📎 ۱۲ اردیبهشت ماه سالروز شهادت استاد شهید مطهری و گرامیداشت روز معلم
🔴 امام جعفر صادق (ع) در رابطه با مقام و منزلت معلم میفرمایند:
✅ «هنگامیکه روز قيامت شود، خداوند تمام انسانها را جمع میکند و چون ترازوی اعمال، نهاده شد و خون شهيدان را با مُرکّب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مُرکّب آنان با خون شهيدان فزونی خواهد داشت.»
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🔰رهبر انقلاب:
به نظر من، مرحوم مطهری قویترین ایدئولوگ ما بود.
من خودم را شاگرد آقای مطهری میدانم.
هم عارف بود و هم اهل تهجد و اهل ذکر و یاد و گریه و دعا.
من به حال آقای مطهری غبطه میخورم.
این لطفی که خداوند در حق ایشان کرد؛ واقعا چیز عجیبی است.
جامعه ما و انقلاب ما بر اساس همان پایههایی بنا شده که در معرفی شهید مطهری از اسلام دیده میشود و فهمیده میشد.
امروز آنی که پاسخ به سؤالات ماها را میدهد کتابهای شهید مطهری است.
آثار آن بزرگوار، مثل یاد او زنده است. کتابهاى شهید مطهرى، قابل مردن و قابل تمام شدن نیست.
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اساتید ،معلمین و مربیان ،موکب قرارگاه منتظران
روزتان مبارک 🙏🌹
زیارت بزرگ معلم کل عالم حضرت اباعبدالله الحسین روزی و قسمتتون ان شاالله ❤️
ممنون زحماتتون هستیم و دست پر مهرتان را می بوسیم
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹️امروز؛ صفحه یازده قرآن کریم
سوره مبارکه البقرة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
صفحه یازده قرآن کریم.mp3
2.88M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹️صفحه یازده قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة
با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
قرارگاه منتظران
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم 🔹️امروز؛ صفحه یازده قرآن کریم سوره مبارکه البقرة ✏️ توصیه مهم حضرت
این صفحه از قرآن کریم جا مانده بود👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃
🍃 آمدم ای شاه سلامت کنم...
🍃 عرضه ارادت به مقامت کنم...
#صل الله علیک یا علی بن موسی #الرضا علیه السلام
🍃⚘️🍃⚘️🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#وعده_صادق
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
🕋﷽🕋
🔹وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى
🔸 و رزق پروردگارت بهتر و پايدارتر است...
🔸And the provision of your Lord is better and more lasting
📗سوره طه، آیه 131
🍃🌹🍃
🌹 رزق دادن از شئون ربوبيّت خداوند است... (رزق ربّك )
🌹 همه ى دارايى هاى انسان رزق او نيست . چون بسيارند كسانى كه همه نوع امكانات دارند، امّا بهره خودشان كم است...
🌹 ملاك ارزش هر چيز دو امر است ؛ يكى خير بودن و ديگرى پايدار بودن... (خير و ابقى )
🍃🌹🍃
📚 برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی در تفسیر سوره طه
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#زندگی_با_آیه_ها
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 می آید آن مردی از رسم خوش عهدی...
🌱 لبیک یا مهدی(عج)...
🍃🍃🍃
امام زمان را حاضر فرض کنیم...
ما باید حضرت امام زمان را حاضر فرض کنیم. هر جا می رود، برویم؛ هر چه می کند، بکنیم و هر چه را ترک میکند ترک کنیم و اگر ندانیم، احتیاط را که می دانیم و می توانیم ولی گویا ما نمی خواهیم در راه رضای آن حضرت باشیم، نه این که رضای آن حضرت ما را نمی دانیم و نمی توانیم آن را تحصیل کنیم.
