eitaa logo
• گل نِسا •
3.2هزار دنبال‌کننده
698 عکس
156 ویدیو
2 فایل
‌‌‌‌🌷من زینبم، ملقب به گل نساツ اینجا مثل مغازه‌های ده تومنیه! همممه چیز توش پیدا میشه😂 ‌‌ ‌‌ 🌷جانم؟ @Goll_Nesa1 ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌ • ورود آقایون ممنوع‌ • • استفاده از محتوا فقط با ذکر منبع • ‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
"🍉" هول کرده بود. گفت بگو ببینم کجایی. مبدأ رو کجا بزنم. گفتم نمی‌دانم، اطلاعی ندارم. گفت یعنی چی نمیدونم؟؟؟ از یه نفر که داره رد میشه اسم خیابونو بپرس. گفتم هیچکس رد نمیشه👀 گفت به دور و ورت نگاه کن هرچی میبینی برام بخون. یکم به این طرف اون طرف نگاه کردم گفتم بابا فک نمیکنم نوشته‌هایی که میبینم به کارت بیاد🧐 گفت تو بخون کاریت نباشه. گفتم فقط رو شیشه‌ی مغازه هه نوشته ارسال به کرمان، یزد، اصفهان، اراک، شیراز. گفت زیییینبببب اسم خیابون و کوچه بخوووونننن😫 گفتم خب اسم کوچه خیابون ننوشته جایی. بعدشم من که گفتم نوشته‌هایی که میبینم به کارت نمیاد خودت گفتی بخونಥ-ಥ یهو یادم اومد از اتوبوس که پیاده شدم یکم مستقیم رفتم، رسیدم به یه پمپ بنزین. گفتم بابا فهمیدم کجام. ببین اتوبوس میدون رو رد کرد رفت تو خیابون خب، بعدش که من پیاده شدم یه پمپ بنزین اونجا بود. مبدأ رو بزن همونجا. گفت همون پمپ بنزین شوش دیگه؟ گفتم آره همونی که نزدیک میدونه. من یکم باهاش فاصله دارم ولی خودمو میرسونم. ادامه دارد... 《 @Mahdokht_Arts
• گل نِسا •
"🍉" #گم_گشته #قسمت_چهارم هول کرده بود. گفت بگو ببینم کجایی. مبدأ رو کجا بزنم. گفتم نمی‌دانم، اطلاع
میپرسید چرا خودت اسنپ نگرفتی؟ چون گوشیم جا نداشت اسنپ نصب کنم😁 لوکیشن هم توی ایتا فرستادم ولی نمیدونم چرا برای بابام باز نمیشد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این منم اگر در اون لحظه کسی ازم میپرسید کجا میری؟
"🍉" از اونجا تا پمپ بنزین پیاده روی تند کردم. نفس زنان رسیدم زنگ زدم بابام. گفت هم تو تپسی زدم هم اسنپ ولی کسی قبول نکرده. با اینکه دوبرابر قیمت عادی شده💸 فقط ۱۲ دقیقه به امت مونده بود که بالاخره یه نفر قبول کرد. ولی من میدونستم تا من برسم از ۹:۱۰ گذشته و دیگه ازم نمیگیرن. بخاطر همین در ریلکسی کامل بودم🧘🏻‍♀ سه دقیقه بعد بابام زنگ زد که رسیده چرا نمیری سوار شی؟ گفتم وا سمند سفید اینجا نیست! اصلا هیچ ماشینی توقف نداره. گفت آخه الان زنگ زد گفت من رسیدم. گفتم نمیدونم اینجا نیومده. (حتما اشتباه رفته🦦) یه دقیقه بعد دوباره زنگ زد گفت میگه من دقیقا جلوی پمپ بنزین وایسادم ولی هیچ خانوم چادری‌ای اینجا نیست!!! گفتم بابا اشتباه رفته اصن هیچ ماشینی اینجا واینساده. گفت زینب تو کجایی؟ هرچی میبینی برام بخون😭 یه نگاه انداختم به سردر اونجا. خوندم: جایگاه سوخت گاز طبیعی هرندی. بابام یهو انگار برق سه فاز بهش وصل کرده باشن. شوکه گفت زییینببببببب رفتی جلوی پمپ گاز به من میگی پمپ بنززییییننننننن😱😭🤯 منم خیلی آروم گفتم مگه پمپ گاز و بنزین باهم فرق دارن؟ یهو دیدم اونور خط سکوت شد گفتم یاعلی از دستم سکته نکرده باشه😶 بلند صداش کردم گفت هیچی نگو فقط از همونجایی که هستی تکون نخور😂 ادامه دارد... 《 @Mahdokht_Arts
+ من منطقم متاسفانه یا خوشبختانه ۹۸ درصده بخاطر همین تو این شرایط استرسم خیلی کوتاهه و سریع کنار میام😂 + خودمم خوابم میاد ولی خسته شدم یکم صبر کنید🥲😂
• گل نِسا •
"🍉" #گم_گشته #قسمت_پنجم از اونجا تا پمپ بنزین پیاده روی تند کردم. نفس زنان رسیدم زنگ زدم بابام. گف
"🍉" وایسادم همونجا تا بعد از ۵ دقیقه یه سمند سفید اومد. یه جوری نگام کرد که میخواستم زنگ بزنم به بابام بگم این خیلی عصبانیه به نظرم بهتره لغوش کنی👀 نشستم تو ماشین سلام کردم بی‌تربیوت جواب نداد فقط هوای دهنشو با شتاب فرستاد بیرون و پوف کرد واس من🦦 عوضش منم موقع پیاده شدن درو جوری کوبوندم به هم که شیشه‌هاش بریزه پایین ولی خب نریخت🗿 رفتم داخل حیاط حوزه دیدم بچه‌ها امتحان دادن اومدن بیرون و این یعنی تیر خلاص به اینکه از امت خبری نیس🌝 رفتم به ناظم گفتم سلام ببخشید من گم شده بودم. الان دیگه نمیشه امتحان بدم؟ گفت زینب گممم شده بودییی؟ گفتم آره اتوبوس همیشگی رو سوار نشدم مسیرو بلد نبودم گم شدم. اونقدر خندید که سرخ شد بعد گفت نه دیگه باید شهریور بیای الان نمیشه. گفتم باش🚶🏻‍♀ رفتم حیاط بچه‌ها اول کلی خندیدن بعد کلی غصه خوردن. هی میگفتن چرا انقدر آرومی؟ خیلی دوس داشتن بشینم وسط حیاط صورتمو چنگ بگیرم برای یه امتحان. منم ریلکس گفتم خیره🦦 بعد گفتم بچه‌ها پایه‌اید بریم گلزارشهدا؟ گفتن تو امت ندادی گلزارم میخوای بریییی؟ گفتم بابا مگه کنکور بوده که بهش نرسیده باشم. تابستون میدم دیگه🦶🏻 خلاصه اونا برای من ناراحت و من خوشحال و شاد و خندون رفتیم گلزار. وقتی برگشتم خونه بابام اول یه نگاهی که ناامیدی ازش می‌چکید بهم انداخت، بعد خیلی جدی گفت همین امروز میشینی نقشه‌ی تهران رو نگاه میکنی اسم خیابونای محله‌ی حوزه‌ رو یاد میگیری😂 تا شب ام هی می‌رفت میومد، زل میزد به یه گوشه میگفت باورم نمیشه فرق پمپ بنزین و پمپ گازو یه نفر تو این سن ندونه🗿 منم غش غش میخندیدم🦦 پ.ن۱: اگر تو دلت سرزنشم کردی بدون که قراره سرت بیاد. اصلا اینو تعریف کردم سرزنشم کنید تا سر همه‌تون بیاد😍 پ.ن۲: اون امتحان رو تابستونش دادم و تموم شد. پ.ن۳: دلیل گم شدن این بود که محدثه گفت ایستگاه "مترو شوش" پیاده شو ولی من "میدون شوش" که چهار ایستگاه قبلش بود پیاده شدم🌝 《 @Mahdokht_Arts
دوستانی که میگن "بی‌خیالی" ، سوالم ازشون اینه که واقعا مگه با تغییر تاریخ امتحان اتفاقی میوفته آخه؟😂 با نگرانی و استرس من چی عوض میشه جز اینکه کل روز حالم بده؟🦦 از همه‌ی کسایی که محبت داشتن خیلی ممنونم❤️ مخصوصا مامان‌هایی که از کانال خواهرم تشریف آوردن🥲
"🍉" یه‌سلام‌به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خنکی‌و‌شیرینیِ‌آب‌طالبی(◕ᴗ◕✿)⁩ ‌ ‌
‌ ‌"🍉" امروز چیکار کردم؟ خونه رو سابیدم و بعدش به اندازه‌ی ۵۰ نفر الویه درست کردم🫠 الانم یه کوه ظرف در انتظارمه که فعلا دارم بهشون بی‌محلی میکنم🦦 یه عالمه‌ام درس مونده که بخونم. به اونم خیلی دوس دارم بی‌محلی کنم ولی نمیشه متأسفانه🥸 شما چه می‌کنید؟ ‌ ‌
‌ ‌ چندتا عکس از حرم امام رضا جانم♥️ تیرماه گرفتم. براتون میفرستم که اگر خواستید این روزا استفاده کنید. یه نفر پرسیده بود استفاده از عکسا مشکلی نداره؟ نه مشکلی نداره فقط تو مسابقه و... باهاشون شرکت نکنید🌸 ‌ ‌
🖤امام رضا عليه السلام: من به زودی ظالمانه با سمّ کشته خواهم شد؛ پس کسی که مرا با شناخت حقّم زیارت کند، خداوند گناه گذشته و آینده اش را بیامرزد. @Mahdokht_Arts