eitaa logo
💕به #سمت_خــﷲـــدا💕
5.4هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
10.9هزار ویدیو
88 فایل
👈حضورشمادرکانال باعث افتخارماست♥ . . ☑️با فورواردکردن مطالب درثواب آن شریک شوید♥ . . . مدیر 👉 @MoRTEzA01993👈
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ مدام جلوے خود را مےگرفتم تا به داخل ساختمان نروم،نمیدانم چرا اجازه رفتنم را نداد،عصبے مےشوم و با حرص لگدے به لاستیڪ ماشین مےزنم،اما بعد از اینڪہ به خودم مےایم از ڪرده ام پشیمان مےشوم،خداراشڪر صدایش درنیامد یڪ دفعه نگاهم به داخل ماشین ڪشیده مےشود،سویچ ماشین هنوز رویش بودیعنے چگونه خارج شده ڪہ یادش رفته سویچ ماشینش را بردارد... اهمیتے نمےدهم و به سمت ساختمان مےروم...مےخواهم مقابلش دربیایم ڪہ صداے قدم ها و بحث هاے چند نفر توجهم را به سمت طبقات بالاے ساختمان جلب مےڪند،دوان دوان به سمت خرابه اے ڪہ مقابل ساختمان قرار داشت،مےروم و چشم مےدوزم به در... براے احتیاط ڪلت ڪمرے ام را بیرون مےڪشم... دست مےبرم تا ماشه اش را بڪشم ڪہ صداے باز شدن در و پرت شدن مردے سے چند ساله توسط محبے به بیرون،توجهم را جلب مےڪند... هردو مقابل ساختمان با یڪدیگر درگیر مےشوند... بدون اینڪہ لحظہ اے مڪث ڪنم شماره حاجے را مےگیرم و درگیرے بینشان را گزارش مےدهم... _حاجے،محبے و یه مرد تقریبا سے و پنج ساله الان جلوے درب ساختمون باهم درگیر شدن،محبے اسلحه ڪشیده! دستور چے میدین؟ برم جلو؟ احمدے_یاخدا،این ڪله شقو ببین،اگه من اونو خلع سلاحش نڪردم،لازم نڪرده برے جلو،وضعو از این بدتر نڪنید...الان نیروهاشون مےرسن دیگه... باشه اے مےگویم و تماس را قطع مےڪنم... یڪ ان درگیرے بینشان شدت مےگیرد،ان مرد سعے مےکند اسلحہ محبے را از دستش بگیرد اما محبے با سر اسلحہ به صورتش مےزند،لحظه اے جو ارام مےشود،ان مرد سے و چند ساله صورتش را با دودستش مےگیرد و ڪمے خم مےشود،محبے هم اسلحہ را به سمتش مےگیرد و همانطور ڪہ پشت سرش را نگاه مےڪند چند قدم عقب عقب مےرود و اما بعد با این خیال ڪہ او حواسش پرت است،برمےگردد و به سمت ماشین قدم برمیدارد ڪہ در همین حین،ان مرد هم از پشت به او حمله ور مےشود و محبے را به زمین مےزند و به رویش مےافتد و سعے در گرفتن اسلحہ اش مےڪند... دیگر طاقت نمےاورم،هرچه مےخواهد بشود،بشود... اسلحه را به سمت اسمان مےگیرم و شلیڪے مےڪنم و دوان دوان به سمتشان مےروم... صداے شلیڪ باعث مےشود،تا لحظہ اے بایستند... با این ڪارم محمدے هول مےشود و ان مرد اسلحہ را از دستش ڪش مےرود... اسلحه ام را دو دستے به طرفش مےگیرم... محمدے با دیدنم شوڪہ مےشود و سعے مےڪند اسلحہ اش را از دست ان مرد بگیرد،ان مرد هم همانطور ڪہ با دست راست اسلحه اش را به سمتم نشان گرفته،با دست چپ محکم او را به عقب هول مےدهد و به سمتم قدم برمیدارد... فشار زیادے به پهلویم امده بود،همه این راه رفتن ها،دویدن ها... احساس مےڪنم مایع گرمے از پهلوهایم با سوزش خفیفے خارج مےشوند... اهمیتے نمےدهم و تمام حواسم را مےدهم به او... محمدے هراسان چشم دوخته به ما... مےخواهد به سمتش برود ڪہ با سر اشاره مےڪنم برگردد... یڪ لحظه برمےگردد و حواسش پرت محمدے مےشود ڪہ گلوله اے را درست مقابل پایش مےزنم،شوڪہ مےشود و دریڪ چشم بهم زدن محمدے را بین دستانش به انحصار در مےاورد و اسلحه اش را به سمت گیج گاه او مےگیرد و ماشه اش را مےڪشد... دلم مےلرزد...جان او بسته به اقدام من بود... پس این نیروهایشان ڪے مےخواستند برسند... محمدے تقلا مےڪند،اما جسه قوے و اسلحہ اے ڪہ به سمتش نشانه رفته بود،مانع مےشود... قدمے به سمتش برمیدارم... هوار مےڪشد:بیاے جلو مےزنم... _الان پلیسا مےرسن! اهمیتے نمےدهد،محمدے خیره مےشود در چشمانم،التماس را مےشد براحتے در چشمانش خواند... مے بایست اخرین ڪار را مےڪردم... همانطور ڪہ چشم دوخته بودم به چشمام محمدے،اسلحہ را به زمین مےاندازم و با پاے راست یڪ متر انطرف تر پرتش مےڪنم... محمدے داد مےزند_نـــه میعاد خونسرد مےگویم_به نفعته ڪہ فرار ڪنے!ولش ڪن و فرار ڪن...همین الاناس برسن... سعے مےڪنم خود را از اسلحہ ام دورتر ڪنم،تا خیالش راحت تر شود... :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ ۴ رنگش تمام سرخ شده بود و از سر رویش عرق مےریخت... نگاهے به اطرافش مےاندازد و محمدے را از خود جدا مےڪند و محکݥ او را به زمین مےزند و دریڪ چشم بهم زدن،نامردانه حین رفتن به سمت ماشین محمدے برمےگردد و به تیرے به سمتش شلیڪ مےڪند،محمدے اخ بلندے مےگوید و سعے در ڪشیدن خود به سمت دیگر خیابان مےڪند... دیگر توجهے به او نمےڪنم و چشم میدوزم به اسلحه و به سمتش قلط مےزنم و با یڪ حرڪت اسلحه را برمیدارم و دوان دوان از سمت چپ ساختمان سعے مےڪنم به پشت ساختمان بروم... دو قدم ڪہ برمیدارم،گوشه اے ڪمین مےڪنم و اسلحه ام را به سمت پایش نشانه مےروم و ماشه مےچڪانم و گلوله اے حرامش مےڪنم... اویزان از در ماشین مےشود و خود را به داخل ماشین هدایت مےڪند... با ان وضع سعے در روشن ڪردن ماشین مےڪند ڪہ بالاخر سر و ڪله نیروها پیدا مےشود و دور تا دور خیابان را در عرض یڪ دقیقه محاصره مےڪنند... چشم از او مےگیرم،برمےگردم و چشم مےدوزم به محمدے،خود را به سمت ساختمان ڪشیده بود و دستش را روےجراحت گذاشته و زیر لب چیزهایے مےگفت... با قدم هاے سست به سمتش مےروم و ارام به اغوشم مےڪشم... تمام بدنش مانند بید مےلرزید،اسلحه را به سمت ڪمرم مےبرم و غلافش مےڪنم... دست لرزانم را به سمت سرش مےبرم و محڪم به سینه ام مےچسبانم... و با صدایے گرفته دم گوشش مےگویم_بدون ما حوس رفتن نڪنے! نیشخندے مےزند و با خس خس مےگوید:بدون تو بهشتم نمےروم بغض به گلویم هجوم مےاورد،لبم را مےگزم و مےگویم: قربونتم ڪہ،ببین باید بمونے دوماد شے،باباشے... مےخواهد بخندد اما درد امانش نمےدهد،از شدت درد پایش را روے زمین مےڪشد... سرش را بین دستانم مےگیرم،بغضم مےترڪد،داد مےزنم _پس این امبولانس چیشد؟؟؟ برایم سخت بود،دیدن زجر ڪشیدنش... با چشمانے خیس از اشڪ چشم مےدوزم به چشمانش،صورتم را نزدیڪ صورتش مےبرم،قطره هاے اشڪم روے صورتش مےریزند،چشمانش به خون مےنشینند... پیشانے ام را به پیشانے اش مےچسبانم و با نهایت صدایم مےگویم:بمون باشه! فقط بمــــون... :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