📚منبع: بیانات حجتالاسلام والمسلمین آیت الله العظمی بهجت (قدس سره) در کتاب حضرت حجت(عج)
🍃🌹🍃
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، صلواتی قرائت بفرمایید 🙏
🍃🌹🍃
#حضرت_حجت_عج
#حجاب
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارشنبه ها با خادمین
کارگاه تشکیلاتی+جلسه شورای مرکزی
━━━━⊱♦️⊰━━━━
#چهارشنبه_ها_با_خادمین
#صحن_حضرت_زهرا_س
#قطعه_ای_از_بهشت
#موکب_قرارگاه_منتظران
@Gharargahemontazeran
﷽
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأرض (آل عمران: ۱۹۱)
{سید محمد حسینی همدانی}
من دیگر کارم این شده بود که هر شب به تماشای او بنشینم، گمان می کردم ارتباط با او مشکل و سخت باشد؛ اما دل را به دریا زدم و روزی خدمتش رفتم و از او خواستم برایم كتاب جامع السعادات را تدریس کند او با بزرگواری پذیرفت و من را بیش از پیش به منظومه بی کرانه خود وارد ساخت میخواستم تجلی تعالیم اخلاقی اهل بیت را که در کتاب جامع السعادات نوشته شده در وجود یک انسان مشاهده کنم. وقتی به حجره اش می رفتم و او کلمات این کتاب را میخواند، یقین می کردم که این الفاظ از معدن نوری صادر میشود که تک تک آنها در نفس الهی او به منزلگاه های تحقق رسیده اند. اما گویا سخن گفتن برای او بسیار مشکل بود و از پاسخ دادن به سؤالات طفره می رفت. او دائم الصمت و دائم السکوت و دائم الفکر بود. یک بار در حالی که نزدیکش نشسته بودم تصادفاً نظرم به کبودی خاص زیر زبانش جلب شد. جوان بودم و برایم سؤال شده بود که علت این کبودی چیست. مدت ها پاسخ سؤالم را نداد؛ اما روزی در خلوتی به من رو کرد و گفت: «آقا سید محمد، برای پیمودن مسیر طولانی سیروسلوک سختیهای فراوانی را باید تحمل کرد. همچنین باید از مطالب و دارایی های بسیاری که دیگران حائز آنها هستند چشم پوشید و آنها را واگذاشت سپس تأملی کرد و بعد با حالتی که هیچگاه فراموشم نمی شود گفت: «آقا سید محمد من در آغاز این راه در دوران جوانی برای اینکه با افسارگسیختگی زبانم مقابله کنم و توانایی بازداری آن را به دست آورم بیست و شش سال ریگ در دهان میگذاشتم تا از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم این کبودی ها آثار آن دوران است.» این را گفت؛ اما من را در بهت و حیرت انداخت برای التزام به یک دستور اهل بیت که طالبان حقیقت را به سکوت دعوت می کردند، چه استقامت و مجاهدتی را بر خویش آسان کرده است. بعدها از یکی از دوستانش شنیدم که میگفت روز جمعهای به منزل قاضی رفته بودم. بعد از اتمام روضه چند نفری نشستند و مشغول صحبت شدیم، نزدیک زوال که شد آقای قاضی فرمود: «ببخشید اگر اجازه بدهید من غسل جمعهام را به جا آورم، چرا که ملتزم به انجام آن هستم سپس از جا برخاست و در ایوان منزل عریان شد و لنگی به کمر بست یک پارچ کوچک را که حدود دو لیوان آب می گرفت. پر از آب کرد و در کنار خود گذاشت. بعد از آن پارچه ای را داخل پارچ خیس کرد و با آن سر خود را مرطوب نمود و پس از آن صورت و بالاخره تمام بدن را خیس کرد. سپس با حوله بدنش را پاک نمود و لباسهایش را پوشید و نزد ما آمد و نشست . ما که متعجبانه به ایشان نگاه میکردیم گفتیم: «سید آقا! غسل شما این بود؟