eitaa logo
قصه های کودکانه
34.6هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
324 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
مضرات خوردن فست‌فود در کودکان !❌🍔 ▫️چاقی ▫️بادکردن شکم ▫️ضعف ایمنی بدن ▫️بیماری‌های گوارشی ▫️کاهش رشد 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💚در صورت جیغ زدن کودکان تنبیه بدنی او هیچ کمکی به ما نمی کند!!! بسیاری از والدین از جیغ زدن های کودک عصبی می شوند و او را کتک می زنند تا دیگر جیغ نزند اما تنبیه بدنی کودک هیچ کمکی به ما نمی کند و کار درستی نیست. کتک زدن تنها باعث شدت یافتن این رفتار در او می شود. اگر والدینی بیش از حد حساس هستند و نسبت به جیغ زدن کودک نمی توانند بی تفاوت باشند، بهتراست رفتار او را پیش بینی کنند. اگر قرار است با جیغ زدن کودک خواسته اش را اجابت کنند قبل از جیغ این کار را انجام دهند. والدینی که کودک ۲ ساله دارند باید اعصابشان خوب باشد اما اگر نیست باید به روانپزشک کودک مراجعه کنند. البته والدین به کمک برخی تمهیدات می توانند تحمل خود را بالا ببرند. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💐✨شگفتیهای آفرینش✨ 🌻چرا گل آفتابگردان به سمت خورشید🌞 می چرخد؟ به طور کلی گل های آفتابگردان🌻 شبیه به خورشید🌞 هستند و همیشه تمایل دارند که به سمت خورشید🌞 باشند. در واقع این فرآیند به ساعت خواب و بیداری گل های آفتابگردان🌻 بر می گردد. گل های آفتابگردان 🌻روز خود را با روبرو شدن خورشید🌞 در قسمت شرقی آسمان🌤 آغاز می کنند و در طول روز به سمت آن می چرخند. به هنگام شب🌒 گل های آفتابگردان🌻 دوباره به سمت شرقی آسمان🌘 بر می گردند. 🌻تعداد گلبرگ های گل آفتابگردون(۲۱،۳۴،۵۵)گلبرگ معمولاً دیده می شود.🌻 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔆 ستاره ی دریایی سپیده دم، پیرزنی در ساحل قدم می‌زد. ساحل پر بود از ستاره‌های دریایی که در طول شب همراه امواج به ساحل آورده شده بودند. صدها ستاره ی دریایی، دور از امواج دریا می‌درخشیدند. ناگهان توجه پیرزن به دو بچه در امتداد ساحل جلب شد. پیرزن از خود پرسید، آن‌ها این موقع در ساحل چه می‌کنند؟ و بیش‌تر دقت کرد. بچه‌ها ستاره‌های دریایی را در دست هایشان جمع کرده بودند و با دقت دست هایشان را به سمت امواج می‌گرفتند و ستاره‌های دریایی را به اقیانوس برمی‌گرداندند. پیرزن به اطراف نگاه کرد. متوجه گروهی از مردم شد که در سکوت مشغول تماشای این صحنه بودند. او طاقت نیاورد و پرسید: «بچه‌ها! چه کار می‌کنید؟» بچه‌ها جواب دادند: «اگر ما این ستاره‌های دریایی را به آب برنگردانیم، خواهند مرد. آن‌ها را نجات می‌دهیم.» مردم به این پاسخ ساده، تنها لبخند زدند. بالاخره هر چیزی می‌میرد. چه کسی به این ستاره‌های دریایی توجه می‌کند. مگر چه اتفاقی می‌افتد اگر آن‌ها بمیرند؟ به حالشان چه فرقی می‌کند؟ جمعیت پراکنده شد. مردم بی‌توجه دنبال کارهای خود رفتند؛ اما پیرزن ماند و به بچه‌ها گفت: « وقت خود را تلف می‌کنید. صدها ستاره دریایی در جاهای دیگر دور از آب مانده‌اند و دیر یا زود می‌میرند. این کار شما هیچ فرقی به حال آن‌ها ندارد.» بچه‌ها یک ستاره ی دریایی برداشتند. قسمت درخشان و تیغ‌دار با شیارهای رنگی هر ستاره دریایی را به پیرزن نشان دادند. زیبا و سخت بود. بعد آن را برگرداندند؛ ستاره دریایی برای زنده ماندن تقلا ‌کرد و بی تاب می گشت تا بتواند نفس بکشد. بچه‌ها برگشتند و ستاره ی دریایی را به آرامی به اقیانوس بازگرداندند. امواج، ستاره دریایی را همراه خود به اعماق آب‌های سبز بردند. آن‌ها زندگی دوباره را به ستاره دریایی هدیه کرده بودند. بچه ها رو به پیرزن کردند و گفتند: «دیدی؟ با این کار، این ستاره ی دریایی نجات پیدا کرد!» پیرزن کمی فکر کرد؛ کاری به این کوچکی، باعث ادامه ی زندگی جانداری زیبا شده بود. یک قلب بزرگ، قدرت چندین دست نیرومند را دارد. بنابراین او هم شروع به برداشتن ستاره‌های دریایی کرد و آن‌ها را به آب ‌انداخت. ستاره‌های دریایی به آرامی در دست های او حرکت می‌کردند. انگار می‌خواستند از او تشکر کنند. آن روز هشتصد و بیست و دو ستاره دریایی نجات داده شد. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
