قـنوت🕊️
#قنـوت بهقلم #ماهتابان🪶🐾 #پارت525 - - - - - - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 › اخمهام در هم گره خورده
#قنـوت
بهقلم #ماهتابان🪶🐾
#پارت526
- - - - - - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 ›
کلافه و با لحنی که سعی در کنترلش داره، جواب میده.
- ظلت شحنة المعدات الطبية التي أرادت الذهاب إلى إيران في الجمارك ويمكن إعادتها!
«محمولهی پزشکیای که میخواست بره ایران، توی گمرک مونده و احتمال داره برگشت بخوره!»
سر بالا میارم و خیره به چهرهی کلافهاش میشم.
- كيف؟
«چطور؟»
شروع به توضیح دادن، میکنه.
- إبلاغهم بوجود مخدرات قوية بين الأدوات ولهذا السبب...
« به اونا خبر دادن که بین ابزار مواد مخدر هم هست. برای همین...
تیز نگاهش میکنم.
- از کجا؟ کسی نمیدونست که...
با تقهای که به در میخوره، حرفم قطع میشه و نگاه پر غضبم به اون سمت کشیده میشه.
- ادخل!
«وارد شو!»
- - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 ›
هرگونه کپی حتی با نام نویسنده ممنوع هست و صد در صد پیگرد قانونی و الهی داره! 🔥🚫