، قاضی فرمود: «بلی» این غسل سنت و مستحب است و نباید در آن اسراف شود.» این ها همه حاکی از توجه دقیق و خاص او برای التزام به سنت و سیرت اهل بیت بود. روزگار گذشت و گذشت و فکر من آرام آرام در وجود اسرار آمیز او در حال غرق شدن بود. فکرش، سکوتش احوالاتش کلمات و قوای اثرگذار نفسش و عجایبی که گاهی از او می دیدم من را به امور دنیوی کم توجه کرده بود. شب بیداری و عبادت و التزام به دستوراتش حال من را عوض کرده بود و اقتدار معنوی او اجازه توجه به درسهای دیگر به من نمی داد. لاغر شده بودم و زیر چشمانم بر اثر اشک های شبانه سیاه شده بود. کم کم دیگران هم متوجه تغییر احوالات من شده بودند. بر اثر این احوالات عجیب استادم شیخ محمد حسین کمپانی که ارادت ویژه ای به او داشتم روزی من را کنار کشید و فرمود: «آقا سید محمد برای شما هنوز خیلی زود است که به درس میرزا علی آقای قاضی بروید. او مرد بزرگی است و هماورد بزرگی می طلبد. شما بهتر است درس ایشان را ترک کنید و برای فراگیری مسائل اخلاقی به جلسات منزل آقا سید عبد الغفار مازندرانی اکتفا کنید من به استادم شیخ محمد حسین اصفهانی ارادتی ویژه داشتم و در کمال ناباوری از همان روز درس سید علی قاضی را ترک کردم اما فکر میکنم اثری که او در وجودم گذاشت مسیر زندگی ام را به کلی تغییر داد. گویا او دیگر با من بود و فکر و احوالاتش در وجودم نشست کرده بود. با اینکه صورت او را کمتر و اتفاقی میدیدم قلبم در محضرش حاضر می شد و از او استفاده میکرد.
ادامه دارد...
🔖قسمت :چهل و چهارم
👈قسمت چهل و پنجم
📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب #کهکشان_نیستی روی لینک👈 قسمت_اول بزنید.
🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ورحمت
السلام علیک يَا مَوْلاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ ایها االعسکری😍🦋
#شکر_گزاری
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
💠 #صدقه و روزی
🔸امام صادق(علیه السلام):
امام سجاد علیه السلام همواره اول صبح برای کار و زندگی از خانه بیرون می رفت.
- مردی پرسید اول صبح به کجا می روید؟
فرمود: می روم تا برای خانواده ام صدقه بگیرم.
- مرد باتعجب پرسید: واقعا برای صدقه می روید؟
* فرمود: هرکس به جستجو برخیزد و روزی حلالی را تحصیل کند، چنان است که ازخداوند صدقه دریافت کرده است.
📚 فروع کافی/ج3/ص47
#افزایش_برکت_و_روزی
🍃🍃🍃🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#برکت_روزی
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
اینکه احترام والدین باید حفظ بشه شکی نیست
اما والدین باید حواسشون به یک قاعده باشه👌
🤔هرجوری که پدرومادر رفتار و عمل کنند فرزند هم همونجوری رفتار میکنه👼
🔮فرزند، آئینهی تمام نمای رفتارهای ماست
آیا دیگران را به نیکی دعوت میکنید، اما خودتان را فراموش میکنید؟!...بقره۴۴
#سبک_زندگی_اسلامی
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹️امروز؛ صفحه سیزده قرآن کریم
سوره مبارکه البقرة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
صفحه سیزده قرآن کریم.mp3
3.86M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹️صفحه سیزده قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة
با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
🕋﷽🕋
🔹إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ
🔸 اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما چيره و غالب نخواهد شد...
