eitaa logo
قصه های کودکانه
33.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
909 ویدیو
322 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین علیه السلام: إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ از ظلم به کسی که در برابر تو، هیچ یاری کننده‌ای به جز خداوند ندارد، بر حذر باش الكافی،جلد 2، صفحه331 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نقاشی زیبای اسب ویدیو آموزش در مطلب بعدی👇 🎨کانال آموزش نقاشی به کودکان👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی زیبای اسب 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
❌کودکان ابدی چرا این کودکان هرگز بزرگ نخواهند شد؟ 🔻اگر در خانواده، والدین خیرخواه برای حفاظت فرزندان در برابر خطر، در همه‌ امور به جای آنان تصمیم بگیرند، این فرزندان تبدیل به کودکان ابدی خواهند شد، آنها هیچ‌گاه تصمیم‌گیری و حل مسأله را نخواهند آموخت و همیشه نیاز به هدایت و حمایت خواهند داشت. 🔻هرگاه مشکلی در زندگیشان رخ بدهد، از پدر و مادر توقع حل و فصلش را دارند و تمام عمر مسؤولیت همه‌ دردها، رنج‌ها، مشکلات و ناکامی‌هایشان را بر دوش والدین می‌گذارند. 🔻اگر این کودکان در نقش «کودک مطیع و سازگار» فرو روند منفعل، بی‌انگیزه، بی‌ابتکار و بی‌شوق و ذوق خواهند بود 🔻در سن چهل سالگی هم اگر دچار سرماخوردگی شوند منتظر مادری هستند که با ظرف سوپ داغ وارد اتاق شود و نوازششان کند و اگر این کودکان در نقش «کودک لجباز و ناسازگار» فرو روند همیشه نافرمان، لجوج، تخریب گر و پرخاشگر خواهند بود. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قصه 🏠 لانه جدید 🏠 موش، سرش را ازلانه بیرون آورد. با خوش حالی گفت: «به به، چه صبح زیبایی!» مثل هرروز نورخورشید همه جا را روشن كرده است. سنجاب صدای موش را شنید و به او گفت: « تو فكرمی كنی صبح و خورشید خیلی زیبا هستند؟» موش گفت:« بله، البته!» سنجاب خندید: «اشتباه می كنی، چون ستاره ها و ماه، ازهمه چیززیباتر هستند. لانه ی من بالای درخت است، برای همین شب ها می توانم آن ها را تماشا كنم.» موش توی فكررفت. با خودش گفت: «كاش لانه ی من هم بالای درخت بود.» فكری به ذهنش رسید. به طرف خانه ی داركوب رفت. ازداركوب خواست كنارلانه ی سنجاب، یك لانه هم برای او بسازد. داركوب هم قبول كرد. وقتی لانه آماده شد، موش ازداركوب تشكركرد و بالای درخت رفت. شب شد. سنجاب و موش روی شاخه ای نشستند و به ماه و ستاره ها نگاه كردند. با هم خوراكی هاشان را خوردند،حرف زدند و خندیدند. به آن ها خیلی خوش گذشت. وقتی خسته شدند به لانه ی خودشان رفتند تا بخوابند. سنجاب، خیلی زود خوابش بُرد و صدای خرو پُف اش بلند شد. اما موش نمی توانست بخوابد. نور ماه توی لانه اش می تابید و همه جا را روشن كرده بود. باد می-وزید و لانه اش، سرد شده بود. یادِ لانه ی قبلی اش افتاد. لانه ی او در زیرِزمین، گرم و تاریك بود. موش با خودش گفت: «شب، ماه و ستاره ها خیلی زیبا هستند؛ اما من اینجا راحت نیستم. باید به لانه ام برگردم.» بعد، آرام از درخت پایین آمد. توی لانه گرم و تاریك اش،خیلی زود خوابش برد. آن شب هم مثل همیشه، یك عالمه خواب های زیبا دید. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
(ببخشید مامان) این جمله رو بچه ها بعد از این که فکر می میکنن والدینشون را ناراحت کردن یا کار اشتباهی انجام دادن بارها تکرار می کنن. 《بخشیدی؟》 فرزندتون رو مطمئن کنید که می بخشیدش. اگر بهش بگید نمیبخشمت باعث نمیشه کودک تنبیه بشه بلکه بهش احساس گناه و سرزنش را هدیه می کنید و چون بچه نمیدونه چطور با احساس گناه کنار بیاد بیشتر لجبازی میکنه. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
4_551902773549990173.pdf
6.82M
🌸با این قصه به بچه ها یاد بدهیم که باید به آدم های فقیر کمک کنیم. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸عنوان قصه 🍲 در این برنامه عزیز جونه و هدی مشغول تماشای تلویزیون هستند که بوی غذای عزیز جون از توی آشپزخانه در اومد. عزیز جون میگه این غذا خیلی خوشمزه نشد چون ازروی دستورالعمل خوبی درستش نکردم ای کاش دستورپختش رو از دوستم که خیلی وارد بود می پرسیدم. کودکان با شنیدن این داستان یاد می‌گیرند که اگر قرار باشه کار مهمی رو از روی نقشه یا برنامه انجام بدن حتماً باید اون برنامه خیلی دقیق و حساب شده باشه وگرنه توی کارشون موفق نمیشن خداوند هم زمانی که از ما خواست کارهای خوب انجام بدیم برنامه دقیقش رو هم بهمون توی کتاب قران گفته. در این قسمت از برنامه یک آیه یک قصه عزیز جون به آیه ۲ سوره مبارکه «یس» اشاره می کنن. خداوند در این آیه می فرمایند: وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ(۲) معنی این آیه اینه که: «سوگند به قرآن محکم و حکمت آموز» 🍃قصه در مطلب بعدی امشب👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
غذای خوشمزه_صدای اصلی_303860.mp3
9.35M
🍃اشاره به آیه ۲ سوره یس 🍃وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ(۲) 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
امیرالمؤمنین عليه السلام: هر كس تو را به چيزى كه توانش را ندارى مكلّف سازد، حكم نافرمانى تو از خودش را صادر كرده است مَن كَلَّفَكَ ما لا تُطيقُ فقد أفتاكَ في عِصيانِهِ غررالحكم، حدیث9137 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کی قویتره یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. یک روز صبح موش موشک از مادرش پرسید: مادر کی از همه قویتره؟🐀 مادرش خندید و گفت: هر کس به اندازه خودش قویه. موش موشک فکر کرد که مادرش شوخی می کند، با خودش گفت: امروز می روم جنگل و یک دوست قوی پیدا می کنم.🐀💪 موشی از خونه بیرون اومد و رفت و رفت تا اینکه خسته شد و روی زمین دراز کشید.🐀😓 چشمش به خورشید گرم و پر نور افتاد، با خودش گفت: خورشید از همه قویتره چون همه جا را روشن می کند. بلند شد و فریاد کشید: ای خورشید درخشان که در آسمان می درخشی، من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀🌞 خورشید خندید و گفت: درست است که من خیلی پرنورم ولی ابر از من قویتر است. چون او می تواند جلوی من بیاید و نورم را بگیرد.⛅️ موشی از خورشید خانم خداحافظی کرد و رفت. با خودش گفت: پس من با ابر دوست می شوم. بعد به آسمان نگاه کرد و یک تکه ابر دید. رفت و رفت تا به ابر رسید.🐀☁️ به ابر سلام کرد و گفت: ای ابر پر از باران، من به دنبال یک دوست قوی هستم. آیا دوست من می شوی؟ ابر خندید و گفت: درسته که من می بارم و آب براتون میارم. ولی باد از من قویتر است، چون او به هر جا که بخواهد مرا این طرف و آن طرف می کشد.☁️💨 موشی از ابر خداحافظی کرد و راه افتاد. موشی با صدای بلند باد را صدا کرد. یک دفعه گرد و غبار به هوا بلند شد. موشی فهمید که باد آمد. سلام کرد و گفت: ای باد قوی که به هر جا می روی. من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀🌪 باد گفت: درست است که من همه جا می روم ولی کوه از من قویتر است، چون وقتی به کوه می رسم دیگر زور من به او نمی رسد و مجبورم که بایستم.🌪🗻 موشی از باد تشکر کرد و راه افتاد. موشی راه افتاد و رفت تا به کوه رسید. از کوه بالا رفت و با صدای بلند سلام کرد و گفت: ای کوه بلند و پر زور، من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀🗻 کوه گفت: درست است که من بلند و سخت هستم، ولی وقتی زمین خودش را تکان می دهد، تمام سنگهایم می ریزد. پس زمین از من قویتر است. موش گفت: پس من با زمین دوست می شوم و راه افتاد. موشی از کوه پایین آمد و زمین را صدا کرد و گفت: ای زمین پر زور که می توانی کوه را تکان بدهی. من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀 زمین گفت: درسته که من خیلی بزرگم ولی از من قویتر هم هست. مثلاً خود تو می توانی مرا سوراخ کنی و در درون من خانه بسازی.🐀😳 موشی تازه متوجه حرف مادرش شد و فهمید هر موجودی می تواند هر کاری بکند به شرط اینکه خوب فکر کند.☺️ 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
امشب کوچمون توش پر ازصداست صدای بمب و ترقه جداست مامانی میگه زمان قدیم دور هم دیگه ما جمع می شدیم همگی بودیم چه شاد و خوشحال چارشنبه سوری همیشه هرسال قاشق زنی بود یه رسم زیبا بعدم آتیشی میکردیم برپا ای کاشکی میشد اون روزا تکرار تا بازم بیاد با خوشی بهار 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قاشق‌زنی سعید توپ را زیر بغلش زد، به رضا گفت:«پایه‌ای امشب بریم قاشق‌زنی؟» رضا چشمکی زد و گفت:«اما أین رسمه زنونه‌ست ماکه زن نیستیم» سعید دست روی چانه‌اش گذاشت:«ماکه تو روستامون زنونه مردونه نداشتیم!» رضا خندید:«اینجا شهره، تازه اینجا بجای قاشق‌زنی ترقه بازی میکنن» چندتا ترقه از توی جیبش بیرون آورد:«ببین چی آوردم برات» سعید لب‌هایش را جمع کرد:«نه داداش من پایه‌ی کارای خطرناک نیستم، همون قاشق‌زنی خودمون بهتره» رضا نگاهی به تزقه‌ها کرد:«اینا خطرناک نیستن خیالت راحت فقط صدا دارن!» سعید ابروهایش را توی هم کرد:«صداشونم خطرناکه، تازه بابای من مریضه سر و صدا اذیتش می‌کنه» به طرف خانه راه افتاد و گفت:«من‌که رفتم خواستی غروب که شد بیا باهم بریم قاشق‌زنی» رضا برای سعید دست تکان داد و رفت. غروب که شد سعید چادر سیاه مادر را روی سرش انداخت. قابلمه‌ای دست گرفت. یک قاشق بزرگ هم برداشت. توی کوچه راه افتاد. باقاشق روی قابلمه می‌زد. یک ساعت که گذشت به خانه برگشت. آجیل و مقداری پول نقد با خود آورده بود. مادر لبخند زد:«می‌خوای با این پول‌ها چیکار کنی پسرم؟» سعید پول‌ها را شمرد:«برای جشن نیکوکاری میدم مامانی، هم پول‌ها رو هم آجیل‌هارو» تلفن زنگ خورد. سعید گوشی را برداشت. امیر بود. گوشی را که قطع کرد رو به مادر گفت:«به رضا گفتم ترقه خطرناک گوش نداد، امیر گفت ترقه‌ها توی دستش ترکیدن!» مادر با صدای لرزان گفت:«وای خدا، حالش الان چطوره؟» سعید آهی کشید و گفت:«دستش خیلی آسیب دیده» سرش را پایین انداخت و ادامه داد:«کاش با من میومد قاشق‌زنی» 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قورباغه ی تشنه _صدای اصلی_313424.mp3
13.04M
قورباغه تشنه 🐸 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فوت محکم :«اول نوبت خودم است» حسین این را گفت و با چوب کوچکش ضربه‌ای به گردوها زد. گِردونه وسط راه، به طرف باغ قل خورد، از دور بازی بچه‌ها را می‌دید. حسین به دنبال گِردونه گشت اما او را پیدا نکرد. گِردونه نزدیک چاله‌ای ایستاد و گفت:«وای مانده بود بیفتم توی چاله!» باد هوهوکنان از راه رسید. کنار گِردونه ایستاد و پرسید:«سلام گِردونه جان از این طرف‌ها! چطور شد برگشتی به باغ؟» گِردونه چرخی زد و گفت:«سلام باد مهربان من از دست بچه‌ها فرار کردم، بعد بازی حتما من را می‌خوردند!» باد، هایی کرد و گفت:«خب بچه‌ها تو را دوست دارند!» گِردونه سرش را بالا گرفت:«بله می‌دانم اما من دلم می‌خواهد مثل مادرم قوی شوم و گردوهای زیادی به بچه‌ها هدیه بدهم» باد دور گِردونه چرخید و گفت:«پس بپر توی چاله، من هم رویت خاک می‌ریزم آنجا کم کم ریشه می‌دوانی و بزرگ می‌شوی» گِردونه کمی فکر کرد:«تنها؟ تنهای تنها بمانم؟» باد هویی کرد و گفت:«تو که آنجا تنها نیستی خاک کنار توست» گِردونه به چاله نگاه کرد. نفس محکمی کشید. رو به باد کرد و گفت:«باشد مرا داخل چاله بینداز» باد فوت محکمی کرد. گِردونه توی چاله افتاد. باد محکم‌تر فوت کرد. گِردونه چشمانش را بست. خاک رویش را پوشاند. گِردونه با صدای لرزان پرسید:«تمام شد؟» خاک روی گِردونه را بوسید و جواب داد:«بله دوست عزیزم، به خانه‌ی جدیدت خوش آمدی» گِردونه صدای خاک را شنید. آرام شد. خاک گِردونه را بغل کرد و برایش لالایی خواند. گِردونه خوابید. با صدای خاک چشمانش را باز کرد:«بیدار شو گِردونه جان دیگر وقتش رسیده است» گِردونه خمیازه‌ای کشید و گفت:«من آماده ام» خاک گِردونه را غلغلک داد. گِردونه بلند خندید. پقی صدا کرد و دهانش باز شد. خاک نرم‌تر شد. جوانه ای از دل گِردونه بیرون زد. آرام بالا رفت. سرش را از زیر خاک بیرون آورد. به اطرافش نگاه کرد. بلند خندید. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قال رسول الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله): أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: خدا دوست دارد كسی را كه حسین دوست بدارد.  الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۲۷ 🌺میلاد امام حسین علیه السلام مبارک باد.🌺 خط: محدثه قربانی 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
احترام گذاشتن، یکی از اساسی‌ترین شرایط رشد سالم روانی کودکان است بعضی از والدین فرزند خود را دوست دارند ولی ممکن است به او احترام ‌نگذارند. نکته مهمی که والدین باید به آن دقت کنند این است که دوست داشتن فرزند کافی نیست، بلکه لازم است شما برای او احترام قائل باشید. احترام به کودک و نوجوان به همان اندازه اهمیت دارد که دوست داشتن او. اگر میخواهید سخن شما روی فرزندتان تاثیر داشته باشد باید به او احترام بگذارید، با احترام با صحبت و رفتار کنید و برایش حریم قائل شوید. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نقاشی بانی خرگوشه🐰 آموزش در مطلب بعدی👇 🎨🎉👌🏽🌞🌜🎈🖍 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
21.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش نقاشی بانی خرگوشه 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🐰خرگوش دم دراز وروباه حیله گر 🌿 در روزگاران قدیم خرگوشی زندگی می کرد که دم دراز و گوش های کوچکی داشت؛ یعنی همه ی خرگوش ها این شکلی بودند. اما این خرگوش با یک روباه حیله گر دوست شده بود. هر چه قدر همه می گفتند دوستی خرگوش و روباه درست نیست، خرگوش به حرف آن ها گوش نمی داد. چون با روباه بازی می کرد و بسیار شاد بود. روزی از روزها روباه پیش خرگوش آمد و گفت: امروز می آیی برویم ماهیگیری؟ خرگوش گفت: چه طوری برویم ماهیگیری؟ وقتی نه قلاب داریم و نه طعمه؟! روباه گفت: کاری ندارد! با هم کنار ساحل می نشینیم. آن وقت تو دم درازت را درون اب بینداز. هر وقت سر و کله ی ماهی برای گاز گرفتن پیدا شد، تو او را به ساحل پرتاب کن. خرگوش دم دراز گفت: تو چرا دمت را در آب نمی اندازی؟ روباه جواب داد: چون دم تو قشنگ تر و بلندتر است و به همین خاطر ماهی ها را گول می زند. خرگوش بیچاره قبول کرد و دوتایی به طرف ساحل به راه افتادند. وقتی به ساحل رسیدند، خرگوش دمش را در آب گذاشت. چیزی نگذشت که خرگوش فریاد زد: فکر کنم با دمم ماهی گرفتم. حالا چه کار کنم؟ روباه گفت: با دمت ماهی را به ساحل بینداز! خرگوش گفت: فکر کنم ماهی بزرگی است؛ چون او دارد من را به درون آب می کشد! روباه با خوش حالی به آب نزدیک شد و گفت: اما این که ماهی نیست! لاک پشت است. خرگوش فریاد زد: کمکم کن، هرچه که هست دارد من را غرق می کند. الان خفه می شوم. روباه گفت: ولی من چطوری تو را نجات بدهم؟ خرگوش گفت: خب تو هم من را به سمت ساحل بکش! روباه هم گوش های خرگوش را گرفت و شروع کرد به کشیدن. آن قدر کشید که گوش های خرگوش دراز و درازتر شد. از آن طرف هم لاک پشت دم خرگوش را گاز گرفته بود و می کشید. آن قدر محکم گرفته بود که دم دراز خرگوش کنده شد. لاک پشت هم رفت. ازآن روز به بعد گوش های خرگوش دراز شد و دمش کوتاه! 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
تو شبیه هستی به ..._صدای اصلی_51705.mp3
1.24M
🍃توشبیه هستی به... 🌸به مناسبت شب میلاد حضرت ابالفضل علیه السلام و روز جانباز 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
صندلی چرخ دار 🍃به مناسبت میلاد حضرت ابالفضل علیه السلام و روز جانباز 🍃قصه در مطلب بعدی امشب👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
صندلی چرخدار_صدای اصلی_100972.mp3
10.57M
🍃صندلی چرخ دار 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🎋🎍عسل ها و مثل ها 🌺دعوا سر لحاف ملا بود 🌿🌱🌿🌱🌿 🍁در يك شب زمستاني سرد ، ملا  در رختخواش خوابيده بود كه يكباره صداي غوغا از كوچه بلند شد . 💝زن ملا به او گفت كه بيرون برود و ببيند كه چه خبر است . ملا گفت : به ما چه ، بگير بخواب. زنش گفت : يعني چه كه به ما چه ؟ پس همسايگي به چه درد مي خورد 🌴🌳🌴🌳🌴 🍂سرو صدا ادامه يافت و ملا كه مي دانست بگو مگو كردن با زنش فايده اي ندارد . با بي ميلي لحاف را روي خودش انداخت و به كوچه رفت .   🌳گويا دزدي به خانه يكي از همسايه ها رفته بود ولي صاحبخانه متوجه شده بود و دزد موفق نشده بود كه چيزي بردارد. دزد در كوچه قايم شده بود همين كه ديد كم كم همسايه ها به خانه اشان برگشتند و كوچه خلوت شد ، چشمش به ملا و لحافش افتاد و پيش خود فكر كرد كه از هيچي بهتر است . بطرف ملا دويد ، لحافش را كشيد و به سرعت دويد و در تاريكي گم شد.🌳 🍀وقتي ملا به خانه برگشت . زنش از او پرسيد : چه خبر بود ؟ ملا جواب داد : هيچي ، دعوا سر لحاف من بود . و زنش متوجه شد كه لحافي كه ملا رويش انداخته بود ديگر نيست.🌲 شاد باشید و پیروز 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زمانى بخور كه ميل به خوردن دارى و در حالى خوردن را وا گذار كه هنوز اشتهايت هست كُل وأنتَ تَشتَهي، وأمسِك وأنتَ تَشتَهي طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله، صفحه 2 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🎨🎉👌🏽🌞🌜🎈🖍 کانال آموزش نقاشی به کودکان👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4