🍂﷽🍂
آرزو میڪنم🙏
بهترين ثانيہ ها
شيرين ترين دقايق
دلچسب ترين ساعت ها
دوست داشتنے ترين شنبه
را ڪنار خانوادہ و عزیزانتان
پيش رو داشتہ باشید..
🍂شنبه تون سرشار از ارامشوشادی🍂
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🚕 🚗ماشین🚕 🚗
یه دسته ماشین قشنگ
ریز و درشت و رنگارنگ
تو خیابون میان و میرن
بعضی مسافر میگیرن
ترمز دارن ، دنده دارن
آقای راننده دارن
این سواری ، اون مینی بوس
هر دو قشنگ ، مثل گلن
آقای راننده میاد
خوشحال و خوش خنده میاد
به پشت فرمون می شینه
اطرافشو خوب می بینه
وقتی ماشین روشن می شه
دود تو هوا بلند می شه
گاز میده باکف پاش
ماشین می ره یواش یواش
#شعر
🚕
🚗 🚕
🚕 🚗 🚕
🚗 🚕 🚗 🚕
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸#شعرکودکانه
﴿ سورهیِ حمد ﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 سپاس برایِ خدا
پروردگارِ دانا
🌱 بخشندهیِ مهربان
خالقِ هر دو جهان
🌸 صاحبِ روزِ جزا
تو را پرستیم خدا
🌱 ما را هدایت نما
به راهِ راست ای خدا
🌸 یعنی رهِ انبیا
کهروشن استو زیبا
🌱 راهِ دوازده امام
بر همه آنها سلام
🌸 راهِ همه شهیدان
نه راهِ زشتِ شیطان
🌱 دور بشیم از گمرهان
بریم به راهِ قرآن
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر:سلمان آتشی
#شعر_آموزشی
#مقطع_ابتدایی
#ترجمه_مفهوم_سوره_حمد
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💜⭐️دِ وَ ذِ⭐️💜
یکی بود یکی نبود:
در روزگاران قدیم دو تا برادر که دوقلو بودند با هم زندگی می کردند به نا م ( د و ذ) . این دو برادر دوقلو فقط یه فرق با هم داشتند.
تنها فرقشون این بود که یکی از آن ها رو سرش خال داشت و یکی از آن ها رو سرش خال نداشت.
یک روزتصمیم گرفتند که جای شان را با هم عوض کنند.
ذ خالش را داد به د. و د خال دار شد . ذ هم بی خال شد. حالا هر موقع ذ را صدا می زدند د می رفت و هر موقع د را صدا می زدند ذ می رفت.
اول خیلی خوش حال بودند اما یک روز ذ دلش برای خالش تنگ شد غصه اش گرفت نمی دانست چه طور خالش را پس بگیرد.
رفت و به د گفت: خالم را پس بده.
داداشش گفت: نمی دهم مال خودم است.
ذ عصبانی شد و دنبالش دوید.
د فرار کرد و خواست یه گوشه قایم شود.
یک هو پاش لیز خورد افتاد زمین و خالش گم شد.
ذ گفت: دیدی چی کار کردی؟ خالم را گم کردی، حالا من بدون خال چی کار کنم؟
ذ شروع کرد به گریه و زاری کردن.
د به ذ گفت: گریه نکن دوتایی دنبالش می گردیم.
بعد این ور را گشتند اون ور را گشتند. یک دفعه چشم د به مورچه هاافتاد.مورچه ها داشتند با خال فوتبال بازی می کردند.
د داد کشید: خال را پیدا کردم.دو تایی خوش حال شدند. بعد نشستند تا بازی مورچه ها تموم شد، آن وقت خال را از مورچه ها گرفتند.
ذ فوری خال را گذاشت رو سرش.
بعد هم به د قول داد هر موقع دلش خواست خال را به او بدهد.