🔸Allah helps you, no one can overcome you
📗سوره آل عمران، آیه 160
🍃🌹🍃
📨 پیام های آیه:
🌹 پیروزى هاى طبیعى تحت الشعاع عوامل دیگر واقع مى شوند، امّا نصرت و امداد الهى تحت الشعاع قرار نمى گیرد. «ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم»
پیروزى و شکست هردو با اراده خداوند است. «ینصرکم... یخذلکم»
🌹 ایمان، از توکّل بر خدا جدا نیست.
📚 برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی در تفسیر سوره آل عمران
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#زندگی_با_آیه_ها
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 وقتی که تو باشی دنیامون بهاره...
🍃🌹🍃
حضرت (عج) فرمود:
یکی از آن کارهایی که خیلی مورد توجه واقع میشود این است که به محض این که صدای اذان بلند شد دعای اللَّهُمَّ كُن لِوَلِيك.... را بخوانی! این نقل خیلی موافق اعتبار است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌹🍃
📚منبع: بیانات حجتالاسلام والمسلمین آیت الله العظمی بهجت (قدس سره) در کتاب حضرت حجت(عج)
🍃🌹🍃
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، صلواتی قرائت بفرمایید 🙏
🍃🌹🍃
#حضرت_حجت_عج
#حجاب
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
📚 #معرفی_کتاب_خوب
📕 #تولد_در_لس_آنجلس
🍃📚
✍️نویسنده: بهزاد دانشگر
📝ناشر:عهد مانا
🍃📚
📕 معرفی کتاب:
📚بهزاد دانشگر در کتاب «تولد در لس آنجلس» به سراغ خاطرات محمد عرب است؛مردی که جوانی اش را در دنیای پر زرق و برق شهرهای آمریکا گذراند و برای لذت و خوشیاش در هیچ چهارچوبی پایند نماند، اما درست وقتی که برای شرکت در کارناوالهای رقص ریودوژانیرو به برزیل میرود جرقهای از سوی قرآن کریم در زندگی او ورق را برمیگرداند و همه چیز را به مسیر متفاوتی میکشاند. همیشه خواندن زندگی انسانهایی که یک شبه مسیر زندگیشان عوض می شود جذاب و آموزنده است..🌃
👈این کتاب را به کسانی پیشنهاد میکنیم که دوستدارند شاهد تحول و رشد و نجات انسانها باشند.
✂️برشی از کتاب:
خیلیها در دنیا به اعتقاداتشان پایبندند: هندوها، مسیحیها، یهودیها، بودائیها و...؛ ولی، شما به چیزی عقیده داری که پارهٔ عظیمی از آن، حق است. این، روی همهچیز شما تأثیر میگذارد؛ حتی هوایی که تنفس میکنی و زمینی که رویش زندگی میکنی؛ یعنی صرف باورداشتن مهم نیست؛ بلکه مهم این است که به «حقیقت» باور داشته باشی:)
📚🍃📚
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#کتاب_خوب
#طرح_نور
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🍃 مستجاب است دعا گوشهی ششگوشهی تو...
🍃 حرمت عرش معلیست اباعبدالله(ع)...
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین_ع
#شبهای_دلتنگی
🍃🍃🍃
#قرارگاه_منتظران
#وعده_صادق
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
﷽
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ (نساء/۳۷)
{ناصحان نابخرد}
میراثی کهن از باطن طریقه اهل بیت به دستان سید علی قاضی در نجف اشرف در حال گسترش بود؛ جانهایی که هر چند اندک بودند، در آن شهر کوچک در زاویه ای از این کهکشان پهناور مسافران حقیقت خویش شده بودند راهی که برتر از عرفان نظری و فلسفه و بافته های ذهنی بشریت برای حقیقت جویی بود؛ غرق شدن در شاهراه توحید و تفکر و تعمق در حقیقت خویشتن که نسبتی انکار ناپذیر با حضور مقام ولایت در هستی دارد؛ مسافرانی که درصدد طی اسفار عقلانی اربعه بودند؛ اما این سفرها را با خواندن کتاب اسفار اربعه و فصوص الحکم طی نمی کردند؛ بلکه مردانی بودند که در نیمه های شب در طلب تجلی شاهین معرفت، سر به سجده می گذاشتند و تا مرز نابودی خویشتن اشک میریختند و اگر کتب فلسفه و عرفان در دستانشان دیده میشد آن را به اعتبار زبانی برای بیان یافته های سفرهایشان با خود حمل میکردند. آنان که فقط میخوانند و می دانند، فرقی عظیم دارند با آنان که رفته اند و دیده اند و چشیده اند.
