#قصه_متنی_و_تصویر
#قصه_کودکانه
🌼پی دی اف
🌸عنوان: مطالعه چونو و مونو
🍃 مترجم: زهرا سلیمانی کاریزمه
🌸قصه در مطلب بعدی 👇
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مطالعه چونو و مونو.pdf
2.76M
#قصه_متنی_و_تصویر
#قصه_کودکانه
🌼پی دی اف
🌸عنوان: مطالعه چونو و مونو
🍃 مترجم: زهرا سلیمانی کاریزمه
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قصه شیرین_صدای اصلی_437130-mc.mp3
8.81M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌼 قصه شیرین
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💕💕
#قصه_صوتی
🐞🕊پرنده و کفشدوزک 🕊🐞
📚یکی بود یکی نبود.
در یک جنگل بزرگ و سرسبز و پردرخت همه حیوانات شاد و خندان در کنار هم زندگی می کردند.
پرنده کوچولو هم جیک جیک کنان این ور و آن ور می پرید و دوست داشت تمام اطرافش را بشناسد. خلاصه پرنده کوچک قصه ما به همه قسمت های جنگل سر میزد و دنبال چیزهای جالب و جدید می گشت، چون خیلی کنجکاو بود.
یک روز پرنده کوچولو داشت در جنگل قدم می زد که ناگهان روی یک بوته برگ سبز یک عالمه دانه قرمز دید. با کنجکاوی جلو رفت تا ببیند که این دانه های ریز چیست؟ اول فکر کرد خوردنی است. سرش را جلو برد و یک نوک به آن زد، اما یک دفعه آن دانه قرمز از روی برگ سبز بلند شد و به هوا رفت.
جوجه کوچولو که خیلی ترسیده بود، دوید و پشت شاخه درخت ها پنهان شد. بعد از مدتی که گذشت این طرف و آن طرف را نگاه کرد و یواش یواش از پشت شاخه ها بیرون آمد و دوباره به همان سمت بوته ها نگاه کرد و همان دانه های قرمز را دید که روی برگ ها در حال حرکت هستند.
پرنده کوچولو خیلی تعجب کرده بود و با خودش گفت: آخه اینها چی هستند که می توانند هم راه بروند و هم به آسمان بروند. پرنده کنجکاو دوباره کم کم جلو آمد تا بهتر ببیند. اما دوباره یکی از دانه های قرمز به سمتش حمله ور شد. پرنده کوچولو هم دوباره پا گذاشت به فرار و زیر برگ های درختان خودش را پنهان کرد.
پرنده کوچک صبر کرد تا اوضاع آرام شود و یواشکی اطراف را نگاه کرد، ولی این بار خبری از دانه های قرمز نبود.
روز بعد پرنده کوچک جغد پیر را دید و با او احوالپرسی کرد. جغد پیر گفت: جوجه کوچولو، تو از من سوال داری؟
پرنده کوچولو گفت: جغد پیر از کجا فهمیدی؟ جغد گفت: از قیافه ات فهمیدم، چون خیلی نگران و متعجب هستی!
پرنده کوچک گفت: من دیروز چند تا دانه قرمز دیدم روی برگ های سبز که هم راه می رفتند و هم پرواز می کردند. من از آنها خیلی ترسیدم.
جغد پیر با تعجب گفت: چی! مطمئنی فقط قرمز بود؟
جوجه گفت: بله قرمز بود.
جغد گفت: یعنی خال های سیاه هم رویش نداشت؟
جوجه گفت: نه نه نداشت.
جغد گفت: این دفعه که دیدی بیشتر دقت کن و نشانی هایش را به من بده تا بهتر راهنمایی ات کنم.
صبح روز بعد پرنده کوچولو که از خواب بلند شد، بعد از این که خستگی اش را درکرد، ناگهان دوباره یکی دیگر از آن دانه های قرمز را دید و جلو رفت تا بیشتر نگاهش کند. اما دانه قرمز ترسید و جیغ بلندی کشید و فرار کرد و گفت: وای وای من رو نخور… من رو نخور… پرنده کوچولو که دید دانه قرمز ازش خیلی ترسیده است به دنبالش دوید.
بالاخره هر دوی آنها خسته شدند و گوشه ای نشستند. پرنده کوچولو رو کرد به دانه قرمز و گفت: من نمی خواستم بگیرمت فقط می خواستم نگاهت کنم. راستی اسمت چیه؟
دانه قرمز گفت: من یک کفشدوزک هستم و می دانم که پرنده ها دشمن ما هستند.
پرنده کوچک گفت: من که به تو کاری نداشتم، تو خودت فرار کردی. من می خواستم باهات دوست بشوم.
کفشدوزک خندید و گفت: چه چیزا تو با من دوست بشی؟ تو که می خواستی من را بخوری؟
پرنده کوچولو گفت: نه تو اشتباه می کنی ما می توانیم با هم دوستان خوبی باشیم.
کفشدوزک گفت: نه پرنده ها دشمن ما جانورها و حشرات هستند. پس من باید از تو دوری کنم.
