eitaa logo
غلوپژوهی | یادداشت‌های حدیثی و رجالی
515 دنبال‌کننده
45 عکس
4 ویدیو
47 فایل
بررسی‌های رجالی، تاریخی و اعتقادی ارتباط با مدیر: @amid30 كانال اصلی در تلگرام: https://t.me/gholow2 گروه نظرات غلو پژوهی: https://eitaa.com/joinchat/588316994C46d2b1319c
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتاری در نقد منابر غلو آمیز.m4a
20.04M
گفتاری در نقد منابر غلوآمیز 🎙استاد علی نصیری @gholow
Recording 45 (2d248fe4-1b0e-4115-873b-5fe949f469a9).aac
5.62M
توضیح بیشتر درباره محتوای حدیث عنوان بصری علی عادل‌زاده https://eitaa.com/Gholow/261 @Gholow
روایات غالیانه منسوب به مسائل البلدانِ فضل بن شاذان در تأویل الآیات https://deraayaat.ir/Masael-AlBoldan سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی غروی (متوفای قرن 10ق) در کتاب تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة از شیخ طوسی از فضل بن شاذان نیشابوری (متوفای 260ق) روایاتی نقل کرده است که غالباً در جای دیگری یافت نمی‌شود. این روایات گاه به کتابِ مسائل البلدان فضل بن شاذان نسبت داده شده است و در آن مطالب غریبی مانند الوهی‌بودن باطن امامان آمده است که امروزه از مستندات غالیان است؛ مانند: «ظَاهِرُهُمَا بَشَرِيَّةٌ وَ بَاطِنُهُمَا لَاهُوتِيَّةٌ ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَيَاكِلِ النَّاسُوتِيَّةِ حَتَّى يُطِيقُوا رُؤْيَتَهُمَا وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى‏ وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ» در این نوشتار انتسابِ این روایات به شیخ طوسی، فضل بن شاذان و کتاب مسائل البلدان را نقد کرده و به اعتبارسنجی و جریان‌شناسی آن‌ها پرداخته‌ایم. @gholow
انتساب‌‌های نادرست در روایات تحف‌العقول چکیده: کتاب «تحف‌العقول» گنجینه ارزشمندی از آموزه های اخلاقی است که تا کنون درباره مؤلف، شیوه روایت و سیر انتقال آن اطلاعات چندانی در دست نبوده است. شهرت یافتن این کتاب از دوره صفویه، با خوش‌بینی بسیاری از متأخران امامیه به وثاقت و مذهب مؤلف پیش‌تر ناشناخته آن، حسن بن علی بن شعبه حرانی (م۳۶۸ق) همراه شده است. پژوهش‌های جدید با شناسایی مذهب نصیری نویسنده، و نیز کشف ابهاماتی در متفردات کتاب تحف‌العقول، در وثاقت ابن‌شعبه تردیدهایی ایجاد کرده‌اند. با این‌حال، این پژوهش‌ها تا کنون کیفیت و ریشه آسیب‌های متنی و سندی برخی از اخبار تحف‌العقول را به روشنی نشان نداده‌اند. مقاله پیش رو با مقایسه‌ برخی روایات تحف‌العقول با دیگر منابع، پاسخگوی این پرسش است که در منفردات تحف‌العقول چه نوع از آسیب‌های متنی و سندی به چشم می‌خورد، و ریشه احتمالی آن چیست؟ بنا بر یافته‌های مقاله، حجم زیادی از روایات کوتاه کتاب تحف‌العقول در منابع دیگر به کسانی غیر از ائمه ع نسبت داده شده است. هم‌چنین، اشکالاتی مانند افزودن به متون، تحریف و ترکیب اخبار گوناگون و ساخت روایات طولانی با تغییر در انتساب، از آسیب‌های پرتکرار در تحف‌العقول است. مضمون برخی از منفردات کتاب به گونه‌ای است که در صورتِ اصالت‌داشتن، انگیزه عمومی بر نقل آن بسیار می‌بود، و تفرّد تحف‌العقول در نقل آن موجب تردید است. برخی از روایات تحف‌العقول نیز زیاداتی نسبت به منابع دیگر دارد. تکرار بسیاری از الگوهای تحریف در کتاب، مؤید نقش مؤلف در برخی از این آسیب‌ها است. متن کامل: https://deraayaat.ir/ibnshobe/ @gholow
📜پیوند عقیدتی غلو و تصوف ✍️عمیدرضا اکبری چکیده: در روایات امامان ع، غالیان از مذموم‌ترین فرقه‌ها هستند. صوفیه نیز در روایات کهن با بسامد کم‌تری طعن شده‌اند. اخبار ائمه ع و گزارش‌های تاریخی مجموعه‌ عقایدی کلیدی را به غالیان نسبت داده‌اند که شباهت ابتدایی برخی از آن با آرای صوفیه پرسش‌برانگیز است. این پژوهش به فراخور ظرفیتش، نخستین بار بخشی از این شواهد و وجوه اشتراک غالیان و صوفیه را گرد آورده، و در این راستا علاوه بر گزارش‌های عالمان امامی دربارۀ این دو گرایش، از آثار مؤلفان سرشناس فرقه‌های غلو و تصوف خاصه نصیریه و مکتب ابن‌عربی به صورت تطبیقی بهره جسته است. مقاله در صدد است تا نشان دهد بسیاری از عقاید شاخص‌ترین جریان‌های تصوف اسلامی (در حوزه‌هایی مانند توحید، ولایت، باطنی‌گری و شریعت‌گریزی) پیوند عمیقی با جریان رسمی غلو شیعی دارد، و گذشته از شواهد تاریخی بسیار بر پیوند عمیق آن دو، پیوند آرا و استدلال‌هایشان درحدی است که چه بسا بتوان برخی صوفیان را از باورمندان به غلو شدیداً مذموم در روایات نیز دانست. متن مقاله: https://deraayaat.ir/gholow-tasavvof @gholow