#قصه_آموزشی
👆👆👆
💜
⭐️💜
💜⭐️💜
⭐️💜⭐️💜
💜⭐️💜⭐️💜
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
4_5902147004510766051-mc.mp3
7.35M
#قصه_صوتی
🐝جوخه عسل (قسمت دوم)
#توضیحات: از قصه های مهدوی
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
🌼🐝🍯🐝🍯🐝🌼
کانال قصه های کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🍃🌼
@Ghesehaye_koodakaneh
🎲💚آموزش اعداد به خردسالان 💚🎲
🔆🔅یک (۱)🔅🔆
یک شیر خیلی گنده
تو باغ وحشی دیدم
شیره به من نگاه کرد
خیلی ازش ترسیدم
🔆🔅دو (۲)🔅🔆
دو تا آهو مثل بامبی
تو جنگلا میگشتن
آهوها خیلی زیبان
با چشمای درشتن
🔆🔅سه (۳)🔅🔆
سه تا روباه مکار
مرغ و خروس دزدیدن
مردم ده دنبال
اون روباه ها دویدن
🔆🔅چهار (۴)🔅🔆
چهار گرگ درنده
به گله حمله کردن
اگر سگا نبودن
گوسفندا رو می بردن
🔆🔅پنج (۵)🔅🔆
پنج تا خرگوش زیبا
دارن هویج می خورن
با خوردن هویجا
لذتشو می برن
🔆🔅شش (۶)🔅🔆
شش تا فیل خرطوم دراز
تو باغ وحشی هستن
مواظبت نکردن
عاجاشونو شکستن
🔆🔅هفت (۷)🔅🔆
هفت تا سگ با وفا
مواظب خونه ان
گربه ها توی کوچه
مرغا توی لونه ان
🔆🔅هشت (۸)🔅🔆
هشت تاگربه ملوس
دارن بازی می کنن
توسوراخ های موشا
دست درازی می کنن
🔆🔅نه (۹)🔅🔆
نه تاکبوتر دارن
تو آسمون می گردن
بعضی هاشون سفیدن
بعضی سیاه و زردن
🔆🔅ده (۱۰)🔅🔆
ده تا ماهی زیبا
تو اکواریم ماست
اون ماهی کوچولو
ببین چقدر زیباست!
#شعر_آموزشی
💚
🎲💚
💚🎲💚
🎲💚🎲💚
💚🎲💚🎲💚
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مسابقه گلهای دریایی_صدای اصلی_447342-mc.mp3
8.29M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸 مسابقه گلهای دریایی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
👀👅حواس پنجگانه👅👀
ما پنج تا حس داریم که
با هم میشن: شنیدن
بینایی و بویایی
لمس کردن و چشیدن
گوش مال چی؟ شنیدن
چشم ها برای دیدن
زبون واسه چشیدن
بینی واسه بوییدن
هر جا که پوست تنه
برای لمس کردنه
#شعر_آموزشی
👅
👀👅
👅👀👅
👀👅👀👅
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعرکودکانه
﴿ کودکان فلسطینی ﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸توو دستِ من مِداده
🌱توو دستِتوچوبوسنگ
🌸توو دستِ بابام کتاب
🌱توو دستِ بابات تفنگ
🌸🍃
🌸کولهیِ من پُر زِ نُقل
🌱کولهیِ تو پُر زِ سنگ
🌸شهرِ من آرام و خوش
🌱شهرِ تو مشغولِ جنگ
🌸🍃
🌸مدرسههایِ شما
🌱دور و برش چنتا هنگ
🌸موقعِ درس و کلاس
🌱کیوکیو ... بنگ و بنگ
🌸🍃
🌸کلاسمون آرومه
🌱میزاش تمیز و قشنگ
🌸رو نیمکتا میشینیم
🌱با نغمهیِ شادِ زنگ
🌸🍃
🌸خونهیِ ما گرم و نرم
🌱اتاقتون سرد و تنگ
🌸همشبه گوش میرسه
🌱صدایِ توپ و تفنگ
🌸🍃
🌸پاک میشه زودشهرتون
🌱از سگ و گرگ و پلنگ
🌸رها میشه فلسطین
🌱از این هیاهویِ جنگ
🌸🌼🍃🌼🌸
#تقدیم_به_کودکان_مظلوم_غزه
#فلسطین_آزاد_میشود_انشاءالله
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🐕🌳 شغال کوچولو کجایی؟ 🌳🐕
یکی بود، یکی نبود. شغال کوچولویی بود که در یک جنگل زندگی می کرد. او هر روز به آبگیر می رفت، کمی آب می نوشید و از آبگیر ماهی می گرفت و می خورد.
