eitaa logo
قرارگاه منتظران
492 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
69 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📕 🍃📚🍃 ✍️ نویسنده: رضا آبیار 📝ناشر: نشر معارف 🍃📚🍃 📕 معرفی کتاب: زندگی شهدا بر خلاف بسیاری از روایت‌ها، رویایی و عجیب و غریب نیست بلکه سرشار از سادگی و مشکلات و روزمرگی‌ است. کتاب «قرار در بهشت» روایت‌گر عاشقانه‌ها و دل‌نوشته‌های طاهره غلامعلی‌شاهی، همسر شهید مدافع حرم محمد استحکامی است و راوی در این کتاب، جزئیات زندگی ساده و بی‌آلایش خود با همسرش را شرح می‌دهد. 🍃📚🍃 ✂️برشی از کتاب: روزی که برای آزمایش خون میرفتیم مادرش به زور من را فرستاد صندلی جلو کنار محمد، تمام بدنم داشت می لرزید به محض اینکه در را بستم انگار رادیو ضبط تنظیم شده باشد شروع کرد به خواندن: (دنیا دیگه مثل تو نداره…) با این شروع خوب من هم جرأت کردم توی آزمایشگاهی حرکتی بزنم رفتم نشستم کنارش آرام گفتم: (حالا اگر جواب منفی شد چه کار می کنی؟) پیش خود گفتم الان یک جواب عاشقانه میده محمد گفت: (هیچی راضی هستم به رضای خدا) تا چند روز حوصله اش رو نداشتم... 📚🍃📚 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من وَالْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ» (قلم : 1) {سید علی قاضی } چون قلم الهی در صحیفه هستی مینوشت و رقم میزد و پیچش پر سرعت روزگار . گرد بادی که هر آنچه در میانه راهش باشد از میان بر می گیرد، مرا با تقدیرهای شناور منتشر شده از قلب عالم اکوان مواجه می ساخت. سال ها می گذشت و فصلها می آمد و میرفت و من همچنان از خویشتن نگذشته بودم. فصل های وجودی ام در طبقات مختلفی از خلقت رو به خزان گذاشته بودند و من مسافر دیار بی کرانگی ها و بی رنگی ها شده بودم چشم هایم را که از رسوخ معنا و غرفه شدن در دریای نیستی ها به تاری نشسته بود روی عبارت منقش شده بر مزار سید احمد کربلایی متوفی ۱۳۳۲ قمری متمرکز کردم سید احمد روز جمعه در میانه نماز عصر به لقاء الله شتافت و پیکر او را در ایوان العلمای حرم مطهر مدفون کرده بودند با حسرت و دلی داغ دار قطرات اشکی را که از چشمانم روی نامه سید احمد چکیده بود پاک کردم؛ نامه ای که او به یکی از شاگردان مبتدی اش نوشته بود. برای لحظاتی طولانی چشمانم را روی هم گذاشتم و در اندیشه های خویش غوطه ور شدم دیگر خبری از آن اقیانوس اول نبود دیگر اساتید و اسلافم یک به یک از این جهان رخت بربسته بودند و من مانده بودم و امواج آبی رنگ اقیانوس ولایت واسطه هایی بود که مرا به دریایی آبی رنگ که محض ولایت و مجلای توحید بود که دیگر نیازی به واسطه بین من و آن نبود دریای سبزرنگ دریای تجلی ولایت در میرسانید دیگر من باقی مانده بودم با یادگاری از میراث اساتیدی که عمری مرا به کبریایی سوق داده بودند. استان این بارگاه نزدیک به دو سال حواله ای را که در ارض اقدس داشتم جرعه جرعه از دستان سلطان علی بن موسی الرضا نوشیدم گویا آن که به دامان ثامن الحجج پناهنده شود محال است که دروازه های تجرد و سیر در منزلگاههای معرفت به روی او بسته بماند. در همان سفر، خداوند همسری با محبت را در چرخه زندگی ام وارد کرد که ابتدا قرار بود فقط به امورات کودکانم برسد. شیرینی لبخندهای رخشنده و رضایت او را از آمدن دایه ای مهربان برای فرزندانش که کم کم بزرگ می شدند، حس می کردم. مدتی که گذشت به او گفتم که من به نجف میروم اگر می خواهی با من بیا. او هم که زنی پر از مهر و محبت بود و عشق به امیرالمؤمنین در وجودش ریشه دار، همراهم عازم دیار ملکوتی سلطان اولیا شد. پیش از آنکه عازم نجف شویم، قصد داشتم که سری به تبریز بزنم تا هم برادر کوچک ترم سید احمد را ببینم و هم سید باقر، برادر رخشنده و هم آشنایان و اقربا را همچنین در این فکر بودم که اندک مایملکی را که در تبریز داشتم، بفروشم تا بلکه اوضاع سخت معیشت در نجف اشرف را کمی آرام کنم. اما دست تقدیر طور دیگری رقم خورده بود وقتی به تهران رسیدیم و به زیارت نبودند و به طور مستقیم به اتفاقات ایران عکس العمل نشان می دادند. برادرم سید حضرت عبدالعظیم حسنی مشرف شدیم خبر حمله قشون های روس به تبریز به یک باره همه را متعجب کرد علمای نجف به فضای سیاسی ایران