eitaa logo
گنبد فیروزه
63 دنبال‌کننده
516 عکس
153 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۵۸): فراتر از تعارض منافع!! (بخش ۵۷) 🕸 تارهای عنکبوتی تنیده بر پارکینگ قاسم(۲۸) ادامه جوابیه آقازاده مرحوم آ.سیدابراهیم ... خیالش هم آسوده و خوشحال که دراواخر عمر خود به آرزوی خود رسیده. حال سوال من از شما اینه که چرا سید قاسم در این چند سال که پدرازاین کوچه رفت وآمد داشت اعتراض نکرد!؟ پدر! چرا درب خانه را به حیاط من کار گذاشتی؟ چرا پنجره های خانه ات رو به ملک من باز نمودی! چرا لوله آب خانه ات را از این جا می بری ! چرا !چرا!سیم کنتور برق خودت از فضا ی زمینی که به من بخشیده ای عبور می دهی ! لابد عبور پدر بلا اشکال بوده ولی الآن عبور و مرور مادر پیراشکال شرعی دارد !؟ پس نتیجه می گیریم اینکه: اولا- ازابتدا اینجا کوچه نبوده منزل مسکونی بوده با هزینه شخص مرحوم سید ابرا هیم موسوی کوچه احداث شده وچندین سال بدون هیچ مشکلی مورد استفاده آن مرحوم و سید قاسم و دیگر فرزندان سید ابراهیم حتی اهالی امامزاده قرار گرفته. ثانیا- طرح هادی (جمله شما )(و گنجانیدن آن در «طرح هادی» کار غلطی بوده که نیازمند مجوزی از طرف صاحب زمین است و به بهانه آنکه، بعد از خاکبرداری آوارها، مدتی تبدیل به راه عمومی شده بوده )صاحب زمین خود سید ابراهیم بوده که اجازه داده بعد ازتحقق و ایجاد کوچه توسط شخص مرحوم سید ابراهیم موسوی اعمال شده چرا که معبری باز بوده طرح هادی روی آن اجرا گردیده است .چرا که چندین برابرهزینه کرده تا کوچه شود. ثالثا -عدم توجه و دقت نویسندگان حدود اربعه ملک سید ابراهیم (جمله شما)(بنظرم اولین خطا را مرحوم آ.سیدابراهیم مرتکب می‌شود که در فرم خوداظهاری محدوده مالکیت خانه‌اش، عبارت «از غرب! [شرق؟]) گویا شما هم اشتباه نویسنده را متوجه شدین که عبارت شرق را داخل کروشه قرار دادید. اشتباه کاملا آشکار و خلاف واقع تنظیم شده بعد از سید ابراهیم اثر انگشت گرفته شده حال آنکه ملک سید قاسم البته بعد از راه فرعی و نهر آب قدیمی سمت شرق خانه پدری است . البته تنظیم هبه نامه به قلم مرحوم سید اسدالله این گونه شکل گرفته که مشهدی زین الدین ابتدا راضی نمی شد زمین در اختیار پدر قراردهد پدر با خواهش و تمنا می گفت اگر به من راه نمی دهی رحم به داماد خودت کن خانه ای ساخته راه درست حسابی ندارد به خاطر او راه بده یا به من و فرزند من راه نمیدی به دختر و نوه هات راه بده پس از کش قوس فراوان رضایت داد با گرفتن زمین 300متری 4متر به سید ابراهیم راه بدهد . وبا این لحن پدر سید قاسم به سید اسدالله دیکته کرد او طبق خواسته سید قاسم این هبه نامه را املاء نمود . غافل از اینکه ممکن است این نوشته یک روزی بر علیه خودش مورد سوء استفاده قرار گیرد . پس باید به انسان بیسواد حق داد ازاینکه به نوشته انسان های آگاه و با سواد وامین اطمینان دارد با اثر انگشت تایید نماید ( هر چند به غلط ) پس اشتباه را دیگران کرده اند . استشهاد محلی بعد از فوت پدر درسال 1394 تنظیم شده تا نقشه های شیطانی خودشان را عملیاتی کنند وشروع کردن به انسداد راه مدتی با طناب راه را بستند بعد با یک میله آهنی بعد با جوش دادن ورق آهن بعد نصب درب دوم بعد نصب درب سوم بطور کامل معبر چهرمتری را مسدود نمودند کردند آنکاری که نمی باید می کردند. بعد ازاین داستان کوچه سید ابراهیم شد کوچه کذایی کوچه جهنمی کوچه زهره ماری داستان همچنان ادامه دارد شاید کسانی عبرت بگیرند از این سرنوشت . اکنون قضاوت کنیم کی بخاطر یک دستمال قیصریه را به آتش کشیده همه را به ستوه آورده موجب هتک حرمت شده موجب آبروریزی گردیده است. هیچ یک از فرزندان مرحوم سید ابراهیم موسوی ازاین کوچه نفعی نمی برند جز خود سید قاسم ومادر پیرش و سید علی (اگر سکته نکند) بقیه عطایش را به لقایش بخشیده اند.» (پایان نامه سربسته آقای موسوی) بنده همان اوائل در جواب خصوصی ایشان نوشتم: سلام علیکم ممنون از این اطلاع‌رسانی جنابعالی و کاملاً متوجه منظور شما شدم. چنانکه در پیام‌های خود، اشاره کردم، انگیزه بنده از ورود به این پرونده، مقابله با دخالت غیرمجاز اوقاف و سایر فضول‌های محلی است وگرنه چندان مایل به دخالت نبودم. حال که ورود یافتم، می‌بینم این مسئله خیلی ذو ابعاد است و متاسفانه ناچارم وقت و حوصله قابل توجهی را صرف آن بکنم تا سرانجام بقول معروف نه سیخ بسوزد نه کباب! بنظرم پیش‌نیاز حل این مشکل، قبل از هر چیز کنار زدن اغیار از این قضیه است وگرنه نمی‌شود برادران را به تفاهم خداپسندانه (و در عین‌حال محکمه‌پسند!) سوق داد. عجالتاً به فضولی‌های دیگران خواهم پرداخت تا نوبت به دیدار میدانی از محل دعوا و نظریات قابل تأمل شما برسد ان‌شاءالله. موفق باشید 🙏🌹 در اینجا آ.سیدقاسم را مجاز می‌دانم جوابی بدهند. و اما نقدونظر بنده به این جوابیه ... ..ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳۰ دی ۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۵۹): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۲) ۲۵) سال ۱۴۰۰-۱۳۹۶ ... بنابراین؛ برای مقابله واقعی با آن‌چه که نانکلی تهدید می‌کرد (تصاحب شش‌دانگ روستا!)، نه ممدننگی انگیزه‌ای داشت و نه کاظم‌رنگی. زیرا که چیز بدردبخوری در شش‌دانگ امامزاده نداشتند و ندارند که در صورت تصرف نانکلی، از کف بدهند. همچنانکه بنده هم‌در محدوده شش‌دانگ امامزاده چیز قابلی ندارم که ارزش اقتصادی برایم داشته باشد. البته قطعه زمینی داشتم که به یکی از عموزاده‌هایم بخشیدم و قطعه دیگری هم که در دامنه کوه قوزی دارم، اهالی آن‌را برای خود جهت احداث مخزن آب شرب روستا مورد تصرف قرار داده‌اند! بدون هیچگونه قرارداد یا موافقتی با بنده! بنابراین با تصرف شش‌دانگ روستا توسط نانکلی، آنچه که از دست می‌دهم همان قطعه زمین محل احداث مخزن آب شرب روستاست و لاغیر! که آنهم هنوز مشاعی است و نه تفکیک شده و نه تقسیم! بنابراین برای مبارزه با نانکلی و تفاله‌های مشمئزکننده آن نابکار کم‌خرد، انگیزه مادی و دنیوی و خصومت شخصی نداشتم و ندارم. ولیکن انگیزه بنده برای مقابله با چنگ‌اندازی نان‌کلی بر امامزاده، چند مطلب مهمتر بود: ۱) تقاضای اهالی (مراجعه به صورتجلسه مورخه ۱۴۰۰/۱۱/۱۴ در حسینیه ۱۳ آبان) ۲) تقاضای سادات (مراجعه به صورتجلسه مورخه ۱۴۰۱/۱۰/۲۳ در مسجد برج‌های سامان تهران) که «گروه هم‌اندیشی سادات میدان» بعد از آن، تشکیل شد که البته مورد مراجعه عموم اهالی هم بود و هست که عمدتاً هم پیام‌های کانال گنبد فیروزه در آن به اشتراک گذاشته می‌شوند برای هم‌اندیشی و ریپلای برای کسانی که بخواهند نظری بدهند و فاقد پیامهای متفرقه است. ۳) دفاع از حیثیت پدری و اجدادی که بنحو شگفت‌انگیزی بعد از سرقت دفینه‌های امامزاده از طریق حفاری‌های غیرمجاز حرام‌خوارها، متهم به موقوفه‌خواری و حرام‌خواری و افغانی شده بودند‌!! یعنی اگر اهالی و سادات هم از بنده استدعای ورود به امر مقابله با نانکلی اوقاف را نداشتند، باز هم بنده حق و انگیزه داشتم که مداخله نمایم. ۴) مقابله با ظلم و سوءاستفاده کارگزار متخلف دولتی و رسواسازی تخلفات، جرائم و شانتاژهای وقیحانه او و نوچه‌های احمق‌ش که مرام دیرینه دینی و سیاسی بنده بوده و هست و خواهد بود إن‌شآءالله. یعنی اگر سه انگیزه فوق‌الذکر هم در میان نبود باز هم بنده متأثر از آرمانهای دیانتی و سیاستی خویش، مجاز به مداخله بودم. ۵) دفاع از «حق و عدالت» و بازگشت به وحدت و عدالت بین روستائیانی که مورد نیرنگ و فریب قرار گرفته‌اند و روا نبود که نسبت به اهالی وطنم و زادگاهم، بی‌تفاوت بمانم. یعنی اگر هیچکدام از انگیزه‌های اربعه مذکور در میان نبود، باز هم بعنوان یک وظیفه انسانیتی، حق و مسئولیت مداخله داشتم. همچنانکه تک تک اهالی بویژه سادات، چنین حقی و مسئولیتی را داشتند و دارند و قاعدتاً هیچ‌کسی مایل نیست که «آقابالاسر» ظالمی را که بویی از حق و عدالت نبرده، تحمل نماید. ۶) همکاری اهالی در تهیه و تقدیم انواع اطلاعات و مدارک ذی‌ربط! شاید شخصاً مایل بودم با این توجیه که مداخله در امور روستا و پیگیری مسائل آن، موجب لطمه به سایر اهداف خیلی مهمتر و بزرگتر و ملی‌تری است که در تهران دارم دنبال می‌کنم، از ورود یا حداقل تداوم دخالتم، طفره بروم و هر پنج انگیزه مذکور را به بهانه‌ای بپیچانم ولیکن «همکاری غیرمنتظره و عملی اهالی در تهیه اطلاعات و مستندات» را به هیچ عنوان نتوانستم نادیده بگیرم. در واقع این مورد، انگیزه مرا استوارتر و مصمم‌تر ساخت! و اگر ادامه نمی‌دادم، شاید در دنیا و آخرت، شرمنده آنها می‌شدم! این‌ها اهداف کاملاً مشروعی بودند که ایجاب کردند تا بنده دو سال و بلکه بیشتر از اوقات گران خود را صرف پیشبرد آن‌ها نمایم و تا حدود زیادی هم الحمدالله موفقیت‌آمیز بود. بنابراین در حقانیت «اصل مبارزه» با نان‌کلی و نفوذی‌های وی، جای هیچ‌گونه شک و تردیدی نبوده و نیست ولیکن وجاهت «نحوه مبارزه»، جای تأمل دارد، زیرا: اولاً) مایل بودم که در این مبارزه صرفاً اهالی را همراهی بکنم آنهم از طرق کاملاً حقوقی و قانونی با استخدام وکیلی که کلیه اهالی او را پشتیبانی نمایند ولیکن با جوسازی و فرافکنی و تفرقه‌ای که تفاله‌های نان‌کلی دامن زدند، متأسفانه این زمینه از بین رفت. ثانیاً) وقتی که با عملیات روانی (روانی‌هایی که نرد عشق به نانکلی باخته بودند!)، در اندازه یک جنگ روانی سازمان‌یافته و از پیش طراحی شده، مواجه شدم (که در ابتدای امر واقعاً برایم غیرمنتظره و عجیب و حیرت‌انگیز بود!)