🔷والدين عزيز به یاد داشته باشید :
فرزند شما کپی بردار خوبی است، او رفتارها و واکنش های شما را با دقت می بیند و در ذهن خود ذخیره شان می کند.
اگر اولین واکنش شما به هر اتفاق ناخوشایندی، از دست دادن "صبر و تحمل"باشد او نیز آن را یاد گرفته و در شرایط مشابه مثل شما رفتار خواهد کرد!!
در نتيجه براي تربيت فرزندتان بيشتر مراقب رفتارهاي خود باشيد.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودک
ببین چه قدر تمیزم
پیش همه عزیزم
دستاموصابون زدم
مسواک به دندون زدم
اتو شده پیرهنم
شونه به مو میزنم
شسته شده لباسم
میرم سرکلاسم
دوستم دارن بچه ها
میگن بیا پیش ما
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🐿️ سنجاب کوچولو دیگه تنها نیست
#قسمت_اول
یک روز صبح فندق ، سنجاب کوچولوی قصه ما بیشتر از روزهای دیگه تو رختخوابش موند ، اون اصلا دوست نداشت از جاش بلند بلشه بچه ها، اون هیچ کاری نداشت که انجام بده و از همه بدتر فندق هیچ دوستی نداشت تا باهاش بازی کنه. اون با خودش فکر کرد :” ممکنه همینطوری به خوابیدنم ادامه بدم” سنجاب کوچولو همینطور که داشت با خودش فکر می کرد ناگهان متوجه شد که خونش داره به شدت می لرزه و تکون میخوره. اون با خودش گفت : ” وای زلزله” و بلافاصله بیدارشد و از رختخوابش بیرون پرید.
اما… هیچ زلزله ای در کار نبود بچه ها ، اون فقط موریس ، سمور دریایی شیطونی بود که از شاخه درختی که فندوق روش لونه داشت ، آویزون شده بود و داشت تاب می خورد.
فندق با عصبانیت به موریس گفت :” تو دیوونه ای ، صبح به این زودی یه همچین سر و صدایی راه میندازن آخه؟”
موریس جواب اد :” مشکل چیه؟ چت شده؟ تو چرا نمی تونی بیای بیرون و بازی کنی؟”
فندق جوابی نداشت چون که نمی خواست موریس بدونه که اون هیچ دوستی برای بازی نداره.
موریس همونجور که داشت پوست تنش رو خشک می کرد گفت :” من فکر کنم بدونم مشکل تو چیه، توفقط از وضعیت خودت خسته شدی و حوصله ات سر رفته که گاهی اوقات برای همه ما اتفاق میفته، آیا تا به حال فکر کردی که چرا ما سمورها همیشه شاد و خوشحالیم؟ به خاطر اینکه ما هر روز یک دوست جدید و تازه پیدا می کنیم”
فندوق با شک و تردید به موریس نگاهی انداخت و گفت :” پس اینجوری باید بیشتر از صد تا دوست داشته باشی”
موریس گفت :” اوه ، شاید حتی بیشتر از این ،با من بیا تا بعضی از دوستا و رفیقام رو بهت نشون بدم”
#این_داستان_ادامه_دارد...
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃❤️ لالایی ۱۴ معصوم ❤️🍃
لالا لالا گل مریم
گل یاس و گل شبنم
امام چارمم سجاد
درود حق به روحش باد
امام پنجمم باقر
که هم یار است و هم ناظر
ببین باغ شقایق را
امام پاک و صادق را
به شب نوری بود لازم
که باشد حضرت کاظم
لالا لالا گل میخک
گل سرخ و گل پیچک
امام هشتمین بنگر
که باشد بهتر از بهتر
رضا جان نور ایمانی
تو خورشید خراسانی
رضا جان ای رضا جانم
تویی ماه شبستانم
#لالایی_مذهبی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
درخت پیر_صدای اصلی_427861-mc.mp3
8.78M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌳درخت پیر
🐧کلاغ قار قار کرد، 🌳 درخت پیر گوش هایش را گرفت و با صدای لرزان گفت...
🍃بهتره ادامه داستان را خودتون بشنوید👆
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#کاردستی
#خلاقیت
🍃🍂کاردستی با استفاده از برگ ها
😊برای دیدن کاردستی های بیشتر با کانال قصه های کودکانه همراه باشید.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته_تربیتی
اين روزها بسیار شاهد به نمايش گذاشتن بچه ها هستيم.
والديني را مي بينيم كه لاف می زنند که فرزندان شان در ورزش یا در امتحانات موفق تر از دیگران اند. رجز خواني هاي بسيار سر مي دهند. و والديني را به نظاره مي نشينيم كه خود را مسئول سلام نكردن، بيشتر خواستن، شعر نخواندن در جمع و ... كودكان خود مي دانند و احساس شكست و ناكامي مي كنند.