گردش دسته جمعی_صدای اصلی_234806-mc.mp3
12.34M
🌸 گردش دسته جمعی 🌼رده سنی:کودک 🌸حیوانات جنگل همگی از مدرسه با یک اتوبوس به گردش علمی رفتند. اما هیچ کس در اتوبوس آرام نبود. بچه ها از بس سر و صدا کردند حواس راننده پرت شد و ... 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐜🐜مورچه شکمو🐜🐜 روزی روزگاری ، یک مورچه برای جمع کردن دانه های جو از از راهی عبور می کرد که نزدیک کندوی عسل رسید. از بوی عسل دهانش آب افتاد ولی کندو بر بالای سنگ بزرگی قرار داشت. مورچه هر چه سعی کرد از دیواره سنگی بالا رود و به کندو برسد نشد که نشد. دست و پایش لیز می خورد و می افتاد. هوس عسل او را به صدا درآورد و فریاد زد:«ای مردم، من عسل می خواهم، اگر یک جوانمرد پیدا شود و مرا به کندوی عسل برساند یک دانه جو به او پاداش می دهم.» یک مورچه بالدار در هوا پرواز می کرد. صدای مورچه را شنید و به او گفت:«نبادا بروی ... کندو خیلی خطر دارد!» مورچه گفت:«نگران نباش، من می دانم که چه باید کرد.» مورچه بالدار گفت:«اگر به کندو بروی ممکن است زنبورها نیشت بزنند» مورچه گفت:«من از زنبور نمی ترسم، من عسل می خواهم.» بالدار گفت:«عسل چسبناک است، دست و پایت گیر می کند.» مورچه گفت:«اگر دست و پا گیر می کرد هیچ کس عسل نمی خورد.» بالدار گفت:«خودت می دانی، ولی بیا و از من بشنو و از این هوس دست بردار، من بالدارم، سالدارم و تجربه دارم، به کندو رفتن برایت گران تمام می شود و ممکن است خودت را به دردسر بیندازی.» مورچه گفت:«اگر می توانی مزدت را بگیر و مرا برسان، اگر هم نمی توانی جوش زیادی نزن. من بزرگتر لازم ندارم و از کسی که نصیحت می کند خوشم نمی آید.» بالدار گفت:«ممکن است کسی پیدا شود و ترا برساند ولی من صلاح نمی دانم و در کاری که عاقبتش خوب نیست کمک نمی کنم.» مورچه گفت:«پس بیهوده خودت را خسته نکن. من امروز به هر قیمتی شده به کندو خواهم رفت.» بالدار رفت و مورچه دوباره داد کشید:«یک جوانمرد می خواهم که مرا به کندو برساند و یک جو پاداش بگیرد.» مگسی سر رسید و گفت:«بیچاره مورچه، عسل می خواهی ؟ حق داری، من تو را به آرزویت می رسانم.» مورچه گفت:«ممنونم ، خدا عمرت بدهد. به تو می گویند «جانور خیرخواه!» مگس مورچه را از زمین بلند کرد و او را به بالای سنگ نزدیک کندو رساند و رفت. مورچه خیلی خوشحال شد و گفت:«به به، چه سعادتی، چه کندویی، چه بویی، چه عسلی، چه مزه یی، خوشبختی از این بالاتر نمی شود، چقدر مورچه ها بدبختند که جو و گندم جمع می کنند و هیچ وقت به کندوی عسل نمی آیند.» مورچه قدری از اینجا و آنجا عسل را چشید و جلو رفت. تا اینکه دید ای دل غافل میان حوضچه عسل رسیده و دست و پایش به عسل چسبیده و دیگر نمی تواند از جایش حرکت کند. هرچه برای نجات خود کوشش کرد نتیجه ای نداشت. آن وقت فریاد زد:«عجب گیری افتادم، بدبختی از این بدتر نمی شود، ای مردم، مرا نجات بدهید. اگر یک جوانمرد پیدا شود و مرا از این کندو بیرون ببرد دو عدد جو به او پاداش می دهم.» مورچه بالدار که در راه بازگشت به خانه بود، ناگهان صدای مورچه را شنید و با عجله خودش را به کندوی بالای سنگ رساند و دید مورچه میان کندوی عسل گرفتار شده است. دلش به حال او سوخت و او را نجات داد و گفت: «نمی خواهم تو را سرزنش کنم اما هوسهای زیادی مایه گرفتاری است. این بار بختت بلند بود که من سر رسیدم ولی بعد از این مواظب باش پیش از گرفتاری نصیحت گوش کنی و از مگس کمک نگیری. مگس همدرد مورچه نیست و نمی تواند دوست خیرخواه او باشد.» ⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد و با ذکر نام کانال قصه های کودکانه مجاز