💠 #مدارا_کردن
🔹 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
مدارا کردن، باعث برکت و فزونی مال است و هر کس از مدارا کردن با دیگران محروم باشد، از خیر، محروم شده است.
📚 کافی/ج2/ص119
✍🏼 مدارا با دیگران یکی نشانه های انسانهای باتقوا است و چون #تقوا عامل افزایش روزی و نزول برکات آسمان و زمین است، خداوند به مال و روزی این افراد، #برکت میبخشد.
#افزایش_برکت_و_روزی
🍃🍃🍃🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#برکت_روزی
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
🌄 ریا کنیم برای...
✍🏻 عینصاد
❞ به چه كسى مىخواهيم خودمان را نشان بدهيم؟
درست است كه ريا در خون ما خانه دارد، ولى ما بايد خودمان را به كسى نشان بدهيم كه عظمت داشته باشد.
خدايا! ما را از رياى كسانى كه براى غير تو كار مىكنند خالى كن، تا نخواهيم از كار ما گفت و گو كنند و به گوش ديگران برسانند و جلوى چشم ديگران بگيرند.
مگر ما از آنها مزد و پاداش خواستهايم كه مىخواهيم گوشها و چشمهاى آنها را پر كنيم؟! چون همۀ اينها شرك است!
#تلنگر
#صحن_حضرت_زهرا_س
#قرارگاه_منتظران
#عین_صاد
@gharagahemontazeran
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹امروز؛ صفحه پانزده قرآن کریم
سوره مبارکه البقرة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
Quran-page-015.mp3
3.17M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹صفحه پانزده قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة
با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
🕋﷽🕋
🔹وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ
🔸 و هنگامى كه بيمار مى شوم، او شفايم مى دهد...
🔸And when I get sick, it is He who cures me
📗سوره شعراء، آیه 80
🍃🌹🍃
📨 پیام های آیه:
🌹 در پيدايش بيمارى، خود ما مقصّريم. «مَرِضْتُ» و نفرمود: «أمرضنى»
🌹 شفا از خداست. دارو وسيله است وتأثير آن نيز به اراده اوست. «فَهُوَ يَشْفِينِ»
🌹 شفاى روح و شفاى جسم در كنار هم لازم است. «فَهُوَ يَهْدِينِ- فَهُوَ يَشْفِينِ»
📚 برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی در تفسیر سوره شعراء
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#زندگی_با_آیه_ها
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 تو طبیب دل غمدیده ی مایی آقا جان...
🍃🌹🍃
نوکرهای امام زمان باید به وظیفه خود عمل کنند...
ما اهل علم در هر حال باید به وظیفه خود عمل کنیم نوکرهای امام زمان عموماً باید عمل به وظیفه کنند، اگر حال مطالعه دارند مطالعه کنند و.... در هر حال باید عمل به وظیفه کنند و توسلات را هم داشته باشند. خداوند سبحان می فرماید: فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ " (ای کاش هنگامی که سختی از سوی ما به آنها می آمد تضرع میکردند لیکن دل هایشان سخت شده است.) خداوند بلا را خود می فرستد «إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنا» به جهت تضرع، یعنی تضرع و ابتهال را از عبد میخواهد و آن مطلوب است: «تَضَرَّعُوا»، و نقطه مقابل آن، «قَسَتْ قُلُوبُهُم» است.
📚منبع: بیانات حجتالاسلام والمسلمین آیت الله العظمی بهجت (قدس سره) در کتاب حضرت حجت(عج)
🍃🌹🍃
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، صلواتی قرائت بفرمایید 🙏
🍃🌹🍃
#حضرت_حجت_عج
#حجاب
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدید کاخ سفید رو حسینیه کردیم؟
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
📚 #معرفی_کتاب_خوب
📕 #از_چیزی_نمیترسیدم
🍃📚
✍️نویسنده: قاسم سلیمانی
📝ناشر: مکتب حاج قاسم
🍃📚
📕 معرفی کتاب:
این کتاب شامل دست نوشته های شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه ی مبارزات انقلابی در سال 57 است. کتاب ازچیزی نمیترسیدم،زندگی نامه ای است که شهید با دست مجروحش نوشته.
🍃📚
✂️برشی از کتاب:
دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملا بلند در پیاده رو در حال حرکت بود که درآن روزها یک امر طبیعی بود.در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشت او در روز عاشورا برآشفته ام کرد. بدون توجه به عواقب آن تصمیم به برخورد با او گرفتم. پاسبان شهربانی به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود و در چهارراه که جنب شهربانی مستقر بود. به سرعت با دوستم از پله های هتل پایین امدم. آن قدر عصبانی بودم که عواقب این حمله هیچ اهمیتی نداشت.
دو پلیس مشغول گفت وگو با هم شدند. برق آسا به آن ها رسیدم.با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم.خون از بینی هایش فوران زد. پلیس راهنمایی سوت زد.چون نزدیک شهربانی بود. دو پاسبان به سمت ما دویدند با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. زیر یکی از تخت ها دراز کشیدم. تعداد زیادی پاسبان به هتل هجوم آوردند. قریب دو ساعت همه جا را گشتند اما نتوانستند مرا پیدا کنند. بعد از هتل خارج شدم و به سمت خانه مان حرکت کردم. زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود. حالا دیگر از چیزی نمی ترسیدم.
🍃📚
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#طرح_نور
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
﷽
ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا
أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ( مجادله/۷ )
{سید حسن مسقطی}
چه از این تلخ تر ممکن بود در صفحه سرنوشتم رقم بخورد؟ چطور میتوانستم از نسیم جان فزای حرم چشم بپوشم؟ چگونه میبایست تحمل درد فراموشی طریق العلمای شطِ کوفه و زیارت شبهای جمعه کربلای معلا را به جان می خریدم؟
از سویدای دل شیفته وادی السلام، سهله کوفه کاظمین سامرا و کربلا شده بودم. فکر شاگردان و درسها و آن طراوتهای جانگشای خاک نجف وجودم را نوازش می داد و کجا میتوانستم رنج دوری از استاد و آن دستگیری هایش در طبقات غیبی عالم را به دوش کشم؟! لا أقل دلم برای نفس هایش برای چشم هایش برای ذکاوتش برای خنده ها و شوخی هایش برای اقتدار و بیخودیها و تجردها و تصرفات و ارشاداتش تنگ می شد. سینه ام تنگ میشد از غصه از دست دادن خبرش از اندرون و بیرونم از استیلا و احاطه اش بر جانم و ردپایی که در سفرهای غیبی به جا گذاشته بودم.
اما چه باید کرد؟ مرجع وقت نجف دستور تحریم تدریس حکمت و عرفان داده بود و از میان تمام خلایق انگشت روی من گذاشته بود و با این عنوان که باید به مسقط بروم و برای اهالی عمان امور دینی را ترویج کنم عملاً دستور اخراجم از نجف را صادر کرده بود.
به راستی جرمم چه بود؟! درست است که عشق از ابتدای خلقت مهر جرمی بوده که بر پیشانی انسان نقاشی شده؛ اما چرا من آن هم در نجف آن هم در همان زمان که درهای عالم لاهوت ترنم مژده وصال میدادند به استاد گفته بودم اگر او رخصت دهد، من از نجف نخواهم رفت؛ اما او می گفت تابع امر مرجع تقلید وقت باشم. جانم را به آتش می کشید و فنای در مشیت الله را با این جام تلخ جرعه جرعه در جانم میریخت وسایلم را جمع کرده بودم علی محمد بروجردی دوست قدیمی ام به اتاقم آمده بود و چشمانش از شدت گریه کاسه خون بود برای آخرین بار و برای آخرین تلاش به سمت حجره استاد در مدرسه هندی ها رفتم علی محمد هم به دنبالم آمد. به درو دیوار ترک خورده و کاه گلی این مدرسه نگاهی انداختم و تک تک آیات آن را از پیش چشمانم گذراندم به سمت ضلع جنوبی و حجره استاد رفتم. گویا جمعی از شاگردان آنجا حاضر بودند. در زدم و اجازه ورود طلبیدم داخل که شدم، سید محمد حسین طباطبایی و برادرش سید محمد حسن را دیدم که در کنار استاد و دوست دیرینه ام سید هاشم موسوی نعل بند نشسته بودند.