سندسازی‌های_کتاب_طب_الأئمة_منسوب_به_فرزندان_بسطام،_عمیدرضا_اکبری،.pdf
507.9K
سندسازی‌های کتاب طب الأئمة منسوب به فرزندان بسطام عمیدرضا اکبری مطالعات فهم حدیث، ش18، 1402. کتاب طب‌الأئمة به عبد‌الله و حسین، فرزندان بسطام منسوب است. عموم راویان صدر اسانید، همچون خود آن دو ناشناخته‌اند. فرزندان بسطام در اسانید کتاب، بیشتر واسطۀ روایت از طریقی خاص فرض شده‌اند. جای پرسش است که حدود و ریشه این ضعف‌ها چیست؟ با مقایسۀ اسانید و مشابه‌یابی آن‌ها در دیگر منابع، معلوم می‌شود نام‌های ابتدای بیشترِ اسانید، ساختگی و کاملاً بی‌ضابطه است و تنها نام تعداد انگشت‌شماری از مشایخ صدر اسناد، واقعی است. البته، شواهدی از تعویض در ادامه هر دو دسته از اسناد در دست است. سندسازیِ تعویضیِ ضابطه‌مند در کتاب، شاخصه‌هایی متفاوت با سندسازی بی‌ضابطه در ابتدای اسناد دارد و این دو نوع سندسازی عمومی در دو مرحله صورت گرفته است. از میان چند شیخ شناخته‌شده در صدر اسناد، بیشترشان از غالیان‌اند و در طبقات متقدم‌تر اسناد کتاب هم شواهد توجه مؤلف به سرانِ خطابیه مانند ابوالخطاب، ابن‌مهران و شریعی بسیار است و هم شاخصه‌های اختصاصی اسانید غالیان خطابی. البته، مؤلف از برخی دفاتر حدیثی امامیه نیز به صورت وجاده‌ای بهره برده است. مؤلف کتاب و تحریف‌گر اسناد به صورت قطعی شناخته نشده، ولی رجال، الگوهای سندسازی، توصیفات اختصاصی اسناد و تحریفات آن در طب‌الأئمة تناسب بسیار بالایی با کتاب نصیری الهدایة خصیبی دارد. @gholow
توجیهات بی‌ثمر برای تبرئه خلیفه در صحیح بخاری روایت شده است: «فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا» وقتی فاطمه (س) از دنیا رفت شوهرش علی (ع) او را شبانه دفن کرد و ابو بکر را خبر نکرد و خودش بر او نماز خواند. (صحيح البخاري، ج٥، ص١٣٩، دار طوق النجاة) این گزارش چنان رسواکننده است که شارحان مجبور شده‌اند وجوهی برای آن دست و پا کنند که به هذیان‌گویی شبیه‌تر است! برای نمونه: ۱. ابن حجر (۷۷۳_۸۵۲ق) «وَلَعَلَّهُ لَمْ يُعْلِمْ أَبَا بَكْرٍ بِمَوْتِهَا لِأَنَّهُ ظَنَّ أَنَّ ذَلِكَ لَا يَخْفَى عَنْهُ وَلَيْسَ فِي الْخَبَرِ مَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ أَبَا بَكْرٍ لَمْ يَعْلَمْ بِمَوْتِهَا وَلَا صَلَّى عَلَيْهَا» شاید ابوبکر را از وفات فاطمه خبر نکرد چون گمان می‌کرد بر او مخفی نمی‌ماند! و این روایت دلالت ندارد که ابوبکر از مرگ فاطمه خبردار نشد و بر او نماز نخواند!! (فتح الباري، ج٧، ص٤٩٤) بلکه بر اهل زبان مخفی نیست که هیچ معنایی جز این ندارد؛ ولی تعصب، ابن حجر را بر آن داشته تا خود را از مرتبه فهم ابتدایی جملات هم تنزّل دهد. ۲. محمد بن إسماعيل الكحلاني (م ١١٨٢ق) «يحتمل أنه لكون الدفن ليلاً، فكره علي - عليه السلام - إيقاظ أبي بكر من نومه...» (التحبير، ج٣، ص٧٦٥) شاید برای این بود که شبانه دفن شد و علی دوست نداشت ابوبکر را از خواب [ناز] بیدار کند!! أبو العباس القرطبي (٥٧٨ - ٦٥٦ ق) هم از گزارش بخاری و مسلم چنان خشمگین شده که راهی جز فرافکنی نیافته است: «وليس في الخبر ما يدل على: أن أبا بكر لم يعلم بموتها، ولا صلَّى عليها، ولا شاهد جنازتها، بل اللائق بهم، المناسب لأحوالهم حضور جنازتها، واغتنام بركتها، ولا تسمع أكاذيب الرَّافضة المبطلين، الضالين، المضلين.» (المفهم، ج٣، ص٥٦٩) بلکه این نصّ صریح بخاری و مسلم است و ربطی به رافضه ندارد! عجب آن که در همین گزارش، یک سطر بالاتر علت به اجمال بیان شده است: «فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ...» فاطمه به خاطر فدک بر ابوبکر خشمگین شد و با او قهر کرد و تا زمانی که از دنیا رفت با او سخن