هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
☫﷽☫
#تحریر_حم
💎 مثلث طلائی رهبری
یک #رهبر واقعی برای #مبارزه_موفق با #طاغوت و #طواغیت، نیازمند سه سلاح «راهبردی/کاربردی» است که عبارتند از:
۱) شرح صدر؛
هیچ رهبری بدون این #عنایت_الهی، قادر به #رهبری_ملت و کسب #پیروزی نیست. لذا #حضرت_موسی(ع) وقتی مأمور به مواجهه با #فرعون شد (یا موسی اذهب الی فرعون إنه طغی) اولین تقاضای آنحضرت دریافت «شرح صدر» بود (رب اشرح لی صدری)!
#شرح_صدر گاهی معادل #سعه_صدر دیده میشود و حتی بعضی از بزرگان هم مرتکب این خبط و خطای عجیب میشوند!
و حال آنکه، «سعه صدر» از جنس #حلم است (که از اصلیترین #خصائل_اخلاقی یک رهبر الهیست) ولی «شرح صدر» از جنس #علم است که از #خصائل_دانائی و ایمانی به شمار میرود.
#پیامبر_اعظم(ص) هم دریافتکننده این عنایت و #عهد_الهی بود (أ لم نشرح لک صدرک؟).
«عهد الهی» هرگز به #ظالم و #ظالمین نمیرسد ولو اینکه از #ذریه #حضرت_ابراهیم(ع) باشد (لا ینال عهدی الظالمین)
رهبری که متکی به «شرح صدر» باشد، هرگز در دامهای فریب و نیرنگ دشمنان و اذناب آنها نمیافتد. او با #عنایت_الهی قادر به نظارت (نه رؤیت) بر همه پشتپردههای دشمنان است.
کسی که دارای «شرح صدر» باشد، هیچوقت کانالیزه نمیشود و عمدتا متکی به الهامات و اخبار غیبی است.
#امام_خمینی که هرگز فریب هیچ دشمن و منافق منحرفی را نخورد از چنین عنایتی برخوردار بود. امام خامنهای هم تاکنون در مواجهه با دشمنان نشان دادهاند که از این عنایت الهی بینصیب نیستند.
۲) آسانی امر؛
هیچ رهبری بدون این عنایت و عهد الهی به #موفقیت نمیرسد و قاعدتاً بدون #آسانی_امر، پیشبرد کارها با سختی و صعوبت غیرقابل تحمل همراه خواهد بود. لذا حضرت موسی(ع) بعد از «شرح صدر» تقاضای «یُسر فی الامر» کردند (... و یسّر لی امری) و البته اصل و اساس #امر همانا #امامت_امت و #حکومت_ملت است که سختترین امور جهان است.
اگر پروردگار متعال #امر_رهبری را آسانسازی ننماید، هیچ رهبری (ولو متکی به شرح صدر!) به نتیجه مطلوب واصل نخواهد گشت!
بنظر میرسد که برای #رهبری_انقلاب_اسلامی این عنایت هم تا حدودی مهیاء گشته است و علیرغم سختیها و صعوبتهای فراوان و گسترده و متنوع، آسانسازیهائی هم از ناحیه خدای تبارک و تعالی جاری بوده است و خواهد بود انشآءالله (إن مع العسر یسرا، ثم إن مع العسر یسرا)!
۳) خوشبیانی؛
مراد از #خوش_بیانی، سخنانی است که عالمانه، متواضعانه و نافذانه باشد. هیچ رهبری بدون خوشبیانی قادر به #مبارزه با طاغوت نیست. لذا حضرت موسی(ع) دریافت چنین عنایتی را در رتبه سوم استدعای خود قرار داد (و أحلل عقدة من لسانی)
این عنایت الهی موجب میگردد که #رهبر_دینی بدون هیچگونه ضعف و فساد بیانی و تبیینی و گره در گفتار اقدام به روشنگری دوست و دشمن نماید.
این عنایت هم تاکنون شامل حال رهبری #انقلاب_اسلامی ایران بوده است، آنهم بنحو أکمل.