صدر المتالهین که خود گسترش دهنده عرفان در ساحت فلسفه بود، به طالبانی که اهل نماز شب نبودند اجازه ورود به حلقه درس فلسفه اش را نمی داد. طالب علم بایداهل خرامیدن در سرزمین های نور باشد. سید مهدی بحر العلوم درس فقه خویش را به دلیل عدم شب زنده داری طلاب تعطیل کرده بود.
اگر امواج نور علم که برخاسته از فکر توحیدی و عبادت و توسل و گرتش در برابر ساخت اهل بیت است. در جان کسی به حرکت در نیامده باشد. علوم عقلی و نقلی، اعم از فقه و اصول و فلسفه و عرفان و هر آنچه آن را علوم بشری می نامند، جر تاریکی روی تاریکی نخواهد بود. اگر قوت خرق حجاب به وسیله سلوک الی الله در سرزمین هستی انسان محقق نشده باشد، علم حجاب اکبر است.
و این ماجرایی بود که در آن دوران آن زمان که سید علی قاضی ۶۲ ساله بود. فضای نجف اشرف به سمت تحریک خاموش کردن اهالی حکمت و عرفان می رفت. مصلحت اندیشی ها و دل سوزیها با کینه ورزی ها و کوته فکری ها دست به دست یکدیگر دادند تا حوزه نجف اشرف را به سمت انحصار در فقه و اصول حرکت دهند. روزی از آن روزها در اواسط پاییز سال ۱۳۴۷ق. شیخ عدنان که عمر خویش را به خواندن و خواندن و خواندن گذرانده بود با جماعتی از هم فکرانش در نجف اشرف به سمت بیت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در حال حرکت بودند. شیخ عدنان در حالی که مشتهای گره کرده اش را با شدت تکان میداد رو به همراهانش کرد و گفت: «اصول فقه برای منحرف شدن از اسلام کم بود حالا جماعتی در نجف در محضر امیرالمؤمنین به کفرگویی و نشخوار نجاسات یونانیها و دراویش مشغول شده اند. دیگری در حالی که دست به ریشهای بلندی که تا زیر سینه اش آمده بود میکشید گفت: «یک راه بیشتر وجود ندارد اینها را باید از نجف بیرون کرد. سید سمیر که طلبه ای چاق و سروزبان دار بود دست به عمامه اش گذاشت و گفت قسم به لباس رسول الله، که اینها را اگر رها کنی تمام حوزه را به لجن خواهند کشید. شیخ عدنان که پیرتر و کهنه کارتر بود و پیدا بود که بیشتر از آنها از این موضوع عصبانی است گفت: «من معتقدم اینها صوفی اند و صوفی ملعون است و باید خونش ریخته شود. باید سید ابوالحسن را تحت فشار قرار داد که کار را یکسره کند. دو نفر دیگر در حالی که آب دهانشان را قورت می دادند. به شیخ عدنان نگاهی کردند و ساکت شدند. کم کم به نزدیکی خانه سید ابوالحسن اصفهانی رسیدند؛ کوچه ای باریک و تنگدر شارع الرسول نجف اشرف.
-سلام علیکم و رحمت الله.
متصدی امور نگاهی به این سه نفر کرد و گفت: « و علیکم السلام. امر بفرمایید.» شیخ عدنان گفت: «دیروز تقاضا کردیم با حضرت آیت الله ملاقات کنیم. امروز این
ساعت را برایمان در نظر گرفته اند.
متصدی گفت: «به نام چه کسی بوده؟
- شیخ عدنان. متصدی نگاهی به کاغذی که در دست داشت کرد و گفت: «بله، چند لحظه ای تحمل بفرمایید.
سپس در را باز کرد و به اندرونی خانه رفت و پس از لحظاتی بازگشت و گفت:
بفرمایید. آقا منتظر شما هستند.
- سید سمیر بفرمایید.
- بفرمایید شیخ عدنان شما بزرگ ترید.
هر سه یا الله گویان وارد اندرونی خانه شدند و سلام کردند. سید ابوالحسن اصفهانی از آنها دعوت کرد در مقابلش بنشینند با احترام نشستند. سید ابوالحسن گفت:
صبحكم الله بالخير.
جواب سید را دادند. سید ابوالحسن سرش را پایین انداخت و منتظر حرف زدن آنها شد. گویا ابهت او در آن اتاق کوچک و ساده زیستی اش آنها را به شگفت آورده بود.
پس از لحظاتی سید ابوالحسن گفت: «در خدمت آقایان هستم...
ادامه دارد...
🔖قسمت :چهل و پنجم
👈قسمت چهل و ششم
📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب #کهکشان_نیستی روی لینک👈 قسمت_اول بزنید.
🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
🌷بسم رب الشهدا🌷
امضای سرخ🌹
خانم مدیر که برنامه امتحانات را به دستم داد، یک پارچ آب یخ ریختند روی سرم. تشکر کردم و به طرف کلاس رفتم. بغض داشت خفه ام میکرد. حرفها توش سرم میچرخیدند.« نوبتهای قبل بابا امضاء میکرد. الان بابا دیگر نیست. مامان هم برای مراسم به خوانسار رفته. فردا که نماینده کلاس برگهها را جمع کند، من برگه بدون امضا بدهم؟»
نفهمیدم چطور به در کلاس رسیدم. بغضم را قورت دادم و وارد کلاس شدم. هیچ چیزی از درس نفهمیدم. همه حواسم پیش برگه بدون امضا بود.
شب تا آمدم بخوابم چند بار برگه را زیر و رو کردم. دست آخر گذاشتم لای کتاب علوم و خوابیدم. البته قبلش یک دل سیر گریه کردم. دلم برای بابایی خیلی تنگ شده بود.
تازه چشمانم گرم شدند که با صدای بابا به خود آمدم. بابایی روبروم ایستاده بود. با لباس خاکی و عمامه مشکی. گفتم: «بابایی ناهار خوردی؟» بغلم کرد و گفت: «نه.»
گفتم: «الان میرم یه چیزی میارم بخوری.» خواستم بروم سمت آشپزخونه. دستم را گرفت و گفت: «قبلش برنامه امتحانات رو بیار ببینم». برگه را برداشتم و دادم دستش و بدو بدو رفتم سمت آشپزخانه.
با سینی غذا که برگشتم بابا نبود. دنبالش گشتم. توی حیاط پیدایش کردم. وسط باغچه داشت گلها را هرس میکرد. رو کرد به من و گفت: «نزدیک عید است. آمدم سری به گلها بزنم.»
تا چشم برگرداندم، بابا دیگر نبود. گریه کنان از خواب پریدم. چقدر دلم برای بابایی تنگ شده بود. صبح داشتم کیفم را آماده میکردم . تصمیم گرفتم برگه را به مدرسه نبرم. کتاب علوم را باز کردم تا برگه را بردارم که دستخط و امضای قرمزی نظرم را جلب کرد. بیاد خواب شب قبل افتادم. بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر شد. برگه امتحانات را به سینه چسباندم. امضای بابا پای ورقه ام بود..؟
#شهید_سید_مجتبی_صالحی_خوانساری
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f