، ناچار شدم جبهه مهمتری در برابر نان‌کلی‌های درونی روستا بگشایم، آن‌هم صرفاً در حد روشنگری (جهاد تبیین) در فضای مجازی که صرفاً اقلیتی از اهالی به عضویت آن در آمدند و ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱ بهمن ۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۰): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۳) ۲۵) سال ۱۴۰۰-۱۳۹۶ ... صرفاً اقلیتی از اهالی به عضویت آن در آمدند و باقی ماندند! زیرا صفحات مجازی بنده، مورد تحریم خودفروختگان به نان‌کلی قرار گرفت و ظاهراً اکثریت اهالی هم از آن‌ها تبعیت کردند حتی برخی از عموزاده‌ها و خاله‌زاده‌ها و نهایتاً برادر و برادرزاده‌ام هم آن‌ها را ترک کردند! و حال آنکه همگی دارند بصورت غیرمستقیم، کلیه پیامهای تأثیرگذار مرا دنبال می‌کنند و گویا که به آنها عادت کرده‌اند! وگرنه لزومی به این‌همه جنجال و هوچی‌گری و شکایت و... نبود! ولیکن با همه این احوال به حکم آیه شریفه قرآن؛ «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» (بقره ۲۴۹)؛ پیروزی با آنانی بود که بر پای حمایت از بنده ایستادند و تسلیم «لومة لائمین» نگشتند. ⁉️ و اما اینکه خنثی‌سازی جنگ روانی تمام‌عیاری که بر بنده تحمیل شد، چرا با ادبیات تند و تیزی به پیش رفت؟! علت آن دقیقاً «مقابله بمثل»ی بود که شریعت هم اجازت فرموده است؛ ۱) «... وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اِعْتَدىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اِعْتَدىٰ عَلَيْكُمْ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ مَعَ اَلْمُتَّقِينَ» (بقره/194) در حرمت‌شکنی‌ها، قصاص رواست. هر که به ستم بر شما دست دراز کند او را از پای در آورید به قدر ستمی که به شما رسانده است، و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است. ۲) «لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا» (نسآء/148) خدا دوست نمی‌دارد که کسی به گفتار زشت (به عیب خلق) صدا بلند کند و بدگویی بلند و آشکار نماید مگر آن که ظلمی به او رسیده باشد، همانا که خدا شنوا و داناست. ۳) «رَدُّوا الحَجَر مِنْ حیثَ جاء» (نهج البلاغه، قصار 314) کلام امیرالمؤمنین: سنگ را به همان جایی که دشمن از آنجا پرت کرده، باز گردانید که شر را جز شر پاسخی نیست. (= تندی در مقابل تندی!) ۴) توجه به عرفیاتی از قبیل ضرب المثلهایی از قبیل؛ 4/1- «کلوخ انداز را پاداش سنگ است / جواب است ای برادر این نه جنگ است» 4/2- «جواب های، هوی است» 4/3- «مگو ناخوش که پاسخ ناخوش آید / به کوه آواز خوش ده تا خوش آید» 4/4- «به مقدار ظلمی که شد بر شما / همانقدر سازید جنگ و دغا» 4/5- «اگر سوتیان گشت دستی دراز / تقابل نمایید با حضم باز» ۵) استخفاف در مقابل استخفاف با عنایت به عبارت امام خمینی‌‌ره در تحریرالوسیله، مشعر به اینکه؛ «... هر تعریضی به آنچه که مخاطب، آن را کراهت دارد ... مانند قول او: «ای حرام‌زاده» ... که موجب استخفاف به دیگری است و حال آن که طرف، مستحق آن نمی‌باشد، در آن تعزیر می‌باشد، نه حد و اگر طرف مستحق آن باشد، موجب چیزی نمی‌باشد.» ۶) تناسب فرهنگی مخاطبینی که بجز ادبیات مذکور، زبان قابل فهمی از خود نشان ندادند و در برابر هشدارها و کنایات و اشارات بنده، جز تمسخر و توهین و تحقیر و هتاکی و فحاشی علیه بنده و یارانم، زبانی برای گفتگو از خود نشان ندادند!!! چرا؟! برای اینکه پشت‌شان به امثال نان‌کلی، گرم بود و هنوزم است!!! نشان به نشان که وقتی نان‌کلی علیه من شکایت کرد، اینها هم اهالی را تحریک به شکایت نمودند! آنهم رسماً بعنوان اطلاعیه شماره‌دار در کانال اطلاع‌رسانی شورای خائن که توسط علی‌حیلی به گروه شورا، بازنشر شد! با این‌حال بنده کلیه پیامهای خود را به گونه‌ای به اشتراک گذاشتم که هر کدام دارای نشان و لینکی قابل بازیابی باشند و تدریجاً تبدیل به یک دائرة‌المعارفی گردید که باید بعنوان بخش حساسی از تاریخ روستا چاپ و نگهداری گردد!! و همیشه هم با این تقاضا که دیگران هم نظر خود را اعلام نمایند و هر آنچه هم که هر کسی گفت و نوشت، بی کم و کاست عیناً به اشتراک گذاشتم حتی اگر دارای عبارات وحشیانه‌ای علیه بنده بودند‌. و حال آنکه در مقابل، خناس‌هایی هم قرار داشتند که همه پیامهای آن‌ها بی‌قرار و فرّار بودند و امروز هیچ اثری از آنها باقی نمانده است بجز آن‌هایی که توسط اهالی بنحوی به بنده منعکس شد و من از آنها اسکرین‌شات گرفتم و در صفحات مجازی خود هم اکثراً به اشتراک گذاشتم یا به آنها فوروارد کردم تا همه محاطبین بنده در جریان همه‌جوره گفتمان جاری در جریان باشند. و اما اینکه منظورم از درشت‌گویی (در ضمن درست‌گویی) در پیامهای خود چه بود؟! هدفم تنبیه بود! تنبیه؛ کلمه‌ای عربی بمعنای «بیدارباش» است ولیکن در فارسی مفهومی از «مجازات» دارد! بنده در ادبیات خویش، هر دو معنی را اراده می‌کنم اما با این تفاوت که ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
نامه اول به اوقاف مرکز.pdf
388.4K
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۱): اولین نامه بنده به رئیس سازمان نامه اول بنده به ریاست سازمان اوقاف (مهدی خاموشی) در تاریخ 1401/01/15 که متاسفانه هیچگونه جوابی به آن داده نشد! در زمان تحریر این نامه، اطلاعات بنده از مسائل نانکلی و نفوذی‌های وی در روستا و نیز ماجراهای دفینه‌ها و همچنین از تحلیل دقیق صورتجلسات مختلف، مکفی نبود ولیکن کلیات آن، صحیح بود. متن این نامه را در پیام‌رسان واتساپ به اشتراک گذاشته بودم ولیکن به توصیه برخی از اهالی که صداقت‌شان را باور داشتم(!) حذف کردم! 💠 کانال اطلاع‌رسانی سیدعلاءالدین: 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 کانال اطلاع‌رسانی گنبد فیروزه: 🆔 @GonbadeFirozeh 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 🎲 💠 کانال اطلاع‌رسانی سیاسی حیفه نبینی: 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe 💠
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۲): نامه اول بنده به رئیس سازمان (1) بسمه تعالی و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد 1401/01/15 ریاست محترم سازمان اوقاف و امور خیریه؛ جناب حجة‌الاسلام و المسلمین؛ سید مهدی خاموشی سلام علیکم به استحضار آن مقام عالی می‌رساند: خام‌اندیشی ادارات اوقاف استان قزوین در مشاع تلقی کردن کلیه اراضی وقفی روستای امامزاده علاءالدین (اعم از اراضی خاص سادات و اراضی خاص بقعه مبارکه) و حواشی ذیربط آن، متاسفانه اوضاع خطرناکی را پدید آورده است و لذا دخالت سریع دستگاههای حکومتی در این امر ضرورت تام و تمامی یافته است که اولویت با سازمان اوقاف مرکزی است فلذا مصدع اوقات شریف شما شدیم. کلیه اهالی (اعم از سادات و غیرسادات) این روستا (از توابع فرمانداری آوج در استان قزوین)، از زمان تأسیس و تشکیل این آبادی، مرهون و شاکر امر حسنه وقف اسلامی بوده و هستند و خواهند بود. ولیکن به عللی (از قبیل هماهنگی مثلثی از «مدیریت عجیب اداره کل اوقاف استان قزوین» و نیز «توطئه‌های شوم برخی از شیاطین محلی» و همچنین، «تبعیت ناحق اداره ثبت آوج از اوقاف» و احیانا برخی مسائل دیگر)، متأسفانه صدور اسناد ملکی و ارضی سادات محترم روستای امامزاده علاءالدین، بدون هیچگونه وجاهت قانونی، توقیف و معطل گشته است و مسائل حقوقی تعریفات و تقسیمات اراضی پیرامون بقعه مبارکه امامزاده مذکور، اینک ابعاد سیاسی و حتی امنیتی و جنائی هم پیدا کرده است و تبانی سه‌گانه مذکور بر هر محقق بینائی آشکار است. مضافاً که وجوه فرهنگی و اقتصادی آن هم قابل عنایت است. فلذا عاجزانه استدعا داریم؛ جهت تداوم وحدت و اقامه عدالت در میان اهالی (اعم از مالکان و مستأجرین اراضی وقفی) و پایان دادن به اوضاع خطرناک امنیتی و سیاسی جاری در آن که فزایندگی روزافزون آن در حال تشدید است، قبل از آنکه خیلی دیر بشود و شاهد فجایعی جنایت‌بارانه بشویم (مشابه آنچه که رخ داد و قاعدتاً مشکلات بیشتری را هم برای قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران رقم زده و ای‌بسا خواهد زد) دستور فرمائید هر چه زودتر به این مسئله و مشکل در حال تبدیل شدن به معضل و حتی بحرانی که ممکنست به فاجعه کشیده شود، بصورت ویژه، رسیدگی عاجل بعمل آید. به ضمیمه این تقاضای فوری، گزارشی مجمل و توضیحات مختصری را به شرح ذیل تقدیم می‌کنیم و شرح تفصیلی آنها نیازمند جلسات حضوری کارشناسان تحت امر آن دستگاه معزز با اهالی محترم این روستا بویژه سادات حسینی و موسوی خواهد بود، إن‌شاءالله در صورت عدم رسیدگی فوری به این وضعیت بحرانی (ظرف یکی دو ماه آینده) سادات حسینی و موسوی این روستا ناچار به طرح دعوا در نزد مراجع قضایی، حاکمیتی و دینی خواهند شد. متن تفصیلی گزارش: با درود و ٱرزوی توفیقات الهی برای حضرتعالی، همکاران و کارشناسان محترم، لازم به توضیح است که؛ تفصیل و تطویل بیان مفاد این پرونده (بلحاظ ابعاد پنج‌ضلعی؛ حقوقی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی آن) و درهم تنیدگی آنها اجتناب‌ناپذیر است همچنانکه بلحاظ جنبه کیفری آن، ضرورت رسیدگی چندجانبه اما عاجل به مسائل آن، غیرقابل اغماض است. اضلاع خمسه قضیه: ۱) حقوقی (عدم صدور سند مالکیتی و تحمیل قرارداد استیجاری! که اگر در جایگاه قانونی خود مستقر نشود، عوارض سوء و خطرناکی را رقم می‌زند) ۲) امنیتی (عملیات تروریستی آشکار و پنهان علیه سادات محترم بمنظور براندازی، سرکوب و تبعید آنها) ۳) سیاسی (تحقیر، توهین، تهمت، شایعات، جوسازی، تضعیف و تحمیل احساس هراس و دلهره روانی علیه سادات معزز) ۴) فرهنگی (تبدیل وحدت اهالی به تفرقه و سست کردن بنیاد وقف و آسیب به فرهنگ و خدشه به نهاد وقف و امور خیریه) ۵) اقتصادی (عدم شفافیت نظام تقویم - قیمت‌گذاری و کارشناسی نرخ آب، زمین و املاک بر روی کاغذ - که در طراز مبادلات کلان و معتنابهی که در واقعیت صورت می‌گیرد، نیستند) کلیات مطلب این مسئله پنج ضلعی از اینجا آغاز می‌شود که؛ مالکیت شش‌دانگ روستای امامزاده علاءالدین(س)، طبق وقف‌نامه واقفین محترم آن در حدود ۲۳۰ سال قبل (وقفنامه ۱۲۰۵ هـ.ق. به تصویر پیوست)، به شرح ذیل صورت گرفته است: ۱) تخصیص دو دانگ به بقعه مبارکه امامزاده ۲) تخصیص دو دانگ به سادات حسینی (سید محمدرضا و اولادش) ۳) تخصیص دو دانگ به سادات موسوی (سید ابول و سید علی حسین و اولادشان) ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۳): نامه اول بنده به رئیس سازمان (2) شش‌دانگ مذکور از همان زمان وقف، به لحاظ وقف خاص بین سه مالک مشارالیه، تقسیم‌بندی شده و دو دانگ مربوط به امامزاده علاءالدین(س) که شامل بهترین زمین‌های این آبادی است، کما فی‌السابق به مدت مدیدی است که به ثمن بخسی در اختیار مستأجرین قدیمی آن قرار دارد (تا آنجا که امروزه آنها احساس مالکیت یافته‌ و بعضا در صدد توسعه این احساس خود و تصرف ناحق مبالغ کلان هستند که نوعی زمین‌خواری محسوب می‌شود!) و سادات هم بعنوان مالکین چهار دانگ خود، در طول چندین سده بر روی زمین‌های مذکور، کار و زندگی کرده‌ و این آبادی را پدید آورده‌اند فلذا عملاً حد و حدود زمین‌ها و املاک مذکور از نخستین سنگ‌بنای آن و نسل به نسل به قوت خود باقی مانده است و از لحاظ کمّی، در هیچ زمانی عملاً مشاع نبوده‌ و نیستند. (قابل استعلام از اهالی روستا من‌جمله از مستأجرین امامزاده که متر به متر حدود زمین‌های امامزاده را می‌شناسند. زیرا که ده‌ها سال است که شبانه‌روز بر روی آن‌ها کار کرده و زحمت کشیده و می‌کشند) ولیکن اینک «اداره اوقاف و امور خیریه بوئین‌زهرا»، با ادعای واهی مشاع بودن زمین‌ها طی دستورالعملی به اداره محترم ثبت اسناد آوج اعلام کرده است (البته طبق اظهارات صریح معاون محترم اداره ثبت آوج در حضور نمایندگان سادات و با اشاره به بخشنامه‌ای از اداره اوقافی که بدون هیچ وجاهتی به رؤیت ما نرسانیدند ولی وعده داده شد که بعداً پیدا کرده و تصویری از آن را تسلیم ما خواهند کرد!!!) مبنی بر اینکه: روستای امامزاده علاءالدین نیز طبق قانون وقفیات؛ تماماً تحت امر موقوفه عام بوده و سادات محترم نیز(!)، باید قبل از هر اقدام به هر کاری، با سازمان اوقاف محلی، قرارداد استیجاری منعقد نمایند! (تا با توسل به این بهانه‌تراشی نامعقول، سادات نیز خود را تحت قیمومیت نامشروع و غیرقانونی و موقت این سازمان دولتی در آورند! که علی‌الظاهر این ظاهر امر است!) و حال آنکه ما به تبع اجدادمان، مالکین زمین‌های خود بوده و هستیم و این زمین‌ها و املاک، صدها سال بصورت شرعی و عرفی و بدون هیچگونه معارضی، در «ید تصرفی» و مالکانه ما بوده است و به لحاظات شرعی، عرفی و قانونی، هیچ ضرورتی نداشته و ندارد که اینک ناگهان مالکیت واقعی و تاریخی و بدون خدشه خود را دور افکنده و تن به عقد قرارداد استیجاری تحمیلی بدهیم. چنانچه چنین فرایندی به هر علتی در سایر روستاهای این استان، طی گردیده است قطعا قابل تعمیم به این روستا نیست. اگر ادعای اداره ثبت آوج، دروغی باشد که قاعدتاً موجب «ترک فعل» خسارت‌بار آن برای جمعیت سادات گردیده، لذا ما از محضر معزز دستگاه عدالت، ناچاریم که خواهان بازداشت و محاکمه هر چه سریعتر مسئولین اداره ثبت آوج باشیم و چنانچه ادعای وی واقعیت دارد و بخشنامه‌ای از اداره اوقاف در میان است، باز هم ایشان مستندات قانونی «لزوم تبعیت از بخشنامه غیرقانونی» منسوب به اوقاف را باید به محضر دادگاه محترم ارائه بدهد و در غیر اینصورت باید طبق قوانین دستگاه عدالت، مجازات گردد. و چنانچه چنین بخشنامه‌ای وجود خارجی دارد و مشارالیه هم موظف به تبعیت از این بخشنامه (فعلا موهوم!) بوده است، نوبت می‌رسد به بازداشت و محاکمه و مجازات مسئولین اوقاف استان و شهرستان که با دسیسه غلطی مانع احقاق حق و حقوق سادات محترم و تحمیل خسارات مختلف جانی و مالی بر آنان گشته‌اند. و حال آنکه این متعلقات اجدادی، اینک برای ما حکم فدک را یافته است (فدکی که با کَدّ یمین و عرق جبین سادات، قابلیت بهره‌برداری یافته) که حالا عده‌ای (معلوم‌الحال در سودای زمین‌خواری، از طریق احتمالاً فریب و گمراه‌سازی مقامات ذیربط) ظاهراً قصد خلع ید سازمان‌یافته و تفرقه‌افکنانه ما را دارند ( و بعد از لوله‌کشی گاز و تخصیص برخی امکانات دیگر به این روستا بر فعالیت خود شدت بخشیده‌اند!) و لاجرم منشأ این خبط و خطاهای شیطان‌صفتانه از طرف مسئولین محترم، قابل پیگرد قانونی است. خصوصاً که زمینه‌های فروپاشی وحدت اهالی و تضییع عدالت و بسترهای خیانت و حتی جنایت را پدید آورده است! چنانچه اداره اوقاف قزوین یا بوئین‌زهرا مرتکب صدور و تحکم بخشنامه غلط مذکور شده‌اند باید به محضر دادگاه اثبات نمایند که؛ اگر زمین‌های این روستا فرضا مشاعی هستند و حدود آن‌ها هم فرضا نامشخص است، اداره اوقاف، تاکنون بر اساس چه معیاری و قانونی اقدام به عقد قرارداد با مستأجرین دو دانگ بقعه مبارکه نموده‌اند و میلیون‌ها تومانی که سالیانه از مستأجران زمین‌های امامزاده دریافت می‌کنند (و صرف امامزاده و زوار آن هم نمی‌کنند!)، بر اساس کارشناسی کدام موازین حقوقی، محاسبه شده است؟! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۴): نامه اول بنده به رئیس سازمان (3) اگر تعیین اجاره‌بهای معطوف به دو دانگ امامزاده (فرضا مشاع با چهار دانگ ویژه سادات!) کارشناسانه و معطوف به ارزیابی صحیح میدانی بوده است که آنهم مبتنی بر ارزیابی حدودی آن‌ها بوده است، آیا غیر از این است که تماماً متکی به وقفنامه معتبری صورت گرفته است. آن وقفنامه کجاست؟! و چرا اصل آن برای مدتی از پرونده حذف شده بود؟! (ظاهراً گمان نمی‌کردند که ما سادات هم رونوشتی معتبر از آن را در اختیار داریم)! اگر مفاد وقفنامه برای اوقاف، مستند عقد قرارداد با مستأجرین امامزاده بوده است، آیا در مفاد آن هیچ اشاره‌ای به مشاع بودن شش دانگ این موقوفات شده است؟! اگر وقف‌نامه اصلی متضمن این مسئله نیست، آیا در عرصه میدانی، کسی از اهالی روستا، ادعای مشاع بودن زمین‌های امامزاده را داشته یا دارد؟! و یا اینکه این مضحکه، از اسطرلابی در آمده است که فقط اداره اوقاف قزوین اخیراً بدان دست یازیده است و مالکین محرز چهار دانگ اجدادی، نامحرم قضیه آن هستند و آیا حقانیت و وجاهت آن لااقل به محضر سازمان مافوق و در صورت لزوم به محضر دادگاه محترم هم نباید ارائه و اثبات گردد؟! و چنانچه وقف‌نامه جعلی، مستند این ادعاها و تحرکات و تحریکات میدانی است، باز هم ضرورت دارد که، اداره اوقاف، صحت و اعتبار آن را به محضر سادات (دارای ید تصرفی مالکانه) و سازمان اوقاف (مرکز) و نهایتاً دادگاه (محل) اثبات نماید. و حال آنکه قادر به این امر نخواهند بود. بنابراین مشاع بودن زمین‌های وقفی، در عرصه کمّی آن‌ها کاملاً واهی است مگر آنکه اداره اوقاف ادعا نماید که کلیه قراردادهای استیجاری ده‌ها ساله با مستأجرین دو دانگ، بر اساس «نظام تقویم حدس و گمانی»! علی‌الحساب بوده است که بالتبع از مقتضیات امر است! (ولیکن باید اثبات شود که تمام قراردادهای صدها ساله اوقاف قزوین با مستأجرین، علی‌الحساب بوده است!) و حال آنکه بر فرض محال اثبات این ادعای واهی، اصلاً شیوه معقولی نیست. زیرا شایعاتی را در اذهان اهالی این روستا و روستاهای همجوار که برخی از اهالی آن‌ها داوطلب عقد قرارداد استیجاری با مبالغی صدها برابر قراردادهای فعلی هستند، پدید آورده است که نه در شأن سازمان محترم اوقاف و نه در شأن مستأجرین ثابت و محترم آن و نه در شأن عنوان این روستای مزین به نام امام زاده است و لذا لازمست هر چه زودتر با شفافیت امر به این وضعیت، خاتمه داده شود. و اگر چنین (تقویم شناور و ناشفاف) باشد آیا نباید پاسخگوی این مطلب هم باشد که چرا یک‌بار برای همیشه، همه حدود همه زمینهای وقفی از لحاظ کمّی، افراز و مستند نشده است؟! و چرا دستگاه اوقاف در طول عمر خود یک ریال هم تاکنون از سادات مستقر وجه‌الاجاره دریافت ننموده است؟! آیا علت این تبعیض ده‌ها ساله به بدعتی بر نمی‌گردد که رؤسای اخیر اوقاف استان (ای‌بسا بدون اطلاع رؤسای سازمان مرکزی خود) به راه انداخته‌اند؟! و اما از لحاظ کیفی؛ خوشبختانه اجداد ما به لحاظ اعتقادات مذهبی خود، هنگام تقسیمات شش‌دانگ موقوفه، احتمالا بهترین زمین‌ها را بدون اعتراض و نارضایتی، داوطلبانه در سهم امامزاده منظور داشته‌اند و نامرغوب‌ترین زمین‌ها را ایثارگرانه به خود تخصیص داده‌اند (و شاید هم نخستین مأمورین محلی واقفین که از قضاء مستأجران اولیه همین زمین‌ها هم بوده‌اند، در تقسیمات مذکور، از لحاظ کیفی، رندانه!)، بهترین‌ها را نصیب امامزاده (و در واقع به نفع خودشان!) رقم زده‌اند فلذا در تقسیم‌بندی عادلانه جدید با ابزارهای نوین علمی و نیز مرغوبیت کارشناسانه، قطعا سادات نه تنها متضرر نخواهند شد بلکه منتفع هم خواهند گشت و شاید بالتبع همگی استقبال هم بکنند ولو اینکه قلباً مایل نیستند از مرغوبیت قدیمی سهمیه امامزاده چیزی کاسته شود وگرنه که فنعم‌المطلوب! مشتکی‌عنه ما و در واقع متهم ردیف اول این پرونده، از آنجائی اداره اوقاف محلی محسوب می‌شود که؛ ۱- اداره ثبت منطقه ذیربط، علت ترک فعل قانونی خود را به بخشنامه اداره اوقاف منطقه، ارجاع می‌دهد (و چنانچه اداره ثبت به وظیفه خود اقدام می‌کرد هیچ نیازی به طرح این گزارش و شکوائیه نبود) ۲- اداره اوقاف (از طریق ظاهراً اجیر کردن! یکی از اهالی که از قضاء از سادات حسینی و عضو شورای روستا بوده و آب و زمین قابل ذکری هم ندارد! بعنوان امین اوقاف!) کلیه اهالی - اعم از سادات و غیرسادات و نیز اهالی قدیم و جدید - را با وعده و وعیدهایی عجیب - از تخفیفات ویژه تا تهدید به اخراج!!! - تحت فشارهای روانی قرار داده است که هر چه زودتر اقدام به عقد قرارداد استیجاری با اوقاف نمایند و گرنه که کذا و‌ کذا!!! و باعث تفرقه خطرناک بین اهالی گشته است. ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۵): نامه اول بنده به رئیس سازمان (4) بنابراین صرف‌نظر از کمّ و کیف قضیه و آمادگی سادات برای همراهی با افراز املاک و اراضی مذکور، باید توجه نمود که؛ دستورالعمل (عجالتا موهوم) مذکور به دلایل ذیل هم نامشروع و غیرقانونی می‌باشد: ۱- مصوبه مجلس شورای اسلامی در مورخه ۱۳۸۰/۱۲/۱۹ (که به ناحق و بی‌ربط، علی‌الظاهر مورد استناد اداره اوقاف مذکور می‌باشد!)، وقفنامه‌ها و اسناد صادره را (در صورت معتبر نبودن و یا مشمول اصلاحات ارضی بودن و...) مورد ابطال اعلام نموده است، در صورتیکه وقف‌نامه و اسناد عرصه و اعیان مالکیت سادات در چهار دانگ خود، اصالت و اعتبار داشته و اصل آن در «اداره اوقاف قزوین» نیز موجود، و حتی در صورتجلسه تنظیمی توسط اوقاف بوئین‌زهرا مورد استناد قرار گرفته است. بنابراین وقف‌نامه چهاردانگ خاص سادات ابطال نگشته و اساسا قابل ابطال نبوده و نیست. ۲- طبق اظهارات مسئولین محترم «اداره ثبت آوج» نیز؛ هیچ‌گونه خدشه‌ای بر مالکیت سادات (بر عرصه و اعیان چهار دانگ از شش‌دانگ این روستا) وارد نمی‌باشد. با این حال از صدور اسناد مالکیتی سادات خودداری می‌کند و آنرا مشروط به تفاهم با اداره اوقاف محلی می‌کند! در حالی‌که بهتر از همه می‌داند که چنین ارجاعی هیچگونه وجاهت قانونی و شرعی ندارد و صرفاً تعویق بیهوده و بلکه سلب حقوق مسلم سادات است. ۳- براساس اظهارات ریاست محترم «اداره امور اراضی آوج» نیز؛ اسناد مالکیت سادات مشمول طرح اصلاحات ارضی نبوده و مالکیت ٱنها غیرقابل خدشه می‌باشد. (در صورت لزوم قابل استعلام است و عندالمطالبه، تهیه و تقدیم خواهد شد) لازم به تأکید است که؛ سابقه تفکیک جزء به جزء دو دانگ امامزاده از چهاردانگ سادات، به همان سالهای صدور وقفنامه اصلی بر می‌گردد که البته طبق رسوم قدیم، متاسفانه مستند نشده است! حتی در وقفنامه جعلی مورد استناد سازمان اوقاف (که با وقف‌نامه اصلی کاملا مغایرت دارد) نیز مشخصا مورد تاکید قرار گرفته است. آنجا که می‌گوید: «اگر احدی از سادات هجرت کند، یا از دنیا برود، سهم ایشان به دو دانگ امامزاده افزوده می‌شود!»، نشان‌دهنده تفکیک دو دانگ از چهار دانگ است. وگرنه چه معنائی غیر از تفکیک اراضی را می‌تواند داشته باشد؟ پس در این مورد نیز مشاع بودن اراضی ادعائی اداره اوقاف، نادرست بوده و خلاف شرع و قانون است و بدتر از همه اینکه؛ موجب تحمیل وضعیت خطرناک بلاتکلیفی قضیه و معطلی‌های کاملاً مضر به حال اهالی و خود امامزاده است و زمینه‌ساز ارتکاب بزهکاری‌های مختلفی گشته است. (یکی از علل جعلی بودن وقف‌نامه ثانویه همین شرط است که دسیسه‌ای برای ظلم و جنایت علیه سادات است. زیرا بازماندگان مستأجرین ۹۹ ساله سابق دو دانگ خاص امامزاده و برخی زمین‌خواران جدیدالورود را به طمع خطرناکی سوق می‌دهد که احیانا به هر قیمتی به دنبال آزار و اذیت و نهایتا فراری دادن سادات (به اسم هجرت سادات!!!) و یا العیاذ بالله، قتل مرموز و بلکه آشکار سادات (به اسم از دنیا رفتن آنان!!!) باشند. فلذا یکی از مطالبات سادات، حذف و ابطال هرچه زودتر وقفنامه جعلی بسیار خطرناک مذکور از پرونده ما در اوقاف قزوین است که زمینه‌ساز جنایت‌های علنی علیه سادات گشته است، چنانکه تاکنون چند نفر از سادات را با بهانه‌های واهی به قصد ایجاد وحشت و بلکه قتل آنان، مورد ضرب و شتم عمیق قرار دادند و پرونده دو نفر از آنها در دادگستری آوج مفتوح است. این اقدامات بسیار جسورانه و بلکه جنایتکارانه یا در قالب سنگ‌پرانی‌های شبانه وحشت‌زا که به اجنه نسبت داده می‌شوند و یا در قالب حمله آشکار روزانه گروهی از اراذل محلی رخ داده است! چنانچه اخیرا توسط عده‌ای اخیرالورود به این روستای آرام، بدون هیچگونه عداوت و اختلاف قبلی بر علیه چند نفر از سادات اقدام وحشیانه‌ای صورت داده شد که افق خطرناکی از اتفاقات ‌آتی را نشان می‌دهد (پرونده آن در دادگستری آوج موجود است) و گویای شروع برنامه‌های طراحی شده برای تحقیر و اخراج اجباری سادات (در صورت انعقاد قرار داد استیجاری سادات با سازمان اوقاف) است. این نکته هم قابل توجه است که؛ با توجه به اینکه در زمان صدور وقفنامه اصلی، ظاهراً سازمانی بنام اوقاف نبوده (یا در منطقه حضوری نداشته و یا مؤثر نبوده است)، فلذا مؤمنین خودشان، تفکیک و تقسیم‌بندی اراضی مرغوب و غیرمرغوب را بصورت شفاهی و حضوری مابین خود انجام داده و حد و حدود آنها را دقیقا با اعتقاد به نظارت مستقیم خداوند در این مدت زمان طولانی رعایت کرده‌اند و مکتوب نمودن جزء به جزء نیز چندان مرسوم نبوده است. و ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۶): نامه اول بنده به رئیس سازمان (5) ... و از آن زمان تاکنون زارعین محترم دو دانگ امامزاده نیز هر نقطه از اراضی را که در اختیار داشته و دارند طبق رویه اخلافشان، متر به متر اراضی ذیربط را می‌دانند و تاکنون نیز کوچکترین اختلاف مهمی در این زمینه با مالکین چهار دانگ (سادات حسینی و موسوی) نداشته‌ و ندارند و حتی یک نفر هم مدعی مشاع بودن زمین‌ها نبوده و نیست. حال علیرغم این مستندات و استدلالات معتبر و موجه، ریاست اوقاف بوئین‌زهرا (به تبع از اوقاف قزوین)، تمامی این مدارک و دعاوی را نادیده گرفته و با تعیین ضرب‌العجل! مصرانه (بصورت شفاهی و از طریق اعضای شورای روستا که فاقد صلاحیت ورود به این عرصه هستند!) از سادات هم خواستار تن دادن به انعقاد قرارداد استیجاری با اوقاف شده است!! و ما قاعدتاً در این زمان، با این سؤال و ابهام بزرگ مواجهیم که چه کسانی یا چه جریانی در سودای شیطانی غصب فدک ما سادات هستند؟! (و آیا سازمان مرکزی هم در جریان این بازی‌های بچه‌گانه مسئولین استانی خود است؟!) لذا از آن مقام محترم، مستدعی است؛ نسبت به توقیف هرچه سریعتر اقدامات خلاف قانون و خلاف شرع ریاست اداره اوقاف بوئین‌زهرا و احیانا مقامات مافوق وی (که نه تنها توقف هرگونه امور عمرانی توسط مالکین شرعی و قانونی جهت ٱبادانی و رونق روستا را در پی دارد بلکه موجب «ضدیت‌ورزی با اساس توسعه فرهنگ وقف» نیز می‌گردد که لاجرم خلاف شرع و مصلحت است)، اقدام عاجل بعمل آورید. آنها لابد گمان می‌کنند با حربه «تبدیل مالکیت وقفی سادات به مستأجرین وقفی اوقاف» (همراه با وعده اعطای امتیازاتی موهوم و فریبنده!!! و کشانیدن سادات به مسابقه شیطانی و نفسانی دنیاطلبی و جاسوسی، که ایضا هیچگونه وجاهت قانونی و شرعی ندارند و لذا قابل بررسی جدی هستند) به نفع اداره اوقاف مثلا کاری از پیش می‌برند و حال آنکه این حرکت و دخالت نامشروع و غیرقانونی، اولا نه تنها به نفع بلندمدت اوقاف نیست و تیشه به ریشه فرهنگ توسعه وقف است که قاعدتاً اینگونه دخالت‌های بلاوجه، موجبات واهمه داوطلبان امر بسیار ارزشمند وقف و گریز آنها از این سنت اسلامی می‌گردد (زیرا واقفین معمولاً دارائی خود را بخاطر کسب ثواب شرعی، وقف می‌کنند و فضولی دیگران - ولو در قالب سازمان اوقاف و امثالهم - را بر نمی‌تابند و ای‌بسا عطایش را به لقایش ببخشند و اساسا از وقف کردن دارائی خود منصرف شوند که بالتبع این سیاست تیشه به ریشه فرهنگ حسنه وقف است!) و ثانیاً تحمیل محرومیت ظالمانه بر سادات مظلوم محل است که در این روستای محروم از امکانات و ماشین‌آلات کنونی، فقط و فقط با زحمات شبانه‌روزی و طاقت‌فرسای دستی و قوت بازوی خویش، زمین‌های کوهستانی و سنگی را صاف و کرت کرت و قابل بهره‌برداری نموده‌اند تا بتوانند زراعت و بصورت حداقلی، امرار معاشی نمایند. و پس از گذشت چندین نسل حتی اخیراً که متأثر و متأذی از مشکل کم‌آبی و گاهی بی‌آبی هستیم (که در این زمینه هم، متاسفانه مسئولین محترم سازمان اوقاف نه گوشی برای شنیدن دارند، نه چشمی برای دیدن!! و نه حتی برای تأمین آب شرب مورد نیاز زوار محترمی که از راههای دور و نزدیک، مشتاقانه و حاجت‌مندانه به این مکان شریف می‌شتابند، قدمی بر داشته‌اند تا چه رسد به احداث زائرسرا - حتی دریغ از بازسازی زائرسرای قدیمی - ووو...! و حال آنکه تخصیص دو دانگ از اراضی این روستا به بقعه مبارکه قاعدتاً باید شامل صرف بخشی از عایدات ذیربط آن به امور رفاهی زوار محترم آن هم بگردد که نگردیده و نمی‌گردد!) سالهای سال کار و زندگی کرده‌ایم. بدیهی است که، ادعای کاملا پوچ و بهانه‌جویانه «مشاع بودن کلیه زمین‌ها» و نیز استناد به «وقفنامه قلابی» (که معلوم نیست توسط چه کسانی و با چه نیت شومی، جعل و وارد پرونده اوقاف قزوین شده است!؟ و جعلی بودن آن آشکار و به نحو مضحکی ناهوشمندانه و در عین‌حال خطرناک هم است!) نباید مستمسکی برای معطل ساختن امور نهادینه شده اهالی سادات این آبادی که با افتخار همیشه خدمتگزار زوار محترم امامزاده علاءالدین هم بوده‌اند، گردد و چنانچه تقسیم‌بندی جدید کلیه محدوده وقف‌نامه، بصورت علمی، دقیق، ابزارمند، فن‌آورانه و عادلانه وجاهتی داشته باشد و این دغدغه (تقسیمات دقیق سانتیمتری!) واقعا موجب وسواس مسئولین محترم اوقاف منطقه است (که ان‌شاءالله همینطور بوده باشد!)، قاعدتاً بایستی هرچه زودتر تعیین تکلیف شود و... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۷): نامه اول بنده به رئیس سازمان (6) و این بهانه نباید همچون استخوانی لای زخم تا قیامت برای نسل‌های بعدی باقی بماند و بهانه‌ای نامعقول بشود برای تحدید مداوم سادات محترم و تهدید وحدت اهالی و بستری فراهم سازد برای مشکل‌تراشی‌های سیاسی و امنیتی عده معدودی (که از عقده کهنه احساس حقارت جنایت‌آفرین خودساخته‌ای، شدیداً و البته بیهوده رنج می‌برند!) علیه سادات محترم. ان‌شاءالله وگرنه کلیه اهالی، وجب به وجب زمین‌های امام‌زاده و زمین‌های حسینی‌ها و موسوی‌ها را دقیقاً می‌شناسند و مرزهای ذی‌ربط آنها را دقیقاً مراعات کرده و می‌کنند و دخالت غلط اداره اوقاف، اوضاع اجتماعی و حتی ارضی این روستا را به نحو خطرناکی به هم ریخته است و بعضی طماعان از خدا بی‌خبر را علیه سادات مجدانه تحریک و تطمیع کرده است! تصاویر اسناد ضمیمه: ۱) وقفنامه اصلی (تحریر و تنظیم در زمان حیات واقفین محترم و با مباشرت خودشان) ۲) بنچاق مالکیت عرصه سادات ۳) نمونه‌ای از اسناد منگوله‌دار ۴) صورتجلسه اوقاف و سادات ۵) وقفنامه جعلی (تنظیمی صد سال پس فوت واقفین!!!) ۶) شجره‌نامه اصلی سادات ۷) شجره‌نامه‌‌های تکمیلی و مشخصات سادات (هجرت نکرده و از دنیا نرفته اما در معرض خطرناک هجرت و مرگ تحمیلی!!) لازم به ذکر است که در صورت نیاز، اداره امور اراضی جهاد کشاورزی (طبق مراجعه فنی که به سوابق مطلب بعمل آوردند)، عدم مشمولیت طرح «اصلاحات ارضی شاهنشاهی» بر مالکیت چهار دانگ از شش‌دانگ سادات را کتبا هم مرقوم خواهند نمود. ناگفته نماند؛ کلیه قطعات حدود ۴۵ هکتار اراضی اوقافی مذکور، دارای ارزش یکسانی نیستند. برخی زمین‌ها بسیار حاصلخیز و برخی دیگر سنگلاخ و حتی غیرقابل کشت هستند. بعضی از زمین‌ها دارای آب کشاورزی مطلوب محلی و بعضی دیگر بدون آب مورد نیاز هستند. قسمت اعظم این زمین‌ها در شیب‌های تند ارتفاعات محلی واقع شده و قسمتی هم در سطوح نسبتا صاف منطقه قرار دارند. بنابراین ما سادات (اعم از حسینی و موسوی) نه تنها هیچ إبائی برای تقسیمات مجدد و منصفانه اراضی موقوفه نداریم بلکه از اجرای سریع و دقیق این طرح استقبال هم می‌کنیم ولو اینکه هیچ ضرورتی ندارد (و در مالکیت زمین‌ها و باغات بعلت جابجائی احتمالی آن‌ها ممکنست اختلالاتی رخ بدهد که تحمل آن بهتر از تحمل بلاتکلیفی تحمیلی است) و حتی پیشنهاد می‌کنیم، هر چه زودتر، کلیه اراضی روستا فرضا به ۹ یا ۱۵ بلوک عادلانه و حتی بیشتر اما منطقی، تقسیم و سپس بین مالکین سه‌گانه قبلی آن (امامزاده، سادات حسینی و سادات موسوی) بصورت قرعه‌کشی، مجددا به سه قسمت مستقل و کلی توزیع گردد. ضمناً اولاد سادات مذکور، (به دلیل کثرت جمعیت امروزی آنان)، خواستار برخورداری هر چه زودتر از اسناد رسمی حکومتی هستند تا در واگذاری زمین‌ها و املاک خود یا برخورداری از تسهیلات دولتی قابل تخصیص به آنها، هیچگونه مشکل حقوقی و ثبتی نداشته باشند و پذیرش مدارک و فرایندهای استیجاری مد نظر اوقاف، اجحافی ظالمانه و نامشروع و غیرقانونی علیه مالکین و نیز کاملاً مضرّ به توسعه فرهنگ وقف و عمران این روستای مظلوم است. امیدواریم مسئولین محترم اوقاف استان هم با ملاحظه دقیق تاریخچه این روستا، روزی به این نگاه و باور برسند که برای تولیت آستان مقدس امامزاده علاءالدین و اراضی اوقافی آن نیز، اشخاصی اصیل‌تر، معتقدتر و قابل اعتمادتر از همین ذراری سادات حسینی و موسوی (که حمایت مجدانه خود از انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و نظام جمهوری اسلامی ایران را نیز در عمل بارها به اثبات رسانیده‌اند)، پیدا نخواهد کرد و نباید به حرف‌های فریبنده خناسان و عده‌ای معلوم‌الحال، ترتیب اثری بدهد که معلوم نیست زیر چه بوته‌ای بعمل آمده‌اند و با جعل وقفنامه و پخش شایعات بی‌اساس و برخی فعالیت‌های نامشروع دیگر و حتی ارتکاب جنایتی که با وقوع خسارت جانی سنگینی صورت گرفت، پیگیر چه اهداف شومی بوده و هستند و العیاذ بالله نقشه آنها (توطئه تضعیف و اخراج سادات بصورت برنامه‌ریزی شده از این روستا با ایجاد جو ارعاب و وحشت و نیز شیطنت‌هائی در تولید و پخش شایعات بی‌اساس در جهت تغییر مالکین قدیم به مستأجرین جدید و مستأجران قدیمی به مالکان جدید و سپس تصاحب مطلق آن و احتمالا تخریب بقعه مبارکه در آینده‌ای نه چندان دور!) را دنبال نماید که؛ «یریدون أن یطفئوا نور الله بأفواهم و یأبی الله الا أن یتم نوره و لو کره الکافرون» ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۸): نامه اول بنده به رئیس سازمان (7) و اما تذکر یک نکته مهم دیگر: در طی تمام مدتی که سلسله سادات در اراضی موقوفه چهار دانگ خاص خود با سختی‌های چند جانبه‌ای، مشغول کار و زندگی بوده‌اند، سلسله‌ای از غیر سادات هم مشغول کار و زندگی در اراضی دو دانگ موقوفه امامزاده بوده‌اند و از قدیم و نسل اندر نسل موجب توسعه آبادانی و رونق روستا و خدمت به زوار محترم امامزاده و سایر اهالی معزز آن گشته‌اند. این سلسله (داوودی‌ها، حسن‌آبادی‌ها، میرزائی‌ها و معینی‌ها) که در نزد اوقاف، به گروه مستأجرین (یا با عنوان زارعین) شناخته می‌شوند، همیشه پا به پای سادات حسینی و موسوی از زحمت‌کشان این آبادی بوده و هستند. همچنانکه سلسله‌های سادات و غیرسادات در طی این قرون، چنان با همدیگر وصلت‌های خانوادگی هم داشته‌اند که اینک تفکیک نسل‌های آنها از همدیگر کار چندان آسانی نیست مگر با مراجعه به شناسنامه و مدارک هویتی آنان! الغرض؛ ممکنست در بخش دو دانگ موقوفه ویژه امام‌زاده علاءالدین، بعضاً به خطا تصرفات مالکانه و بدون هماهنگی‌های لازم با اداره اوقاف یا احیانا بدون اطلاع متولی قدیمی ذیربط از طرف واقفین محترم (که دیگر وجود خارجی ندارد) صورت گرفته باشد ولیکن تدابیر اداره اوقاف برای ساماندهی بحق امور دو دانگ مذکور، قابل تعمیم ناحق به امور چهار دانگ ویژه سادات نیست و این بهانه (خودسری‌های مستأجران) هم جهت تحمیل تصمیمات غلط بر سادات، کاملا مردود است. اداره اوقاف در تصمیمات کبرای خود، همچنانکه نمی‌تواند مالکیت سادات محترم را نادیده بگیرد و آنان را به مستأجرینی موقت و حتی دائم تبدیل نماید (که حداقل، خلاف آشکار با منویات مقدسه واقفین محترم است)، زحمات و خدمات دیرینه غیرسادات قدیمی را هم نباید مورد اغماض قرار بدهد که تقریباً به دلیل وصلت‌های ترکیبی در سلسله سادات هضم شده‌اند و اینک ما شاهد نسل نسبتاً مشترکی هستیم. زیرا عدالت اجتماعی اسلام عزیز، ایجاب می‌کند که قدمت حقوقی آن‌ها نیز بگونه‌ای مراعات گردد که، نسل‌های بعدی سادات و غیرسادات و بعبارتی؛ نسل مشترک، شاهد تبعیضاتی غیر موجه در بین خود نباشند و از هویت مشترک و عادلانه‌ای برخوردار باشند. ان‌شاءالله. و چنانچه لزوم وفاداری به نیت خیر واقفین محترم در میان نبود، ما رضایت‌مندانه پیشنهاد می‌کردیم که از اراضی چهار دانگ سادات، غیرسادات هم سهمی مساوی با سادات ببرند. و اما کلام پایانی؛ خانواده‌هائی (جدیدالورود) هم هستند که در این روستا اقدام به احداث خانه و باغچه برای خود نموده‌اند که بعضاً معلوم نیست آب مصرفی و زمین تحت تصرف آن‌ها از سهم دو دانگ امامزاده است یا از سهم چهار دانگ سادات که قاعدتاً تکلیف این عده از همسایگان جدید هم باید بصورت قانونی تعیین گردد تا جایگاه همزیستی آن‌ها هم برای اهالی محترم این روستا روشن و شفاف باشد و در آینده مشکل‌آفرین نگردد. ان‌شاءالله سید محمد حسینی (از سادات امامزاده علاءالدین) ۰۹۱۰۲۸۷۸۶۰۷ کلیه اطلاعات، اسناد و مدارک مورد اشاره این نامه در اختیار جناب آقای حاج سید میرشجاع‌الدین حسینی قرار دارد به شماره تماس: 09134264782 و الامر الیکم و السلام و با سپاس و تشکر از عنایتی که خواهید فرمود. 1401/01/15 این نامه محترمانه 6 صفحه‌ای در مورخه 1401/01/17 با شناسه 16218450 و شماره ثبت 21214 تحویل دبیرخانه مرکزی سازمان اوقاف شد. این نامه، ظاهراً به اداره کل اوقاف قزوین و از آنجا به اوقاف بوئین، ارجاع شده و از جواب آنها به مرکز، هیچ مطلبی به بنده واصل نگردید! (از بس که ارزش و التزام به «قانون تکریم ارباب رجوع» در این سازمان، والا و بالا است!!!) بجز حرف شفاهی یکی از کارشناسان مرکز مبنی بر اینکه پرونده روستای شما به دادگاه ارجاع خواهد شد و ظاهراً منظورشان؛ تقاضای غیرقانونی و نامشروع و مخفیانه نانکلی مکّار اوقاف برای «ابطال اظهارنامه‌های ثبتی اجداد اهالی» بود که تیرشان به سنگ خورد! زیرا وی هم در دادگاه بدوی، شکست خورد و هم در دادگاه تجدیدنظرخواهی! و اگر روح امام‌زاده علاءالدین، به یاری اهالی نمی‌شتافت، هم‌اکنون کلیه مایملک اهالی، در سلطه نانکلی بود و همان بلائی را که بر سر کوچه آ.سیدقاسم پیاده کرد بر سر قطعه به قطعه املاک و اراضی سادات و غیرسادات، می‌آورد! تا آنجا که کلیه اهالی (حتی تفاله‌های خائن او) دیگر رغبت و بلکه جرأت نکنند، قدم به این روستا بگذارند! بعد از اطلاع‌رسانی بنده؛ واکنش بعضی‌ها عجیب بود! بعنوان نمونه؛ ممدننگی: «ظاهراً چیز خاصی نیست و فقط اوقاف دادخواست ابطال اظهارنامه داده...»! 💠 کاظم‌رنگی: «[چرا] دل مردم را خالی می کنی که روستای آبا و اجدادی خودتان را از دست می‌دهید و هر آنچه در هر کجا دارید بر باد خواهد رفت، ... آیا این راه حل است[؟!]»! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲بهمن۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
دورنمایی از روستای سردسیر امامزاده علاءالدین در دامنه کوه قوزی از توابع شهرستان آوج در استان قزوین 💠 کانال اطلاع‌رسانی سیدعلاءالدین: 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 کانال اطلاع‌رسانی گنبد فیروزه: 🆔 @GonbadeFirozeh 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 🎲 💠 کانال اطلاع‌رسانی سیاسی حیفه نبینی: 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe 💠
نامه سوم به خاموشی.pdf
241.6K
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۹): سومین نامه بنده به رئیس سازمان نامه سوم بنده به ریاست سازمان اوقاف (مهدی خاموشی) در تاریخ 1401/03/31 که متاسفانه به این نامه هم هیچگونه جوابی داده نشد! در زمان تحریر این نامه، اطلاعات بنده از مسائل نانکلی و نفوذی‌های وی در روستا و نیز ماجراهای دفینه‌ها و همچنین از تحلیل دقیق صورتجلسات مختلف، باز هم چندان مکفی نبود ولیکن کلیات آن، صحیح بود. آمیرشجاع بلحاظ مفاد نسبتاً تند این نامه، با تحویل آن به سازمان اوقاف، موافق نبود! همچنانکه برخی عبارات نامه قبلی را هم، تندگوئی تلقی می‌کرد! 💠 کانال اطلاع‌رسانی سیدعلاءالدین: 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 کانال اطلاع‌رسانی گنبد فیروزه: 🆔 @GonbadeFirozeh 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 🎲 💠 کانال اطلاع‌رسانی سیاسی حیفه نبینی: 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe 💠
⛔️ زالو و هالو ⁉️ باعرض پوزش ازتمام نامزدهای مخلص و متعهد وتمام مدیرانی که مخلصانه درحال خدمت بمردم میباشند لازم دیدم که نکاتی رادرراستای روشنگری تقدیم مخاطبین عزیز نمایم . 🔺اول : زالوی سیاسی و اقتصادی 🔹دوم : هالوی بی اراده وبی اندیشه که گفتمانی برای عَرضه نداشته وهمیشه نردبان زالوها میشود واگر چیزی هم داشته باشد بعلت عدم عقل وبصیرت سیاسی همیشه دردام زالوهاقرارمیگیرد. 🔺هالوهاهمیشه وسیله وابزاری هستند که زالوهاازانهابرای طعمه قرار دادن مردم وبیت المال بهره میگیرند . 🔹بنابراین خروجی این دودسته همیشه خسارت است . 🔺مثلا : درمجلس ششم ۱۳۹ زالوی سیاسی واقتصادی برای دوره هفتم رد صلاحیت شده بودند که ۱۲۳ نفرآنهاضمن به اختلال کشاندن مجلس ؛ تحصن کرده ونقش اپوزسیون رابازی کردند ودرنهایت نامه نوشیدن جام زهررا به رهبری توصیه کردند . 🔹یا درمجلس نهم بابهره گیری ازهالوها برجام به تصویب رسید وزالوهابه مقصود خودرسیدنددرحالیکه نمایندگان دلسوز وبزرگواری بودند که هرچه ضجه زده و گریه نمودند بجائی نرسید وخدا رحمت کند اضعرزارعی وسایر کسانیکه مردانه ایستادند وبه قسم خود وفادار بودند. 🔺یا درمجلس دهم : طرح ۵ سئوال اساسی از رئیس جمهور شده بود که روحانی آنهم بسختی توانسته بودفقط به یک سئوال پاسخ دهد وطبق قانون باید به دستگاه قضا برای تعیین تکلیف وعزل معرفی میشد امانمایندگان زالو بابهره گیری ازنمایندگان هالو موفق شدند که حسن روحانی راازاین مهلکه نجات دهند. وجالب است که اصلا مورد مطالبه مردم هم قرارنگرفت ، ✅ بنابراین زالو کسی است که با اغراض سیاسی وسوء استفاده وبانیت بهره گیری از رانت ورسیدن به مقام وثروت وحفظ منافع فردی وگروهی وارد مجلس میشود. 🔺وهالو کسی است که علیرغم ظاهر موجه اما بدون دانش ودرک نیاز کشور به مجلس میرود و گاها دیده شده که حتی درک درستی ازمباحث صحن نداشته وبا نگاه کردن روی دست نماینده دیگر دکمه مثبت ویا منفی را میزند ومعلوم نیست که رآی سفید وباطله وممتنع درمجلس چه مفهومی دارد . هالوها همیشه پل وجاده صاف کن زالوها میباشند . ✅ وحرف آخراینکه : این مردم هستند که باید ازالان تحقیق وبررسی کنند که گرفتارزالو وهالو نشوند . ازطرفی ؛ شورای نگهبان سفره انتخابات راپهن کرده وهمه سلائق و ذائقه های سیاسی را بر سر این سفره نشانده و تصمیم نهائی و انتخاب اصلح فقط بدست مردم میباشد. ۲ بهمن ۱۴۰۲ ☝️از پیام‌های وارده☝️ لطفا به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۰): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۵) ۲۶) سال ۱۴۰۱ این سال، با نامه‌های بنده به ریاست سازمان آغاز شد ولیکن با عدم جوابگوئی به آنها از طرف سازمان مرکزی (= تداوم رفتار غیرقانونی و متکبرانه اوقاف!)، هیچ تعاملی برپا نشد! در زمانه تحریر این نامه‌ها بدون بررسی دقیق وقفنامه‌های جعلی (یا همان صورتجلسه‌های عقد اختلاس و حل اختلاف و هر دو موسوم به وقفنامه) و اعتماد بی‌جا به مسموعات و شایعات محلی، بر این گمان بودم که لابد چهار دانگ این روستا، «موقوفه خاص سادات» است!! و حال آنکه چنین نبود و سادات حسینی و موسوی، از اول قصه، بدون هیچ قید و شرطی، «مالک» بوده‌اند. نامه سوم بنده به رئیس سازمان (1) بسمه تعالی نامه سوم (هشدارآمیز): ریاست محترم سازمان اوقاف و امور خیریه جناب آقای خاموشی با سلام و احترام مدت ۷۵ روز از نامه اول بنده (به شناسه ۱۶۲۱۸۴۵۰ و شماره ثبت ۲۱۲۱۴ مورخه ۱۴۰۱/۱/۱۷) به جنابعالی گذشت و متاسفانه هیچگونه جوابی دریافت نشد و دریغ از حتی یک پیامک ساده برای رفع «الانتظار أشد من القتل»! البته بنده از فرایند پاسخگوئی به نامه‌های اداری سازمان متبوع شما بی‌خبرم ولیکن گذشت دو ماه و نیم از تاریخ تحویل گزارش تخلف آشکار زیردستان شما (که فضای امنیتی خطرناکی را برای اهالی روستای ما رقم زده و ضرورت رسیدگی عاجلی را می‌طلبد) گمان نمی‌کنم وجاهت قابل قبولی داشته باشد! در آن نامه اشاره کرده بودم که تمامی این ادعاهای مکتوب بنده، دارای مدارک و مستنداتی است که در صورت لزوم (و هر وقت که بخواهید) طی جلسه‌ای تقدیم خواهد شد ولیکن کارشناسان شما هنوز حتی یک تماس هم با بنده (یا با کسی که دارنده مدارک کافی است و در نامه اسم برده بودم) نگرفته‌اند!! این عدم تماس نشانه چیست؟! عدم ضرورت تکمیل پرونده؟! یا عدم لزوم تحقیقات مکفی؟! و یا ...! حتی اگر بنا بر عدم رسیدگی به نامه‌ها را دارید، اساسأ چرا دریافت می‌کنید؟! و اگر پاسخ‌تان، منفی است آیا نباید ما را از انتظار خارج نمائید؟! مگر آنکه ادعا کنید رسم‌تان در مواجهه با ارباب رجوع، رسم مسلمانی نیست و تکریم ارباب رجوع برایتان پشیزی ارزش ندارد و حقوق شهروندی هم در اداره تحت امر شما امر مهملی است! جناب آقای خاموشی (که خاطرم هست، شبی در جلسه جامعه وعاظ با افتخار اعلام کردید که کاشف مشانژاد و معرف وی به آقامجتبی جهت ریاست جمهوری بوده‌اید!) مگر شما و مدیران زیردست شما پیروان انجمن منحوس حجتیه‌ای هستید که هیچ قدمی برای مبارزه با ظلم و فساد بر نمی‌دارند تا آقا امام زمان‌(عج) ظهور فرموده و رأساً مشکلات مردم را حل کنند؟! مدیران زیردست شما در استان قزوین (اداره اوقاف بوئین‌زهرا) به چه حقی، وقف خاص و غیرمشاعی و غیرعمومی را بدون هیچگونه دلیل و مدرک و برهانی، مشاعی و وقف عام نامیده و اهالی را به رنج و مصیبت گرفتار ساخته‌اند؟! مدیران شما با چه وجاهتی، رسم چند صد ساله وقف مذکور را مورد دخالت بی‌جا و بی‌ربط خود قرار داده‌اند؟! و چهار دانگ از اراضی روستای امامزاده علاءالدین (واقع در پلاک ثبتی ۱۱۷ از بخش ۱۰ قزوین) را که بیش از دویست سال است «وقف اشخاص حقیقی خاصی» شده است، ملک طلق اوقاف تلقی کرده و مشکل‌آفرینی کرده‌اند؟! آن‌ها به چه حقی، وقف‌نامه اصلی را از پرونده این ملک (که دو دانگ آن وقف بقعه مبارکه امامزاده علاءالدین است) حذف کرده و وقفنامه جعلی (تنظیم شده پس از صد سال از فوت واقفین!) را جایگزین آن نموده‌اند و با درج عبارات نسنجیده در آن برای مرگ و متواری کردن سادات حسینی و موسوی زمینه‌سازی کرده‌اند؟! این چهاردانگ بطور مشخص (حتی در وقفنامه جعلی) وقف خاص آقایان «سید محمد رضا حسینی، سید علی‌حسین موسوی، سید ابول موسوی و اولاد آنان» شده است، چرا باید توسط عوامل نادان شما مورد مداخله غیرقانونی و چنگ‌اندازی نامشروع قرار بگیرد؟! در حالی‌که ابعاد و حدود این اراضی وجب به وجب برای اهالی شناخته و مراعات شده است، چرا توسط مسئولین شما مشاعی تلقی می‌شود؟! وقتی که حتی قید و شرط قلابی مندرج در وقفنامه جعلی هم مصداقیت ندارد، عوامل اداری شما به چه حقی و با استناد به کدام قانون و امریه شرعی و فتوائی، خود را فعال مایشآء این موقوفات خاصه می‌پندارند؟! و برای اهالی، ضرب‌العجل‌های عجیب و غریب تعیین می‌کنند؟! و برای تداوم برخورداری سادات حسینی و موسوی از زمین‌های پدری‌شان، بساط رشوه، تخفیفات ویژه، صندوق کمک‌رسانی و... برپا کرده‌اند؟! چرا ما باید مالکیت حقیقی و دائمی خود را تبدیل به قرارداد استیجاری موقت بکنیم؟! چرا نفرات شما در این منطقه، برداشتهای من‌درآوردی خود را به سادات تحمیل می‌کنند؟! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۱): نامه سوم بنده به رئیس سازمان (2) این چهاردانگ حتی وقف عام سادات حسینی و موسوی هم نشده است که لااقل جنبه عمومی داشتن فرضی آن بتواند مستمسکی برای ورود عوامل شما به این قضیه باشد. لذا هیچ فرد حسینی و موسوی (که از اولاد نامبردگان در وقفنامه نباشند) یک وجب هم در این موقوفات سهمی ندارند. تنها مالکین مشروع و قانونی این اراضی مشخصا و فقط اولاد حقیقی مشارالیهم هستند و هیچ بابی برای هرگونه دخالتی توسط اداره اوقاف و غیره باز نیست. مضافاً که اگر اداره شما بتواند مشاعی بودن زمین‌های روستای امامزاده علاءالدین را اثبات نماید لاجرم کلیه اسناد رسمی صادره برای اهالی، فاقد اعتبار خواهند بود و ابطال آنها قطعا موجب چالش بزرگی خواهد شد که کاملا نابخردانه است! و شما مجوز چالش‌آفرینی بیهوده و خسارت‌زا ندارید و تحت تعقیبات قانونی قرار خواهید گرفت. بنده (در مقطعی که دنبال انواع مشاوره‌ها با اشخاص حقیقی و حقوقی ذیربط در موضوع وقف‌نامه و در مسئله رفتارشناسی مسئولین اوقاف بودم) این خوش‌شانسی را داشتم که با یکی از قانون‌نویس‌های بازنشسته سازمان شما نیز نشستی داشته باشم و او متقاعد شد که مقررات خطاکارانه‌ای را به تصویب رسانیده است! بنظر می‌رسد، قوانین و مقررات سازمان اوقاف باید بطور بنیادی (و حداقل موردی) مورد تجدیدنظر قرار بگیرد که البته چندان ربطی به ما ندارد ولیکن از مقابله با تعرض مقررات وقف‌ستیزانه سازمان شما به فدک اجدادی خود کوتاه نخواهیم آمد. فشل بودن مدیریت شما تا بدانجاست که بنده وقتی تقاضای ملاقات کردم (جهت وقف اختراعات خود)، بجای استقبال نه تنها طفره رفتید بلکه با ارجاع قضیه به زیردستان‌تان و نحوه رفتار و گفتار آن‌ها اساسا مرا مأیوس کردید! اگرچه خوشبختانه اماکنی از قبیل آستان قدس رضوی از تیول سازمان نابخرد شما خارج است. و لذا مصمم شدم که همه اختراعات و اراضی شخصی خود را بجای سازمان اوقاف و امور خیریه، وقف آستان مبارک رضوی نمایم ان‌شاءالله حال؛ چنانچه مسلمان هستید، باید بدانید که جواب نامه همچون جواب سلام، واجب است و اگر حقوق بگیر حکومت هستید باید بدانید که سازمان شما موظف است طبق «قانون ارتقاء سلامت نظام اداری و مقابله با فساد» ظرف حداکثر یک ماه به شکایت ارباب رجوع، رسیدگی و نتیجه را اعلام نماید. حال اگر شما پاسخگو نیستید لابد، شق سومی در میان است! امیدوارم چیزی نباشد که به مسلسل‌درمانی ختم گردد! که اگر خدای نکرده این عدم رسیدگی‌ها و پاسخگو نبودن‌ها چنین هدف شومی را تعقیب می‌کند، مطمئن باشید که یهودی‌زاده‌های مخفی و نفوذی را از قلعه‌های خیبری‌شان بیرون خواهیم کشید و سخت مجازات خواهیم کرد! گماشتگان شما در اداره اوقاف بوئین‌زهرا به نامه مورخه ۱۳۹۵/۷/۸ سادات حسینی و موسوی (موقوف علیهم) که توسط دهداری وقت روستای امامزاده علاءالدین نیز تأیید و تحویل گردید، هیچگونه ترتیب اثری ندادند و کماکان بر اسب مراد و یکه‌تازی خود تاختند! حدود شش سال گذشت و بعلت خرابکاری‌های اداره‌کل اوقاف قزوین، جنایت‌هایی رخ داد و اینک معلوم می‌شود که بین ستاد مرکزی سازمان و اداره شهرستان‌تان چندان تفاوتی در بی‌پاسخگو بودن و تعقیب اهداف مشکوک نیست! بله چنانچه شما؛ ۱) بخشنامه‌های مخل امور رسمی املاک و اراضی ما را لغو می‌کردید. ۲) وقفنامه جعلی را رسماً ابطال می‌نمودید تا هیچ زمینه‌ای برای تداوم توطئه‌های شیاطین و افراد در کمین‌نشسته باقی نماند و هیچ مدیری را هم در هیچ اداره‌ای وسوسه نکند. ۳) ابعاد و حدود دو دانگ بقعه مبارکه را افراز کرده و صرفاً به مدیریت امور آن می‌پرداختید و به عوامل خود می‌فرمودید که در امور اراضی چهاردانگ سادات خاص، فضولی نکنند و از وسوسه شیاطین محلی فاصله بگیرند. ما هیچ نیازی به اینهمه پیگیری و مزاحمت و درخواست جواب نداشتیم و وقت گرانبهای خود را صرف این امور سخیف نمی‌کردیم. ولیکن وقتی که نه جواب کتبی می‌دهید و نه عملا قدمی برای حل مشکلاتی (که خودتان پدید آورده‌اید!) بر می‌دارید، ما ناچاریم صحنه را کربلائی و عاشورائی کنیم! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۲): نامه سوم بنده به رئیس سازمان (3) ... از این به بعد؛ ریشه سنگ‌پرانی‌های شبانه بسوی سادات و اقدام به کشتن سادات در روز روشن و انواع فتنه‌های جاری دیگر را از چشم شما می‌بینیم و مطمئن باشید، کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است! ما حتی ناچاریم، تجری زمین‌خوارهای فرصت‌طلبی را که به اراضی (غیروقفی و خریداری شده) سادات در پلاک ثبتی ۱۱۸ از بخش ۱۰ قزوین تعرض و اشغال کرده‌اند، نتیجه چنگ‌اندازی عوامل اوقاف به اراضی و املاک وقفی سادات در پلاک ثبتی ۱۱۷ از بخش ۱۰ قزوین، محسوب کنیم! و ناچاریم چشم فتنه را که در اوقاف است در آوریم! بعنوان آخرین اتمام حجت؛ مستدعی است هرچه زودتر دست از فدک ما (سادات خاص؛ اولاد اشخاص حقیقی موقوف علیهم) بردارید و هرچه زودتر به خواسته‌های سه‌گانه مذکور جامه عمل بپوشانید. در غیر اینصورت ناچاریم از طرق قانونی، شرعی و عرفی خود و هر راه مشروع و انسانی دیگری که لازم باشد، مطالبه بحق خود را دنبال نمائیم که قطعا موجب رسوائی، تنبیه و مجازات شما خواهد گشت. و الامر الیکم و السلام ضمائم نامه: ۱) بیانی از تاریخچه تشکیل روستای امامزاده علاءالدین (+ شجره‌نامه تفصیلی بنده) در سه صفحه ۲) نامه پنج صفحه‌ای سادات حسینی و موسوی به اوقاف محلی در سال ۱۳۹۵ (حاوی شماره‌های تماس) شماره‌های تماس با آ.سید میرشجاع‌الدین حسینی (رئیس شورا و دهیار سابق روستا) 09134264732 + ۰۹۳۵۲۴۵۱۵۸۷ (جهت کسب اطلاعات و مدارک بیشتر) سیدمحمدحسینی(منتظر) ۰۹۳۵۱۳۲۷۷۹۴ فرزند حاج سید میربابا (فرزند حاج سیدمحمدعلی فرزند حاج سید حسن‌بابا فرزند حاج سیدمحمدرضا) ۱۴۰۱/۳/۳۱ (پایان متن نامه سوم بنده به ریاست سازمان اوقاف) 👌و اما چند نکته راجع به این نامه‌ها: 1) این نامه‌ها را قبلاً در تاریخ 30 خرداد در همین کانال (گنبد فیروزه) به اشتراک گذاشتم ولیکن نسخه pdf آن در بعضی گوشی‌ها باز نشد و بعضی از اعضاء خواستند که متن آنها را بصورت نوشتاری هم در ایتا بچینم اما مجالی پیدا نمی‌کردم تا اینکه این هفته (بعد از هفت ماه!)، فرصتی دست داد. فلذا بابت اینهمه تأخیر واقعا باید عذرخواهی بکنم. 2) تندی لحن نامه سوم، چند علت داشت؛ 2/1- لحن نامه مفصل اول، ملایم و محترمانه بود ولیکن همانند نامه‌های قبلی، بی‌جواب نهاده شدند که این رفتارشان، هم نامشروع بود و هم غیرقانونی فلذا نامه صریح‌اللهجه سوم، طبیعی و منطقی بود که قدری لحن تندتری داشته باشد ولو اینکه همه از جمله اخوی مایل به تندی نبودند و طالب نرمش قهرمانانه بودند! ولیکن بنده ملاطفت با متکبران را، خسارت محض می‌دانستم. بنظر بنده؛ برجام 1400/10/23 اهالی با نان‌کلی اوقاف، نوعی نرمش قهرمانانه بود که اوقاف نانکلی، ظرف 41 روز آنرا در همان سال 1400 لگدمال کرده بود! تا کماکان هدف شومی را که با نامه مورخه 1400/4/22 آغاز کرده بود با قلدری دنبال نماید! بنابراین پاسخ دندان‌شکن به قلدری، قربون‌صدقه قلدر رفتن نیست که در صدد تحقیر و توهین به مخاطبین خود است و لذا لاجرم زبان متناسب‌تری با او باید گشاد و بنده هم که اساساً در عرصه حق و عدالت با هیچکسی تعارف ندارم و براحتی مکنونات قلبی خود را بیرون می‌ریزم! و متأسفانه از کظم‌غیض کم‌بهره هستم! مضافاً وقتی که هرگونه نرمی و مدارا فقط بر وقاحت و قلدری حریف می‌افزاید که ضرورتی نداشت ملایمت بخرج بدهم نه در برابر شیادی‌های نانکلی و نه در برابر تفاله‌های او در روستا که هنوز هم احمقانه و خائنانه، سنگ آن نامرد را به سینه می‌زنند!! 2/2- علت دیگر تندی لحن نامه سوم و نیز پیامهای بعدی بنده در صفحات مجازی نسبت به نانکلی و اوباش محلی وی، در این مسئله، نهفته بود که؛ اوقاف؛ هیچگاه خالی از «لوطی‌خوری» در موقوفات، نبوده است. چه در زمان سلطه رژیم طاغوتی که، امام خمینی‌ره خطاب به شاه فرمودند: «وزارت اوقاف می‌خواهید درست کنید، باید وزارت اوقاف از ما باشد، نه اینکه شما تعیین کنید. تعیین شما قبول نیست؛ شما ارزش ندارید که تعیین کنید؛ ما باید تعیین کنیم. بگذارید تعیین کنیم ما یک نفر را، یک آقایی را رئیس فرهنگش کنیم، یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم؛ اوقاف را، آن وقت ببینید که اینطوری که الآن دارد لوطی خور می‌شود نخواهد شد؛ تمام مطالب به خودش خواهد رسید. دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد. آن وقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنی‌شان می‌کنیم؛ با همین اوقاف، با همین اوقاف، ما فقرا را غنی می‌کنیم. شما خاضع بشوید برای چند تا حکم اسلام، شما ما را اجازه بدهید که مالیات اسلامی را به آنطوری که اسلام با شمشیر می‌گرفت بگیریم از مردم، آن وقت ببینید که دیگر یک فقیر باقی می‌ماند؟» (صحیفه امام/ج۱/ص۳۹۲) و چه در دوره حاکمیت نظام یاقوتی جمهوری اسلامی ایران! چرا؟! زیرا که ... ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳ بهمن ۱۴۰۲ گروه سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۳): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۶) ۲۶) سال ۱۴۰۱ ادامه تحلیل علت تندی برخی نامه‌ها و پیام‌های بنده: ... زیرا که هر جا سخن از قدرت اقتصادی و سیاسی باشد، نخستین حریصان و طمّاعان آن، یهودی‌ها بوده و هستند و خواهند بود! و ما در ایران مبتلی به پدیده خطرناک «یهودی‌های مخفی» (موسوم به یهودی‌های آنوسی مشهدی) هم هستیم و بسیار بسیار بعید است که آنها در مدیریت لوطی‌خوری موقوفات، نفوذی نورزیده باشند. همچنان که دو تن از عموهای خاموشی مشهدی (رئیس سازمان اوقاف)، در لوطی‌خوری پتروشیمی (و نفوذ در اتاق بازرگانی) چنان پیشتاز بودند که وقتی آ.سیدابراهیم رئیسی در جای‌گاه ریاست قوه قضائیه، دستور بازداشت و محاکمه دهها مدیر متخلف پتروشیمی را صادر کرد و از احضار خاموشی‌ها پرهیز کرد!!! داد و فغان دکتر زاکانی (شهردار فعلی تهران) در آمده بود که چرا اصلی‌ها را محاکمه نمی‌کنید و فقط مهره‌های آنها را گرفته‌اید؟!!! و رئیسی مشهدی، جوابی برای نامه زاکانی نداد! همچنانکه قالیباف مشهدی، جرأت تحقیق و تفحصی را ندارد که بتواند خاموشی‌های مشهدی را تهدید نماید! این کلیپ را حتما ببینید تا متوجه شوید که از چه چیزی دارم حرف می‌زنم! خاموشی‌ها (از دانه درشت‌های مفاسد اقتصادی؟)، تحت حمایت کجا بودند که محاکمه نشدند؟! احتمالاً عنوان «برادر شهید» را یدک کشیدند! و حال آنکه دو تن از برادران آنها (عموهای مهدی خاموشی سازمانین تبلیغات و اوقاف)، اساساً نباید «شهید» تلقی می‌شدند. زیرا اگرچه بدست رژیم شاه بعنوان اعضای سازمان منافقین اعدام شدند ولیکن نقش آنها در سازمان مذکور، «دین‌زدایی» از سازمان بود. در واقع بنیانگذاران تغییرات ایدئوژیکی سازمان بودند. آنها اگر زنده مانده بودند، قاعدتاً توسط نظام جمهوری اسلامی، اعدام می‌شدند! چرا؟! و ای‌کاش زنده مانده بودند تا برادران آنها به اسم برادر شهید، امکان نفوذ در شبکه‌های اقتصادی نظام را نمی‌یافتند! ظاهراً تنها برادران سالم خاموشی‌ها همان دو تنی بودند که کاسب و بازاری بودند و نه دنبال منافقین و دین‌ستیزی در سازمان رفتند و نه دنبال لوطی‌خوری در پتروشیمی و امثال آن. تنها عضو خاموشی‌ها که انقلابی و طرفدار نهضت امام خمینی بود، پدر همین مهدی خاموشی بود که واسطه آشنائی مقام معظم رهبری مشهدی با افکار و نهضت انقلابی امام نیز گردید و لذا حضرت آقا، در انقلابی و ولائی شدن خود بنحوی مدیون او گشت و لذا اعطای سمت ریاست سازمان تبلیغات به پسر او نوعی ادای دین در حق خدمتی تلقی شد که پدر انجام داده بود. ولیکن این پسر نه چنین لیاقتی داشت و نه حتی قابلیتی و نهایتاً هم از حلقه یاران آقا دور شد و جذب یکی از وزارتخانه‌های دولت شد و در رأس سازمان اوقاف نشست! در حالی که رزومه قابل قبولی در ریاست سازمان تبلیغات اسلامی نداشت. در امر «میزان بصیرت» و «معیّت با ولایت» او هم همین بس که (طبق ادعای خودش در جامعه وعاظ) جاده‌صاف‌کن ورود «مشانژاد ضد ولایت» به بیت رهبری شد تا به ریاست جمهوری برسند! ناگفته نماند که مهدی خاموشی، عمه‌ای هم داشت (مادر شهید مرحومه؛ فخرالسادات؟) که با حاج‌آقای لولاچیان مشهدی ازدواج کرد و یکی از دختران آنها، عروس مقام معظم رهبری شد. چقدر حاشیه رفتم! غرضم این بود که «لوطی‌خوری در اوقاف» با ریاست خاموشی هم متوقف نشد وگرنه لااقل 10% آن وعده‌های امام خمینی‌ره («اوقاف را ... دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد. آن وقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنی‌شان می‌کنیم؛ با همین اوقاف، با همین اوقاف، ما فقرا را غنی می‌کنیم.)، با درآمدهای محیرالعقول موقوفات کشوری، تحقق پیدا می‌کرد! ولیکن پولدارترین مجموعه کشوری، اساساً به «عدم پاسخگوئی» معتاد است! حتی رئیس مجلس مشهدی فعلی هم، اجازه تحقیق و تفحص در اوقاف را نمی‌دهد! چرا؟! چرا متمول‌ترین دستگاه دولت، نباید توسط مجلس مورد تحقیق و تفحص قرار بگیرد؟! بنابراین «عدم پاسخگو بودن» خاموشی به نامه اول بنده، موجب تندی لحن نامه بعدی بنده گردید وگرنه اصلاً چه نیازی به تحریر و تحویل آن بود؟! 2/3- سومین علت گرایش لحن نامه و پیام‌های بنده به تندی، واکنش‌های تند تفاله‌های نانکلی در روستا بود که علاوه بر «بی‌غیرتی در قبال حیثیت اجدادی پدران خود»، ضمن پفیوزی و دم تکان دادن برای نانکلی، «تیشه به ریشه باورها و مایملک اهالی» هم می‌زدند و می‌زنند! البته اینها در روز قیامت از بنده، تشکر خواهند کرد. یعنی هم نانکلی و هم تفاله‌های او و هم عنکبوت‌های کوچه جهنمی، همگی در قیامت سپاس‌گذار من خواهند بود! زیرا آنجا خواهند فهمید که من با شلاق‌های کلامی خود، چگونه باعث شدم که بیش از این با کله در جهنم شیرجه نروند. امروز، قطعاً عصبانی و شاکی هستند اما در ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۴بهمن۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۴): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۷) ادامه تحلیل علت تندی برخی نامه‌ها و پیام‌های بنده: ... امروز، قطعاً عصبانی و شاکی هستند اما در «یوم تبلی السرائر»، بر شلاق‌های ( نهیب‌های بازدارنده) بنده، بوسه‌ها خواهند زد! و آنها که بیشترین درشتی‌ها را از من گرفتند، بیشترین قدردانی‌ها را از من خواهند داشت! البته اگر ترتیب‌اثری به این حرف‌ها بدهند و دست از لجاجت بردارند. وگرنه حداقل مطلب آنست که دیگر نمی‌توانند پشت جهالت خود پنهان بشوند. ادعای جهل و نادانی از آنها مسموع نخواهد بود و هر چه هست فقط لجاج و عناد است. نان‌کلی هم که امروز علیه بنده شکایت کرده است (و منتظر شکایت تفاله‌های او هم هستیم!)، علاوه بر اینکه در این دنیا نتیجه مطلوبی نخواهند گرفت، در آخرت بابت تک تک اتهامات خود، شدیداً هم شرمنده و هم شکرگزار خواهند شد. دعا کنیم که از لجاجت دست شسته و از خر شیطان پائین بیایند. آیا لقمه‌های حرام اجازه خواهند داد؟! 2/4- نامه اول به ریاست سازمان، با این تصور بود که او نسبت به زیرمجموعه خود در قزوین و بوئین، جهالت دارد فلذا محترمانه بود ولیکن نامه دوم که قرین درشتی گردید، مواجهه با لجاجت او بود در نادیده‌انگاری تظلم‌خواهی ما و نیز تکالیف انسانی و سیادتی و کسوتی خودش و همچنین تعهدات قانونی او در جای‌گاه ریاست سازمانی که علاوه بر دولت، از شئونات حکومتی هم برخوردار است. پیام‌های بنده در صفحات مجازی هم دقیقا تابع همین الگو بود. ابتدائاً چیزی بجز ادب و احترام و حداکثر کنایه بدون اسم بردن از کسی نبود. زیرا گمان می‌رفت غرق در جهالت هستند و نمی‌دانند! ولیکن وقتی که مکرراً اثبات کردند صرفاً اهل لجاجت هستند، دیگر جای مماشات نبود و باید چوب تر و فلک و داغ و درفش و شلاق به کار می‌افتاد که تا حدودی آنهم در حد حرف افتاد! در خصوص فرق جهالت و لجاجت و لزوم تفاوت مواجهه با انسان‌های جهول و لجوج در پیام 242 گنبد فیروزه توضیحاتی تقدیم کردم. در این خصوص، مبحث «تنبیه» در پیام شماره 260 کانال گنبد فیروزه، را نیز که ناتمام ماند، لازمست در همین‌جا تکمیل نمایم: .. تنبیه؛ کلمه‌ای عربی بمعنای «بیدارباش» است ولیکن در فارسی مفهومی از «مجازات» دارد! بنده در ادبیات خویش، هر دو معنی را اراده می‌کنم با این تفاوت که تنبیه در مقابل جهول، رویکردی از جنس بیدارباش و روشنگری دارد و تنبیه در مقابل لجوج، عملکردی از جنس مجازات دارد که در عربی به آن، دیگر تنبیه نمی‌گویند بلکه کلمه توهین مناسب‌تر است. «تنبیه جهول»ی که جهالت دارد با «تنبیه لجوج»ی که لجاجت می‌ورزد، متفاوت است. ناگفته نماند که مفهوم توهین هم در عربی و فارسی متفاوت است. توهین در عربی یعنی سست‌سازی جای‌گاه حریف و حال آنکه در فارسی مفهومی از تحقیر و ناسزاگویی دارد. اتفاقاً یکی از مشکلات ادبیاتی بنده همین است که گاهی طبق عادت طلبگی، مفهوم عربی کلمه‌ای را اراده می‌کنم غافل از اینکه مخاطب من مفهوم فارسی آن‌را برداشت می‌کند! فلذا باید به طلاب عربی‌خوان، دائماً باید توصیه کرد که فارسی را هم پاس بدارند! مشابه چنین مشکلات مفهومی را بعضاً با ملل دیگر هم داریم. مثلاً کلمه مُهر در فارسی به معنای تربت امام حسین علیه‌السلام است اما در لبنانی، شنیده‌ام مفهوم بسیار زشتی دارد که ذکر آنهم شرم‌آور است! یا کلمه «غلط» در زبان افغانی بمعنای ساده «اشتباه» است و لذا ممکنست به کسی که اشتباه می‌کند بگویند تو غلط می‌کنی یا غلط کردی اما در فارسی ایرانی، مفهومی از توهین و توبیخ دارد! در حالی که اصل کلمه زبان عربی، همان مفهوم افغانی را دارد اما در فارسی، از مدار مفهومی خود خارج شده است! مثال دیگر؛ کلمه «ملاً» است که در عربی بمعنای «املاء کننده» یعنی عالمی که مطلبی را به متعلمین نوآموز، املاء می‌کند. معادل انگلیسی آن، «دیکته» است و لذا «دیکته کننده» را «دیکتاتور» می‌نامند ولیکن این کلمه در ادبیات سیاسی تبدیل گشته به توصیف کسی که «قلدری» می‌کند. در هر حال، بار معنائی لغات را حتی‌الامکان باید در گویش‌های مختلف سنجید و هم گوینده باید مراقب باشد و هم خواننده و شنونده وگرنه امکان سوءتفاهم همیشه وجود دارد. خصوصاً که ممکنست بار حقوقی هم به بار آورد که کار قاضی هم برای احراز دقیق عدالت، بسی سخت می‌شود! زیرا که ظواهر قول هم حجًیًت دارند ولیکن در کدام گویش؟! و در کدام فضای گفتمانی؟! و اینکه احکام (طبق بیان صریح امام خمینی‌ره) باید تابع شمً جغرافیائی زمان و مکان هم باشد! (که کمتر فقیهی بدان پرداخته است!) فتأمل! 2/5- «ضمائم نامه اول به سازمان اوقاف» را اگرچه در پیامرسان واتساپ به اشتراک گذاشتم ولیکن شاید قابل دسترسی نباشند و لذا در پیامرسان ایتا (در همین کانال) بزودی به اشتراک خواهم گذاشت. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵بهمن۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
❣️امیرالمؤمنین علیه‌السلام: كسى كه در برابر منكر با دل و دست و زبان خويش اعتراض نكند، او مرده اى است در ميان زندگان. 📚( تهذيب الأحكام، ج 6، ص ۱۸۱ @shamime141 ☝️از پیام‌های وارده☝️ لطفا به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۵): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۸) ادامه تحلیل علت تندی برخی نامه‌ها و پیام‌های بنده: 😳 واقعیتی وحشت‌ناک! 😳 در اولین روزی (۱۳۶۰) که قدم به محیط سربازی گذاشتم (پادگان آموزشی لشگرک در ورای تپه‌های شمال‌شرقی تهران) با وحشتناک‌ترین پدیده عمرم (در سن ۱۸ سالگی) مواجه شدم. سربازها و حتی درجه‌دارها و بعضاً افسرهای پادگان، براحتی با فحش‌های تند و بعضاً رکیک و حتی خیلی رکیک به همدیگر توهین می‌کردند که بعضی از آنها حتی به گوش من هم نرسیده بود و از آن عجیب‌تر؛ این بود که مخاطبین آن‌ها هم نه تنها عصبانی یا ناراحت نمی‌شدند بلکه عین آن‌ها مقابله بمثل می‌کردند! از هر ۱۰ کلمه‌ای که بر زبان می‌راندند ۸ کلمه آن، زمخت و خشن و وحشیانه بود! و من که اوقاتم عمدتاً به مطالعه گذشته بود (بطور میانگین روزی ۱۵ ساعت سرم تو کتاب بود و کتابی در کتابخانه مدرسه و کانون فرهنگی محل نبود که من نخوانده باشم. زیرا ابوی مرحوم، از سن ۵ سالگی، علاوه بر روانخوانی قرآن، علاقمندی به مطالعه و ادبیات را هم در نهاد بنده بودیعت نهاده بود) فلذا چند روزی و بلکه یکی دو هفته بسیار متحیر و گیج و بقول معروف؛ هنگ کرده بودم! تا اینکه تدریجاً متوجه شدم، سرباز دیگری هم هست که مثل من اهل مطالعه است، قادر به استفاده از کلمات رکیکه نیست و لذا باب دوستی با او را باز کردم و وقتی که قضیه عجاب خودم را با او مطرح کردم، پرسید: در کدام دبیرستان بودی؟! گفتم: بعد از سوم راهنمایی، بجای کلاس درس رفتم شاگردی بازار. گفت: اگر وارد دبیرستان شده بودی، حالا اینهمه حیرت نمی‌کردی! ولی بهتره تمرین کنیم وگرنه نمی‌تونیم باهاشون قاطی بشیم و می‌شیم تافته جدابافته! گفتم: یعنی مثل اینها به همدیگه فحاشی و هتاکی بکنیم؟! پس «ادب از که آموختی؟ گفت از بی‌ادبان!» چه می‌شود؟! گفت: ظاهریه! همه هم می‌دونن ظاهریه و صرفاً از روی عادت به هم می‌پرونن. اصالتی نداره! ما بی‌ادبی یاد نمی‌گیریم بلکه مثل خودشون حرف می‌زنیم وگرنه فکر می‌کنن سوسول هستیم و تابلو که بشیم مضحکه می‌شیم. این‌جا تا همین الآنش هم تابلو شدیم اما مهم نیست، چون دوره آموزشی، کوتاه‌مدته و بعدش همگی تقسیم می‌شیم و هر کدوم می‌ریم به یک جایی اما اگه اینجا تمرین کنیم در پادگانهای عملیاتی، دیگه نباید کم بیاریم و تابلو بشیم! او در تمرین‌های خود موفق شد اما من نتونستم هیچ فحشی رو یاد بگیرم. ولیکن به این نتیجه رسیدم که با هر کسی باید با زبان خودش حرف بزنم! ولیکن در دوره طلبگی به نتیجه متمایزی رسیدم و اینکه اول با زبان خودم با دیگران گفتگو بکنم و چنانچه برایشان مفهوم نشد آنگاه به زبان خودشان گویش کنم تا شاید دریابند! چنین روشی را اسلام هم تا حدودی اجازه داده است! البته با این تمایز که در راه «دعوت به راه پروردگار متعال» (ادع الی سبیل ربًک) اول باید روش‌های «ربوبیتی» (بالحکمه) و «رحمتی» (الموعظه الحسنه) را امتحان کرد و اگر بی‌اثر بود آنگاه روش‌ «مالکیتی» (جادلهم بالتی هی أحسن) یعنی روش‌های «تطمیع» و «تهدید» را به کار بست. در سوره مبارکه فاتحه‌الکتاب هم همین سه روش را بیان فرموده است: برای رسیدن از معرفت «الحمدلله» به عملیات «إیًاک نعبد و إیًاک نستعین» باید بترتیب از «ربوبیت» و «رحمت» (رحمانیتی و رحیمیتی) و نهایتاً «مالکیتی» عبور کرد وگرنه که مقصود، تحصیل نخواهد گشت. البته بنظر می‌رسد که روشهای «حکمتی و ربوبیتی» و «رحمتی و موعظه نیکو» معمولاً معجزه نمی‌کند و «یدخلون فی دین‌الله افواجا» را پدید نمی‌آورد! ولیکن روش سوم گویا که مؤثرتر است! یعنی اتخاذ شیوه «مالکیتی تطمیع و تهدید» (تطمیع به بهشت و تهدید به جهنم). به همین علت هم گفته شده که اگر «طمع به بهشت» و «ترس از جهنم» را از مردمان بگیرید، برای عبادت خدا علی می‌ماند و حوزش!! اگرچه خود امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: من اگر خدا را عبادت می‌کنم نه از ترس جهنم و نه به طمع بهشت است بلکه او را شایسته عبادت یافته‌ام. فلذا ارزش انسان به «میزان کمً و کیف عبادت الله» است؛ ترجیحاً بخاطر ربوبیت و رحمت او وگرنه که بعلت ترس و طمع معطوف به «یوم الدین» که آخرین تیر ترکش اسلام است. البته ناگفته نماند که در روش سوم، تصریح و ترجیح اسلام به «جدل أحسن» است و بجای «جدل مطلق» و حتی «جدل حسن»، توصیه می‌فرماید به کریمانه «فاصفح الصفح الجمیل»! و بعبارتی به «قالوا سلاما» (آنگاه که مسلمان با جُهًال؛ «إذا خاطبهم الجاهلون» مواجه شود) ولیکن هنگام مواجهه با «لَجًاج عنود»، همان است که در پیام شماره 260 کانال گنبد فیروزه برشمردم. در فضای مجازی این روستا، عنکبوت‌ها بویژه تفاله‌های نانکلی از همان ابتدای امر مرا به روش سوم (آنهم از نوع مواجهه با لجوج عنود) فرا خواندند!! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵ بهمن ۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۶): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۹) ادامه تحلیل علت تندی برخی نامه‌ها و پیام‌های بنده: ... این نکات را از آن‌جهت مورد تصریح و تأکید قرار دادم که یکی از اتهامات نانکلی علیه بنده در دادسرای ویژه روحانیت، عبارت بود از: «انتشار متن‌ها و پیامک‌های طولانی با محتوای کذب» و نیز «نشر اکاذیب، توهین، افتراء و فحاشی از طریق ارسال پیامک و فضای مخابراتی و فضای مجازی علیه مدیر اوقاف بوئین‌زهرا، مدیرکل اوقاف استان قزوین و رئیس سازمان اوقاف در بیش از ۳۰۰ پست مجازی»! و از آن‌جا که همین اراجیف توسط دنباله‌های نان‌کلی در محیط روستا هم بین اهالی، بازنشر شده و می‌شود، لازمست که در اینجا هم دفاعیه‌ای برای خود داشته باشم. اتهامات نانکلی (و وابستگانش) تلفیق راست و دروغ است: 1) انتشار «متن‌های طولانی از طریق فضای مجازی» را درست گفته (البته بدون اشاره به اینکه منظورش از «فضای مجازی دهان‌پرکن»، فضای مجازی محدود خودمونی پنجاه شصت نفره اهالی یا ساداتی است که پیگیر پیامهای بنده هستند! و نمی‌شود این نوع اطلاع‌رسانی و هم‌اندیشی بسیار محدود را «فضای مجازی مصطلح نامحدود» قلمداد کرد) اما «نشر از طریق پیامک و فضای مخابراتی» را دروغ سُفته! معلومه که وی هنوز درک واقعی از تفاوت «فضای مجازی» با «پیامک مخابراتی» ندارد! یا اینکه دارد ولیکن بعلت عادت مألوف خود به دروغ‌پردازی و فریب مخاطبین خود، براحتی مرتکب افتراء و تهمت می‌شود! و گمان می‌کند که قاضی‌های همه دادگاه‌ها را هم می‌تواند فریب بدهد! 2) «کذب محتوایی» قلمداد کردن متن‌های منتشره بنده (با وجود اینهمه مدرک و سند که بنده در صفحات مجازی خود به اشتراک گذاشته‌ام)!، خود «کذب» بی‌بدیلی است که از خود او و تفاله‌های او بر می‌آید و بس! 3) «نشر توهین [بحق و سزامند] در حق نانکلی» (البته بمفهوم عربی آن) را درست گفته اما «اکاذیب و افتراء» را دروغ گفته. 4) «توهین و افتراء و فحاشی و نشر اکاذیب علیه مجیدی و خاموشی» را در جای خودش، تحلیل خواهم کرد. 5) بررسی تهمت کلی «نشر اکاذیب» (بدون ارائه هیچگونه مورد مصداقی در متون شکوائیه) وی را در سه چهار صفحه A4 تحریر و تحویل دادگاه دادم و متن آنرا در فرصت مناسبی در فضای مجازی خود هم به اشتراک خواهم گذاشت. 6) «طولانی» بودن صدها پیام بنده، تا آنجا باعث عصبانیت نان‌کلی هم گشته است که لازم دیده آنرا به محضر دادگاه هم منعکس نماید! 😂😂😂 از این جهت، شاید لازم باشد که از وی هم عذرخواهی بکنم! 🙏🙏🙏 معلومه که مطالعه و بلکه تورق آنها هم به وی هم فشار سختی آورده است! ضمناً تنها مدرکی که برای اثبات ادعای خود، به دادگاه ارائه داده است، پرینتی از پیام شماره 116 کانال گنبد فیروزه، است! انتخاب این پیام بعنوان نمونه و سرآمد «بیش از 300 پیام» (به زعم وی؛ کذب و توهین و...)، بنظر شما قابل تحلیل نیست؟! چرا وی (یا وکیلش) گمان کرده که همین یک پیام می‌تواند موجب اثبات اتهامات و محکومیت بنده در دادگاه گردد؟! البته وی از اول هم به این پیام 116 حساسیت عجیبی داشته! آنروزی هم که این را به اشتراک گذاشتم، وارد کانالم شد! ویژگی آن چیست؟! 2/6- آ.میرشجاع اصرار داشت که من عبارت «معلوم نیست زیر چه بوته‌ای بعمل آمده‌اند» را از نامه اولم، حذف کنم! زیرا گمان می‌کرد که مفهوم بسیار زشت و خلاف واقعی دارد! می‌گفت: ما که همه اهالی را می‌شناسیم و باور داریم که همه آنها حلال‌زاده هستند. و حال آنکه «زیر بوته بعمل آمدن»؛ الزاماً بمفهوم (معاذالله) زنازادگی و حرام‌زادگی نیست. بلکه مراد «تربیت غلط» است. ممکن‌ست حرام‌خواره هم بعلت لقمه‌های حرام مرتکب همان جرائم و گناهانی بشود که حرام‌زاده‌ها و متولدین از نطفه‌های حرام، مرتکب می‌شوند. آثار پلید «لقمه حرام» کمتر از آثار شوم «نطفه حرام» نیست. نمونه اعلای این قصه تلخ را در روز عاشورا می‌بینیم که هر چه امام(ع) می‌خواهد کوفی‌ها را نصیحت کند، هلهله می‌کنند و نمی‌خواهند حتی بشنوند! سیدالشهدآء علیه‌السلام که از هدایت آن حرامی‌ها مأیوس شدند، فرمودند: «اینها نتیجه آن لقمه‌های حرامی است که در شکم‌های خود انباشته کرده‌اید»! بنابراین چنین عبارتی، اگر توهین تلقی شود، سخن از واقعیت است نه «خلاف واقع» حرف زدن. وانگهی مگر در همین روستا، بزرگ و سازنده روستا که معمار بازسازی بقعه مبارکه امامزاده هم بوده است (مرحوم حاج‌سیدحسن‌بابا) یکی از پسران خود را «عاق والد» نکرد؟! (آنهم با آن لحن بسیار تند و تلخ!)! وقتی که پای اصول به میان می‌آید، دیگر جای ملاحظه و مماشات و تعارفات و ملاحظات و شتر دیدی ندیدی و این حرفها نیست. «مُرّ حقیقت» علیرغم تلخی ظاهر آن، فوق‌العاده «شیرین» و گواراست. حتی اگر تلخ و شرنگ هم باشد باید نوش‌جان کرد. ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵ بهمن۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 این کلیپ کوتاه چقدر زیبا و آموزنده است. انسانهای حلال خور با تقوا و نزد خدای مهربان محبوب و عزیزند . ☝️از پیام‌های وارده☝️ لطفا به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
. 🟢 برای تربیت صحیح و درست، اصولی وجود دارد که مهم ترین آن ها "لقمه حلال" است. لقمه حرام آثار شوم فراوانی در زندگی انسان دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود. 🔸مهم ترین عامل تربیت فرزندان صالح پرهیز از ارتزاق حرام است. تمامی مباحث تربیتی یک طرف و لقمه حلال هم یک طرف! 🔸با وجود درآمد نامشروع و حرام تمامی تلاش های تربیتی بی نتیجه است.کسب حرام باعث می شود که فرزندان آدمی ناصالح باشند. 🔸لقمه حرام باعث می شود که انسان در مقابل ولی خدا و امام عصر خویش بایستد و بجنگد. همچنان که در واقعه عاشورا امام حسین (علیه السلام) فرمود: "ملئت بطونهم من الحرام" شکم های آنها از حرام پرشده است. 🔸لقمه حرام باعث می شود که انسان حق را نپذیرد وبه باطل گرایش داشته باشد. 🔸لقمه حرام، صیرت را از انسان می گیرد. لقمه حرام نه تنها باعث نمی شود که روزی انسان زیاد شود بلکه روزی انسان را کم می کند و برکت از رزق و زندگی برداشته می شود. 🔻در همین راستا و بر اساس اصل علیت، غذای حرام بر روح و روان انسان بسیار تأثیرگذار است و این تأثیر بر روان فرزند به هیچ وجه قابل انکار نیست؛ چنان‌که در طول تاریخ، غالب افراد فاسدی چون معاویة بن ابی‌سفیان از دامان کسانی چون هند جگرخوار برآمده‌اند که سخن حق در آن‌ها هیچ تأثیری نمی‌کند. ☝️از پیام‌های وارده☝️ لطفا به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