والدین این کودکان از حرمت نفس پاييني برخوردارند و اساس و پايه ي رضايت را در نگاه ديگران جستجو مي كنند! در دوران كودكي این افراد «من» به معناي واقعي شكل نگرفته است. اين «منِ» شكل نگرفته به «ما» تبديل نشده است. و «ديگران» همه چيز و همه كس آنها شده است!!
ديگران بپسندند آنها هم مي پسندند.
ديگران تاييد كنند آنها هم خوشحال مي شوند..
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🐿️ سنجاب کوچولو دیگه تنها نیست
#قسمت_دوم
فندق اون لحظه نتونست حرفای موریس رو باور کنه ولی به اندازه کافی برای رفتن با اون کنجکاو شده بود ، پس با هم به راه افتادن.
موریس وسط یک تکه زمین پر از گل پرید و گفت :” اینجارو نگاه کن ، اینا بعضی از دوستای من هستن”
فندق با صدای بلند گفت :” ولی اینا فقط یه تعدادی گل بی عقل و زبون بسته و ساکت ان ، اینا که دوست نیستن”
موریس با اصرار گفت :” چرا نیستن ؟ آیا اونا با بوی خوبشون دوست داشتنی نیستن؟ به اونا نگاه کن ، به نظر میاد که همشون دارن به ما لبخند می زنن.کسی که به من لبخند می زنه دوست منه.”
بعد موریس گفت :” حالا بیا تلاش کنیم تا پروانه ها رو بگیریم،اونا میتونن دوستای خیلی حقه باز و کلکی باشن”
فندق هنوز هم فکر می کرد که موریس کم عقل و نادونه و رفتارای بچه گانه انجام می ده، امابا این حال فندق دنبال پروانه ها دویدن و گرفتنشون رو خیلی دوست داشت. هر وقت موریس یه پروانه رو می گرفت ، سریع ازادش میکرد و اجازه می داد که دوباره پرواز کنه و بره. موریس با خنده گفت :” ما نباید دوستامون رو زندانی کنیم” و با صدای بلند خندید.
بعد از بازی با پروانه ها اونا رفتن و رفتن تا به یه رودخونه رسیدن. موریس یک ردیف سنگ رو نشون داد که از این طرف رودخونه به اون طرف رودخونه چیده شده بودن. موریس گفت:” این دوستام بیشتر از یک پل سرگرم کننده و بامزه هستن” اما فندق خیلی هم مطمئن نبود که واقعا اینطوری باشه.
فندق دونه دونه از روی سنگا به روی سنگ بعدی پرید، اون تقریبا به اون طرف رودخونه رسیده بود که ناگهان لیز خورد و به داخل آب افتاد.
همونطوری که فندوق با پوست و دم خیس که آب ازشون چکه چکه می کرد به لب رودخونه رسید،با عصبانیت فریاد زد :” من فکر می کردم که آب هم یکی از دوستای تو باشه”
موریس با خنده گفت :” البته که هست ،دلیلی نداره که ناراحت باشی ،آب می تونه خیلی هیجان انگیز و سرگرم کننده باشه، با من بیا تا بهت نشون بدم”
موریس که داشت زیر یه آبشار کوچولو آب تنی میکرد رو کرد به فندق و گفت :” من عاشق آبم ،اون منو قلقلک میده و حسابی خنکم می کنه”
حالا فندق مجبور به خندیدن شد.اون از اینکه تا به حال متوجه این همه قشنگی و زیبایی در اطرافش نشده بود و اصلا به اونا دقت نکرده بود کمی احساس خجالت و نادونی کرد.
بعد از اینکه آب تنی موریس تموم شد، آب قطره قطره داشت ازهر دوتای اونا چکه می کرد وحسابی خیس و مرطوب بودن. اونا خودشون رو تکوندن و قطره های آب رو به این ور و اون ور پرتاب کردن. بعد موریس تندی از تپه بالا رفت و دستهاش رو از دو طرف باز کرد. اون گفت :” حالا بیا اجازه بدیم دوستم باد پوست بدنمون رو خشک خشک کنه” و اینطوری شد که پوست بدنشون کاملا خشک وپاکیزه شد.
بعد موریس به فندق گفت :” بیا بریم اون طرف زیر نورخورشید دراز بکشیم”
تابش نور گرم افتاب روی پوست شکمشون، احساس خیلی خوبی رو تو فندوق و موریس به وجود اورد. فندق با خودش گفت :” من فکر میکنم که خورشید یکی از بهترین دوست هایی هست که ما داریم ” اما به موریس حرفی نزد. بعد از مدتی موریس گفت :” من خیلی گشنمه” ، حالا فندوق بود که داشت حرف می زد و می گفت :” با من بیا ، من کسی رو میشناسم که می تونه به ما مقداری خوراکی برای خوردن بده”
#این_داستان_ادامه_دارد...
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آموزشی
#آزمایش_علمی
#حواس_پنجگانه
🦋آشنایی با صداهای زیر و بم
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🐿️ سنجاب کوچولو دیگه تنها نیست
#قسمت_پایانی
موریس گفت :” منظورت یه دوسته؟” ، فندوق با خنده گفت :” آفرین درست گفتی” و بعد به سرعت دویدن واز اونجا دور شدن.
فندق به موریس درخت سیبی رو نشون داد که پر از سیب های قرمز رسیده و آبدار بود. موریس با خنده گفت :” من از دوستت خیلی خوشم اومد” فندق هم جواب داد :” منم همینطور”
بعد اون دوتا روی شاخه درخت سیب نشستن و به ابرهایی که تو آسمون در حال عبور بودن نگاه کردن.حالا دیگه خورشیدداشت کم کم غروب می کردو وقت اون شده بود که فندق و موریس به خونشون برگردن.
فندوق زیر لب و با خجالت پرسید :” آیا دوست جدیدت رو برای امروز پیدا کردی؟”
موریس گفت :” نه ، پیدا نکردم ، من همه چیز رو فراموش کردم، ما امروز خیلی سرمون شلوغ بود و مشغول بازی بودیم.” بعد اون لبخندی زد و گفت :” تو چطور؟ دوست داری دوست جدیدم باشی؟”
فندق از این فکر و پیشنهاد موریس خیلی خوشش اومد وکلی خوشحال شد، وهمونطور که در حال پارو زدن و حرکت به سمت خونه بودن فندوق موریس رو محکم بغل کرده بود.
بعد از اینکه به خونه رسیدن هردوتا دوست به هم شب بخیر گفتن . موریس گفت :” فردا صبح زود میبینمت ، من دلم میخواد تو دوست های دیگه منومثل خرسا ، خرگوشا و راکون ها رو هم ببینی و باهاشون آشنا بشی” و بعد از روی شاخه درخت سر خورد وتوی آب نا پدید شد.
اون شب فندق خیلی زود به رختخوابش رفت.اون ساعت بالای سرش رو کوک کرد تا خیالش راحت باشه که فردا خواب نمیمونه و می تونه صبح ، زود و به موقع از خواب بیدار بشه. از همه اینا گذشته اون دلش نمیخواست دوستانی که فردا منتظر دیدنش بودن رو نا امید کنه.
#پایان
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍نقاشی گربه
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#بازی_با_کودک
🍃روش های بازی با کودک برای والدین خسته !
📺اکثر والدین مادر و کودکی زمانی که ازسر کار به منزل می روند ،اولین کاری که برای سرگرم ساختن کودک خود انجام می دهند این است که تلویزیون را روشن می کنند .
📺 ما به شما چند روش می آموزیم که بسیار بهتر از تلویزیون است و فعالیت کودک را بیشتر و رابطه کودک را با خانواده محکم تر می کند.
🛡۱) پازل:
پازل های مناسب با سن او را تهیه کنید و یا تصویر یا عکسی را که خیلی به آن علاقه مند است به صورت پازل در آورید و از او بخواهید آن را برای شما درست کند .
📚۲) بلند خوانی :
یک کتاب از کتابهای کودک را انتخاب کنید .
به او کمک کنید تا یک استدیو کوچک برای خود درست کند مثلا با انداختن یک پتو یا یک ملافه می توان این کار را انجام داد.حالا از کودک بخوتاهید که زیر پتو رفته و با نور چراغ قوه کوچک خود مانند یک گوینده رادیو برای شما این قصه را بلند بخواند.
📊۳) نقشه خوانی:
یک نقشه جلو او بگذارید و از او بخواهید بر اساس نوع نقشه جاده اصلی ؛ بزرگراه ها ، کوه ها ، پل ها ؛ رودخانه ها و یا پارک ها را مشخص کند.
📩۴) نامه بنویسی:
اگر در سنین بالاتر است از او بخواهید که نامه ای برای دوستان یا فامیل یا اعضاء خانواده بنویسد و تمام کارهایی را که در طول هفته انجام داده و اتفاقات جالب را بنویسد اگر در ستین پایین تر است از او بخواهید نقاشی آن را بکشد.
🇧🇴۵) پرچم:
از او بخواهید تا پرچم کشور یا یک نقاشی روی یک تکه کاغد بکشد . حالا چوبی به آن وصل کنید و برای او پرچم درست کنید ، حالا از او بخواهد با زمزمه آهنگ مورد علاقه اش رژه برود.
🚪۶) مرتب کردن کمد:
از کودک بخواهید در مرتب کردن کمد و یا کشو لباس به شما کمک کند.و یا اگر برزگتر است به او بگویید کشو میز و یا لباس یا کمد خود را مرتب کند.
🗺۷) کاردستی درست کنید:
از او بخواهید تا برای شما یک کاردستی مثلا کلاه و یا کارت تبریک درست کند وسایلی مثل قیچی در اختیار او قرار ندهید .اگر کوچکتر است خودتان به کمک او بروید .
🌛۸) از شب قبل برای روز هایی که مشغله زیاد دارید فکر کنید . بچه هم جزو وظایف ماست پس برای او هم برنامه ریزی مخصوص به خود داشته باشید.
⭕️ ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می باشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4