eitaa logo
قصه های کودکانه
32.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
893 ویدیو
311 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂﷽🍂 آرزو میڪنم🙏 بهترين ثانيہ ها شيرين ترين دقايق دلچسب ترين ساعت ها دوست داشتنے ترين شنبه را ڪنار خانوادہ و عزیزانتان پيش رو داشتہ باشید.. 🍂شنبه تون سرشار از ارامش‌وشادی🍂 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🚕 🚗ماشین🚕 🚗 یه دسته ماشین قشنگ ریز و درشت و رنگارنگ تو خیابون میان و میرن بعضی مسافر میگیرن ترمز دارن ، دنده دارن آقای راننده دارن این سواری ، اون مینی بوس هر دو قشنگ ، مثل گلن آقای راننده میاد خوشحال و خوش خنده میاد به پشت فرمون می شینه اطرافشو خوب می بینه وقتی ماشین روشن می شه دود تو هوا بلند می شه گاز میده باکف پاش ماشین می ره یواش یواش 🚕 🚗 🚕 🚕 🚗 🚕 🚗 🚕 🚗 🚕 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸 ﴿ سوره‌یِ حمد ﴾ 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸 سپاس برایِ خدا پروردگارِ دانا 🌱 بخشنده‌یِ مهربان خالقِ هر دو جهان 🌸 صاحبِ روزِ جزا تو را پرستیم خدا 🌱 ما را هدایت نما به راهِ راست ای خدا 🌸 یعنی رهِ انبیا که‌‌روشن است‌و زیبا 🌱 راهِ دوازده امام بر همه آنها سلام 🌸 راهِ همه شهیدان نه راهِ زشتِ شیطان 🌱 دور بشیم از گمرهان بریم به راهِ قرآن 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر:سلمان آتشی 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💜⭐️دِ وَ ذِ⭐️💜 یکی بود یکی نبود: در روزگاران قدیم دو تا برادر که دوقلو بودند با هم زندگی می کردند به نا م ( د و ذ) . این دو برادر دوقلو فقط یه فرق با هم داشتند. تنها فرقشون این بود که یکی از آن ها رو سرش خال داشت و یکی از آن ها رو سرش خال نداشت. یک روزتصمیم گرفتند که جای شان را با هم عوض کنند. ذ خالش را داد به د. و د خال دار شد . ذ هم بی خال شد. حالا هر موقع ذ را صدا می زدند د می رفت و هر موقع د را صدا می زدند ذ می رفت. اول خیلی خوش حال بودند اما یک روز ذ دلش برای خالش تنگ شد غصه اش گرفت نمی دانست چه طور خالش را پس بگیرد. رفت و به د گفت: خالم را پس بده. داداشش گفت: نمی دهم مال خودم است. ذ عصبانی شد و دنبالش دوید. د فرار کرد و خواست یه گوشه قایم شود. یک هو پاش لیز خورد افتاد زمین و خالش گم شد. ذ گفت: دیدی چی کار کردی؟ خالم را گم کردی، حالا من بدون خال چی کار کنم؟ ذ شروع کرد به گریه و زاری کردن. د به ذ گفت: گریه نکن دوتایی دنبالش می گردیم. بعد این ور را گشتند اون ور را گشتند. یک دفعه چشم د به مورچه هاافتاد.مورچه ها داشتند با خال فوتبال بازی می کردند. د داد کشید: خال را پیدا کردم.دو تایی خوش حال شدند. بعد نشستند تا بازی مورچه ها تموم شد، آن وقت خال را از مورچه ها گرفتند. ذ فوری خال را گذاشت رو سرش. بعد هم به د قول داد هر موقع دلش خواست خال را به او بدهد. 👆👆👆 💜 ⭐️💜 💜⭐️💜 ⭐️💜⭐️💜 💜⭐️💜⭐️💜 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
4_5902147004510766051-mc.mp3
7.35M
🐝جوخه عسل (قسمت دوم) : از قصه های مهدوی 🌼🐝🍯🐝🍯🐝🌼 کانال قصه های کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🍃🌼 @Ghesehaye_koodakaneh