استاد اشاره ای به معنای رخصت برای نشستن فرمود و در حالی که گویا کلامش را ادامه میداد گفت باید صبر کرد آقا محمد حسین زیر چشمی به سید محمد حسین که طلبه ای بیست و پنج ساله بود نگاهی کردم و دیدم اشک از چشمان خمار آبی رنگش روان است. سید هاشم سرش را پایین انداخته بود و سید محمد حسن با دستش شانه سید محمد حسین را مالش می داد. این چشمان اسرار آمیز سید محمد حسین چرا گریان شده بود؟!
استاد پس از تأملی طولانی گفت خدا این بچه دوساله را رحمت کند؛ هر چندکودک در این سالها در حال فناي في الله به سر می برد. سید محمد حسین که همچون ابر بهاری اشک از چشمانش روان بود با صدای ضعیفی گفت: «خیلی ممنونم جناب استاد نکند پسر کوچکش محمد را از دست داده در همین فکر بودم که استاد گفت: کسی که بلای فرزند میبیند خداوند متعال در طول مسیر به او عنایتهای عظیمی می کند و دریا دریا و کوه هایی سرافراز از آتش موانع سیر را از سر راه او بر می دارد. سید محمد حسین که لبخند کم رنگی بر لبانش نقش بسته بود گفت: «خیلی امیدوارم به لطف و عنایت خدای متعال و وعده شما. استاد در حالی که دستش را روی دستان سید محمد حسین می گذاشت گفت:
همین طور است شما مورد عنایت ویژه ساخت مولی الموحدین علی هستید. ان شاء الله به مدد توجه به ایشان قلب شما و علویه تان آرام خواهد شد.ان شاء الله بنده برای تسلیت خدمت علویه هم خواهم رسید؛ اما شما پیوسته مراقب ایشان باشید تا ان شاء الله به حال عادی برگردند...
ادامه دارد...
🔖قسمت: چهل و هشتم
👈قسمت چهل و نهم
📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب #کهکشان_نیستی روی لینک👈 قسمت_اول بزنید.
🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین گفتن ما از عنایت حسن است👌👌
السلام علی الحسن علیه السلام 🤩🌹
السلام علی الحسین علیه السلام 🌹🤩
#دوشنبه
#شکر_گزاری
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
💠 #صبر در طلب #روزی_حلال
🔹 امام علی(علیه السلام):
انسان به سبب عجله و کم طاقتی، خود را از روزى حلال محروم می کند. در حالی که بیشتر از روزى مقدر شده نصیبش نمی شود.
📚میزان الحکمه/ج4/ص448
✍🏼 انسان باید در راه کسب روزی، به اندازه کافی تلاش بکند و در عین حال به آنچه که به او میرسد راضی باشد. در غیر اینصورت، #حرام به دست خواهد آورد که #برکت ندارد.
#افزایش_برکت_و_روزی
🍃🍃🍃🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#برکت_روزی
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹️امروز؛ صفحه شانزده قرآن کریم
سوره مبارکه البقرة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
Quran-page-016.mp3
2.95M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹️صفحه شانزده قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة
با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#تلاوت_قرآن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
قرارگاه منتظران
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹️امروز؛ صفحه یک قرآن کریم سوره مبارکه الفاتحة ✏️ توصیه مهم حضرت آیت
اگر تا امروز همراه ما موفق به خواندن روزی یک صفحه قرآن نشدی همین حالا شروع کن
بسم الله ❤️
میانبر اولین صفحه 👆
🕋﷽🕋
🔹هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ
🔸 آيا پاداش نيكى جز نيكى است ؟
🔸Is the requital of goodness anything but goodness?
📗سوره الرحمن، آیه 60
🍃🌹🍃
📨پیام های آیه:
🌹 در برابر احسان و نیکى دیگران، ما نیز نیکى کنیم. «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» (آیا در برابر این همه احسان خداوند به انسان، جز نیکوکارى بنده سزاوار است؟)
🌹 فقط به ارزشها بیاندیشیم نه افراد، جنسیّت، نژاد، سنّ، منطقه و قبیله. «هل جزاء الاحسان الا الاحسان»
🌹 پاداش احسان به هر نوع، به هر مقدار، در هر زمان و مکان و نسبت به هر شخصى باید احسان باشد. «هل جزاء الاحسان الا الاحسان»
🌹 یکى از فلسفههاى قیامت، اجراى عدل و جزاى احسانهاست. «هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان»
📚 برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی در تفسیر سوره الرحمن
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#زندگی_با_آیه_ها
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 دعا برای حضرت ؛ راه خلاصی از گرفتاری ها...
راه خلاص از گرفتاری ها منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولی عصر (عج) نه دعای همیشگی و لقلقه زبان و صرف گفتن «عَجَلْ فَرَجَه» در فرج او تعجیل فرما، بلکه دعای با خلوص و صدق نیت و همراه با توبه....
🍃🌹🍃
📚منبع: بیانات حجتالاسلام والمسلمین آیت الله العظمی بهجت (قدس سره) در کتاب حضرت حجت(عج)
🍃🌹🍃
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، صلواتی قرائت بفرمایید 🙏
🍃🌹🍃
#حضرت_حجت_عج
#حجاب
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 سرودهای که حضرت آیتالله خامنهای در آستانه عملیات #وعده_صادق خواندند
➕ لحظه اعلام رمز عملیات وعده صادق
#وعده_صادق
#انتقام_سخت
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
📚 #معرفی_کتاب_خوب
📕 #شمریت_حریت
🍃📚
✍️نویسنده: سید اصغر علوی/ محمد حسین فلاح
📝ناشر:بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع)
🍃📚
📕 معرفی کتاب:
از میان همه نقش های دشمن، «شمر» ایفاگر نقشی خاص است. شمری که فرستاده و نماینده «عبیدالله بن زیاد» است. اما وقتی نام فرستاده و نماینده ابن زیاد آورده می شود ذهن ها به طور ناخودآگاه به یک شخصیت دیگر متمایل می شود: «حر بن یزید ریاحی»
چه شد که یکی شمر شد و دیگری حر؟! این دو که در بخشی از داستان از یک نفر یعنی ابن زیاد خط می گرفتند؟ اما چه شد که یکی ذلیل عالم شد و دیگری عزیز؟ چه شد که یکی مشمول لعن هر روزه عاشوراخوانان تاریخ است و دیگری لایق سلام؟!
🍃📚
✂️ برشی از کتاب:
تا آب پیدا نشود ، مشخص نمی شود چه کسی شناگر خوبی است ! به عبارت دیگر بعضی آب پیدا نکرده اند والا شناگر خوبی هستند . به بعضی باید فرصت داد و البته خدا کند برای بعضی ها ترجیها آب پیدا نشود ! خدا کند خدا به بعضی فرصت ندهد تا خودی نشان دهند که اگر خودی نشان بدهند و ضمیر خود را بروز دهند ، شاید عالم را شرمنده کنند و روی شمر را سپید ! چرا که آن ها هم شمر های خوبی هستند !
📚🍃📚
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
﷽
ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ( مجادله/۷ )
{سید حسن مسقطی}
می کند و دریا دریا و کوه هایی سرافراز از آتش موانع سیر را از سر راه او بر می دارد. سید محمد حسین که لبخند کم رنگی بر لبانش نقش بسته بود گفت: «خیلی امیدوارم به لطف و عنایت خدای متعال و وعده شما. استاد در حالی که دستش را روی دستان سید محمد حسین می گذاشت گفت:همین طور است شما مورد عنایت ویژه ساحت مولی الموحدین علی هستید. ان شاء الله به مدد توجه به ایشان قلب شما و علویه تان آرام خواهد شد. ان شاء الله بنده برای تسلیت خدمت علویه هم خواهم رسید؛ اما شما پیوسته مراقب ایشان باشید تا ان شاء الله به حال عادی برگردند. سید محمد حسین اشکش را از روی صورت پاک کرد و گفت: «از شما ممنونم سید آقا همینکه سایه تان بالای سر ماست خیلی مایه قوت قلب بنده و علویه است.» استاد او را در آغوش گرفت و در گوش سید محمد حسن چیزی گفت. سید محمد حسن برادرش را به آرامی بلند کرد. استاد و سید هاشم هم به احترام آنها برخاستند. من و علی محمد هم از جا برخاستیم و به سمت سید محمد حسین رفتیم و به او تسلیت عمیقی گفتیم.وقتی به چشمانش نگاه کردم افق بیکرانی را دیدم که سالیان بعد مردی کامل و عارف را در آن مردمکهای بی انتها به نمایش میگذاشت. او و برادرش را در آغوش گرفتم و محکم فشار دادم؛ چرا که میدانستم این دیدار به احتمال زیاد آخرین دیدار من با آنها در این دنیای خاکی خواهد بود. استاد با آرامش او را تا در مدرسه بدرقه کرد و پس از مدت کوتاهی به حجره بازگشت و به من و علی محمد و سید هاشم پیوست. استاد با وقار و سکوتی که برخاسته از توجهی بود که نسبت به مصیبت برای محمد حسین در وجودش شکل گرفته بود دوزانو روی زمین نشست چند دقیقه ای سرش را پایین انداخت و غرق تفکر و تأمل شد در حضور او که می نشستم، بارها خود را همچون کتابی احساس میکردم که او با احاطه عجیبش، صفحات وجودم را ورق می زند و به تقدیرها و گذشته ها و آینده های مکتوب در آن نظر می اندازد. پس از مدتی رو کرد به من و گفت: «آقا سید حسن باید تسلیم باشید؛ چاره ای نیست.