نگفت... در روایات دیگر نیز علّت دفن شبانه به صراحت بیان شده است، برای نمونه : «عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، وَعَمْرِو بْنِ دِينَارٍ أَنَّ حَسَنَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَخْبَرَهُ، أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دُفِنَتْ بِاللَّيْلِ. قَالَ: فَرَّ بِهَا عَلِيٌّ مِنْ أَبِي بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهَا، كان بَيْنَهُمَا شَيْءٌ. عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنِ ابْنِ عُيَيْنَةَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ، عَنْ حَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ مِثْلَهُ، إِلَّا أَنَّهُ قَالَ: أَوْصَتْهُ بِذَلِكَ. عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ عَلِيًّا، دَفَنَ فَاطِمَةَ لَيْلًا وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ» (مصنف عبد الرزاق، ج۳ ص۵۲۱) https://t.me/Alasar_1/155 @gholow
بازخوانی_انتقادات_متأخران_بر_ابن_غضائری_در_جرح_غالیان،_عميدرضا_اکبري،.pdf
1M
📜 بازخوانی انتقادات متأخران بر ابن غضائری در جرح غالیان ✍️ عمیدرضا اکبری   پژوهش‌های رجالی، ش5 تا سدۀ یازدهم، استناد به تضعیفات رجالیان قدیم، میان عالمان امامی رایج بود. اما از زمان محمدتقی مجلسی، نگاهی منفی به تضعیفات و شخص ابن غضائری شکل گرفت. بیش از همه، نوۀ مجلسی، وحید بهبهانی تخطئۀ تضعیفات مرتبط با غلو را رواج داد. آنان بیشترِ تضعیفات، و حتی بسیاری از تضعیفات غیراختلافی متقدمان را نتیجۀ سستیِ باورهای خودِ تضعیف‌گران و کم‌تحملی‌شان نسبت به معارف امامان دانسته‌اند. پرسش مقاله این است که آیا منتقدان تضعیفات، شواهد مقبولی بر این نسبت عقیدتی به متقدمان و تأثیر آن در تضعیفات دارند؟ در این راستا دلایل منتقدان، و کلمات ابن غضائری تحلیل، و با اطلاعات منابع شیعه و غالیان، دربارۀ متهمانی که متقدمان درباره‌شان اختلاف نکرده‌اند، مقایسه شده است. بنا بر کلام رجالیان قدیم، تضعیفاتشان دلایل تاریخی، جریان‌شناسی و کلامی دیگری داشته ‌است. متأخران از ادلۀ گستردۀ غلو پیشوایانِ غالی، مانند ابن مهران، اسحاق بصری و خصیبی آگاه نبوده، و بی‌توجه به منابع غلو و پیچیدگی‌های آن، بر ابن غضائری تاخته‌اند. همچنین، ابن غضائری با دسترسی به منابع سری خطابیه، به ناشناختگیِ برخی راویان مختص به منابع غالی اشاره کرده که کتب نویافتۀ نصیریه نیز غالیانه‌ترین مضامین را از الوهیت و بابیت تا تکفیر امامیان، از همین راویان نقل می‌کنند. اما در مکتب وحید بهبهانی، این ناشناختگان را با تکلف، بر راویان برخی اسانیدِ نادر در منابع امامی تطبیق داده‌اند. بر پایۀ این شواهد، قضاوت ابن غضائری واقع‌بینانه و حتی محتاطانه است. @gholow
رمزواره‌های_نصیری_در_کتاب_الهدایة_الکبرى،_علی_عادل_زاده_و_عمیدرضا.pdf
900.9K
📜 رمزواره‌های نصیری در کتاب الهدایة الکبرى ✍️ علی عادل زاده و عمیدرضا اکبری مطالعات قرآن و حدیث، ش71، 1401ش. امروزه تحقیقات متعددی جایگاه ویژه حسین بن حمدان خصیبی(د ۳۴۶ق یا ۳۵۸ق) را در شکل‌گیری و انسجام فرقه غالی نصیریه نمایانده، و از آرای غالیانه او در آثار‌ سری‌اش بحث کرده‌اند. خصیبی در الهدایة الکبری عقاید نصیری خود را -مگر در بحث بابیت- کمتر به تصریح بیان داشته، و همین موجب شده برخی این اثر را پیراسته از غلو بدانند. نوشته پیش رو با بررسی‌ تطبیقی میان روایات الهدایة و دیگر آثار نصیری پاسخ‌گوی این پرسش است که آیا عقاید نصیری خصیبی در الهدایة نمود یافته است؟ در این مقاله ضمنِ بیانِ مشابهت‌های گسترده میان الهدایة و آثار اختصاصی خصیبی مانند الرسالة، عقایدی چون ندای الوهیت امیرالمؤمنین (ع)، نامیرایی امامان، جایگاه خدایی شاهان ایران، حلول و تناسخ، خصوصاً در بخش مربوط به امامان در الهدایة نشانه‌یابی و رمزگشایی شده است. عمومی بودن کتاب الهدایة زمینه پرده‌پوشی نسبی مؤلف بوده است. درهمین رابطه: 📜 آموزه‌های نصیری در رساله رجعت منسوب به مفضل در الهدایة @gholow
