🔸️شعر
﴿ وَ بالْوالِدَینِ اِحساناََ ﴾
#نیکی به والدین
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸توو آیههایِ قرآن
🌱گفته خدایِ رحمان
🌸باید به والدینت
🌱نیکی کنی و احسان
🌸🔸
🌸تو این فرشتهها را
🌱بدان عزیزتر از جان
🌸تندی نکن به اونها
🌱حتییهلحظه یک آن
🌸🍃
🌸خدایِخوب چهار بار
🌱آورده تویِ قرآن
🌸باید به والدینت
🌱نیکی کنی و احسان
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر :سلمان آتشی
#نیکی_به_پدر_و_مادر
#احسان_به_والدین
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃نقاشی منظره
🌼آموزش در مطلب بعدی
🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
28.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃ویدیو آموزش نقاشی بالا
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#یک_قصه_یک_حدیث
🍞 نان
یک روز سرد زمستانی بود. حسن داشت با نانی که از نانوایی خرید بود به خانه بازمی گشت. ناگهان او متوجه سگ ضعیف،گرسنه و بدبختی شد که آنقدر لاغر بود که استخوان هایش بیرون زده بود. سگ داشت به نان درون زنبیل حسن نگاه میکرد و ناله میکرد.
حسن با دیدن صحنهی این سگ رقت انگیز کاملا تحت تاثیر قرار گرفت. به خودش گفت: "اگر من نان خودم را به این سگ بدبخت بدهم مادرم گرسنه خواهد ماند". سپس تصمیم گرفت که برای رضای خدا و رفع گرسنگی سگ کاری کند.
زنبیل را پایین آورد و شروع به خرد کردن نان برای سگ کرد.
مردی که داشت از نانوایی باز میگشت آنچه حسن گفته بود را شنید. او به حسن نزدیک شد و یک قرص از نان هایش را درون زنبیل حسن قرار داد و از حرکت زیبای حسن تشکر کرد.
🔹البته حسن اگر حدیث پیامبر را شنیده بود میتوانست برای این حادثه توجیهی پیدا کند:
🌼"صدقه باعث نقصان مال نمی شود. "
ما نقصت صدقه من مال
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کتابخانه ی فامیلی_صدای اصلی_446192-mc.mp3
9.45M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه: کتابخانه ی فامیلی
🌸«هدی» و «عزیزجون» مشغول صحبت کردن باهمدیگه هستن. اونا دربارهی اینکه نباید زبالهها رو توی خیابون بریزن باهم حرف میزنن.
عزیزجون میگن برای اینکه کاری فرهنگسازی بشه، باید اول از خودمون شروع کنیم...
🌸این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان یاد میده که خداوند در قرآن کریم به ما سفارش کردهاند برای تاثیرگذاری درست هر کار صحیحی اول از خود، خانواده و اقواممون شروع کنیم.
🍃 در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به آیهی ۲۱۴ سورهی مبارکهی «الشعراء» اشاره می کنن.
🌼خداوند در این آیه میفرماید:
«وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ.»
ﻣﺄﻣﻮﺭﻳﺖ ﻋﻠﻨﻲﺍﺕ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﻳﺸﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻜﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﻦ
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#ساختن
دست به دامن خدا که میشوم … چیزی آهسته درونم به صدا میآید که: نترس!از باختن تا ساختن دوباره فاصلهای نیست...
#فلسطین_آزاد_میشود_انشاءالله
Take refuge in God, and a voice will resonate in your heart "Don't be afraid!There is no long distance between loss and success."
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💈🔮 حساب و نقاشی 🔮💈
یک هشت و یک هفت
یک هفت و یک هشت
شد رشتهی کوه
پایین آن، دشت
یک صفر گنده
بالای آنهاست
خورشید زردی است
پرنور و زیباست
گل ، پنج تا پنج
خانه ، دو با یک
شکل درخت است
پنج و دو تا یک
پایین آنها
رودی پر آب است
نقاشی من
درس حساب است !
#شعر_آموزشی
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_های_پیامبران
🌼حضرت ایوب
#قسمت_اول
حضرت ایوب پیامبر بود و به همه کمک میکرد.او مرد ثروتمندی بود و گوسفندهای زیادی داشت و دانههای گندم زیادی در انبار خود داشت. مزرعهها و باغهایش پر از میوه و سبزی بود.
حضرت ایوب با این که همه چیز داشت و پولدار بود اما بسیار مهربان بود و به فقیرها کمک میکرد و یتیمها را خیلی دوست داشت.
یک روز وقتی حضرت ایوب داشت خدا را عبادت میکرد،شیطان که اصلا حضرت ایوب را دوست نداشت آمد و گفت:
-ای ایوب از این که این قدر خدا را عبادت کردی خسته نشدی؟
حضرت ایوب خندید و گفت:
-تو جواب سوالت را میدونی پس چرا میپرسی! اما باز هم برات میگم، ای شیطان اگه سالهای سال باشه من هنوز هم خدای بزرگ رو میپرستم و خدا را دوست دارم.
شیطان خندید و گفت:
-ایوب خودت خوب میدونی که چرا خدا را عبادت میکنی و این قدر دوستش داری، میخوایی بهت بگم چرا؟
حضرت ایوب گفت:
-من خوشم نمی یاد با تو حرف بزنم و ازت بدم مییاد.
شیطان گفت:
-تو سالهای سال خدا را عبادت کردی.اما همه ی این عبادتها دروغه،من میدونم که اگه پول و این قدر نعمت نداشتی هیچ وقت خدا را عبادت نمی کردی.
حضرت ایوب که واقعا خیلی خدا را دوست داشت.ناراحت و عصبانی شد و گفت:
-اصلا این طور نیست.من ایوب پیامبر خدا هستم و هیچ وقت در هیچ شرایطی خدا را ترک نمی کنم.
شیطان خندید و رفت.
صبح توی بازار،مردی داشت با دوستش حرف میزد خنده ای بلند کرد و گفت:
-عبادتهای ایوب همه الکی و از روی دروغه.
#این_قصه_ادامه_دارد...
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸️شعر
﴿ مُزدِ راستگویی ﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 وقتی که راستگو باشی
🌱 دوسِت دارن همیشه
🌸 درِ بهشتِ زیبا
🌱 به رویِ تو وا میشه
🌸🍃
🌸 توو سختیِ قیامت
🌱 خدا خودش قاضیه
🌸 راستگویِ شاد و خندان
🌱 خدا ازش راضیه
🌸🔸
🌸 راستگو با حرفِ راستش
🌱 بهشتو آفریده
🌸 با دستِ خود توو دنیا
🌱 گُلِ بهشتو چیده
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر : سلمان آتشی
#راستگویی
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
میخوام سفید بشم_صدای اصلی_56595-mc.mp3
12.46M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#قصه_شب 🌃
🌸میخوام سفید بشم
🐻 خرس قهوه ایی در جنگلی زندگی میکرد یک روز خرس قهوه ایی کاغذی را پیدا کرد
خرس قهوه ایی روی کاغذ یک خرس سفید دید و با خودش گفت باید خودم را حسابی تمیز کنم که سفید بشوم و تصمیم گرفت هر روز خودش را بشوید.
👆بهتره ادامه قصه را بشنوید.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸شعر
﴿ اِنّما المؤمنونَ اِخوَة ﴾
💚ما مؤمنانِ عالَم
💚باهمبرادرهستیم
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 مؤمن و برادر وار
🌱 یکدلیم و یکدستیم
🌸 در دفاعِ از اسلام
🌱 یارِ یکدِگر هستیم
🌸🍃
🌸 ما به فکرِ یاریِ
🌱 مردمِ فلسطینیم
🌸 فکرِ مسجدُالاَقصیٰ
🌱 قبلهیِ نخستینیم
🌸🔸
🌸 ظلمِ صهیونیست امروز
🌱 گرچه خانمان سوزست
🌸 غزهیِ مقاوم باز
🌱 چون همیشه پیروزست
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر : سلمان آتشی
#مسجد_الاقصی_قبله_نخستین
#در_فکر_یاری_مردم_فلسطین_هستیم_غزه_پیروز_است
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قصه های کودکانه
#قصه_های_پیامبران 🌼حضرت ایوب #قسمت_اول حضرت ایوب پیامبر بود و به همه کمک میکرد.او مرد ثروتمندی
#قصه_های_پیامبران
🌼حضرت ایوب علیه السلام
#قسمت_دوم
دوستش تعجب کرد و گفت:
-چرا این حرف را میزنی؟
آن مرد جواب داد:
-به خاطر این که ایوب خیلی پولداره، من هم اگه این قدر گله ی گوسفند و گاو و شتر و این قدر باغ و میوه داشتم همیشه خدا را شکر میکردم. ایوب به همه ی ما دروغ میگه.
شیطان آن مرد را فریب داده بود و حالا او داشت دوستش را فریب میداد. دوستش فکر کرد و گفت:
-همین طوره. ایوب خیلی پولداره و همیشه همه ی نعمتها رو داشته و هیچ مشکلی توی زندگیش نداره برای همین همیشه خدا رو عبادت میکنه.
فردای همان روز پیرمردی مریض کنار خانه ی حضرت ایوب نشسته بود. حضرت ایوب که داشت از مزرعه اش به خانه بر میگشت پیرمرد را دید و به او سلام کرد. پیرمرد با دیدن حضرت ایوب خوشحال شد و گفت:
-سلام ای پیامبر خدا. من مدتهاست که مریضم و نمی تونم دیگه کار کنم. الان هم به سختی اومدم این جا و پام خیلی درد میکنه و زن و بچه ام چیزی برای خوردن ندارن.
حضرت ایوب خیلی ناراحت شد و گفت:
-بلندشو...بلند شو و بیا داخل خانه...
حضرت ایوب به پیرمرد کمک کرد تا به داخل خانه اش بیاید.
پیرمرد وارد خانه ی حضرت ایوب شد و گوشه ای نشست. حضرت ایوب کنار پیرمرد نشست و در حالی که پاهای پیرمرد را مالش میداد گفت:
-پس چرا زودتر نیمدی؟
پیرمرد سر پایین انداخت و چیزی نگفت. حضرت ایوب، پسرش را صدا زد و به او گفت:
-هر چه نیاز این پیرمرد هست، همراه خودش به خانه اش ببر.
پیرمرد خوشحال شد و گفت:
-خیلی ممنون، ای پیامبر خدا.
وقتی پیرمرد با آن حال مریضش از خانه ی حضرت ایوب رفت. حضرت ایوب از بس ناراحت شده بود گریه کرد و گوشه ای نشست.
#این_قصه_ادامه_دارد...
👈قسمت اول
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4