پرنده کوچولو گفت: من به تو قول می دهم که هیچ وقت نخورمت. چون من هم دوستی ندارم می خواهم دوستان خوبی برای هم باشیم. در همین موقع بود که ناگهان یک پرنده دیگر به سمت کفشدوزک حمله ور شد و او را شکار کرد.
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نشانه « تنوین ضمه یا رفع » درس 16_صدای اصلی_427493-mc.mp3
12.52M
#زنگ_قرآن
#درس_شانزدهم
🌸نشانه « تنوین ضمه یا رفع »
🌼با آقاجون و نورا کوچولو همراه بشید و قصه به قصه، روخوانی قرآن رو با برنامه ی زنگ قرآن یاد بگیرید.
😍آموزش روخوانی قرآن برای اولین بار در قالب قصه ی صوتی.
🌼شما که دوست داری قرآن خوندن رو یاد بگیری باید این برنامه رو گوش کنی و با آقاجون و نورا کوچولو درسها رو بشنوی و تکرار کنی.
🌼در این برنامه نورا با نشانه تنوین ضمه یا رفع آشنا
میشوید.
🍃این برنامه دو بخش دارد:
بخش (اول نمایش موضوعی و مرتبط؛
بخش دوم آموزش
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#زنگ_قران
🍃دسترسی سریع
😍آموزش روخوانی قرآن برای اولین بار در قالب قصهی صوتی.
🌼ما در کانال قصه های کودکانه آموزشهای «روخوانی قرآن در قالب قصه» که تا کنون در کانال گذاشتیم رو برای دسترسی راحت در پایین برای شما بچه های عزیز آوردیم👇
درس اول_علامت فتحه
درس دوم _علامت کسره
درس سوم_نشانهی ضمه
درس چهارم_جمع بندی نشانهی فتحه،کسره و ضمه
درس پنجم_علامت ساکن
درس ششم_علامت واو ساکن
درس هفتم_نشانهی تشدید
درس هشتم_قاعدهی تبدیل نون ساکن یا تنوین به حرف میم
درس نهم_نشانه الف مدی
درس دهم_صداهای کشیده (الف مقصوره)
درس یازدهم-علامت صداهای کشیده واو مدّی
درس دوازدهم -علامت واو مدّی و حروف ناخوانا (الف) در آخر کلمه
درس سیزدهم-نشانه «یاء مدّی»
درس چهاردهم-نشانه «تنوین نصب»
درس پانزدهم-نشانه «تنوین کسره یا جر»
درس شانزدهم-نشانه « تنوین ضمه یا رفع
درس هفدهم-آشنایی با حروف یرملون
درس هجدهم _مرورحروف یرملون
درس نوزدهم_حروف مقطعه
درس بیستم-حروف ناخوانا- پایهی الف مقصوره
🌸🍃🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بقال کم فروش_صدای اصلی_234812-mc.mp3
10.87M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌼بقال کم فروش
🌸مرد و زن کشاورزی بودند که دارایی آنها فقط چند تا بز بود.
آنها ماست و کره درست میکردند و به بازار میبردند تا
بفروشند.
بقال از کشاورز خواست تا باز هم برایش کره درست کند و به شکل گلوله های یک کیلویی درست کند...
🌼ادامه قصه را خودتون بشنوید👆
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💕💕
#قصه
احترام به بزرگترها
يه روز بعدازظهر، فاطمه و محمد، پيش مامان اومدن و ازش خواستن تا اونا رو به خونه ی مامان بزرگ ببره. مامان قبول كرد وگفت: باشه ميريم ولي يادتون باشه به بابا بزرگ و مامان بزرگ احترام بذارين و اونا رو اذيت نكنين.
محمد پرسيد: اما، ما كه نمیدونيم چه جوري بايد احترام بذاريم؟
مامان گفت: پس بياين بشينين تا قبل از رفتن، آداب احترام به بزرگترها رو براتون بگم: ما ميتونيم براي احترام گذاشتن به بزرگترها، به ديدنشون بريم و بهشون سربزنيم، قبل از اين كه اونا سلام كنن ما بهشون سلام كنيم، موقع صحبت كردن با صداي بلند باهاشون حرف نزنيم، خداي نكرده با اونا دعوا نكنيم. هر وقت بزرگترا، هديهای بهمون دادن، اونو بگيريم و ازشون تشكر كنيم حتي اگه اون هديه رو دوست نداشته باشيم، وقتی جايي نشسته بوديم و يه بزرگتر اومد، به احترامش ازجا پا بشيم و جاي خودمون رو بهش تعارف كنيم. يا حتي، ميتونيم وقتي با بزرگترا، جايي رفتيم با راه نرفتن جلوی اونها بهشون احترام بذاريم و خيلي كاراي ديگه كه نشون ميده ما بزرگترا رو دوست داريم.
فاطمه پرسيد: مامان! ما به چه كسايي بايد احترام بذاريم؟ مامان جواب داد به همه، ولي به اونايي كه ازشما بزرگترن، مخصوصاً پدر و مادر، پيرمردا و پيرزنا، و دانشمندا، خيلي خيلي بيشتر.