بنابراین «عنایات لازمه الهی» (مثلث طلائی رهبری) از سوی قادر متعال بسوی #ملت_ایران و #امت_اسلام تاکنون جاری و ساری بوده است و لذا طاغوت عصر ما ( #آمریکای_جهانخوار ) هم همچون فرعون عصر موسی(ع) «غرق خواهد شد»! انشآءالله
«إنّ ربی معی»! فتأمل.
✍ سیدمحمدحسینی (منتظر)
تیر ۱۳۹۹
💠کانال اطلاعرسانی حم (دریافتی و تحریری)؛
«حیفه این پیامها را نبینی»
(یک از هزاران؛ گلچینی از صدها پیام متنوع):
🆔eitaa.com/chelcheraaqHM
🙏گروه هماندیشی
چلچراغ معارف و احکام👇
https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۲۱):
صفوت داودی و برادران یوسف! (۰۴)
در پیام قبلی👇
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/702
سخن از توازن اعتباری شد که به سود حاجصفوت و به زیان اهالی امامزاده در جریان است و لازمست چنین اشکال زیرساختی هرچه زودتر ترمیم گردد.
کسانی که از قدرتی (اقتصادی، اجتماعی و...) برخوردار هستند معمولاً واقفند که در اتاق شیشهای به سر میبرند و لذا معمولاً محتاط میشوند و براحتی خود را در معرض حمله قرار نمیدهند. البته بعید نیست که مرتکب اشتباه محاسباتی هم بشوند.
سرمایهداری مثل صفت داودی (ولو با وامی که به چنگ آورده) قاعدتاً نباید جرأت کند که به اراضی یک جمعیت، تجاوز نماید ولیکن وقتی که رخ داده است باید گویای آن باشد که قبل از تجاوز، جای پای خود را محکم کرده است!
اجازه بدهید مستقیماً بروم سراغ اصل مطلب!
در مقطعی، دهیار بومی روستا (حاجمیرشجاع) در تکاپوی آن بوده که با حفر چاه در رودخانه نقاش، آب مورد نیاز اهالی را تأمین نماید. او قاعدتاً دوندگیهای فراوانی را انجام میدهد تا ادارات ذیربط آوج و قزوین را بخط کند تا به هدف مذکور نائل گردد. ولیکن همزمان، فردی مثل حاجصففت هم در صدد خنثیسازی فعالیتهای حاجمیرشجاع بر میآید اما در این نبرد، صففت پیروز میشود و میرشجاع، شکست میخورد!
در آسیبشناسی قضیه، معلوم میشود که برخی از اهالی روستای امامزاده (از شدت حسادت و حماقت و...!) به همپالگی صفوت و... درآمده و مرتکب غلطهای اضافی میشوند.
این خائنین، در عینحال مظهر بارز عشّک هم هستند. زیرا فریب وعده واهی حاجصفت را میخورند!
آقای داودی به اینها وعده میدهد که بزودی اقدام به احداث سدی در انتهای جنوبی جنگلهای نقاش خواهند کرد که انشعابی (لوله ۴یا۵) هم به امامزاده خواهند داد و اینها میتوانند آن را به نام خود ثبت نموده و برای اهالی پُز بدهند و مِنّت بفروشند! بشرطی که با پروژه چاه میرشجاع، مخالفت کنند.
و این الاغهای ابله، باور کرده و در واقع خریّت و حماقت خود را به دشمن ثابت میکنند و لذا در دام فریبکار افتاده و با آنها هماهنگ میشوند و در ادارات ذیربط محلی فضولانه خود را قیّم اهالی جا زده و با حفر چاه و انتقال آب آن به امامزاده مخالفت میورزند!
متجاوزین، قبل از «تحمیق دخوهای امامزاده»، سعی میکنند آ.میرشجاع را بفریبند (با همان وعده انشعاب لوله ۵ از سدی موهوم در کاروانگاه نقاش) ولیکن اخوی، اعتنایی نکرده و پروژه چاه خود را دنبال میکند.