🎲💚آموزش اعداد به خردسالان 💚🎲 🔆🔅یک (۱)🔅🔆 یک شیر خیلی گنده تو باغ وحشی دیدم شیره به من نگاه کرد خیلی ازش ترسیدم 🔆🔅دو (۲)🔅🔆 دو تا آهو مثل بامبی تو جنگلا میگشتن آهوها خیلی زیبان با چشمای درشتن 🔆🔅سه (۳)🔅🔆 سه تا روباه مکار مرغ و خروس دزدیدن مردم ده دنبال اون روباه ها دویدن 🔆🔅چهار (۴)🔅🔆 چهار گرگ درنده به گله حمله کردن اگر سگا نبودن گوسفندا رو می بردن 🔆🔅پنج (۵)🔅🔆 پنج تا خرگوش زیبا دارن هویج می خورن با خوردن هویجا لذتشو می برن 🔆🔅شش (۶)🔅🔆 شش تا فیل خرطوم دراز تو باغ وحشی هستن مواظبت نکردن عاجاشونو شکستن 🔆🔅هفت (۷)🔅🔆 هفت تا سگ با وفا مواظب خونه ان گربه ها توی کوچه مرغا توی لونه ان 🔆🔅هشت (۸)🔅🔆 هشت تاگربه ملوس دارن بازی می کنن توسوراخ های موشا دست درازی می کنن 🔆🔅نه (۹)🔅🔆 نه تاکبوتر دارن تو آسمون می گردن بعضی هاشون سفیدن بعضی سیاه و زردن 🔆🔅ده (۱۰)🔅🔆 ده تا ماهی زیبا تو اکواریم ماست اون ماهی کوچولو ببین چقدر زیباست! 💚 🎲💚 💚🎲💚 🎲💚🎲💚 💚🎲💚🎲💚 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مسابقه گلهای دریایی_صدای اصلی_447342-mc.mp3
8.29M
🌸 مسابقه گل‌های دریایی 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
👀👅حواس پنجگانه👅👀 ما پنج تا حس داریم که با هم میشن: شنیدن بینایی و بویایی لمس کردن و چشیدن گوش مال چی؟ شنیدن چشم ها برای دیدن زبون واسه چشیدن بینی واسه بوییدن هر جا که پوست تنه برای لمس کردنه 👅 👀👅 👅👀👅 👀👅👀👅 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
﴿ کودکان فلسطینی ﴾ 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸توو دستِ من مِداده 🌱توو دستِ‌توچوب‌وسنگ 🌸توو دستِ بابام کتاب 🌱توو دستِ بابات تفنگ 🌸🍃 🌸کوله‌یِ من پُر زِ نُقل 🌱کوله‌یِ تو پُر زِ سنگ 🌸شهرِ من آرام و خوش 🌱شهرِ تو مشغولِ جنگ 🌸🍃 🌸مدرسه‌‌هایِ شما 🌱دور و برش چنتا هنگ 🌸موقعِ درس و کلاس 🌱کیوکیو ... بنگ و بنگ 🌸🍃 🌸کلاسمون آرومه 🌱میزاش تمیز و قشنگ 🌸رو نیمکتا می‌شینیم 🌱با نغمه‌یِ شادِ زنگ 🌸🍃 🌸خونه‌یِ ما گرم و نرم 🌱اتاقتون سرد و تنگ 🌸همش‌به گوش میرسه 🌱صدایِ‌ توپ و تفنگ 🌸🍃 🌸پاک میشه زودشهرتون 🌱از سگ و گرگ و پلنگ 🌸رها میشه فلسطین 🌱از این هیاهویِ جنگ 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐕🌳 شغال کوچولو کجایی؟ 🌳🐕 یکی بود، یکی نبود. شغال کوچولویی بود که در یک جنگل زندگی می کرد. او هر روز به آبگیر می رفت، کمی آب می نوشید و از آبگیر ماهی می گرفت و می خورد. یک روز عصر، وقتی شغال کوچولو به آبگیر رفت، فلامینگو را دید. شغال کوچولو بعضی وقت ها او را می دید و با هم سلام و علیک داشتند. فلامینگو کمی عجول بود. ماهی ها را چند تا چند تا می گرفت و قورت می داد. آن روز هم وقتی شغال کوچولو او را دید، فلامینگو سه تا ماهی را یک جا قورت داده بود. داشت خفه می شد. چشمانش از حدقه بیرون زده بود و با صدای گرفته ای کمک می خواست. شغال کوچولو گفت: «تو چرا این طوری غذا می خوری؟ چند بار به تو گفتم ماهی ها را یکی یکی بخور؟!» بعد با عجله رفت و چوبی پیدا کرد. آن را توی دهان فلامینگو فرو کرد. چوب را آن قدر فشار داد تا ماهی ها پایین رفتند و راه گلوی فلامینگو باز شد. فلامینگو نفس راحتی کشید و گفت: «وای ... داشتم می مردم!» شغال گفت: «از بس که لقمه های بزرگ بر می داری! اینکه وضع غذا خوردن نیست.» فلامینگو از شغال تشکر کرد و پرواز کرد و رفت. از آن روز فلامینگو و شغال با هم دوست شدند، آن ها هر روز به آب گیر می رفتند. مدتی با هم حرف می زدند و ماهی می خوردند. فلامینگو هم دیگر ماهی ها را یکی یکی می خورد. یک روز شغال کوچولو به آب گیر نیامد. فردا و پس فردا هم پیدایش نشد. چهار روز گذشت و خبری از شغال کوچولو نشد. فلامینگو با خود گفت: «چی شده؟ چرا شغال کوچولو به آب گیر نمی آید؟ باید بروم و پیدایش کنم.» بعد رفت و از این و آن نشانی لانه شغال کوچولو را پرسید. پرسان پرسان لانه اش را پیدا کرد. جلوی لانه رفت و شغال کوچولو را صدا زد. او بیرون آمد و از دیدن فلامینگو خوشحال شد. فلامینگو پرسید: «شغال جان چطوری؟ چرا دیگر به آب گیر نمی آیی؟ دلم برایت تنگ شده.» شغال کوچولو گفت: «نمی توانم بیایم. مادرم مریض است. از او مراقبت می کنم.» فلامینگو داخل لانه شد. خانم شغاله گوشه ای دراز کشیده بود. ضعیف و لاغر بود. فلامینگو مدتی آنجا ماند و بعد خداحافظی کرد و رفت. با خود گفت: «مادر شغال کوچولو که مریض است. خودش هم مجبور است پیش مادرش بماند و از او پرستاری کند. پس چطوری غذا پیدا می کنند؟» فردای آن روز فلامینگو باز به لانه شغال کوچولو رفت. وقتی شغال کوچولو از لانه بیرون آمد، دید فلامینگو چند تا ماهی چاق و چله برای او و مادرش آورده است. شغال کوچولو از او تشکر کرد و گفت: راضی به زحمتت نبودم فلامینگو جان! نوک و بالت درد نکند.» از آن روز به بعد، فلامینگو هر روز به لانه شغال کوچولو می رفت. برای او و مادرش ماهی می برد و مدتی آنجا می نشست. بالاخره خانم شغاله حالش خوب شد و شغال کوچولو دوباره توانست به آب گیر برود. شغال کوچولو، فلامینگو را بهترین دوستش می داند. فلامینگو هم همین طور. 🐕 🌳🐕 🐕🌳🐕 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
2_144140477269126216-mc.mp3
7.29M
🐝جوخه عسل (قسمت سوم) : از قصه های مهدوی 🌼🐝🍯🐝🍯🐝🌼 کانال قصه های کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🍃🌼 @Ghesehaye_koodakaneh
پلیس کوچولو_صدای اصلی_424034-mc.mp3
9.7M
🌼 پلیس کوچولو 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍂﷽🍂 آغاز هر روز شروع دوبارہ براے آموختن است آغازے براے تڪاندن غبار از دل ونشاندن غنچہ هاے عشق و محبت پس شروع دوبارہ زندگے برتو مبارڪ روزتون زیبا و درپناہ خدا وصبحتون بخیر و شاد🍂☕️ 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔅🎲بچه های باهوش‌🎲🔅 ما بچه های باهوش نمی کنیم فراموش از دستفروش کوچه نمی خریم کلوچه همراه اهل خانه خوب میخوریم صبحانه تا قوی و با نشاط بازی کنیم تو حیاط ما شادیم و با ایمان پیرو خوب قرآن 👆👆👆 🎲 🔅🎲 🎲🔅🎲 🔅🎲🔅🎲 🎲🔅🎲🔅🎲 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💭🎲داستان ق🎲💭 یک روز ف غير آخر داشت تو پارك بازي ميكرد. يهو خورد زمين و پاش پيچ خورد. دور و اطرافشو نگاه كرد و ديد اي داد بيداد نقطه شو از رو سرش افتاده. با اون پاش شروع كرد ب گشتن. ف آخر اومد و گفت:چرا اينجوري راه ميري. گفت :آخه پام پيچ خورده و نقطمم رو هم گم كردم. ف آخر گفت بيا تو بغلم تا ببرمت پيش دكتر. ف. غير آخر گف پس نقطه م؟؟ همه ي حرفاي اينا رو قمري مهربون شنيد و گفت:شما استراحت كنيد من براتون پيدا ميكنم. قمري ،گشت و گشت. لا ب لاي گل ها رو ديد. وااااااي اينجا چقد نقطه هست. بعد با نوكش يك نقطه و با ي چنگال دستش يك نقطه و با اون يكي چنگالش يك نقطه ديگه برداشت. رفت رو سر ف غير آخر دوتا نقطه گذاشت. خوب كه نگاه كرد ديد با اون يكي فرق داره. اون نقطه ي ديگه رو هم گذاشت رو سر ف آخر. ف آخر گفت حالا ف كوچولو بيا تو بغلم. اما ف ديگه با اون دوتا نقطه سنگين شده بود و ف آخر مجبور شده بود يكم خودشو خم كنه و راه افتاد. به شهر الفبا كه رسيدن گ بهشون گفت :خوش آمديد ق ها او دوتا ب هم نگاه كردن و تازه فهميده بودن كه ديگه شكل و صداشون با ف فرق داره. (ق غير آخر. ق آخر) 🎲 💭🎲 🎲💭🎲 💭🎲💭🎲 🎲💭🎲💭🎲 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