دراسة حول شخصيّة جابر بن حيّان في التّراث الإسلاميّ ✍ ابراهیم جواد https://mhedaiat.blogspot.com/2023/11/blog-post.html?m=1 خلاصة الدراسة: 1- إنّ الأدلّة على وجود شخصيّة حقيقيّة باسم جابر بن حيّان غير وافيةٍ للإثبات، ومن هنا فإنّ أصل وجود شخصيّة بهذه المواصفات أمر مشكوك. 2- التراث المنسوب إلى جابر بن حيّان ذو صلةٍ بأفكار الغلاة والباطنيّين والتراث الفلسفيّ والعلميّ اليونانيّ. 3- إنّ نسبة جابر بن حيان وملحقاته إلى دائرة خواصّ الإمام الصّادق عليه السّلام غير صحيحة؛ وتنافيها جملة من القرائن، منها: عدم ظهور أدلّة تاريخيّة كافية للإثبات، فساد المطالب المبثوثة في رسائل جابر بن حيّان من الجهة الشرعيّة، وعدم انسجام لغة ومطالب هذه الرّسائل مع لغة القرن الثّاني الهجريّ إجمالاً. 4- نسبة مساهمة الإمام الصّادق عليه السّلام في علم الكيمياء استناداً إلى تراث جابر بن حيّان غير صحيحة؛ فإنّ الدّلائل لا تفي بإثبات وجود هذه الشّخصية فضلاً عن ارتباطها بالإمام، بالإضافة إلى أنّ علم الكيمياء بصيغته السّابقة في القرون الأولى لا يخلو من شوائب التراث الباطنيّ وأفكار الغلوّ وغيرها من الاتجاهات الفكريّة في ذلك الوقت. https://t.me/gholow2/1443 https://t.me/gholow2/103 https://t.me/gholow2/393 @gholow
بل عباد مكرمون.pdf
16.49M
بَل عِبادٌ مُکرَمون؛ دراسة قرآنیة وحدیثیة في نقد الغلوّ ✍ مظفر الشريفي @Gholow
شعر دروغ منسوب به شافعی در افواه و السنه، شعر غلو‌آمیزی به شافعی (د. ۲۰۴ق) نسبت داده می‌شود: لو انّ المرتضى ابدى محلّه لخرّ النّاس طرّا سجّدا له‏ كفى فى فضل مولينا علىّ وقوع الشّك فيه انّه اللّه‏ ومات الشّافعى وليس يدرى على ربّه ام ربّه اللّه‏ درباره این شعر توجه به نکات زیر لازم است: ۱. مخفی نیست که این شعر هیچ تناسبی با شخصیت شافعی ندارد. کافی است نگاهی به آثار شافعی بیندازیم و به نظر می‌رسد این امر بدیهی نیازمند اثبات نباشد. ۲. اشعار زیادی به شافعی منسوب شده که ساختگی است. ۳. منبع قابل اعتنایی برای انتساب این شعر به شافعی وجود ندارد. برخی از صوفیان متأخّر عامه -که مذهبشان با غلات شیعه آمیختگی‌ها و بده‌بستان‌هایی داشته- این شعر را به شافعی نسبت داده‌اند. مثلاً میبدی (د. ۹۱۱ق) دو بیت اول را به شافعی نسبت داده است (دیوان امام علی، ص۱۸۵). کشفی ترمذی (د. ۱۰۶۱ق) هر سه بیت را به شافعی نسبت داده است (مناقب مرتضوى، ص۱۵). محمد دهدار شیرازی (د. ۱۰۱۶ق) بیت اول را به شافعی نسبت داده است (شرح خطبة البيان‏، ص۹۰) و در منابع متأخر دیگر نیز این انتساب دیده می‌شود که بنای احصاء نداریم و تعیین قدیمی‌ترین منبع نیازمند جستجوی بیشتر است. ۴. ظاهراً این اشعار از طریق برخی شیعیان که با آثار تصوّف دمخور بوده‌اند، وارد فضای شیعی شده و کارکرد جدلی پیدا کرده است. مثلاً قاضی نور الله شوشتری (د. ۱۰۱۹ق) دو بیت نخست را به شافعی نسبت داده است (إحقاق الحق، ج‏۳، ص۳۴۶). در منابع جدلی دیگر نیز این ابیات تکرار شده است. ۵. جالب توجه است که بیت آخر که نام شافعی در آن آمده ضعیف‌تر از دو بیت پیشین است و با توجه به نبود آن در برخی منابع، احتمالاً جعل آن متأخّرتر است. ۶. نکته مهمّ این که ابن فوطی (د. ۷۲۳ق) که هم مقدم‌تر است و هم آشنایی بیشتری داشته، دو بیت نخست را به ادیب مشهور، خواجه عمید، ابوبکر علی بن الحسن قهستانی (زنده در ۴۳۵ق) نسبت داده است: «وللعميد القهستاني في مدحه: لو أنّ المرتضى ‌أبدى ‌محلّه / لصار الناس طرّا أعبدا له / كفا في فضل مولانا عليّ / وقوع الشك فيه أنّه الله» (مجمع الآداب، ۵/ ۱۸۱) ۷. با توجه به شواهد ذکر شده انتساب شعر به شافعی مردود است. فارغ از نادرستی انتساب آن به شافعی -که اساساً از بزرگان اهل سنّت است-، محتوای شعر به ویژه بیت آخر آن فاسد است و معنای درستی که با توحید سازگار باشد، ندارد. @Gholow
نقد مختصر مبانی غلو و تفویض - اکبری.mp3
7.69M
نقد مختصر مبانی غلو و تفویض 🎙عمیدرضا اکبری گروه پاسخ اسلام - 0:25 چیستی غلو و مرور عقاید غالیان - 2:13 نمونه ریشه‌های غلو (التقاط، حشو، جهل، دنیاطلبی، تعمق به رأی) - 8:40 معنای تفویض و نقد دیدگاه بر معاصران در این زمینه - 17:44 نقد نمونه مستندات تفویض (معجزات/ مستندات با دلالت غیرمرتبط/ اخبار نامعتبر) - 24:20 نمونه جعلیات @gholow