محمد گفت: حالا اگه به اينا احترام بذاريم چي ميشه؟
مامان دستي به سرمحمد كشيد و گفت: احترام گذاشتن به پدر و مادر يه عبادته و ثواب داره، مثل نماز خوندن يا روزه گرفتن. و اگه كسي به پيرمردها و پيرزنها احترام بذاره عمرش طولاني ميشه . تازه پيامبر مهربونمون فرموده: كسي كه به پيرا احترام نذاره ما دوستش نداريم، ولي هركي به اونا احترام كنه مثل اينه كه به پيامبر احترام گذاشته و توي اون دنيا كنار پيامبر زندگي ميكنه.
حالا اگه دوست دارين خيلي ثواب كنين و عمرتون هم طولاني بشه، آماده شين ، كه به ديدن بابا بزرگ و مامان بزرگ بريم.
⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کودکان دارای روحی پاک و ذهنی پویا و خلاق هستند و آماده برای یادگیری مفاهیم مختلف میباشند.
همچنین کودکان در سنین پایین بسیار کنجکاو میباشند و سوال های بسیاری در مورد موضوعات مختلف دارند.
علم ثابت کرده است هر موضوع و مفهومی که انسان ها در سنین کودکی با آن آشنا شوند برای همیشه در ضمیر ناخودآگاه آن ها باقی میماند و علاقمند کردن کودکان به مسائل مختلف با استفاده از قصه با موضوعات گوناگون و بیان ساده و روان بسیارآسان میباشد.
بنابراین والدین بایدبه خوبی ازاین شرایط استفاده کرده و بعضی مفاهیم اصلی و مهم را به کودکان خود آموزش دهند. والدین باید با صبر و حوصله به تمامی سوالات کودکان خود پاسخ دهند ولی امروزه با توجه به مشغله و درگیری والدین آنها میتوانند از قصه های مناسب و مخصوص کودکان استفاده کنند.
از جمله موضوعات مهم و اساسی برای ما مسلمانان آشنا کردن کودکان با مسائل دینی و مذهبی است.
شما میتوانید با استفاده از کتاب هایی درباره زندگینامه امامان و پیامبران آن ها را با شخصیت های برجسته و ارزشمند دنیای اسلام آشناکنید.
کودکان توانایی تصویر پردازی بالایی دارند آنها قادرند به خوبی با شخصیت اصلی داستان ارتباط برقرارکنند.
🌸داستان حضرت یونس جزو داستانهای مذهبی میباشد که توسط کانال قصه های کودکانه تهیه شده است که با بیانی ساده و مناسب کودکان زندگینامه این شخص بزرگوار را بیان میکندکه برای کودکان بسیار مفید و آموزنده میباشد.
🌼این داستان علاوه بر سرگرم کردن کودکان برای آنها مفهومی نیز میباشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_های_پیامبران
🌼حضرت یونس
#قسمت_اول
🍃لقب: ذوالنون. صاحب ماهی
🍃نام حضرت یونس در 6 سوره ی قرآن آمده.
🌸سالها پیش وقتی حضرت یونس جوان بود از خواب بیدار شد و صدای جبریل را شنید که میگفت:
-ای یونس، ای یونس.
حضرت یوونس ترسید و گفت:
-کی منو صدا میزنه؟
جبریل گفت:
-یونس من جبریل هستم و از طرف خدا اومدم، یونس مردم شهر نینوا بت پرست هستن و گناه زیاد میکنن، تو از طرف خدا وظیفه داری تا اونا رو هدایت و راهنمایی کنی تا گناه نکنن و خوشبخت بشن.
حضرت یونس مردم شهر نینوا را میشناخت آنها، گناههای زیادی میکردند، دزدی، بت پرستی، اذیت و آزار به انسانها و حیوانها که گناههای بزرگی بودند. حضرت یونس که از همان بچگی خدا را دوست داشت، هیچ گناهی انجام نمی داد و از گناه بدش میآمد بتها را دوست نداشت.
یک روز وقتی همه داشتند بت بزرگی را میپرستیدند حضرت یونس روی یک سنگ بزرگ ایستاد و گفت:
-ای مردم دست از این کارهای خود بردارین، بت پرستی نکنین. بتها از سنگ درست شده اند و سنگی که من روی آن ایستادم هیچ ارزشی ندارد. چرا سنگ میپرستین؟ خدای یگانه و مهربان را بپرستین.
مردم به هم نگاه کردند و یکی از آنها داد زد:
-از روی سنگ بیا پایین و از این جا برو. مزاحم عبادت کردن ما نشو.
حضرت یونس به آنها نگاه کرد. مرد دیگری عصبانی فریاد زد:
-مگه نمی گم بیا برو...
حضرت یونس گفت:
-این سنگ، که به شما هیچ توجهی نمی کنه و خودتون با دست خودتون بتها را درست کردین...
#این_قصه_ادامه_دارد...
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
عینک کوچولو_صدای اصلی_437147-mc.mp3
9.16M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸عینک کوچولو
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4