〰〰〰⚜🌷⚜〰〰 🌀بازی های کثیف کاری🌀 🔆🔆به بازیهایی گفته میشود که بچه در اون احساس آزادی می کند و می تواند آزادانه با مواد مختلف بازی کند. ✅این بازیها سیستم پردازش حسی کودک را تقویت می کنند ، خلاقیت را پرورش می دهند و هیجانات منفی کودک مثل ترس ، اضطراب و خشم را کم می کنند. ✅انجام این بازیها ممکن است در خانه سخت باشد ولی در محیط کلاس با شرایط امن می شود این بازیها را انجام داد. 🔺 توجه: 💭برای گروه سنی زیر ۲ سال مواد استفاده شده باید قابل خوردن و کاملا بهداشتی باشد. 〰〰〰〰⚜🌷⚜〰〰〰 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
✅ بعضی از والدین، فرزندشان را در اتاق حبس میکنند تا به کار اشتباهش فکر کند، در حالیکه فرزندشان تنها با خشم درباره رفتار والدینش فکر خواهد کرد. مجرمان را به همین نیت به زندان می اندازند در حالیکه بسیاری از آنها جریح تر از زندان بیرون خواهند آمد. ❌برای تنبیه فرزندتان او را حبس نکنید حتی برای یک دقیقه زیرا رابطه تان را با او که بزرگترین سرمایه شماست نابود میکنيد. ➿➿➿➰🌿🌼🌿➰➿➿ کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
رفتن به بیمارستان_صدای اصلی_443203-mc.mp3
8.92M
🌼عنوان قصه:رفتن به بیمارستان 🌸هدی و پدر و مادرش، برای عیادت عموش که قلبش رو عمل کرده، به بیمارستان رفته بودند. هدی براش سؤال پیش اومده که چرا با این‌که پزشک‌ها کارشون رو انجام دادن، باید برای عموش دعا کنه؟ 🍃این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان یاد می‌ده که در هنگام بیماری، برای بهبودی علاوه بر دعا کردن و چشم امید به کمک خداوند داشتن، باید به پزشک هم مراجعه کنن؛ چراکه پزشک با کسب علم و دانش و عقل و توانایی که خداوند به او عطا کرده، به بهبود ما کمک می‌کنن. 🍃 در این قسمت از برنامه‌ی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به آیه های ۷۸، ۷۹ و ۸۰ سوره‌ی مبارکه‌ی «الشعراء» اشاره می کنن. 🍃خداوند در این آیه ها می‌فرماید: « ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ (۷۸) وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ (۷۹) وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ (۸۰). آن کس که مرا آفریده و هم‌او راهنمایی‌ام مى ‌کند (۷۸) و آن‌کس که به من خوراک مى‏‌دهد و سیرابم مى‏‌گرداند (۷۹) و چون بیمار شوم او مرا درمان مى‌‏بخشد (۸۰).» 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💚﷽💚 الهے در این صبح ڪہ نوید بخش امید و رحمت توست هرآنڪہ چشم گشود قلبش سرشار از امید و زندگیش سرشار از رحمت و برڪت تو باد هرچہ لطف خداست در این صبح زیبا برایتان آرزومندم صبحتون بخیر🍂☕️ 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کنترل عصبانیت هنگامی که والدین به طور کار آمد هیجان های خود را مهار می کنند، فرزندان شان هم یاد می گیرند تا به همین شیوه عمل کنند. روشی که