دو تکیه‌گاه امیرالمومنین علیه السلام... حماد بن عیسی از امام صادق علیه السلام روایت کرد: رسول خدا صلوات الله علیه و آله سه روز پیش از وفاتش به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: سلام خدا بر تو باد ای پدر دو گل خوشبو. تو را به دو گل خوشبویم در همه دنیا [یعنی امام حسن و امام حسین] سفارش می کنم؛ زیرا به زودی دو رکن تو فرو می ریزد؛ و خداوند جانشین من بر تو است. هنگامی که رسول خدا (ص) از دنیا رفت، علی (ع) فرمود: این یکی از دو رکن من است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده بود و چون فاطمه از دنیا رفت، فرمود: این رکن دومی است که رسول خدا فرمود. [و به قال: حدثنا أبو العباس أحمد بن إبراهيم الحسني رحمه الله تعالى إملاء، قال: أخبرنا أبو أحمد محمد بن جعفرٍ الأنماطي، قال: حدثنا محمد ابن يونس البسامي، قال: حدثنا حماد بن عيسى، قال: حدثنا جعفر بن محمد ،عن أبيه عليهما السلام عن جابر بن عبد الله، قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قبل موته بثلاث وهو يقول لعلي بن أبي طالبٍ: سلام الله عليك أبا الريحانتين، أوصيك بريحانتي من الدنيا فعن قليلٍ ينهد ركناك، والله خليفتي عليك. فلما قبض رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، قال علي عليه السلام: هذا أحد ركني الذي قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فلما ماتت فاطمة عليها السلام، قال علي عليه السلام: هذا الركن الثاني الذي قال لي رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.] (تیسیر المطالب فی امالی ابی طالب، الباب الخامس فی ذکر فضائل فاطمه و ما یتصل بذلک) @gholow
هدایت شده از پایگاه جامع امامت
الگوریتم اثبات تاریخی یک حقیقت مکتوم! ✍پژوهشگران، سنگینیِ وظیفه بازیابی حقیقت در موضوعات مکتوم تاریخی را بر دوش خود احساس می‌کنند؛ وظیفه‌ای که جز از زاه کاوش تاریخی، تدارک دیده نمی‌شود. یکی از مهم‌ترین موضوعات چالش برانگیز در طول تاریخ، ره‌گیری جرم و جنایاتی است که به صورت مخفیانه و غیررسمی انجام شده است. ماجرای شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز از رویدادهایی است که در طول تاریخ تلاش‌های زیادی برای مخفی نگه داشتن آن وجود داشته است؛ زیرا این جنایت به دستور خلیفه وقت و توسط عاملان حکومت، علیه تنها یادگار مهم‌ترین شخصیت حکومتی انجام گرفته است که حاکمان بعدی خود را جانشین او می‌دانستند. 👈این نوشته پاسخی علمی به قلم حجت الاسلام والمسلمین رسول بنیاد بین‌المللی امامت بر این است. 🖇ادامه مطلب در پایگاه جامع اطلاع‌رسانی امامت 🌐https://emamat.org 🆔 @Emamat_IF 🆔 @Emamat_net تلگرام اینستاگرام آپارات
کانال نقد بندانی نیشابوری https://eitaa.com/Bandani2
هدایت شده از نقد بندانی نیشابوری
وفات ام البنین،‌ ۱۳ جمادی الثانی است؟! بندانی نیشابوری در کتاب تقویم الشیعة نوشته است: «۱۳ جمادى الثانى: وفات حضرت امّ البنين عليه السّلام. در اين روز در سال ۶۴ ه حضرت امّ البنين سلام اللَّه عليها و مادر قمر بنى هاشم عليه السّلام از دنيا رحلت فرمودند. (امّ البنين عليها السّلام سيّدة نساء العرب: ص ۸۴)» متأسفانه بخش زیادی از کتاب تقویم الشیعه بندانی نیشابوری بر مبنای چنین جعلیات متأخری تنظیم شده است. در منبع مورد استناد جناب بندانی، در روایتی بی‌اساس و ساختگی ادعا شده که در ۱۳ جمادی الثانی اعمش نزد امام سجاد ع بود که فضل بن العباس خبر وفات ام البنین را برای او آورد! ادعا شده وفات ام البنین در سال ۶۴ق بوده است. سازندگان این قصه‌ها فقط نامی از اعمش شنیده بودند و توجه نداشته‌اند که اعمش در سال ۶۱ ق به دنیا آمده است و در آن زمان حدود ۳ سال داشته است! ضمن این که اعمش ساکن کوفه بوده است نه مدینه. اعمش به واسطه برخی قصه‌های هیئتی‌پسند در بین روضه‌سازها نامی آشنا است، بدون آن که از شخصیت تاریخی و نقش برجسته‌اش در حدیث اهل سنت کمترین اطلاعی داشته باشند. اما چرا قصه‌سازها این تاریخ را برای وفات ام البنین جعل کرده‌اند؟ روشن است چون دقیقاً ۱۰ روز پس از شهادت حضرت زهرا س بنا بر یکی از اقوال مشهور است. در این تاریخ‌سازی‌ها رعایت عدد ۱۰ قبل و بعد یک تاریخ مشهورتر کاملاً رایج است. @Bandani2