قاعدتاً چنین اراذلی که بسادگی گول میخورند (و شاید هم رشوه میگیرند) اساساً حق ندارند در صف مبارزه با متجاوز، حتی یک کلمه حرف بزنند تا چه رسد به اینکه بخواهند پرچمداری نمایند! و از کجا معلوم که برای به شکست کشانیدن مبارزه احتمالی اهالی امامزاده، باز هم با متجاوز، هماهنگ نباشند؟! اهالی روستا چرا باید به چنین افرادی، اعتماد کنند؟!
وقتی که بنده از اخوی پرسیدم؛ تجاوز صفت به زمینهای ما از چه زمانی شروع شد؟! برایم نوشت: «... متاسفانه با اتمام مسئولیت من [دهیاری روستا] که به دلایلی، تمایلی به دخالت در کار مسئول بعدی را نداشتم.
نتیجتا صفت، سیفالا، طیب احمدی و دیگر نقاشیها به سازمان [آب] فشار آوردند و برنامه نیمهکارهای که حداقل ۴۰ درصدش انجام گرفته و آب فراوانی بصورت یک برکه در آورده بودند را تعطیل کرده و رفتند»!
از اخوی، وقتی جزئیات بیشتری از ماجرای چاه عمیق را جویا شدم، نوشت: «در مورد دستور اکید استاندار قزوین، عوامل سازمان آب برای اجرای دستور حفر چاه در رودخانه نقاش برای ده ما، آمدند در داخل رودخانه نقاش دو تا دره بزرگ حفر کردند.
ولی این دو نفر( البته بنا به سابقه حماقتهایشان حدس میزنم) رفته و گفته بودند: ما از این آب نمیخواهیم!
(قبلا این صفّت بیصفت و یحتمل برادرش مرحوم سیفاله این دونفر را فریب داده و گفته بودند: شما از حفر چاه در اینجا انصراف بدهید، عوضش ما از سدی که داریم میزنیم یک لوله ۵ آب به شما میدهیم، دائمی!)
و این دونفر همان را انجام داده و من هم که مسئولیتم به اتمام رسیده بود و دیگر رسماً حق و میل مداخله نداشتم.
بهر حال سازمان آب هم بنا به عدم خواست اینها، آب چاه نقاش برای ما را با همه هزینهای که کرده بودند، نصفهکاره رها کردند و رفتند!
و وقتی این دو برادر و دیگر نقاشیها خیالشان راحت شد، نه سدی زدند (که از بیخ دروغ و فریب بود) و نه اجازه دادند برای ما چاهی حفر شود. و تلاش دو ساله من تنها که موفق به اخذ مجوز حفر چاه شده بودم، از بین رفت.»
منظور آ.میرشجاع از عبارت «من تنها» اینست که «برنامه اخذ مجوز حفر چاه از استانداری قزوین» را کاملاً محرمانه (بدون اطلاع شورای روستا و...!) دنبال میکرده است!
...ادامه دارد.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۲مهر۱۴۰۲
💠 کانالهای اطلاعرسانی حم
🆔 @SayyedAlaaddin
💠
🆔 @GonbadeFirozeh
💠
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۲۲):
سد دلیکلیقیه (بروایت آ.میرشجاع)
(بخش ۱):
در پیام ۱۱۳ 👇
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/452
مباحث ما به ابهامی در خصوص استاندارد بودن یا نبودن سد دلیکلیقیه رسید و جوابی که مبتکر و مسئول آن باید ارائه دهد.
آ.میرشجاع لطف کرد و توضیحات مبسوطی را فرستاد که حجم آن معادل سه پیام ۳۰۰۰ حرفی معمول پیامهای بنده بود و لذا مصمم شدم که آنرا در اندازه حتیالامکان یک پیام ۸۰۰ کلمهای خلاصه کنم که موفق نشدم و جوابیه مفصل اخوی را در خلاصهنویسی خود توانستم به دو سوم آن کاهش بدهم. در عینحال سؤالات دیگری هم پیش آمد که منتظر دریافت جواب آنها بودم (و هستم) ولیکن همزمان، ماجرای موناگیت (رسوائی عروس رئیس سازمان اوقاف) پیش آمد که پیگیری و انعکاس رسانهای آن مرا به مسیر دیگری کشانید و نیز پیگیری امور دیگری که باید در تهران دنبال میکردم، مانع بازگشت من به امور امامزاده گردید. و اما جوابیه اخوی:
«سلام
... و اما سد خاکی دلیکلی قیه!