والدین برای مدیریت خود در شرایط انفجاری (عصبانیت بیش از حد) به کار می برند، الگویی برای فرزندشان می شود تا به هنگام خشم یا اندوه از آن الگو تبعیت کنند. بنابراین کنترل خشم و عصبانیت چیزی است که همه والدین به آن نیازمندند. خود مهار گری روشی برای کمک به والدین است تا از وارد کردن صدمه به فرزندشان اجتناب کنند. با کسب این مهارت، والدین خواهند توانست تا با فرزندشان به شیوه هایی موثر حتی در لحظات تنش زا، تعامل کنند. مثلا وقتی کودک ما شاهد است که به نظر خیلی عصبانی می آییم، خشم خود را فرو بخوریم و سکوت کنیم و چند دقیقه ای از او بخواهیم محیط را ترک کند تا کنترل خود را دوباره به دست آوریم، او نیز از این شیوه استفاده خواهد کرد. در واقع رفتارهای خشن فرزندانمان بازتابی از رفتار والدین است. خشم، هیجان پایه ای است که هر کسی آن را می فهمد. می توان به افراد آموزش داد که چگونه خشم خود را بدون آسیب زدن به خود یا دیگران مهار کنند. آنچه حائز اهمیت است قبول مسئولیت اعمال خود و پذیرش احساسات به عنوان بخشی از ماهیت بشری است. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
pdf 🌸عنوان قصه: 🍃لک لک و روباه 🦊 قصه در مطلب بعدی 👇
لک لک و روباه.pdf
1.32M
pdf 🌸عنوان قصه: 🍃لک لک و روباه 🦊 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
‍ مديريت_خشم_در_كودكان ⚡️بازی پاره پاره کردن روزنامه 🔮در بازی «پاره پاره کردن روزنامه» معلم از بچه‌هایی که پرخاشگر هستند و زبان عشقشان لمسی است می‌خواهد تا ابتدا دست راستشان را بالا برده و تعهد دهند که بعد از اتمام بازی تمام کاغذ‌پاره‌ها را جمع می‌کنند. سپس چندین روزنامه باطله به آنها می‌دهد و از آنها می‌خواهد تا به شیوه‌ای که خودش آموزش می‌دهد روزنامه‌ها را تکه تکه کنند، آنها را به هوا بریزند و با صدای بلند هورا و فریاد بکشند. 💣دو سه دقیقه بعد، بچه‌ها دچار تغییرات هیجانی می‌شوند که تأثیر آن در کنترل خشم و پرخاشگری آنها موثر است. 🔮این بازی موجب ارتباط موثر دانش‌آموزان با معلم می‌شود و احساس صمیمیت را بین آنها بیشتر می‌کند که این بازی ارتباط بین فردی دانش آموزان را با معلم برای حل مشکلات فردی و خانوادگی تقویت می‌کند. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🎲💭داستان نشانه ی(ض)💭🎲 یک روز دوبرادرکوچکتر صادکه از لحاظ ظاهری خیلی شبیه برادراشون یعنی صاد بودند برای تفریح رفته بودند لب دریا با ماسه های ساحل بازی کردند ودست وصورت شون کثیف شد مجبور شدن بااب دریا دست وصورت شونو شستند رفتن خونه وچون خسته بودنداون شب به خواب عمیقی فرو رفتند صبح که بیدار شدند متوجه شدند که خروسک گرفتن وصداشون تغییر کرده بود ونفری یک لکه ی سیاه روی سرشون گذاشته شد . دلیلش این بود که اب دریا الوده بوده این دو برادر بخاطر شستن دست وصورت شون با اب دریا مریض شدند این صدا وشکل برای همیشه باانها موندگار شد، صدای این دو برادر شده بود مثل (ز)و (ذال)همه فکر می کردن که (ز) هستند اما هیچ شباهتی با (ز ) و(ذال)نداشتند اسم این دوبرادر یعنی (ضـ ض )را تو شهرک الفبا گذاشتند ضاد ویک نشانه ی دیگه به نام ضاد به شهرک الفبا وارد شدند اسمش (ضاد)صداش(ز) که کلماتی مثل رضا ،وضو،مریض،بعضی،ریاضی،حوض،و......را با این نشانه میشه نوشت . 🎲 💭🎲 🎲💭🎲 💭🎲💭🎲 🎲💭🎲💭🎲 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4