفت و در کوفه مقیم میشد تا با هیچ کدام از تبریزی ها رو به رو نشود که این مبالغ به دستش نیفتد. با این اوصاف استاد آدم عجیبی بود اگر مبلغی به دستش می رسید، آن را بدون ذره ای تعلق به دیگران میداد؛ برای مثال وقتی به حمام می رفت، به جای آنکه اجرت حمامی را دو یا چهار فلس که نرخ آن بود بدهد به او صد و پنجاه یا صد فلس می داد که با آن مبلغ خرج دو خانوار را میشد ضبط و ربط کرد. اخلاق فاضله اش و صبر بر سختی ها آن چنان او را ساخته بود که مغناطیسش من را هم در خویش فرو می کشید. از اینجا بود که دو سال از زندگی ام در آن دوران سرسخت به این شکل گذشت روزانه به همان سه نانی که سید ابوالحسن میان طلاب تقسیم می کرد، اکتفا می کردیم صبح ها نان را با چای و عصر و شب با شربت و سکنجبین می خوردیم. اما در این دو سال حتی یک بار به ذهنم خطور نکرد این چه نحوه زندگی است؛ چراکه از او صبوری و از خود گذشتگی را آموخته بودم. یادم نمی رود یک بار وقتی به مغازه میوه فروشی رفته بود و قصد خریدن کاهو داشت، برعکس دیگران، کاهوهای پلاسیده و خراب را جدا میکرد شخصی از او پرسیده بود: «چرا آنها را بر می دارید؟ نگاهی به چهره او کرده و گفته بود: مردم همگی میوه های سالم را جدا می کنند و این جوان فروشنده در کسب ضعیف میشود؛ کاهوهای پلاسیده را جدا میکنم تا او ضرر نکند. من هم اگر کاهوی پلاسیده بخورم اتفاقی برایم نمی افتد... ادامه دارد... 🔖قسمت هفتاد و هفتم 👈 قسمت : هفتاد و هشتم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرم فاطمه باشد پدرم شاه نجف هردو عالم به فدای پدر و مادر من 😍🌹 خدایا شکرت که حیدریم ❣️ ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۷روزتا عید غدیرخم 🌹 فرمودند روا نيست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند؛ و ناروا نيست مگر آن چه آنان ناروا دانند. خداوند، هم روا و هم ناروا را براي من بيان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خويش به من آموخته در اختيار علي نهاده ام. با خدا گفتم: علي، شب در حرا گفتم: علي تا پيام آمد بخوان «يا مصطفي»! گفتم: علی ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐🌹💐🌹💐 🌹 دل پر از شادی 🌹 لب پر از لبخند 🌹شد شب عشق و 🌹شب مهر و شب پیوند 🌹غرق لبخنده، چهره داماد 🌹دم گرفتن آسمونا که مبارک باد... فرا رسیدن سالروز نورانی ترین پیوند عالم مبارک باد...🌹 ع س 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای خواستگاری از فاطمه زهرا(س) به محضر رسول خدا(ص) رسیدم. آن بزرگوار با روی گشاده از من استقبال کردند و با چهره ای خندان فرمودند: با من کاری داشتی؟ من از نزدیک بودن خویش به رسول خدا(ص) سخن گفتم و از توفیقاتی که برای پیش قدم شدن در اسلام و فداکاری و جهاد در راه خدا نصیبم شده بود، یاد کردم. رسول خدا فرمودند: یاعلی، همه اینها را قبول دارم. تو درنظرمن، برترازاین ها هستی؟ عرض کردم: ای رسول خدا، حال که این چنین لطفی در حق من دارید، آیا اجازه میدهید از دخترتان، فاطمه، خواستگاری کنم؟ رسول خدا فرمودند: یا علی، قبل از تو افراد دیگری نیز از دخترم فاطمه خواستگاری کرده اند؛ اما هرگاه با وی درباره این موضوع سخن گفتم و تقاضای خواستگاران را با وی مطرح کردم، علامت نارضایتی را در چهره او دیدم. اما اکنون که تو چنین درخواستی داری، منتظر باش تا من نزد دخترم بروم و تقاضای تو را نیز به او بگویم. برمیگردم و نتیجه را به تو اطلاع میدهم. رسول خدا نزد دخترشان، فاطمه، رفتند. او به احترام پدر برخاست و عبای پدر را از دوشش گرفت و کفش هایش را از پا خارج کرد. آنگاه آب آورد تا رسول خدا وضو بگیرند. سپس پاهای پدر را نیز شست و در کنار وی نشست. فاطمه عرض کرد: در خدمت شما هستم ای رسول خدا. چه می‌فرمایید؟ رسول خدا فرمود: تو علی بن ابی طالب را خوب میشناسی، از قرب و منزلت او خبر داری، برتری های او بر دیگران را میدانی و از سوابق او در اسلام آگاه هستی از سوی دیگر، میدانی که من از خدای خود خواسته ام که بهترین و محبوب ترین بندگانش را برای ازدواج با تو انتخاب کند. اکنون علی برای ازدواج با تو نزد من آمده و از تو خواستگاری کرده است. میخواهم بدانم نظر تو درباره این خواستگاری چیست؟ فاطمه با شنیدن سخنان پدر سکوت اختیار کرد؛ اما برخلاف خواستگاری های قبل، آثار ناخشنودی در چهره او مشاهده نشد. رسول خدا از جای برخاستند و با خوشحالی فرمودند: الله اكبر! سکوت فاطمه نشانه رضایت اوست. در این هنگام، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: ای محمد، فاطمه را به همسری علی بن ابی طالب انتخاب کن که خداوند فاطمه را برای علی پسندیده است و علی را برای فاطمه. به این ترتیب بود که رسول خدا و به خواستگاری من پاسخ مثبت دادند و افتخار همسری فاطمه را نصیب من ساختند. 📚 کتاب علی از زبان علی حجت‌الاسلام محمدیان سالروز ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما مبارک ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
آیت‌الله مکارم شیرازی: کسب درآمد از همستر کامبت جایز نیست 🔹دفتر آیت‌الله مکارم دربارهٔ حکم شرعی بازی‌هایی مثل همستر اعلام کرد: با توجه به اینکه منشاء استخراج ارز روشن نیست و غالباً اعتبار آن از سوی دولت‌ها پذیرفته نشده و منشاء سوءاستفاده‌های زیادی شده، معامله، سرمایه‌گذاری و درآمد حاصل از آن‌ها جایز نیست. 🔸همستر کامبت یک ربات تلگرامی است که ادعا می‌کند به کاربرانش امکان کسب درآمد می‌دهد. @FarsQom - Link
📢 هر روز بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه سی و نه قرآن کریم سوره مبارکه البقرة ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه سی و نه قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
💐🌹💐 🌹 قد و بالای علی(ع) از چشم زهرا(س) دیدنی است ... 🌹💐🌹💐🌹 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
‏بزرگترین آب شیرین کن فراساحلی جهان در سیستان و بلوچستان افتتاح شد 🔺دقت کردید؟! "بزرگترین در جهان" شاید اگر این آب شیرین کن رو از ژاپن ،آلمان یا هر کشور توسعه یافته دیگه زده بودن تا به حال حتما خود تحقیر ها بهش افتخار میکردن و برای سیستان و بلوچستان مظلوم ما مثل همیشه وامصیبتا سر میدادن اما دولت شهید رئیسی همه ی همت و تلاششو کرد تا سیستان و بلوچستان را از بی آبی و نداشتن آب بی کیفیت نجات دهد اما الان خود تحقیر ها در کدامین سوراخ قایم شدند .....!!! الله اعلم ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
🔴 اعمال ماه مبارک ذی الحجه ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
🔴بهترین توئیتی که علت این همه ثبت نام رو اشاره‌ میکنه😭😭 پاسخ: خزانه و انبارهای استراتژیک کاملا پُر، بیکاری پائین‌ترین نرخ تاریخ معاصر، فروش نفت در حد عالی، روابط با منطقه و جهان در اوج، تراز مثبت تجاری، نقدینگی کنترل، تورم رو به کاهش، تولید بالا، زیرساخت‌های اقتصادی آماده و ... در یک کلام؛ ... ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَرِضْوَاناً سيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» (فتح/ ٢٩) {عباس قوچانی} آری او می گفت: «برزخ من در این دنیا فقر است. وقتی چیزی ندارم، احساس نیاز بیشتری به خدا پیدا میکنم و توجه و التفاتم معطوف ذات او می شود. در این حال او هم بیشتر به من عنایت دارد. کرامت او همین ظرایفی بود که در مراقبت و توجهش در تک تک لحظات به کار می گرفت و آنان که او را صوفی و مهدورالدم می دانستند از عوالمی که او در نابود کردن خویش طی کرده بود بی خبر بودند. نزدیک محله جدیده شدم سور شهر پر از منافذی شده بود که اگر کسی می خواست میتوانست از بیرون وارد شهر شود حقیقتاً نگران بودم؛ زیرا جنگ جهانی دوم به تازگی آغاز شده بود و وضعیت ممالک اسلامی هم تحت تأثیر آن قرار گرفته بود. ناگهان به یاد حمله وهابیها که سابقاً به کربلا حمله کرده و هزاران نفر را کشته بودند افتادم آن چنان کشت و کشتاری به راه انداختند که دریای خون از علما و صلحا از زوار و مقیمان جاری شد و تا آنجا سفاکی کردند که ضریح مطهر سيد الشهدا و صندوق داخلی آن را شکستند و با چوب ضریح آتش برافروختند و روی آن قهوه جوشاندند و همان جا خوردند. اما در نجف اشرف به خاطر محصور بودن شهر به وسیله سور و مقاومت و حفاظت مردم از بالا و شکافهای سور وهابی ها نتوانستند وارد شوند و پس از چند روزی توقف در اطراف آن پا به فرار گذاشتند. همان طور که در این اندیشه غرق شده بودم که اهل نجف باید خوشان را به انواع سلاح مجهز کنند و جوانان باید فنون نظامی را به درستی تعلیم ببینند تا اگر آنها به اینجا حمله کردند بتوانیم ریشه آنان را بخشکانیم به در خانه استاد رسیدم و رخصت ورود طلبیدم تا گرفت و می گویم. و گفت: «جنگ با نفس اماره راه وارد شدم و نگاه استاد به من افتاد گفت: «ها، مشغول جنگ هستی؟!» دستپاچه شدم و گفتم: «آقا چه فرمودید؟! کدام جنگ؟! استاد که همان لبخند همیشگی را بر لب داشت، دوباره قلم کتمان به دست اشاره اش کار خود را کرده بود و متوجه شدم بیش از حد رشته خیالات را پی گرفته ام. همراهش وارد اتاقک استقبال خانه شدم تا قبل از آنکه چند تن از شاگردانش بیایند. با او خلوتی کنم عصایش را گوشه ای گذاشت و در حالی که پیدا بود مشکل چشم و درد پاها رمقش را ربوده روی زمین نشست در مقابلش دوزانو نشستم و او سرش را همراه با سکوتی طولانی پایین انداخت هر وقت این اتفاق می افتاد، انسان متوجه می شد صفحه های وجود شاگردانش را ورق میزند و آن را مطالعه می کند. در همین حال بود که اتاق محقر حصیری خرمایی که کف آن بود و کتابخانه ای را که هر روز دستور میداد کتبی را از داخل آن بردارم و بخوانم از نظر گذراندم. پس از آنکه مدتی گذشت، پیش دستی کردم و گفتم: «آقا شیخ محمدتقی یک نامه داده اند. اگر اجازه بدهید، قبل از آمدن رفقا خدمتتان بخوانم ظاهراً سؤالی داشته است.» استاد از سکوت بیرون آمد و با صدایی ضعیف گفت: اول بفرمایید چرا لباس سیاه پوشیده اید؟» نگاهی به قبایم که رنگ قهوه ای سوخته داشت انداختم اما استاد که خود به شدت مقید به رعایت آداب جزئی شریعت بود و و بر خلاف عباد و زهاد نجف که قبایی آبی رنگ به نام فدک می پوشیدند و از دیگران متمایز و به زهد و عرفان مشهور می شدند همیشه لباس سفید بر تن داشت و همیشه لباسش از تمیزی برق میزد، میخواست اشاره به کراهت پوشیدن لباس تیره کند گفتم آقا این که سیاه رنگ نیست با اخم گفت: سیاه نیست؟ در شرع مقدس پوشیدن لباس تیره رنگ به مثابه لباس سیاه رنگ است و مکروه و لباسهای سفید و کم رنگ مستحب است. لباس سیاه لباس اهل جهنم و لباس سپید لباس فرشتگان است. ادامه دارد... 🔖قسمت هفتاد و هشتم 👈قسمت: هفتاد و نهم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran