eitaa logo
دانلود
🔸️شعر دكتر 🌸هنگام سرما خوردن 🌱وقتی که بیمار می‌شیم 🌸یا حالمون خرابه 🌱پیش یه دکتر می‌ریم 🌸می‌نویسه برامون 🌱شربت و قرص و کپسول 🌸یه وقتایی لازمه 🌱تا بزنیم به آمپول 🌸پزشک خوب و دانا 🌱درد مارو می‌دونه 🌸دوست سلامتی‌مون 🌱پزشک مهربونه 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
Mosh Moshak & RazeShadi - www.mahdekoodakan.com.mp3
1.91M
اسم قصه: قصه صوتی موش موشک و راز شادی🍬 گروه سنی: ۱ تا ۷ سال 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
به هر کجا که میریم   در اوّل هر کــلام می روید رو لب ما    گلبوته ها ی سلام قدیمیا می گفتن      چقدر خوب و زیبا سلامتی میاره     سلام برای دلهـــا دوستی ها برپا میشه    با یک سلام وخنده درخت دشمنی ها     ازریشه میشه کنده ای چشمه ی محبّت     سلام بکن تو هر بار این هدیه قشنگیست    درلحظه های دیدار سلام به بچه های خوب و مهربونم 🌷     📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاد رورو با قایق در مسیر آب 👧🏻👦🏻 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
💕💕 شعر مشاغل هرکی به کاری مشغول هر کسی کاری داره بابای من جوشکار و بابای تو نجاره یکی باباش راننده است ماشین سنگین داره یا اون یکی کشاورز گل و گیاه می کاره هر کی به کاری مشغول هر کسی شغلی داره برای خرج خونه در آمدی میاره 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
کمک به عثمان.mp3
13.92M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟢ماجرای کمک‌های امام حسن مجتبی(ع) به خلیفه سوم 🔵 امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با چندتا مشک آب💧 راه افتادن و اومدن به طرف خونه عثمان که ناگهان معترضین... 🔹قصه قهرمان ها🔸 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔸️شعر امام آسمانی 🌸برای شیعیان خود 🌱شنیده‌ام دعا کنی 🌸نظر کنی به حالشان 🌱و دردشان دوا کنی 🌸برای من دعا کن ای 🌱امید زندگانی‌ام 🌸تویی فقط در این جهان 🌱امام آسمانی‌ام 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🌼حضرت یوسف علیه السلام 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🌼حضرت یوسف نام پدر حضرت یوسف، حضرت یعقوب نام پدر حضرت یعقوب: حضرت اسحاق حضرت یوسف مادر خود را در کودکی از دست داده بود و با پدر و برادرهایش زندگی می‌کرد. حضرت یوسف همیشه به خاطر نداشتن مادر ناراحت بود و وقتی با پدرش درد و دل می‌کرد و از تنهایی‌هایش می‌گفت. حضرت یعقوب دستش را به آرامی می‌گرفت و می‌گفت: -یوسف جان پسرم، تو نباید احساس تنهایی کنی. همیشه این رو بدون هر چه قدر هم در این دنیا تنها باشی و حتی اگه عزیرترین کسانت رو از دست داده باشی خدا رو داری و هیچ کس نباید با وجود داشتن خدای بزرگ و یگانه احساس تنهایی کنه. خدا به تو بردارهای زیادی داده تا کنارشون باشی و باید به قولی که به مادرت دادی عمل کنی و به خوبی مواظب بنیامین برادر کوچکترت باشی حضرت یوسف از همان بچگی مهربان و دل سوز بود و خدا را خیلی دوست داشت. حضرت یعقوب، یوسف را خیلی دوست داشت و طاقت جدایی از او را نداشت و همیشه ساعت‌ها به او نگاه می‌کرد و آرامش می‌گرفت. یک شب وقتی حضرت یوسف خواب بود. در خواب دید که نشسته بود و داشت به آسمان‌ها نگاه می‌کرد. آسمان خیلی زیبا بود و ماه  و ستاره‌ها می‌درخشیدند. حضرت یوسف با شادی به آن‌ها نگاه می‌کرد و خوشحال بود. در همین لحظه بود که دید ستاره و ماه هم زمان پایین آمدند و همراه خورشید جلوی پای او سجده کردند. حضرت یوسف خیلی تعجب کرده بود و تا به حال ندیده بود ماه و ستاره‌ها و خورشید از آسمان پایین بیایند. از دیدن این خواب خیلی خوشحال بود و وقتی از خواب بیدار شد، حضرت یعقوب داشت خدا را عبادت می‌کرد. بلند شد و رفت کنار پدرش نشست و دست او را گرفت. حضرت یعقوب به یوسف نگاه کرد و گفت: -چرا بیدار شدی یوسف جان؟ حضرت یوسف گفت: -خوابی دیدم. که خیلی عجیب بود. حضرت یعقوب سر او را نوازش کرد و گفت: -چه خوابی دیدی؟ که این قدر خوشحالی. حضرت یوسف گفت: -توی خواب دیدم که داشتم در صحرا بازی می‌کردم و خوشحال بودم. وقتی به آسمان نگاه کردم، آسمان خیلی عجیب و زیبا شده بود. ستاره‌ها و ماه نور درخشانی داشتند. بعد ماه و خورشید و ستاره‌ها پایین آمدند و  جلوی پای من سجده کردن. حضرت یوسف ساکت شد و به پدرش نگاه کرد. حضرت یعقوب دستی به سرش کشید و گفت: -یوسف جان، پسرم. این خوابی که دیدی نشانه ی این است که تو مرد بزرگی خواهی شد و روزی به پیامبری می‌رسی و مقامت آن قدر بزرگ می‌شه که بهت احترام می‌ذارن. حضرت یوسف سرش را روی پای پدرش گذاشت و گفت: -این، یعنی خدا خیلی منو دوست داره. حضرت یعقوب گفت: -بله. یوسف عزیزم. تو نباید در مورد این حرف‌هایی که بهت گفتم با کسی حرف بزنی و خوابت را برای کسی تعریف نکن. حتی برادرهایت هم نباید از این خواب و حرف‌های من چیزی بفهمن. گوش کردی چه می‌گم؟ حضرت یوسف پدرش را بوسید و گفت: -چشم. حضرت یعقوب گفت:... .. 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
recording-20240825-160408.mp3
2.75M
💠 قصه شیر وموش قصه گو:فاطمه سادات افروزه🌺 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6