یک روز عصر، وقتی شغال کوچولو به آبگیر رفت، فلامینگو را دید. شغال کوچولو بعضی وقت ها او را می دید و با هم سلام و علیک داشتند.
فلامینگو کمی عجول بود. ماهی ها را چند تا چند تا می گرفت و قورت می داد. آن روز هم وقتی شغال کوچولو او را دید، فلامینگو سه تا ماهی را یک جا قورت داده بود. داشت خفه می شد. چشمانش از حدقه بیرون زده بود و با صدای گرفته ای کمک می خواست.
شغال کوچولو گفت: «تو چرا این طوری غذا می خوری؟ چند بار به تو گفتم ماهی ها را یکی یکی بخور؟!»
بعد با عجله رفت و چوبی پیدا کرد. آن را توی دهان فلامینگو فرو کرد. چوب را آن قدر فشار داد تا ماهی ها پایین رفتند و راه گلوی فلامینگو باز شد.
فلامینگو نفس راحتی کشید و گفت: «وای ... داشتم می مردم!»
شغال گفت: «از بس که لقمه های بزرگ بر می داری! اینکه وضع غذا خوردن نیست.»
فلامینگو از شغال تشکر کرد و پرواز کرد و رفت. از آن روز فلامینگو و شغال با هم دوست شدند، آن ها هر روز به آب گیر می رفتند. مدتی با هم حرف می زدند و ماهی می خوردند. فلامینگو هم دیگر ماهی ها را یکی یکی می خورد.
یک روز شغال کوچولو به آب گیر نیامد. فردا و پس فردا هم پیدایش نشد. چهار روز گذشت و خبری از شغال کوچولو نشد. فلامینگو با خود گفت: «چی شده؟ چرا شغال کوچولو به آب گیر نمی آید؟ باید بروم و پیدایش کنم.»
بعد رفت و از این و آن نشانی لانه شغال کوچولو را پرسید. پرسان پرسان لانه اش را پیدا کرد. جلوی لانه رفت و شغال کوچولو را صدا زد. او بیرون آمد و از دیدن فلامینگو خوشحال شد.
فلامینگو پرسید: «شغال جان چطوری؟ چرا دیگر به آب گیر نمی آیی؟ دلم برایت تنگ شده.»
شغال کوچولو گفت: «نمی توانم بیایم. مادرم مریض است. از او مراقبت می کنم.»
فلامینگو داخل لانه شد. خانم شغاله گوشه ای دراز کشیده بود. ضعیف و لاغر بود.
فلامینگو مدتی آنجا ماند و بعد خداحافظی کرد و رفت. با خود گفت: «مادر شغال کوچولو که مریض است. خودش هم مجبور است پیش مادرش بماند و از او پرستاری کند. پس چطوری غذا پیدا می کنند؟»
فردای آن روز فلامینگو باز به لانه شغال کوچولو رفت. وقتی شغال کوچولو از لانه بیرون آمد، دید فلامینگو چند تا ماهی چاق و چله برای او و مادرش آورده است. شغال کوچولو از او تشکر کرد و گفت: راضی به زحمتت نبودم فلامینگو جان! نوک و بالت درد نکند.»
از آن روز به بعد، فلامینگو هر روز به لانه شغال کوچولو می رفت. برای او و مادرش ماهی می برد و مدتی آنجا می نشست.
بالاخره خانم شغاله حالش خوب شد و شغال کوچولو دوباره توانست به آب گیر برود. شغال کوچولو، فلامینگو را بهترین دوستش می داند. فلامینگو هم همین طور.
#قصه
🐕
🌳🐕
🐕🌳🐕
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
2_144140477269126216-mc.mp3
7.29M
#قصه_صوتی
🐝جوخه عسل (قسمت سوم)
#توضیحات: از قصه های مهدوی
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
🌼🐝🍯🐝🍯🐝🌼
کانال قصه های کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🍃🌼
@Ghesehaye_koodakaneh
پلیس کوچولو_صدای اصلی_424034-mc.mp3
9.7M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌼 پلیس کوچولو
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4