بی توجه احمد که حدوداً هشت سالی از من کوچک تر بود در طول زمان و به یمن عنایات صاحب ولایت و تعالیم پدرم در همان تبریز به مقامات عالیه رسیده بود. در همان حین که کمونیست های روسی قصد تهاجم به تبریز را داشتند، برادرم با علمی که خداوند روزی اش کرده بود به اطرافیان و اهل تبریز گفته بود که چنین اتفاقی رخ خواهد داد. کسانی که به حرف او گوش داده و تبریز را ترک کرده بودند، از این معرکه خون آلود جان سالم به در بردند و بسیاری که به این خبر از سوی او توجه نکرده بودند، یا اموالشان به غارت رفته بود یا در این حادثه کشته شده بودند. از این رو به جای رفتن به تبریز از شهرری مستقیم عازم نجف اشرف شدم و دوباره به پناهگاه امن الهی بازگشتم و زندگی جدیدی را آغاز کردم... ادامه دارد... 🔖قسمت:سی و دوم 👈قسمت سی و سوم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رحمه الله الواسعه است حسین علیه السلام ❤️ 🌷 ببینید و لذت ببرید ..... ♦️ السلام علی الحسین ♦️ و علی علی ابن الحسین ♦️ و علی اولاد الحسین ♦️ و علی اصحاب الحسین ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام صبح جمعه مون امام زمانی 😍 السلام علیک یا اباصالح المهدی عج 😇😍 ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان دکتر رفیعی با موضوع هزینه کردن در مسیر احیای شعائر اهل بیت و امام حسین علیهم السلام 💠سرمایه ی ماندگار فرصت مشارکت در طرح توسعه حرم امام حسین (علیه السلام) را از دست ندهید با ما همراه باشید ........ ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«طرح کاشی حرم» در این طرح هر فرد علاقه‌مند هزینه ساخت و نصب یک کاشی از صحن عقیله بنی‌هاشم که در جوار حرم امام حسین(علیه السلام) ساخته می‌شود را پرداخت می‌کند. اگر دوست دارید نام شما هم جزو خادمان و مشارکت‌کنندگان در ساخت صحن عقیله بنی‌هاشم قرار گیرد می‌توانید هزینه یک کاشی از این حرم را به مبلغ 200 هزار تومان پرداخت کنید و جزو واقفان حرم ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) قرار گیرید. بنا به سنتی قدیمی نام شما به عنوان متولی ساخت این کاشی پشت کاشی نوشته خواهد شد. لطفا در صورت تمایل برای شرکت در این طرح، نام خود را روی فیش واریزی به شماره کارت ۶۰۳۷۷۰۷۰۰۰۰۲۱۸۲۸ ستاد بازسازی عتبات استان تهران ثبت کنیدو برای آیدی زیر ارسال کنید @Fadayzahra (واحد خواهران) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 ای جانِ جهان جهانِ جان ادرکنی.... ‌ ‌🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، صلواتی قرائت بفرمایید. 🍃🍃🍃 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 📕 🍃📚 ✍️نویسنده:جمال صادقی 📝ناشر: ذهن آویز 📚🍃 📕 معرفی کتاب: آن سوی مرگ» کتابی است نوشته ی جمال صادقی که تلاش می کند از طریق مصاحبه با افرادی که ادعا دارند که مرگ را دیده و تجربه کرده اند این حس و این تجربه ی پیچیده و ماورایی را به خوانندگان ارائه کند. 🍃📚 ✂️ برشی از کتاب: سحر، می خواهم بدانم واکنش تو، واکنش وجود اثیری تو در برابر جسم بی جانت چه بود؟ وقتی کالبدت را دیدی چه فکری کردی؟خوب، ابتدا، حسابی گیج شدم. مرتب از خودم می پرسیدم: “اگر او من هستم؛ پس من (منی که در بالا قرار دارم) کی هستم؟! چه وضعیت عجیبی! تو داشتی با چشمانی دیگر، جسمت را نگاه می کردی. ـ بله. و احساس می کردم به دو نفر تبدیل شده ام. یکی از دو وجودم روی تخت بیمارستان است و دیگری در بالا. و فکر می کردم چه طور چنین چیزی ممکن است! عاقبت، به یک جواب منطقی رسیدم:فقط در یک صورت، چنین چیزی ممکن است:این که مرده باشم،همان وقت، عمیقا درک کردم که مرده ام.با درک این موضوع، خیلی وحشت کردی؟وحشت نکردم. خیلی هم خوشحال شدم.خوشحال؟ خوشحال.چون فهمیدم که هنوز وجود دارم،هنوز زنده ام؛هرچند به شکلی دیگر.چون فهمیدم که هنوز از قوه بینایی،شنوایی و بویایی برخوردار هستم، هرچند کالبد مادی نداشتم.علاوه بر این، دریافتم که مرگ،چیز خوبی است. حداقل برای من خیلی خوب بود. 