دقت نظر مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی درباره انگاره‌های غالیانه درباره ولادت امامان (ع) پیشتر مطلبی درباره چگونگی ولادت امامان در روایات غالیان منتشر کرده بودیم: http://alasar.blog.ir/1397/12/03/mawled اما اطلاع نداشتیم مرحوم سید جعفر مرتضى عاملی نیز در کتاب خود به این موضوع پرداخته است. (با تشکر از استاد علی راد برای معرفی این متن) در ادامه متن ایشان نقل می‌شود: «ولادة الأئمة (عليهم السلام) في روايات الغلاة: روي كما في بعض المصادر: "إنَّا معاشر الأوصياء لسنا نحمل في البطون، وإنما نحمل في الجنوب، ولا نخرج من الأرحام، وإنما نخرج من الفخذ الإيمن، لأننا نور الخ..". وروي: أن فاطمة "عليها السلام" ولدت الحسن والحسين "عليهما السلام" من فخذها الأيمن، وأم كلثوم وزينب من فخذها الأيسر. وهذه الرواية لا يصح الإعتماد عليها، بل يكذبها الواقع العملي لأمهات المعصومين "عليهم السلام"، لأنهن ـ كما نقرأ في كتب السيرة ـ كانت تبدو عليهن آثار الحمل في بطونهن، وكان يأتيهن الطلق، وكان يساعدهن في الولادة بعض النساء (قابلة أو غيرها) دون أن يلاحظن وجود هكذا أمور. على أن الروايات تضمنت أن نساءهم كن يتولين أمر نسائهم، ولم يكن يسمح لغيرهن بالدخول في هذا الأمر، مبالغة في الستر وحفظاً لمعنى الكرامة والقداسة.. وورد أيضاً أنهم، كانوا يرون نوراً تضيء به الغرفة. والإمام يولد ساجداً، وطاهراً مطهراً. هذه هي بعض الفوارق والتي لوحظت؛ وذكرتها النساء الحاضرات حين الولادة.. ولم يذكرن: أن الولادة كانت من الفخذ الأيمن أو الأيسر. سؤال.. وجوابه: ولكن لماذا أودع علماؤنا أمثال هذه الروايات التي لا تثبت أمام النقد في مصنفاتهم؟! ونجيب بما يلي: 1 ـ إن الأحاديث في أن النبي وأهل البيت "عليهم السلام" أنوار، متواترة من حيث المعنى بلا ريب. ونحن نقرأ في الزيارة: "أشهد أنك كنت نوراً في الأصلاب الشامخة، والأرحام المطهرة. لم تنجسك الجاهلية بأنجاسها، ولم تلبسك من مدلهمات ثيابها". وهو يدل على أن الحمل كان في الأرحام، لا في غيرها. 2 ـ إن هذه الرواية لا اعتبار بها من حيث السند، فإنها من رواية الحسين بن حمدان، وهو من رؤساء الغلاة. لكن ذلك لا يعني كذب كل ما يرويه غير الثقة، ولا يمكن نفي مضمونه بصورة قاطعة. ولكن لا يمكن أيضاً الحكم بثبوت المضمون الذي يرويه غير الثقة استناداً إلى خصوص قوله. والمضمون هنا وإن كان مما يمكن حصوله في نفسه، رعاية لبعض المصالح.. لكن الدليل لا يكفي لإثبات هذا الحصول، بل الشواهد والمؤيدات تشير إلى خلافه كما تقدم. 3 ـ لعل المقصود بالحمل في الجنوب هو: أن الحمل لا يظهر على نسائهم "عليهم السلام"، لأنه يتحرك إلى الجنب، في داخل الرحم، ولا يتحرك إلى مقدم البطن، حتى لا يسبب ظهوره أي إحراج للأم الطاهرة أمام أولادها، ومعارفها، فيكون هذا من صنع الله تعالى لها ولهم، كرامة منه، واحتفاءً، وفضلاً، ولذلك خفي الحمل بالحجة "صلوات الله وسلامه عليه" على أعدائه، لطفاً منه تعالى، وتأييداً وتسديداً.. 4 ـ ولو أغمضنا النظر عن كل ما ذكرناه، فلا بد أن نقول: لو صح أن الولادة كانت من الفخذ الأيمن، ولم يكن من زيادات الغلاة، فلا بد من رد علمه إلى أهله.» 📚 الصحيح من سيرة الإمام علي عليه السلام، ج۱، ص۷۱_۷۴ @Gholow
⚠️ خطبة البیان و غلو (ویرایش دوم) خطبة البیان از جمله خطبه‌های منسوب به امام علی (ع) است که علمای شیعه در صحت انتساب آن تردید ورزیده و در مقالاتی نقدش کرده‌اند؛ مانند: - بیان الأئمة و خطبة البیان فی المیزان، سید جعفر مرتضی عاملی، ص43-125. نیز همو، کتاب جزیره خضراء. - «رساله‌ای در بررسی اصالت خطبه البیان»، میرزا ابوالقاسم قمی (1230ق) تحقیق: محمدمهدی کرباسچی، سفینه، ش16، 1386. - «خطبه البیان و غالی گری، از نظرگاه میرزای قمی» همایش بزرگداشت آیت اله علی دوانی، دوره 1، 1386ش. - نقد متن حدیث، داود معماری، ص270 تا 284 - «خطبه البیان و خطبه های منسوب به امیرمؤمنان ع» مصطفی صادقی، علوم حدیث، ش33، 1383ش. -«سید حسنی در خطبه البیان، از سند تا متن» نجم الدین طبسی، انتظار موعود، ش32، 1386ش. -«معرفی و تصحیح نسخه خطی شرح خطبة البیان به روایت میرشریف آملی»، رضا اسدپور، پژوهشنامه نسخه شناسی متون نظم و نثر فارسی، شماره 5، 1396ش. -«خطبه البیان و شطحیات عارفان»، رضا اسدپور، پژوهشنامه ادیان، ش3. -«درباره خطبه البیان و حافظ رجب بُرسی»، باقر صدری نیا، یادنامۀ «پیر گلرنگ»، به کوشش محمد طاهری، نشر کتابخانۀ ادبیات برای دهها مورد از اقوال عالمان نیز نک‍: کانال تصحیح الإعتقاد، از اینجا تا اینجا. 