پتو را كشيد روي صورتش،خيلي وقت بود بيدار شده بود ،
با بی حوصلگی از درز پاره پتو به لباسهایی که از دختر سال بالایی همسایه قرض گرفته بود نگاه میکرد😢
از دور صدای مادر را می شنید که داد میزد: پاشو روز اولي دير ميرسي ها !!
به پهلو چرخيد ،پلكهايش را روي هم فشار داد .
به كوكهاي درشت روي كتوني قرمزش فكر كرد، و به عكس نصفه نیمه ای که مابقی اش پاك شده بود.
دوباره چرخيد .چشمهايش داغ شده بود. صداي كيسه پلاستيكي همراه با صداي كشدار كمد شنيده شد.بعد بوي تند يك چيز لاستيكي.
صداي مادر كه معلوم بود پشتش به او بود راشنيد ، كيفت را تميز شستم پاشو بايد بري مدرسه.
پلكهايش را دوباره فشار داد.همه مژه ها ي سياهش خيس شده بود💔
✨✨✨✨✨✨✨
این واقعیتی است که شاید برای شما دور باشد اما خیلی ها لحظه لحظه آن را زندگی کرده اند
شما با دستان توانگر خود میتوانی کاری کنی که چشمان خسته ای دیگر خیس نماند🤝
🌺شماره کارت موکب قرارگاه منتظران
۵۰۴۱۷۲۱۱۱۱۷۳۹۵۲۱واریزی های شما طبق صلاحدید در جهت امور زیر مصرف و گره گشایی میشود👇 🌹تهیه جهیزیه و سیسمونی 🌹 تهیه بسته معیشتی 🌹کمک به مداوای بیماران 🌹تهیه لباس کیف وکفش و لوازم التحریر 🌹نذر فرهنگی،فعالیتهای جهادی وکمک برای موکب اربعین 🌹کمک به بازسازی صحن های متبرکه 🌹تهیه غذای گرم و قربانی 🌹دریافت نذورات جهت برگزاری مراسمات اعیاد و عزاداری برای اهل بیت ━━━━⊱♦️⊰━━━━ موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمین صحن حضرت زهرا س در نجف اشرف ) @gharargahemontazeran
بسم الله الرحمن الرحیم
🏴 إنا لله وإنا اليه راجعون..
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِی.
شهادت سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان را محضر حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فدا ، رهبر معظم انقلاب امام خامنهای حفظه الله ، امت حزب الله و آزادگان جهان تسلیت عرض میکنیم
و این جنایت رژیم منحوس و پلید صهیونیستی را محکوم می کنیم و از تمام آزادگان جهان می خواهیم برای انتقام و خونخواهی به پا خیزند
#موکب_قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم احفظ لنا نائب المهدی امامنا الخامنه ای 🖤
#سر_خم_می_سلامت_شکند_اگر_سبویی🙏
#قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran
📢 پیام حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت شهادت حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل شهید حزبالله لبنان
👈 راه و مکتب سید مقاومت ادامه خواهد یافت/ ضربات جبههی مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی کوبندهتر خواهد شد
📝 بسم اللّه الرحمن الرحیم
انا للّه و انا الیه راجعون
ملت عزیز ایران
امت بزرگ اسلامی
✏️ مجاهد کبیر، پرچمدار مقاومت در منطقه، عالم بافضیلت دینی، و رهبر مدبر سیاسی، جناب سید حسن نصرالله رضواناللهعلیه، در حوادث دیشب لبنان به فیض شهادت نائل آمد و به ملکوت پرواز کرد. سید عزیز مقاومت پاداش دهها سال جهاد فی سبیل الله و دشواریهای آن را در خلال یک پیکار مقدس دریافت کرد. در حالی شهید شد که سرگرم طرّاحی برای دفاع از مردم بیپناه ضاحیهی بیروت و خانههای ویرانشده و عزیزان پرپرشدهی آنان بود، همچنانکه دهها سال برای دفاع از مردم ستمدیدهی فلسطین و شهر و روستای غصبشده و خانههای تخریبشده و عزیزان قتلعامشدهی آنان طرّاحی و تدبیر و جهاد کرده بود. فیض شهادت پس از اینهمه مجاهدت حق مسلّم او بود.
✏️ دنیای اسلام، شخصیتی باعظمت را؛ و جبههی مقاومت پرچمداری برجسته را، و حزب الله لبنان رهبری کمنظیر را از دست داد، ولی برکات تدبیر و جهاد چند ده سالهی او هرگز از دست نخواهد رفت. اساسی که او در لبنان پایهگذاری کرد و به دیگر مراکز مقاومت، جهت بخشید، با فقدان او نه تنها از میان نخواهد رفت، که به برکت خون او و دیگر شهیدان این حادثه استحکام بیشتر خواهد یافت. ضربات جبههی مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی، بحول و قوهی الهی کوبندهتر خواهد شد. ذات پلید رژیم صهیونی در این حادثه، به پیروزی دست نیافته است.
✏️ سیّد مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت. خون شهید سید عباس موسوی بر زمین نماند، خون شهید سید حسن هم بر زمین نخواهد ماند.
✏️ اینجانب به همسر گرامیِ سید عزیز که پیش از او فرزندش سید هادی را نیز در راه خدا داده، و به فرزندان گرامیش و به خانوادههای شهیدان این حادثه و به یکایک افراد حزب الله و به مردم عزیز و مقامات عالیهی لبنان، و به سراسر جبههی مقاومت، و به مجموع امت اسلامی، شهادت نصرالله بزرگ و یاران شهیدش را تبریک و تسلیت عرض میکنم و در ایران اسلامی پنج روز عزای عمومی اعلام مینمایم. خداوند آنان را با اولیائش محشور فرماید.