است _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لطفا در گروه ها مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک کاردستی فانتزی و جالب با ما همراه باشید😘 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قوانین مهمی که امروز باید به کودکتون یاد بدید! ۱. اگر چیزی رو برداشتی که استفاده کنی، باید بعدش بزاری سر جای اولش! ۲. اگر دری رو باز کردی باید حتما ببندیش (در یخچال، کمد، کابینت و...) ۳. اگر کاری رو تنهایی نمیتونی انجام بدی باید بگی یکی کمکت کنه چون ممکنه به خودت آسیب بزنی! ۴. اگر چیزی رو قرض گرفتی باید به موقع برش گردونی! ۵. اگر جایی رو کثیف کردی باید تمیزش کنی! ۶. واسه استفاده از وسایل دیگران باید ازشون اجازه بگیری نباید به زور یا بی اجازه باشه! ۷. تو بازی نباید بچه های کوچکتر از خودت رو بزنی و اذیت کنی، باید مراقبشون باشی! ۸. اگر از کسی ناراحتی یا غمگینی باید بهش بگی! 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼عنوان:بازی خراب کن در بیشتر اوقات ابراهیم پسر خوبی بود. او فقط یک ایراد داشت. او خیلی ستیزه جو بود و دوستان او این ویژگی بدش را دوست نداشتند. یک روز در پاییز همه‌ی بچه‌ها کنار برکه نشسته بودند و راجع به دریاها و برکه‌ها صحبت می‌کردند. آن‌ها می‌گفتند که دریاها عمیق تر و سردتر از برکه‌ها هستند. مثل همیشه ابراهیم نظری مخالف داشت. این دفعه بچه‌ها با او بحث نکردند زیرا حالا دیگر او را به خوبی می‌شناختند. آن‌ها شروع به پرتاب سنگ کردند. سنگ‌های صاف روی آب آبی مانند پرنده‌های در حال پرواز سر می‌خورد. جعفر قادر به انجام این کار بهتر از هر کس دیگری بود و سنگ‌های او تا مسافت‌های طولانی تری نسبت به بقیه در سطح آب حرکت می‌کرد. ابراهیم که حسودیش گرفته بود گفت: "بگذار به سنگ هات نگاه کنم. " جعفر دستش را باز کرد و سنگ‌ها را به ابراهیم نشان داد. سنگ‌های او متفاوت از سنگ‌های بقیه نبود. اما ابراهیم بازی خراب کن بود و همیشه به دنبال بهانه برای شروع دعوا بود. "اوه، تو نازک ترین سنگ‌ها را انتخاب کرده ای. البته این سنگ‌های نازک دورتر پرتاب می‌شوند. " جعفر هم که بچه‌ی آسان گیری بود گفت: "خیلی خوب، چرا سنگ هامون رو با هم عوض نکنیم؟ تو سنگ‌های من را بردار و من مال تو را. " اما نتیجه همان شد که قبلا بود. حیدر لنگ که در تصادف آسیب دیده بود به ابراهیم نزدیک شد. به آرامی به او گفت: "تو امروز حالت خوب نیست. خوش شانس هم نیستی. " ابراهیم که عصبانی شده بود چون نتوانسته بود سنگ را خوب پرتاب کند به حیدر فریاد زد: "تو چی میدونی آدم چلاق!" بقیه‌ی بچه‌ها از دست ابراهیم ناراحت شدند. همه‌ی بچه‌ها حیدر را دوست داشتند و از اینکه کسی با او بدرفتاری کند بدشان می‌آمد. آنها به ابراهیم گفتند که خیلی ناعادل و بدرفتار هست. رفتار ابراهیم برخلاف این حدیث از پیامبرمان بود: "با برادر و خواهر مسلمان خود دعوا نکنید! آن‌ها را مسخره هم نکنید!" (لا تمار اخاک و لا تمازحه) 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
آهوی اسرافکار_صدای اصلی_402024-mc.mp3
9.65M
🌸آهوی اسراف کار 🌼رده سنی:کودک 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸یک نفس یاد خـــــــــدا 🌾یک سبد خاطر آسوده و شاد 🌸یک بـغل شبنم آرامـش صبح 🌾یک هزار آیـنه از جـنس دعـا همه تقدیم شما 🌸صبح زیبـای جمعه تون بخیر 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
❗️کنجکاوی کودکان را سرکوب نکنید و به سوال هایی که پاسخ آن را نمی دانید جواب سربالا ندهید 💚 یکی از بهترین راه هایی که می توانید به کودک پاسخ دهید اینگونه است: «نمی دانم. به نظر تو چطور می توانیم پاسخ این مساله را پیدا کنیم؟» با یکدیگر دنبال راهکار بگردید و سعی کنید از روش های حل مساله کودک استفاده کنید و اگر چیزی به ذهنش نرسید او را راهنمایی کنید. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4