🔺مصادر: این خطبه در هیچ مصدر امامی نیامده، و در مناقب ابن شهرآشوب نیز در شمار خطبه‌های امام علی (ع) از آن یاد نشده است. نخستین یادکرد از این نام در رسائل غالیانه جابر بن حیان (ق3) است (رسائل جابر ت مزیدی، ص90) ولی اطلاعات گسترده از آن شاید ابتدا در میراث خصیبی (ق4) قطب نصیریه است. در المناقب (للعلوي)، ص184 آمده: «وسئل الخصيبي أبو عبد اللّه الحسين بن حمدان من أهل جنابلة عن أسماء خطب أمير المؤمنين عليه السّلام فذكر أنّ المأمون بن هارون الرشيد سأل الإمام عليّ بن موسى الرضا ع: أوّلها خطبة الإخلاص، وخطبة الوصيّة والعهد، وخطبة الزهراء، وخطبة البيان…» شاگردان و پیروان خصیبی نیز این خطبه را ذکر و فرازهایی از آن نقل کرده‌اند (جنبلانی، الرسالة الجنبلانیة، ص9-16؛ جلی، الأندیة، ص331؛ طبرانی، المرشدة، 2016، ص6؛ المعارف، ص127-130 به چند طریق از محمد بن سنان و مفضل؛ عصمة الدولة، الرسالة المصریة، ص107، 108-111، 518). از این خطبه متن‌های متنوعی در دست است که اغلب آن‌ها با یکدیگر متفاوت است؛ به گونه‌ای که پاره‌ای از متن‌ها جز عنوان واحد شباهت و اشتراکی با بقیه ندارند و برخی نیز تنها دارای مقدمه و چند بند همسانند. گویی هر یک از این متن‌ها به منزلۀ خطبه مستقلی است که عنوان واحدی بر آنها نهاده‌اند. چنانکه میان نقل رجب برسی در مشارق انوار الیقین با سه نسخۀ الزام الناصب از این خطبه همانندی اندکی دیده می‌شود. در مقالۀ مسعود بیدآبادی، «نگاهی به خطبة الافتخار و خطبه تطنجیه» (علوم حدیث، ش25، 1381ش) آمده: «متن خطبة البیان در الإنسان الکامل عبدالرحمان بدوی (ص109-112) و علائم الظهور شُبّر درج شده، و آبرتلس در فهرست نسخ خطی اسماعیلی بدخشان (ش 185-186) از آن یاد کرده است. بنابراین، و پیداست که فاطمیان بدخشان نیز بدان ارج می نهاده‌اند. اسماعیلیه هم شرح آن را به حسن صباح منسوب نموده‌اند. در رساله تراب نامه از متون حروفیه نیز به خطبة البیان استشهاد شده است.» گفتنی است ابن ناقه کوفی (م559) خطبه‌ای ملاحمی با نام خطبه البیان را در ملحق نهج البلاغه آورده (ت محمدجعفر اسلامی، ص103-106؛ غزالی، سر العالمین، ص467، 472؛ نیز نک.: ابن عربی، الشجرة النعمانية، ص37) ولی ارتباطی با خطبة البیان مشهور امروزی ندارد. 👈بنابراین فعلاً قدیمی‌ترین ریشه آن مربوط به نصیریه و اسماعیلیه است. 🔺نقد محتوایی متن خطب نیز گواه بر ارتباط با فرق غالی است. خصوصاً آنکه فرازهای تناسخی آن در اخبار نصیریان بسیار رایج است (اکبری، نصیریه، ص358-364). آیات قرآن بارها پس از ذکر قصص امت‌های پیشین تأکید می‌کند که رسول‌الله ص پیش‌تر آنجا نبوده یا ایشان و امتش پیش از وحی الاهی از آن قصص آگاه نبوده‌اند (هود: 49؛ القصص: 44، 46 و 86؛ آل عمران: 44؛ یوسف: 102؛ عنکبوت: 48؛ شوری: 52 و…). خطبة البیان غرائب بسیاری نیز افزوده است؛ مانند: «أنا قمر السرطان أنا شعر الزبرقان أنا أسد الشرة أنا سعد الزهرة أنا مشتري الكواكب أنا زحل الثواقب أنا كيوان الإمكان أنا عين الشرطين أنا عنق السبطين أنا حمل الإكليل أنا عطارد التعطيل أنا قوس العراك أنا فرقد السماك أنا مريخ الفرقان أنا عيون الميزان أنا... أنا جملة الأنعام أنا الصاد و الميم أنا علانية المعبود أنا مستنبط هود أنا نحلة الخليل أنا آية بني إسرائيل أنا مخاطب الكهف أنا الظاهر مع الأنبياء أنا صاحب الطور أنا باطن السرور أنا عتيد قاف…) @gholow
... آشفتگی‌های برخی از نسخه‌های موجود خطبة البیان آن قدر گسترده است که حتی نسبت دادن کل آن صرفاً به نصیریان نخستین مشکل است! گذشته از اغلاط ترکیبی بسیار و غرائب و اشکالات تاریخی و ناسازگار با قطعیات، این گونه تعابیر مبهم در متن خطبه بسیار است: «كفكف الترويح و خدخد البلوع و تكلكل الهلوع و فدفد المذعور و ندند الديجور و نكس المنشور و عبس العبوس و كسكس الهموس و أجلب الناموس و دعدع الشقيق‏» مروری مختصر بر گزیده اشکالات تاریخی @gholow