✏️ والسلام علی عبادالله الصالحین
سید علی خامنهای
۱۴۰۳/۰۷/۰۷
💻 Farsi.Khamenei.ir
May 11
هدایت شده از شهریاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بکشید ما را اما ما شیعیان علی بن ابی طالب دست از فلسطین بر نمیداریم✌️
#سید_حسن_نصرالله
#حزب_الله
#لبنان.
━━━━⊱♦️⊰━━━━
🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی
🌺جهت عضویت کلیک کنید👇
قرارگاه منتظران
@gharargahemontazeran
#🌹#من_زنده_ام🌹
#قسمت_بیست_و_هشتم
آنها کالسکه را می خواستند حمید به دردشان نمی خورد از اینکه حمید را رها کردند خوشحال شدیم. او را در بغل گرفتم و با لباسهای پاره و خاکی در حالی که از بینی و دهان علی خون می آمد و لب من هم شکافته بود به سمت خانه ی آبجی فاطمه دویدیم فاطمه و عبد الله با دیدن قیافه ی ما چهارتا وحشت زده شدند عبدالله به سرعت ما را به بیمارستان رساند. سر احمد و لب من چند بخیه خورد و سه تا از دندانهای شیری علی هم افتاد. سر و صورتمان را شست و شو دادیم و به خانه برگشتیم. با تلخی تأثیر این خاطره در روحم به استقبال مقطع دیگری از زندگی ام رفتم.
#بانوان_بهشتی
🌹#من_زنده_ام 🌹
#قسمت_بیست_و_نهم
بعد از اتمام دبستان وارد دوره ی تازه ای از زندگی ام شده بودم. در آستانه ی ورود به دوران ناشناخته ای که باید آرام آرام با کودکی هایم خداحافظی میکردم مادرها زودتر از هر کسی تغییرات روحی و جسمی دخترانشان را میبینند و میفهمند و حس میکنند. از اینرو مادرم برای بزرگ شدن و قد کشیدن من تلاش میکرد تا زودتر مرا با الگوهای زنانه آشنا کند اصرار داشت روزهای بلند تابستان به کاری و هنری مشغول باشم. به همین جهت من و زری و مادرم به آرایشگاه نغمه خانم رفتیم. او یکی از اتاق های خانه اش را به آرایشگاه تبدیل کرده بود. مادرم ما را به نغمه خانم سپرد و قرار شد آرایشگری را چنان یاد بگیریم که دیگر نیازی به ننه بندانداز نباشد نغمه خانم میبایست در طول تابستان هفته ای سه روز و هر روز دو ساعت تمام فنون آرایشگری را به من و زری آموزش دهد.
جلسه ی اول کارآموزی من و زری با آموزش مقدمات آرایشگری آغاز شد اما برای من و زری که وارد یک دنیای جدید شده بودیم همه ی شکل ها و حرف ها عجیب و جذاب بود.
🌹#من_زنده_ام 🌹
#قسمت_سی
در آرایشگاه نغمه خانم کسی بیکار نبود. شاگردهای نغمه خانم هر کدام به کاری مشغول و مشتری ها نیز هر کدام درگیر بزک کردن خودشان بودند بعضی ها سرشان زیر رنگ بود. بعضی ها در حال بند انداختن بودند یکی مو صاف میکرد آن یکی مو فر می کرد خلاصه هیچ کس زشت از در خانه ی نغمه خانم بیرون نمی رفت. مثل شعبده بازها که یک دستمال داخل کلاه می انداختند و یک خرگوش بیرون می آوردند، آدم هایی که وارد میشدند با یک رنگ و چهره می آمدند و موقع رفتن به یک شکل دیگر از خانه ی نغمه خانم خارج می شدند، همه قشنگ و راضی بیرون میرفتند هنوز نیم ساعت به پایان کلاس آرایشگری مانده بود که در آرایشگاه محکم کوبیده شد؛ طوری که نغمه خانم با ترس و عصبانیت از جا پرید و در حالی که رنگ بر چهره اش نمانده بود گفت اوه چه خبره مگه سر آوردین؟ مگه این خونه صاحب نداره؟
در حالی که زیر لب غرولند میکرد برای باز کردن در به بیرون رفت. در که باز شد فریاد رحیم و رحمان و محمد را شنیدم که با داد و فریاد به نغمه خانم می گفتند: حالا هنر قحطه که هنوز پا نگرفته بیاد فوت و فن بزک
کردنو یاد بگیره؟
با شنیدن صدای آنها موهای تنم سیخ شد. دویدم بیرون ببینم چه خبر است که با دیدن من با عصبانیت گفتند کی گفته پاتو اینجا بذاری؟
خواستم بگویم با زری آمده ام اما رحیم نگذاشت حرفم تمام شود و با غیظ گفت: صاحب زری کس دیگه ایه ولی زری هم بی خود کرده اومده اینجا.
در آن لحظه فکر کردم عجب جایی آمده ایم. مگر اینجا که اینقدر زود خبرش پیچیده و برادرهایم را تا این حد عصبانی کرده و پشت در خانه ی نغمه خانم کشانده.
#بانوان_بهشتی
━━━━⊱♦️⊰━━━━
🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍
🌺جهت عضویت کلیک کنید👇
قرارگاه منتظران
@gharargahemontazeran
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