قـنوت🕊️
#قنـوت بهقلم #ماهتابان🪶🐾 #پارت509 - - - - - - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 › دیگه تحمل نداشتم. دیگه ن
#قنـوت
بهقلم #ماهتابان🪶🐾
#پارت510
- - - - - - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 ›
چشمانم گرد شد و مبهوت خیرهی چشمان عسلی رنگ غیاث شدم.
عسلیهایی که حال کدر شده بودند و نفرت درون اون، تموم تن و روح و قلبم رو نشونه میگرفت.
اما دستم، ناخواسته روی بدنم به حرکت درمیاد و به شکمم که میرسه،
آروم روی دستهای غیاث قرار میگیره.
یعنی اینجا بچه بود؟ بچهای که برای من و این مرد بود؟
دستم آروم روی شکمم حرکت دادم. ذهنم از همهچیز آزاد شده بود و فقط دوتا کلمه تو سرم مدام تکرار میشد: « وجود بچمون!»
غیاث، با شدت دستش رو از زیر دستم بیرون میکشه و دوباره کلمات تند و زننده رو پشت هم ردیف میکنه.
کلماتی که به راحتی میتونستم بغض رو توش حس کنم.
- تو، توی بیلیاقت! داشتی بچمو نابود میکردی! داشتی خودتو ازم میگرفتی! تو هیچ فرقی با حورا نداری. اونم باعث شد من از دست بدم؛ منتها اون موفق شد، تو نشدی! میبینی قنوت؟ از هر لحاظ نگاه کنی تو موفق نشدی و اون شده!
- - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 ›
هرگونه کپی حتی با نام نویسنده ممنوع هست و صد در صد پیگرد قانونی و الهی داره! 🔥🚫
چاره ها رفت زِ دستِ دلِ بیچارهٔ من
تو
بیا
چارهٔ
من شو
که تویی چارهٔ من...!
#فیض_کاشانی
🌱✨
قـنوت🕊️
#قنـوت بهقلم #ماهتابان🪶🐾 #پارت510 - - - - - - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 › چشمانم گرد شد و مبهوت خ
#قنـوت
بهقلم #ماهتابان🪶🐾
#پارت511
- - - - - - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 ›
قلبم لحظه به لحظه خوردتر میشد.
حس میکردم امکان داره از جاش در بیاد و یه گوشهای بیوفته.
حرکت دستانم روی شکمَم، دگر حرکت نبود.
انگشتانم مشت شده بود و با هر دردی که از درون بهم فشار میآورد؛ مشتم محکمتر میشد.
نگاهش به روی جزء به جزء صورتم به حرکت در اومد و بیپروا ادامه داد:
- حورای عوضی حداقل داره با تمام جونش از بچم مراقبت میکنه، تو چی؟ قرص خوردی که بمیره! تاوان میدی قنوت. باید تاوان بدی!
با خشم باز نزدیک تخت میشه و تو صورتم براق میشه:
- بترس از روزی که بدنیا بیاد این بچه!
از کلماتش تهدید میریخت.
اون داشت...
اون داشت من رو تهدید میکرد.
کسی رو که ادعا داشت دوستش داره..!
کسی رو که این همه وقت خودش رو محرم کرده بود ازش!
ایندفعه نوبت من بود.
پس بود که هرچی گفته بود سکوت کرده بودم و اجازه داده بودم هر توهینی میخواد بهم بکنه!
درمونده و خسته، کلمات رو پشت هم میچینم:
- غیاث بخدا من اصلاً روحمَم خبر نداشت حاملم. باور کن... فکر میکردم... فکر میکردم بخاطر فشار عصبیه!
- - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 ›
هرگونه کپی حتی با نام نویسنده ممنوع هست و صد در صد پیگرد قانونی و الهی داره! 🔥🚫