As'ad ibn Ibrahim.pdf
401.8K
ماهیّت کتاب اربعین اسعد بن ابراهیم اربلی ✍️ علی عادل‌زاده آینه پژوهش، ش۲۰۲ چکیده: کتابِ اربعین اسعد بن ابراهیم اربلی درباره فضائل امیرالمؤمنین (ع) دستِ کم از قرن هشتم در میان شیعه شهرت یافته است. ناشناخته بودن اربلی در میانِ متأخران و رخ‌دادن تصحیفاتی در نام او کتاب‌شناسان را درباره او دچار سرگردانی کرده و باعث پدید آمدن دو شخصیتِ «اسعد بن ابراهیم الحلی» و «سعد الإربلی» شده است. بررسی‌ها نشان می‌دهد که مقصود از اسعد بن ابراهیم اربلی، کسی جز ابو المجد النشابی، شاعر، نویسنده و دیوان‌سالار برجسته قرن هفتم نیست. با مقایسه کتاب با اربعین محمد بن ابی مسلم بن ابی الفوارس می‌توان دریافت که اربعین اربلی در واقع تحریری تحریف‌شده از اربعین ابن ابی الفوارس است. تغییراتِ تحریر اربلی بسیار گسترده است و از الگوهای نسبتاً روشنی پیروی می‌کند. در نهایت با توجه به گرایش مذهبی و سیاسی اسعد بن ابراهیم و ویژگی‌های شخصی، اجتماعی و ادبی او به نظر می‌رسد که انتسابِ این کتاب به او نادرست است. احتمالاً جاعلی در قرن هفتم با دست‌برد در اربعین ابن ابی الفوارس، تحریری جدید از آن را به اسعد بن ابراهیم نسبت داده است. @Gholow
توضیحات استاد احمد خامه‌یار درباره اشعار ابن موهوب اربلی که از دید نویسنده مقاله بالا مخفی مانده است: https://t.me/ganjineh_channel/1941 @Gholow
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنه‌هایی هولناک از قتل عام مسلمانان به دست دولت پلید اسرائیل خدا لعنت کند هر کسی را که به ریختن خون مسلمان در هرکجای جهان از غزه و کرمان تا افغانستان و ترکستان راضی باشد؛ و لو مانند برخی غلات تلگرامی، هزار بار به دروغ در پس نام شیعه و اهل بیت (ع) مخفی شده باشد. @Gholow
هدایت شده از میراث امامان
پدرم محمد بن علی؛ برترین شخص در خاندان پیامبر (ص) حدثني الحسين بن أحمد الجشمي، ثنا الوليد، عن ابن عيينة قال: دخلت المدينة فإذا أنا يعني برجل يتهادى بين رجلين، فقلت: من هذا؟ فقالوا: جعفر بن محمد قلت: من الذي على يمينه؟ قالوا: أيوب السختياني قلت: من الذي عن يساره؟ قالوا: عمرو بن دينار، فقمت بين يديه، فقلت: حدثني فقال: حدثني أبي محمد بن علي وكان خير محمدي على وجه الأرض، عن أبيه علي بن الحسين، أن النبي صلى الله عليه وسلم بصر برجل يصلي في المسجد، ينقر كما ينقر الغراب، فقال: «لو مات هذا لمات على غير دين محمد» (المحدث الفاصل بين الراوي والواعي، ص198). مشابه این تعبیر از امام صادق (ع) دربارهٔ پدرشان در روایت دیگری نیز نقل شده است (الکافي، ج13، ص92). @Al_Meerath
همین بس که خدا از آنان بیزار است! «وكتب السبري [صحيح: السري] بن سلامة إلى أبي الحسن عليه‌السلام سأله عن الغالية ومذاهبهم وما يدعون إليه وما يتخوّف من معرّتهم على ضعف اخوانه ، ويسأله الدعاء له ولإخوانه في ذلك. فأجاب عليه‌السلام : عدل الله عنكم ما سلكوا فيه من الغلوّ ، فحسبهم أن يبرأ الله جلّ وعزّ وأولياؤه منهم ، وجعل الله ما أنتم عليه مستقرّا ولا جعله مستودعا ، وثبّتكم بالقول الثابت في الدنيا والآخرة ، ولا أضلّكم بعد إذ هداكم ، وأحمد الله كثيرا وأشكره.» ✍ يوسف بن حاتم، الدرّ النظيم في مناقب الأئمّة اللهاميم، ص٧٣٢ روایت شده است که سَریّ بن سلامه به امام هادی علیه السلام نامه نوشت و از او درباره غالیان و مذاهب آن‌ها و آن چه بدان فرامی‌خوانند و بیم شرّشان با وجود ضعف برادرانش پرسید و از او خواست که برای او و برادرانش در این باره دعا کند. حضرت پاسخ داد: «خدا شما را از غلوّی که آنان پیموده‌اند، دور بدارد. برایشان همین بس است که خدا _عز و جل_ و دوستانش از آن‌ها بیزارند. خدا ایمان شما را مستقرّ (پایدار) بدارد و آن را مُستَودَع (موقّت و عاریه) قرار ندهد و شما را به سخن ثابت در دنیا و آخرت استوار بدارد و بعد از این که هدایتتان کرد، گمراه نکند. خدا را بسیار می‌ستایم و سپاس می‌گزارم.» @Gholow