در حالی که آخرین امیدهایم داشت نقش بر آب می شد گفتم: «آقا، اجازه بفرمایید به درس دادن ادامه دهم و به تحریم سید ابوالحسن اعتنایی نکنم و در راه توحید مبارزه و استقامت را به جان بخرم استاد با کلامی که حکمت و درایت در آن موج می زد گفت: «طبق فرمان سید. از نجف به سوی مسقط رهسپار شوید. خداوند با شماست و هر کجا که باشید، شما را رهبری خواهد کرد. او خود شما را به مطلوب غایی و نهایت راه سلوک و اعلی ذروه از قله توحید و معرفت خواهد رساند. با اینکه وعده شیرینی داده بود و می دانستم که او حرفی آن هم از این جنس را از پیش خود نمی گوید. اشک های چشمانم روی صورتم جاری شد. استاد ساکت و با قدرت و قوت سر جایش نشسته بود و تکان نمی خورد. این صدای علی محمد یار و رفیق قدیمی ام بود که مرا به خود آورد هایهای میگریست او را در آغوش گرفتم و از شدت دردی که گلوگیرم شده بود شروع کردم بلند بلند گریه کردن؛ به گونه ای که صدایمان به بیرون حجره میرسید. استاد سرش را به زیر انداخته بود و در سکوتی سهمگین در حال ذکر گفتن بود. پس از آنکه گریه مان در آغوش یکدیگر به درازا کشید، ناگهان استاد سرش را بالا آورد و با لهجه فارسی آمیخته به ترکی گفت: «شما را چه شده؟ ولی خدا در هر مکانی که باشد اهل ولایت است؛ زمان و مکان حصار اهل توحید نیست. در حالی که اشک از محاسن پاک میکردیم به استاد چشم دوختم و به کلامش که همچون آب بر آتش دلم را آرام میکرد گوش سپردم
آقا سید حسن نگران نباشید خداوند شما را به آن مقصدی که طالبش هستید خواهد رساند و توشه ای که سالها در نجف برداشته اید بی نتیجه نخواهد ماند؛ علاوه بر اینکه در مسقط و هند طالبان مستعدی به دست شما در این مسیر قرار خواهند گرفت. نمی دانستم با آتش دلم چه کنم اما سرم را به زیر انداختم و گفتم: «دلم برای این شهر برای حرم برای شما تنگ خواهد شد. امیرالمؤمنین همچون خورشید پشت سر شما هستند و شما را تنها نخواهند گذاشت. ما با هم بوده ایم و با هم خواهیم بود.
راست میگفت. برای من یقینی شده بود که او قدرت انشاء بدن دارد و می تواند در مکانهای مختلف حاضر شود؛ از این رو گفتم: «سایه شما بر سر ما مستدام باشد.
جناب استاد ما را تنها نگذارید...
ادامه دارد...
🔖 قسمت: چهل و نهم
👈قسمت : پنجاه
📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب #کهکشان_نیستی روی لینک👈 قسمت_اول بزنید.
🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِى الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ،
#سه_شنبه
#شکر_گزاری
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran