eitaa logo
هرشب یک قصه
19.4هزار دنبال‌کننده
931 عکس
350 ویدیو
114 فایل
هزار و یک شب یلدا چو شهرزاد نخوابم هزار قصه بخوانم که قصه گوی تو باشم @FarhadAsgariManesh تبادل و تبلیغ @akhlaghi_pv تبلیغ https://eitaa.com/joinchat/886964918Cd17ef846e0 این فصل را بامن بخوان،باقی فسانه است
مشاهده در ایتا
دانلود
Audio_283833.mp3
4.38M
📓📔داستان کاسه کوزه👆
یک داستان یک پند 🕌 در ایام جوانی با یک تور زیارتی به مشهد مقدس ثبت‌نام کردیم. در نیم روز گرم تابستان به مشهد رسیدیم. 4 نفر یک اتاق تقسیم شده بود. 🌴 اتاق ما چشم‌انداز خاصی نداشت و کم‌نور بود. یکی از دوستان بی‌تاب بود و اعتراض داشت و با مسئول تور درگیر شد تا بالاخره به آن اتاق بهتر نقل مکان کرد. حقیر، در معیت استادی بودم که از لحظه ورود به اتاق آرام خواب رفت و پس از چرتی کوتاه با حقیر به زیارت مشرف شدیم. در راه پرسیدم، استاد شما چرا اهمیتی به اتاق ندادید؟ تبسمی کرد و گفت: ما برای زیارت امام رضا ع آمده‌ایم یا زیارت اتاق؟ دوم این‌که مگر چند روز قرار است در این اتاق باشیم؟ چشم‌به هم‌زدنی این چند روز تمام می‌شود باید فکر کسب فیض باشیم نه کسب عیش. ✨🍀 گفت: دنیا هم مانند اتفاق امروز است، برخی که از آن دنیا غافل هستند (مانند زیارت امام رضا) و نمی‌دانند برای چه و کجا آمده‌اند، عمر خود را به جای اصل، در فرع بی‌خودی، (دنبال نور گیر بودن یا نبودن اتاق) سپری می‌کنند و آرامش در این دنیا ندارند و دست خالی از این دنیا می‌روند. 🍀https://eitaa.com/joinchat/3564306654C41f201da1a
🍃🌺 ✨اشتباهاتم را دوست دارم.. آن ها همان تصمیماتی هستند که خودم گرفته ام و نتیجه اش را هر چه باشد می پذیرم 💫اشتباهاتم را گردن کسی نمی اندازم می پذیرم که انسانم و اشتباه می کنم نه فرشته ام و نه شیطان و نه انسان کامل تا زنده ام برای انتخاب راه درست فرصت است.. 💫وقتی زمین میخورم ،بلند میشوم خود را می تکانم و ادامه می دهم اشتباهاتم را دوست دارم…. آنها حباب شیشه ای غرورم را می شکنند هر زمان به اشتباهاتم پی بردم بزرگتر شده ام 💫اشتباهاتم را دوست دارم….. آنها گران ترین تجربه هایم هستند ، چرا که برایشان هزینه گزافی پرداختم.💝 https://eitaa.com/joinchat/3564306654C41f201da1a
هدایت شده از هرشب یک قصه
وزیر عادل و درباریان.mp3
8.48M
📓📔داستان وزیر عادل و درباریان
hatam.mp3
7.9M
📓📔داستان حاتم👆 خیر مقدم خدمت اعضا جدید کانال🌼🌼🌼
38565585007286.mp3
4.4M
📔📓داستان پیرمرد و پارسا👆 قصه گو: همکار گرامی سرکار خانم ضیائی از اصفهان
Ahmad Shamloo - Kare Del Be Kam (128).mp3
1.82M
شدم خرابِ جهانی ز غم تمام و نشد...
فقيري سه عدد پرتقال خريد...🍊🍊🍊 اولي رو پوست كند خراب بود دومي رو پوست كند اونم خراب بود بلند شد لامپ رو خاموش كرد و سومي رو خورد. گاهي وقتا بايد خودمون را به نديدن و نفهميدن بزنيم تا بتونيم زندگى كنيم... وقتى گرسنه اى يه لقمه نون خوشبختيه... وقتى تشنه اى يه قطره آب خوشبختيه وقتى خوابت مياد يه چرت كوچيك خوشبختيه… خوشبختى يه مشتى از لحظاته… يه مشت از نقطه هاى ريز كه وقتى كنار هم قرار مى گيرن يه خط رو ميسازن به اسم زندگى… https://eitaa.com/joinchat/3564306654C41f201da1a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️"اسکرول کردن زندگی" زندگی عالیست پس عاشق زندگیت باش هر پادشاهی ابتدا یک نوزاد بوده هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده مهم نیست امروز کجایی...!؟ مهم اینه که فردا کجا خواهی بود...!؟ هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند...!!! زمین خوردی!؟عیبی ندارد...برخیز...! نگذار زمین به جاذبه اش ببالد سر به دو زانوی غم فرو مبر،سرت را بالا بگیر قدرت دستانی که به سویت دراز شده از یاد برده ای!!؟؟ کوله بارت ریخت!؟عیبی ندارد سبک باشی راحتتر اوج میگیری! https://eitaa.com/joinchat/3564306654C41f201da1a
گرگ.mp3
4.85M
📔📓داستان گرگ👆
Ahmad Shamloo - Nazare Kimiya (128).mp3
2.05M
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
مادربزرگ تعریف میکرد: نمک، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتی با نمک‌سنگ می خواباندیم تا کم‌کم شوری بگیرد. عکسِ یادگاریِ توی دوربین را هفته‌ای، ماهی به انتظار می نشستیم تا فیلم به آخر برسد و ظاهر شود. قلک داشتیم؛ با سکه‌ها حرف می زدیم تا حسابِ اندوخته دست‌مان بیاید.هر روز سر می زدیم به پست‌خانه، به جست و جویِ خط و خبری عاشقانه، مگر که برسد. «انتظار» معنا داشت.دقایق «سرشار» بود. هرچیز یک صبوری می خواست تاپیش بیاید. زمانش برسد.جا بیفتد.قوام بیاید… "انتظار" قدردانمان ساخته بود . صبوری را از یاد نبریم . . . https://eitaa.com/joinchat/3564306654C41f201da1a
احساسات محمد طاها .mp3
6.27M
📓📔داستان احساسات محمدطاها قصه گو:همکار گرامی سرکارخانم ضیائی از اصفهان
مسافر و بیمار.mp3
4.14M
📓📔داستان مسافر و بیمار👆
Ahmad Shamloo - Ey Saba (128).mp3
1.87M
کامِ جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
دفتر سخنگو.mp3
7.41M
📓📔داستان دفتر سخنگو قصه گو: همکار گرامی سرکار خانم ضیائی از اصفهان
📚ابوالحسن خرقانی می گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد...!!! اول:مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد!!! او گفت؛ای شیخ ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد...!!! دوم:مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده های گل آلود میرفت... به او گفتم؛قدم ثابت بردار تا نلغزی! گفت؛من بلغزم باکی نیست... به هوش باش تو نلغزی شیخ!!! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید... سوم:کودکی دیدم که چراغی در دست داشت. گفتم؛این روشنایی را از کجا آورده ای؟! کودک چراغ را فوت کرد و آنرا خاموش ساخت و گفت؛تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟! چهارم:زنی بسیار زیبا و خوشرو که در حال خشم از شوهرش شکایت می کرد! گفتم؛اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن! گفت؛من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بی خود شده ام که از خود خبرم نیست،تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری ؟!!! 📚تذکره الاولیا 👳https://eitaa.com/joinchat/3564306654C41f201da1a
نشر_3.m4a
3.02M
📓📔داستان گربه مردم آزار👆
نترس راحت بپرس.mp3
6.38M
📓📔داستان نترس راحت بپرس قصه گو: همکار گرامی سرکار خانم ضیائی از اصفهان
Ahmad Shamloo - Yare Delnavaz (128).mp3
1.73M
گر نکته دان عشقی،خوش بشنو این حکایت
دزد بدشانس.mp3
1.89M
📓📔داستان دزد بدشانس
chenar.mp3
3.47M
📓📔داستان چنار