📚 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ن وَالْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ» (قلم : 1) {سید علی قاضی } مدتی میگذشت مشکلی در سیر الی الله داشتم که بسیار گره خورده بود و هرگز نتوانسته بودم آن را حل کنم. بارها از کسانی که گمان میکردم راهی برای آن داشته باشد، طلب راهنمایی کردم اما پاسخی جز تمسک به بردباری و این گفته نمی شنیدم: «ان الله تعالى هو الذي يقدر لعباده ويفتح لهم الابواب وينير له السبیل». از شدت پریشانی و اهمیت زیادی که به آن موضوع میدادم بیشتر روزها و عصرها یا نزدیک غروب، پیاده به مسجد سهله می رفتم تا نماز را آنجا بخوانم و سپس از آنجا به مسجد کوفه می رفتم و شب را بیتوته میکردم و گاهی پس از انجام توسلات آخر شب به نجف باز می گشتم. چند سالی بود که برنامه ام به همین شکل در غوطه وری در عطشناکی به طلوع توحید افعالی سپری می شد. آن روز، پس از زیارت حرم و مزار رخشنده و سید احمد، عصایم را برداشتم و پس از آنکه احساس گرمای لذت بخش ارتباط با سید احمد کربلایی را در خاطرم تجدید کردم، از حرم مطهر خارج شدم و آرام آرام به سمت مسجد سهله به راه افتادم. بیست و اندی سال میگذشت که به این شهر آمده بودم و هر آنچه از دستانم بر می آمد در طلب گوهری که از ابتدای جوانی برای به دست آوردنش کمر همت بسته بودم، انجام می دادم. کم کم بر اثر قبض و پریشان خاطری، خود را در شرف افتادن به گرداب نا امیدی یافتم سالها میگذشت که من در چشمان مردمان کوچه و بازار نجف نگاه میکردم و آنها را در حالی می یافتم که هر روز شاد و خندان به خواسته های کوچک و بزرگشان می رسیدند اما من هنوز در مذاب آتشفشان سوزان عشقی که غارتگر بقایای وجودم بود، در حال دست و پا زدن بودم. آن قدر به مزارات کربلا و کاظمین و سامرا و وادی السلام و حرم مولی الموحدین رفت و آمد کرده بودم که دیگر دلم به حال نزار خودم می سوخت و مکرر از خویش می پرسیدم: چرا در صحیفه هستی ام پاسخی از آن عالی جانب غیور عاشق کش نقش نمی بندد. خود را در طبق های نیستی گذاشته و هزاران بار در صف خریداران او به هر لطایف الحیلی که به عقلم می رسید. به خط ایستاده بودم اما جز در بسته و سکوت و غم، چیزی عایدم نشده بود. با زمزمه گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست و آن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست به جان خویش آتش هزار باره کشیده بودم بیست سال بود که چشم ترس گرفته بودم از شدت پرهیز از نگاه به نامحرمان هر جا که حاضر می شدم، پیش از آنکه زنی وارد شود. چشمانم بی اختیار روی هم می رفت و اجازه دیدن کسی را به من نمی داد. سالهای مدیدی بود برای آنکه فراموشم نشود نباید سخن بیهوده بگویم، زیر زبانم سنگ ریزه ای قرار داده بودم که جای آن در دهانم سیاه شده بود. من به دنبال کشتن خویش بودم کشتن خویش در تمام عالمها انانیت در هستی من آن چنان نفوذ کرده بود که هر لایه از خویش را نابود میکردم با هیولای هفت سری مواجه می شدم که در طبقات اندرونی وجودم بیش از پیش ریشه دوانده بود. از خویش فرار میکردم و به وادی السلام پناه میبردم و ارواح مؤمنان را می دیدم که حلقه حلقه نشسته و در حال گفت و گو هستند. تا روزنه هایی از امید در وجوده روشنی میگرفت که شاید همچون آنها از خویش مرده باشم، صدای خراشیده شدن چنگ های تعلقات و منیت هایم، نازک خیالم را در هم می شکست. ادامه دارد... 🔖قسمت :سی و سوم 👈قسمت سی و چهارم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام شنبه تون پراز عطر رسول الله 😍 السلام علیک یا رسول الله🦋 خدایاااااااشکرت😇😍😍 ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹وَإِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ 🔸و يقيناً ما آزمايش كنندۀ بندگانيم 🔸And indeed We have been testing 📗سوره مؤمنون، آیه 30 🍃🍃🍃🍃 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
📢‌ هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹️امروز؛ صفحه دو قرآن کریم سوره مبارکه البقرة ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹️صفحه دو قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شنبه ها در سال ۱۴۰۲ازبهترین روزهای خادمین موکب قرارگاه منتظران بود چرا که بیشتر عجین شده بود با نام خانم جانمون ام البنین😍 ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran