eitaa logo
گلبرگ های بهشتی 🇵🇸
65 دنبال‌کننده
135 عکس
198 ویدیو
14 فایل
ارتباط با ادمین کانال👇 @Za_shams2 لطفا موقع پیام دادن قید بفرمایید از کانال گلبرگهای بهشتی هستید کانالهای دیگر ما @rahebehesht313 @Rouman_mazhabi وبلاگ https://rihane.kowsarblog.ir/ آدرس ما در ویراستی https://virasty.com/zahra_shams
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجراهای سوپر طلا اکبرکاراته از تو خرابه های آبادان یه الاغ پیدا کرده بود🐴 اسمش روهم گذاشته بود: سوپر طلا‼️ الاغ همیشه ی خدا مریض بود وآب بینیش چتد سانت آویزون🐴 یه روز که اکبر کاراته برای بچه ها سطل سطل شربت می برد🥃 الاغه سرشو کرده بود توی سطل شربت و نصف شربتا رو خورده بود🐴 حالا اکبر کاراته هی شربتا رو لیوان می کرد ومی داد بچه ها ومی گفت: بخورید که شفاست🍻😜 کم کم بچه ها به اکبر کاراته شک کردن وفهمیدن که الاغِ اکبر کاراته سرشو کرده داخل سطل شربت و تصفشو خورد...🙈 همه به آب آویزون شده ی دماغ الاغ اکبرکاراته نگاه کردند وعُق زدن🤯 دست وپای اکبر کاراته رو گرفتن وانداختنش توی رودخونه ی بهمن شیر.🤕 اکبر کاراته که داشت خفه می شد داد می زد و می گفت: ای الاغ خر‼️ اگه مُردم، اگه خفه شدم توی اون دنیا جلوتو می گیرم، حالا می بینی‼️ او جیغ و داد می کرد و بچه ها از خنده ریسه رفته بودند. ادامه دارد... 🔖ویژه نوجوان منبع:مرکز فرهنگی مطاف عشق وابسته به موسسه روایت سیره شهدا @Golbarghayebehesht
کاروان به کربلا رسید. شترها زانو زدند و بارهایشان را خالی کردند. بچه ها از روی شتر ها و اسبها پیاده شدند. بزرگترها خیمه ها را برپا کردند. بچه ها خیلی خوشحال شدند. امشب می توانستند توی خانه های چادری بخوابند. آن طرف تر یک رودخانه ی پر از آب بود. بچه ها عاشق آب بودند. بچه ها دوست داشتند مثل بزرگتر ها مشکهایشان را پر از آب کنند.  مشکها از رود فرات پر از آب شدند. بچه ها در دشتی بزرگ در کنار رودخانه فرات مشغول بازی شدند. کربلا زیبا و پر از هیاهو شد. اما آن طرف تر... آن طرف تر سپاهی بزرگ روبروی امام قرار گرفته بود. سپاهی که هیچ کدام از آدمهایش خوب نبودند. سپاهی که پر از مردهای بدجنس و عصبانی بود. اما امام حسین علیه السلام از هیچ کس نمی ترسید. او قویترین و شجاعترین انسان روی زمین بود.🌺 ادامه دارد.... @Golbarghayebehesht
✍ماه محرم شده بود. 🧕نرگس یک روز وقتی از مدرسه اومد خونه به مامانش گفت که معلمم گفته باید برای فردا یک نقاشی بکشیم که درباره حضرت علی اصغر پسر امام حسین(ع) باشه. اما من نمی تونم چون درباره علی اصغر چیز زیادی نمی دونم. 🗣مامان نرگس بهش گفت: ناراحت نباش دخترم من برای تو تعریف می کنم که در کربلا چه اتفاقی افتاد و علی اصغر چطور به شهادت رسید. تو هم خوب گوش کن تا هم با بچه های امام حسین(ع) بیشتر آشنا بشی  وهم این که بتونی یک نقاشی خوب بکشی.✔️ 💢مامان نرگس داستان علی اصغر را این طوری تعریف کرد: روز عاشورا وقتی که امام حسین(ع) تنها شده بودند و همه یارانشون به شهادت رسیده بودند به سمت دشمن رفتند وگفتند: آیا کسی هست ما را یاری کند؟ مگر من پسر پیامبر شما نیستم؟ و... 🏴وقتی امام حسین(ع) صحبت می کردند از خیمه ها صدای گریه و ناله بلند شد. امام برای خداحافظی به خیمه ها رفتند. صدای علی اصغر را شنیدند که از تشنگی گریه می کرد. امام به خواهرعزیزشون گفتند علی اصغر را به من بده تا با او خداحافظی کنم. بعد علی اصغر را بغل کردند و بوسیدند.😔 🏴 امام حسین(ع) طاقت تشنگی بچه ها رو نداشتند..علی اصغر رو بغل کردن به سمت دشمن آمدند وگفتند اگر به من رحم نمی کنید به این نوزاد رحم کنید. اما دخترم دشمنا خیلی ادمای بدی بودن حتی بچه هارو دوست نداشتن ناگهان حرمله که از افراد سپاه دشمن و آدم خیلی بدی بود تیری را به سمت علی اصغر کوچولو پرتاپ کرد،  تیر به گلوی علی اصغر خورد و به شهادت رسید.🏴 🏴امام حسین(ع) دستشون رو از خون علی اصغر پر کردند وبه آسمان پاشیدند وفرمودند: این ها برای من آسان است چون برای خداست. 🧕نرگس قطره ی اشکی از چشمانش چکید و رو به مامانش گفت: حالا علی اصغر را شناختم😔✔️ @Golbarghayebehesht
او قویترین و شجاعترین انسان روی زمین بود. بچه ها نزدیک امام حسین علیه السلام بازی می کردند و امام مواظب بچه ها بود. تا اینکه بالاخره روز دهم محرم رسید. روز دهم محرم امام حسین علیه السلام از بچه ها خداحافظی کرد و به جبهه ی جنگ رفت. امام حسین با شجاعت و با قدرت زیادی با آن سپاه بدجنس جنگید. خیلی دشمنانانش سنگدل بودند. اما امام شجاعانه مقابلش ایستاد تا به بچه ها آسیبی نرسه. دشمنان امام خیلی خیلی زیاد بودند و بالاخره امام را به شهادت رساندند.   بچه ها بعد از امام حسین خیلی ناراحتی و سختی تحمل کردند. اما همیشه بچه های خوب و مهربانی باقی ماندند. @Golbarghayebehesht