4_673104229497307691.mp3
11.88M
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🎤 زندگی در عالم برزخ به چه شکل است و توضیحاتی پیرامون آن🎤 حتما گوش بدید 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🎬کلیپ : برکات تسبیحات حضرت سلام الله علیها 👤 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 "خوی نیک، عامل محبوبیت" میفرمایند: آنکه خلق نیک داشته باشد، دوستانش زیاد شوند و دلها به او انس و الفت گیرند. 📚میزان الحکمه ج۳ ص۴۸۸ / غررالحکم ح۹۱۳۱   🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🎦 ❇️ سرنوشت قاسم بی نماز 🎙 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ✍ عبدالحسین رضایی یکی از نیروهای بهشت زهرا می گوید: سال ها راننده آمبولانس بودم. یک روز رفته بودم سطح شهر که جنازه ای را به بهشت زهرا(س) منتقل کنم. خیلی برای تشییع معطلم کردند و ما را این طرف و آن طرف بردند. چندین بار جنازه را از توی ماشین درآوردند و تشییع کردند و دوباره گذاشتن توی ماشین. نزدیک ظهر بود که رضایت دادند جنازه را به بهشت زهرا(س) منتقل کنیم. در مسیر اتوبان صالح آباد داشتم رانندگی می کردم. حواسم به جلو بود که یکباره شنیدم از کابین عقب با مشت محکم می کوبند به شیشه پشت سرم. خودم نفهمیدم چطور و با ترس و عدم تعادل توقف کردم. وقتی ماشین ایستاد شنیدم یکی فریاد می زنه باز کن! باز کن! اول تصمیم گرفتم فرار کنم ولی بعد از چند ثانیه خودم را جمع و جور کردم و دستگیره را برداشتم و با وحشت آرام آرام رفتم به سمت کابین عقب و با فاصله و ترس زیاد درب عقب ماشین را باز کردم. دیدم جنازه سر جای خودش آرام و راحت خوابیده. یکباره جوانی لاغر اندام که از ترس رنگش پریده بود چالاک پرید پائین! پابه فرار گذاشت. به سمت بیابان فقط می دوید، انگار در مسابقه دو سرعت شرکت کرده بود. کمی که رفت ایستاد! برگشت به پشت سرش نگاه کرد. با اینکه خیلی دور شده بود، آهسته و با شرمندگی برگشت. در حالی که به شدت عصبانی بودم ولی خنده ام هم گرفته بود. گفتم: آخه تو این عقب چیکار می کردی؟ نگفتی من سکته می کنم؟ مگه نمی دونی سوار شدن عقب ماشین حمل جنازه ممنوعه؟ می خوای منو از نون خوردن بندازی؟ خلاصه اینکه گویا این جوان توی یکی از آن دفعه ها که جنازه را برای تشییع پیاده کرده بودن یواشکی پریده بود بالا و من متوجه نشده بودم. برای اینکه تنبیه بشه گفت: حالا تا بهشت زهرا(س) پیاده بیا تا حالت جا بیاد...! 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❣ ❣ شوقِ دیدارِ تو سر رفت زِ پیمانه ما کِی قدم می‌نهی ای شاه به ویرانه ما ما هنوز ای نفست گرم، پر از تاب و تبیم سر و سامان بده بر این دلِ دیوانه ما 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 حضرت علی (ع): 🌺🍃زیبایی زمین به انسان, 🌺🍃زیبایی انسان به عقل, 🌺🍃زیبایی عقل به ایمان, 🌺🍃زیبایی ایمان به عمل, 🌺🍃زیبایی عمل به اخلاص, 🌺🍃زیبایی اخلاص به دعا, 🌺🍃وزیبایی دعا به صلوات ❤️اللهم صل على محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🗓 امروز یکشنبہ ↯ ☀️ ٢٩ تیر ١٣٩٩ 🌙 ٢٧ ذی القعده ١۴۴١ 🎄 ١٩ جولای ٢٠٢٠ 📿 ذکر روز : یا ذوالجلال و الاکرام 🍃🌸 عاقل ترين مردم كسى است كه به عيب هاى خويش بينا و از عيوب ديگران، نابينا باشد. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 صفحه_144 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🎬 کلیپ : برخی رسانه های داخلی علیه حجاب اسلامی فعالیت می کنند! 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 اعجاز علمی سجده کردن به سمت خانه خدا... واقعا تاثیر گذاره و فوق العاده 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🎬 کلیپ : امام رضا علیه السلام ، بهشت را برای یونس بن عبدالرحمن ضمانت کردند 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🔥 آتش سوزی های سریالی آمریکا؛ این بار شعله ها از کارخانه شیمیایی آتلانتا زبانه کشید 🔹منابع خبری بامداد شنبه از وقوع آتش‌سوزی در یک کارخانه مواد شیمیایی در نزدیکی «فرودگاه آتلانتا» در ایالت «جورجیا» خبر داده‌اند 🔹️این چهارمین آتش سوزی بزرگ است که طی ۲۴ ساعت گذشته در آمریکا به وقوع پیوسته است. 🔹️مقامات مسئول این کشور هنوز هیچ توضیحی در مورد علت وقوع آتش سوزیها که در کارخانه موادشیمیایی، کارخانه فولاد و نیروگاه برق به وقوع پیوسته توضیحی ارائه نکرده اند. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🎬 کلیپ : تواضع جناب علی بن جعفر در برابر حضرت معصومین علیهم السلام 👤 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ سرش را روے پاهایم مےگذارم و دستانم را حصار سرش قرار مےدهم و چشم مےدوزم به چشمانش... لرز بدنش رفته رفته بیشتر مےشد و خون با فشار بیشترے از بدنش خارج... چند نفر از بچه هاے انتظامے به سمتمان مےایند و ارام روے جراحت را مےبندند،تا حداقل راه براے بیرون امدنش باز نباشد... پتویے رویش مےاندازیم و منتظر امدن امبولانس مےمانیم... دست میبرم و دستان سردش را از زیر پتو بیرون مےڪشم و با دستانم سعے در گرم شدن دستانش مےڪنم... چشم دوخته به من و هرازگاهے به جاے ناله فقط لبخند،مےزند... رو مےڪنم به او و مےگویم:درسته ڪارت بدون هماهنگے بود و نادرست،ولے باعث شدے یڪے از اون زیر دستاش بیوفته تو تله... تلخندے مےزند و بریده بریده مےگوید:ولـ لـی اگــہ تــ تو نبودے ک اون گیـ یـر نمے افتـ تاد ... انگشت اشاره ام را مقابل بینے ام مےگیرم و اهسته لب مےزنم:هیـس،چیزے نگو!به خودت فشار نیار... دوباره مےگوید:دم اخـ خـرے هـ هـم مارو ول نمےڪنے؟ اشڪ و لبخند هردو باهم یڪے مےشوند... سرمـ را به سمت بالا مےگیرم و لبم را مےگزم،ڪنترل این حجم از بغض برایم ممڪن نبود... اصلا چہ ڪسے گفته،مرد نباید گریه ڪند؟ مرد باید بمیرد و دم نزند؟ مگر مےشود؟ همراهم زنگ مےخورد،اهمیتے نمےدهم،به دستم مےگیرم تا صدایش را ڪم ڪنم ڪہ با سر مےگوید جواب بدهم... حاجے بود،وسط این بهبوهه حتما مےخواهد بگوید،چرا رفتم وسط ماجرا؟ هم محمدے از فرمانش سرپیچے ڪرده بود و هم من... همراهم را به سمت گوشم مےبرم و لب مےزنم:سلام حاجے با پشت دست گونه هاے خیسم را پاڪ مےڪنم مےگوید:شنیدم محمدے مجروح شده اره؟ نگاهے به چشمانش مےڪنم و لب مےزنم:اره احمدے_وضعش چطوره؟ جلوے خودش چه مےتوانستم بگویم... سڪوت مےڪنم در جوابش ڪہ داد مےزند: با توام میرامینے! میگم وضعش چطوره؟ با صدایے بلند و گرفته مےگویم:عاالیــہ حاجے... بغض لعنتی دوباره مےافتد به جانم،چشمانم پر مےشود،اما... ادامه مےدهم:فقط تو خون داره دست و پا میزنه... در این وضعیت شرح حال مےگرفت از من... یعنے نمیدانے چه بلایے به سرش امده؟ این سوالات بیهوده حالم را بهم مےزد... تماس را قطع مےڪند و من هم از خدا خواسته،همراهم را خاموش مےڪنم و در جیب شلوارم مےگذارم... نگاهم را از صورتش مےگیرم و به شے خونے در دستش مےدوزم... متعجب مےپرسم:این چیه؟ با خس خس مےگوید:گوشے لب مےزنم_همون...؟ نمےگذارد سوالم را تمام ڪنم ڪہ سرش را تڪان مےدهد و دست لرزانش را به سمت دستم مےاورد و همراه صدیقے را ڪف دستم مےگذارد و لب مےزند:دل پیـ ش ڪسـ سے باااشد و وصـ لـش نـ تـ توانے! چشمانش پر مےشوند... دستم میبرم و گونه هاے نمدارش را پاڪ مےڪنم...حتے در این لحظه هم؟ صداے امبولانس را ڪہ مےشنوم،احساس مےڪنم لحظہ وداع رسیده! باید از او خداحافظے مےڪردم،باید مےرفت! لحظه اخر نه من چیزے مےگویم نه او... خیره فقط چشم مےدوزیم به هم،دستانم را مےفشارد... ارام مےخندد،بخند جانم،بخندو خاڪ بر سر ڪن تمام غصه هایت را... یڪ ان به سرفه مےافتد و لخته هاے خون روے لباسش مےریزد... چشمانم مضطربم را مےدوزم به دو نفرے ڪہ برانکارد به دست به سمتمان مےامدند... نزدیڪ مےشوند،پتو را ڪنار مےزنند و بدون هیچ معطلے به سمتش مےروندواورا روے برانڪاردمےگذارند... مےخواهد از دستهایش او را بالا بڪشد ڪہ پسش مےزنم و خود این ڪار را مےڪنم و با تمام سرعت به داخل ماشین هدایتش مےڪنم... مےخواهم بروم ڪہ از پشت از یقه پیراهنم مےگیرد و عصبے مےگوید:تو ڪجا؟ مانند بچه هاے تخس مےگویم _میخوام بیام! ±لازم نکرده... مرا به عقب هول مےدهد و درب امبولانس را مےبنددو با سرعت راه مےافتد... هراسان بدون اینڪہ لحظہ اے بخواهم درنگ ڪنم به سمت ماشین مےروم و با سرعت تمام خود را به پشت امبولانس مےرسانم.... :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ بیست دقیقه بعد وارد محوطه بیمارستان مےشوند... ماشین را در خیابان پارڪ مےڪنم و با قدم هاے بلند خود را به سمت اورژانس مےرسانم... در امبولانس را باز کرده بودند و دو مامور اورژانس و یڪ پرستار در حال پایین اوردنش بودند... او را از روے برانڪارد به تخت چرخ دارے منتقل مےڪنند و به سرعت به داخل هدایتش مےڪنند... دوان دوان به سمتشان مےروم و خود را بہ بالاے سرش مےرسانم... چشمان باز و خمارش را ڪہ مےبینم دلم ارام مےشود... پرستار لحظہ اے مےرود و من و محمدے تنها مےمانیم... چشم پرستار را دور مےبیند و دست مےبیرد و ان چیزے را ڪہ روے صورتش قرار گرفته به سمت پایین مےڪشد... خم مےشوم و بوسه اے به پیشانے اش مےزنم... در چشمانش نه ترس بود نه اضطراب... ارام بود،ارامه ارام... زیر لب چیزهایے مےگفت ڪہ متوجه نمیشدم... به شوخے نگاهے به دور اطرافم مےاندازم و لب مےزنم:بسم الله بسم الله،نڪنه با حورے مورے چیزے دارے حرف مےزنے! مےخندد،لحظه اے ماسڪ را به روے صورتش مےگیرد و سپس پایین مےڪشد و با خنده لب مےزند:ارره بیـ نشون دعـ وا شده سره من،دارم جـ داشـ شون مےڪـ نم... _اوهوع،بابا اعتماد به عرش... دست میبرم و ماسڪش را به روے صورتش مےگذارم... نگاهم را از او مےدزدم...نمےخواستم ببیند ناامید شدنم را... دستانش را از زیر پتو بیرون مےڪشم و مقابل صورتم مےگیرم و بوسه اے بر دستانش مےزنم... دستان گرمش امیدوارم مےکند،دستش را به روے گونه ام مےڪشم و لب مےزنم:نکنه بے من هوس رفتن ڪنے؟ مےخندد،بغض مےڪنم... مےگویم:نباشے نیستمااا،یوقت به سرت نزنه شهید شے... قطره اشڪے از گوشه چشمش پایین مےافتد... او مےبارد،من مےبارم... دوباره ماسڪ را پایین مےڪشد و با سرفه مےگوید:اا رزو مــ مـہ میـعـاد یڪ ان صدایش مےرود،چشمانش را مےبندد و دستش از دستم به روے تخت مےافتد... سرم را به سرش مےچسبانم داد مےزنم:اینــاارو نگفتم ڪه برے... دیوانه مےشوم... اشڪهایم صورتش را خیس مےڪنند،صداے قدم هاے هراسان عده اے را مےشنوم ڪہ به سمتمان مےامدند رهایش نمےڪردم،پرستارے به سمتم مےاید و سعے مےڪند مرا از او جدا ڪند... دو نفر دیگر تخت را از دستم مےگیرند و مےبرند... ڪف سالن نقش زمین مےشوم...تڪیه ام را دیوار مےدهم و دستے به روے سر مےگذارم و فقط اشڪ مےریزم... تمام ثانیه هاے باهم بودنمان مدام جلوے چشمانم رژه مےرفتند و خون به جگرم مےڪردند... خدایا خوب اروزیم را ارزویش ڪردے و بردے! پس من چه؟ مگر من دل نداشتم؟ شهادت! میدانم ڪہ داغش اخر مےماند بر دلم خسته ام از دنیا دنیایے ڪہ میدانم اخر مرگ را نصیبم مےڪند حرفهایم،ادعایے بیش نیست ناله هایم جز براے خویش نیست او رفت و شهید شد و من ماندم تا بمیرم... :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🔴 حجت‌الاسلام دینداری در آخرالزمان 🔻بی‌نهایت زیبا و تکان‌دهنده👏👏👏 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌷پیامبرمهربانی(ص): هر کس یتیمی را سرپرستی کند تا بی‌نیاز شود،‌ خداوند بهشت را بر او واجب می‌کند. 📗بحار۴۲:۲۴۸ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 💠صوت عجیب این کارگر همرو‌متحیر کرده! 🌿ناز نفست 🦋عجب تلاوتی ‌ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🔶 اراده الهی 🔊 حجت الاسلام والمسلمین عالی 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❣ ❣ شوقِ دیدارِ تو سر رفت زِ پیمانه ما کِی قدم می‌نهی ای شاه به ویرانه ما ما هنوز ای نفست گرم، پر از تاب و تبیم سر و سامان بده بر این دلِ دیوانه ما 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