... در زمانیکه اهالی در مضیقه شدید بیآبی (چه شرب و چه کشاورزی) بودند و آب موجود جوابگوی نیاز اهالی نبود، در جلسات ماهانه، راههایی برای تامین آب در ذهن اهالی بود، منجمله پائین ده (آششاغو یونجالیق) که بیشتر افراد مسن جلسه، تاکید داشتند چاهی زده شود و آب اکتشافی با پمپ به روستا منتقل شود.
یا...
و یا ...
بهرحال من هم پیشنهاد دلیکلیقیه را مطرح کردم که پذیرفته شد.
در آن زمان من کمی نسبت به دیگران پیشنهاداتم قابل قبولتر بود.
دلیلش؟
اکثریت امور روستا با پیشنهاد من اجرایی میشد.
شاید کسانی هم باشند که «کارهای انجام گرفته» را به خودشان ارتباط بدهند!
تنها کسی که در اقدامات عمرانی روستا معمولاً باهم به ادارات رفت و آمد میکردیم، حمداله داودی بود.
بهرحال در جلسه های بعدی پس از پیشنهاد احداث بند خاکی، تصمیم گرفته شد بودجه لازمه را هرکسی در حد توانش پرداخت بکند.
البته آن زمان، اهالی (نسبت به بعد از فرهنگی که زلزله با خودش آورد!!) مخلصتر بودند.
و واقعا در حد توانشان یاری میکردند.
با عرضه توان مالی تک تک مردم در کاغذ مبلغ قابل قبولی اظهار شد.
آقای محمدتقی داودی که پولدار اهالی بود، وجه اولیه را پرداخت کرد تا الباقی آن از مردم وصول شود. مسئولیت مذاکره با بولدزرچی بر عهده من و حمداله و یداله و... گذاشته شد. ما هم با مراجعه به علی مصطفا کریمی مالک بولدزر غولپیکر در آوج به خانهشان رفتیم و در تعیین قیمت و شروع کار و... توافق کردیم و رانندهاش شروع به کار کرد.
کنترل ساعت کاری و کمیت و همچنین بخصوص کیفیت کار راننده به آ.محمدجعفر سپرده شد و بالاخره بند خاکی آماده بهرهبرداری گردید.
و اما نکته مهم لازم به یادآوری:
پیشنهاد اولیه من در احداث این بند خاکی چنین بود:
با بولدزر دوطرف این سنگها را کنده و به سنگ ریشه رسانیده بشود و در حد توان مالی که جمعآوری شده، پایهگذاری با بتون آرمه شروع بشود و به مرور با اخذ وام از دولت و همت مردم (و شاید بشود از خیرین)، سالانه این دیوار بتون آرمهای بالاتر رود و در ته این دیوار بتونی لولهای به قطر حداقل بیست سانتیمتر تعبیه گردد که در زمان غیرنیاز به آب اینجا تهنشین رسوب شده از طریق این لوله تخلیه گردد.
اما برادران داوودی متاسفانه به نظریه فنی من، اعتنائی نکردند و با کندن ته دره و انباشت آن، بند خاکیای بوجود آوردند که مدنظر من نبود.
و بخاطر در اقلیت بودنم و عدم توان مالی لازمه، پیشنهاد اولیه خود را نتوانستم اعمال کنم فلذا به «سد عموجعفر» مشهور شد!
سال بعد با مذاکراتی که با بانک کشاورزی، (حاج محمود افتخاری، معاونت بانک) که به سادات احترام خاصی قائل بود، توانستم برای تحکیم و افزایش حجمی این بند خاکی، موافقت دریافت وامی را بگیرم.
در جلسه هیئت که در منزل فعلی ما در تهران، تشکیل گردید، برای اهالی حاضر در جلسه که تقریبا پذیرایی و حال پر شده بود، موضوع دریافت وام را مطرح کردم و گفتم:
افرادی را مامور این کار کنند و حتی حقوق و هزینهاش را برای ایاب و ذهابش تعیین کنند.
در اینجا مجموعه حاضرین با اکثریت قریب به اتفاق اعلام کردند که: خودت مسئولیت اخذ وام و انجام امور لازمه را بعهده بگیر. ولی من زیر بار نمیرفتم و...
(ولیکن پس از حاشیههائی و نقشآفرینی ملاء جلسه، امثال) خدابیامرز سیداسماعیل بی.بی اوغلو و سیدعابدین و امثال محمدجعفر و... نهایتاً مأموریت اخذ وام را بر عهده خود من گذاشتند.
☝️پیام دریافتی☝️
... ادامه دارد👇
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/722
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۲ مهر ۱۴۰۲
💠 کانالهای اطلاعرسانی حم
🆔 @SayyedAlaaddin
💠
🆔 @GonbadeFirozeh
💠
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۲۳):
سد دلیکلیقیه (بروایت آ.میرشجاع)
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/721
(بخش ۱)☝️
(بخش ۲)👇
اولین نفراتیکه اعلام همراهی کردند؛ محمود و حمداله بودند و بعدها افراد دیگری را نیز با خودم میبردم؛ امثال یداله و سیداکبر و سیدضیاء و..
و معمولاً با مرحوم حاجیوسفآقا، حمداله، یداله و... در راه تهران، آوج، روستا در تردد بودیم و حتی یکبار در روز ۲۸ اسفند، یعنی شب عید آخرین روز کاری بانکها (که معمولا کارمندان بانکها برای پرداخت وجوه درخواستی مشتری و بستن حسابها، از داخل بانک قدم به بیرون نمیگذارند) برای ارزیابی جهت پرداخت وام به دلیکلیقیه بردیم که واقعا معجزه امامزاده واجبالتعظیم ما بود که اتفاق افتاد!
و اونجا بود که یداله گفت: حاج میرشجاع در کاسبی انگشت کوچیکه من نمیشه ولی در ادارهجات من شاگرد اینم نیستم 😂
و بالاخره وام برای افزایش حجمی و استحکام بند خاکی دریافت شد.
با دریافت وام، صاحبنظرهای گوناگونی به منصه ظهور رسیدند و تصمیم گرفتند که با این وام مجددا بولدزر علی مصطفا کریمی را آورده و ضمن افزایش حجم بند خاکی، سر ریز آنرا که پائین بود با کندن سنگهای صخرهای بالاتر برده و آب بیشتری را برای مصرف تابستان افزایش دهند.
منتهی در این مقطع دیگه کسی به نظر و دیدگاه من اهمیتی نداد و انگار که وجود خارجی ندارم!
نظر من این بود که ضمن افزایش حجم بند که با کمپرسی بر روی آن ریخته میشد، توسط غلطک سنگینی کوبیده شده و مستحکم گردیده و همینطور بالاتر برود.
ولی اساتید تازه وارد اعلام کردند که وزن این بولدزر بقدر کافی سنگین هست که در هر رفت و برگشت، خاک ریخته شده را به اندازه کافی بکوبد!
لذا در جمع افراد پر مدعا که خود را از همه داناتر میدیدند به اقلیت حاضر اعتنایی نکردند. حتی فردی که بجای کمک مادی حاضر شده بود در کنترل ساعت کاری بولدزرچی نظارت مستمر داشته باشد و محاسبه ساعت کاری را یادداشت کند، بعدها معلوم شد که حتی چای و سیگارش را نیز از رانندگان بولدزر دریافت و ضمن تمرین رانندگی با بولدزر، با اونها عشق و حال نیز میکرده است!
تا اینکه در سال ۱۳۸۱ زلزله آمد و بند کوبیده نشده، به عرضش نصف شده و به داخل ریخته شد و مابقی خاک بصورت باریکی که یک نفر بتواند از روی آن بگذرد در آمد.
و اما از اینکه گفته شده:
این بند خاکی مورد تایید مسئولین ادارهجات آب نیست!
باید بگم:
در زمان شروع کار این بند خاکی خود من بارها به اداره آب آوج مراجعه و طلب یاری کرده بودم و احدی جوابگو نبود.
حتی کارشناس رسمی اداره آب آوج آقای مهندس آخوندی (که اکنون بازنشسته شده)، با دعوت من برای بررسی از نزدیک به بند خاکی آمده و اعلام کرد که؛ در فلان روستا ما با بودجه دولت، بند خاکی مشابهی احداث کردیم ولی با تمام شدن بهار، آب سد هم تمام میشود.
ولی وقتی با بررسی حضوری و آزمایش خاک این بند خاکی متوجه شد که این خاک آب را نگهمیدارد و مشکلی بنام هدر رفت آب نباید داشته باشیم.
و حتی یکبار نیز از طرف سازمان آب قزوین آمده و بررسی نمودند.
و اعلام اینکه در حدود ۱۰۰ متر پائینتر بند خاکی اصولی برای شما احداث خواهیم کرد.
و طی نامهای دستور تخریبش را صادر کرده بودند!
که با واکنش بسیار تند من که؛
اگر راست میگید،
اول شروع به کار کنید و بما ثابت کنید که بفکر بیآبی ما هستید،
عقبنشینی کردند.
آنوقتی که دامهای ما تشنه بودند و یا با عدم تامین آب کشاورزی ما درختان ما خشکیدند و مهمتر از همه، اهالی برای آب شرب خود در تنگنا هستند، این جناب مهندس که در استخر خانهاش شنا میکند، چه میفهمد که بیآبی یعنی چه؟!
حتی نوشته بودم این مهندسی که دستور تخریب این بند خاکی را داده است، اول شروع ساخت سدی بر اساس اصول علمی را در اینجا بنا کند، سپس دستور تخریبش را صادر فرماید. و الا غلط میکند که برای تخریب این سد دستور صادر میکند.
ووو...
در تمام این سالها که از سال ۱۳۷۸ تابحال آب مورد نیاز اهالی روستا را تامین کرده است. اینهایی که مدعی غیر اصولی بودن این بند خاکی هستند (ولو اینکه آنرا واقعاً باید «سد عموجعفر» نامید و من صرفاً پیشنهاد دهنده و وامگیرنده و تدارکاتچی آن بودم و نظرات فنی من اعمال نشد! با اینحال) اگر عرضه دارند، اول بودجه احداث سدی را تامین نموده و سپس اظهار فضل و فضولات صادر نمایند.
که الا و بلّا نخواهند کرد.
و این منبع تامین آب را هم از ما خواهند گرفت.
همانطوریکه جوجوقهای تازه سر از تخم درآورده، فقط بلدند نق بزنند.
و ما که از این نقزنها هنری بجز نوکری برای دیگران ندیدهایم به اظهار نظرات پوچشان هم کوچکترین ارزشی قائل نیستیم.»
☝️پیام دریافتی☝️
🎲 چنانچه کسی روایت کاملتری دارد، لطفاً ارائه دهد جهت درج در تاریخ روستا 🎲
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
مهر۱۴۰۲
💠 اطلاعرسانی
🆔@SayyedAlaaddin
💠
🆔@GonbadeFirozeh
💠
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۲۴):
حفر چاه نقاش (بروایت آ.میرشجاع)
(بخش ۱):
پیرو جوابیه اخوی به سؤالات و ابهاماتی پیرامون سد دلیکلیقیه و استاندارد آن، سؤالات دیگری از اخوی پرسیدم که ایضاً محبت کرده و جوابیه مفصلی نوشتند که باز هم ناچار شدم آنرا جسارتاً به دو سوم حجم خود خلاصه کنم:
حم: مبلغ وام سد چقدر بود؟ به حساب چه کسی/کسانی واریز شد؟ گزارشی از هزینهکرد آن دارید؟
اخوی: و اما وام بانک کشاورزی برای سد؛
مبلغ تقاضای ما ۴ م تومن بود. سود این وام دقیقا یادم نیست. در پرونده بانک هست. منتهی فکر میکنم یک مبلغ دیگری هم توسط بانک اختصاص پیدا کرد که جمعا باز پرداختش با سود وام، مبلغ ۸ م شده بود و بازپرداخت وام بین ۱۰۰ نفر تقسیم شد و طی قسطبندی، دریافت و به بانک پرداخت شد.
میشود با اختصاص یکساعت وقت دقیقا کل دریافتی و سود و احیانا مسائل جانبی را از روی پرونده در بانک یادداشت کرد.
مبلغ دریافتی بحساب شخص خاصی واریز نمیشد.
بر اساس هزینهکرد (که بیشتر بابت بولدزر و لودری که به کمپرسیها خاک میریخت و کمپرسیهایی که خاک را بر روی سد حمل میکردند) توسط فاکتورهایی که صادر میشد طی چک بانک کشاورزی یا به شمارهحساب ذینفع پرداخت میشد.
و احدی دخالت در جابجایی وجوه اختصاصیافته نداشت.
در مورد هزینهکرد آن اکنون پس از ۲۴ سال چگونه میتوانم صورتحساب آنرا برای شما بنویسم؟! مگر اینکه به بانک مربوطه مراجعه و با گشودن پرونده موردنظر، بشود حتی ریال آخر دریافتی را مشخص کرد.
حم: لطفاً توضیحات مختصری پیرامون؛
علت و نحوه رفتن به سراغ حفر چاه در رودخانه نقاش بنویسید و اینکه به پیشنهاد چه کسی بود؟ در چه سالی؟ و چه ضرورتی داشت؟ و علت اصلی مخالفت اهالی نقاش با آن، چه بود؟ و چرا اهالی امامزاده در این امر از شما حمایت نکردند؟!
خلاصهای از جوابیه آ.سیدمیرشجاع:
اخوی: ... پس از زلزله، تعداد ۳۰ خانواده روستا به بیش از ۱۰۰ خانواده افزایش پیدا کرد!
و طبیعی بود که آب موجود جوابگوی اینهمه خانواده نبود.
لذا با شروع مجدد هیئت سیار اهالی در تهران، من پیشنهادی مبنی بر احداث بند خاکی مابین سنگهای دلکلیقیه و صخرههای مقابلش را مطرح کردم که مورد استقبال اهالی قرار گرفت.
برای تامین وجوه لازمه، حاجممدتقی، هزینهکرد آن را بشرط کمک اهالی تقبل کرد و کار اجرائی آن شروع و با ماجراهایی ...
به هر حال آب به منبع دولتی (احداثی بعد از زلزله)، سرازیر شد ولی بازهم کمبود آب مشهود بود و پیشنهادهایی داده میشد.
از میان انواع پیشنهادات، سد مذکور تصویب شد و من به اتفاق حمداله به اداره آب و فاضلآب روستائی بويینزهرا مراجعه کردیم که اعلام کردند: اگر شما آب مورد نیازتان را تامین کنید، لولهگذاری به تک تک منازل را ما انجام خواهیم داد و...
در جلسه اهالی این موضوع را مطرح کردیم که به اتفاق مورد قبول اهالی قرار گرفت و از این به بعد، اقدامات تنهایی من شروع شد.
آوردن مسئول و معاونین ذیربط از جمله رئیس سازمان آب از قزوین در زیر برف و باران و نیز در تابستان برای رؤیت وجود آب ووو... و مشاهده جاهای مختلفی در سطح منطقه و...
پس مشاهده چشمههای روستا، اعلام کرد که قبل از (گل) حوضی ساخته و روزهای شنبه تا چهارشنبه برای کشاورزی در اختیار مالکین قرار گیرد و پنجشنبه و جمعه را بدلیل ورود تهرانیها و نیاز بیشتر به آب با پمپ به منبع آب شرب منتقل گردد.
در جمع روستا، خواستار امضاء اهالی شدم که غیر از مستاجرین امامزاده، همه امضاء نمودند. بدیهی بود با وجود مخالف، این عمل تعطیل گردد.
مجددا باز هم مراجعه به قزوین و مهندس علیزاده (رئیس سازمان) و...
به پیشنهاد ایشان اکیپ فنی برای یافتن سفره آب زیرزمینی (در نقاطی از رودخانه نقاش که حدس زده شده بود)، گسیل نمود.
این اکیپ پس از بررسی (با دستگاههای مخصوص کشف آب) در رودخانه آششاقو یونجالوق که اعلام کردند بعلت ناودیس بودن سنگهای این مکان، قطرهای آب در آنجا موجود نیست، ولی در رودخانه نقاش، بدلیل تاقدیس بودن آن، اگر حدود بیست متر حفر گردد، به سه روستا آب مکفی خواهد داد.
این عمل، نیاز به دریافت مجوز از مدیریت آب استان داشت که باز هم اقدامکنندهای بغیر از من کسی نبود و لذا شروع به طی مراحل اخذ جواز حفر چاه نمودم و پس از تلاشهای فراوان، موفق به اخذ آن شدم.
ولی بمحض باخبر شدن سیفاله و صفت و طیب احمدی و دیگر نقاشیها، پیشنهاد اجرای احداث سدی در کاروانگاه را دادند و وعده تخصیص لوله ۵ آب به امامزاده به شرطی که از ادامه حفر چاه در اینجا انصراف بدهید! من که میدانستم اجازه احداث سدی را به احدی نخواهند داد، اعتنائی به پیشنهاد اینها نکرده و لذا اقدامات مخفیانه خود را محرمانه ادامه دادم.
☝️پیام دریافتی☝️
...ادامه دارد👇
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۳ مهر ۱۴۰۲
💠 کانالهای اطلاعرسانی حم
🆔 @SayyedAlaaddin
💠
🆔 @GonbadeFirozeh
💠
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۲۵):
حفر چاه نقاش (بروایت آ.میرشجاع)
(بخش ۲):
... اینجا بود که احساس کردم، اگر شورای روستا در جریان قرار بگیرد، یقینا به نقاشیها اطلاع خواهند داد و لذا بدون اطلاع این خائنین بخاطر رفاقتی که با مهندس تقویمنش (مدیر امور آب آوج) داشتم، بصورت سکرت، اقدام به اخذ مجوز مستقیما از استانداری قزوین نمودم که این دوندگیهای مخفیانه، بیش از یکسال و نیم طول کشید و...
در این مدت که با مهندس در ارتباطی تنگاتنگ و محرمانه بودم با یک مشکل جدی هم مواجه شدم؛ بودن فردی بنام عباس که اهل قوزلو بود و فامیل ... و رفیق ... که در اداره مدیریت آب آوج، آبدارچی بود.
به مهندس تاکید کرده بودم که به هیچ وجه این عباس نباید از اقدامات ما باخبر شود وگرنه کارها خراب خواهد شد. ...
...
تا اینکه بالاخره با همکاری محرمانه مهندس تقویمنش، مجوز را گرفتم که چهار نفر از مسیولین مربوطه در استانداری قزوین و سه نفر در آوج از مسئولین مربوطه آنرا امضاء کرده بودند.
وقتی که مطمئن شدم احدی توان ابطال آنرا ندارد، به شورا اطلاع دادم غافل از اینکه اون عباس آبدارچی، پیک و نامهرسان دو طرفه آوج و قزوین هم بوده و روز قبلش متوجه شده که مجوز حفر چاه در رودخانه نقاش برای انتقال آب آن به امامزاده صادر شده است و به رئیس شورا اطلاع داده بود و او هم خبر را در کف دست نقاشیها و آنها مجدداً شروع کردند به جلوگیری از اجرای این حکم!
در این مرحله نقاشیها با فرماندار وقت و معاونش و نیز با بخشدار و... اتحادی برای جلوگیری از اجرای این مجوز داشتند!
در اینجا بود که من متقابلاً ۹ نفر از روستا و جعفر و رضا را از تهران به استانداری قزوین بعنوان اعتراض به تعلیق اجرای مجوز فرستادم.
(خودم بدلیل مسئولیت دهیاری و نوعی کارمند دولت بودنم، صحیح نبود ظهور داشته باشم)
نفراتی را (سیدمحمود، کاظم، رضا و ...) را به داخل ساختمان فرستادم و بقیه را در جلوی درب استانداری نگهداشتم و کارهاییکه باید انجام میدادند و حرفهای لازمه را بهشون میگفتم (البته با تلفن و sms)
ناگهان خبر دادند که؛ حدود ۷۰ الی ۸۰ نفر اینجا ریختهاند که خیلی هم عصبانی و داد و بیدادی هستند. (کارگران کارخانهای بودند که چندین ماه، حقوق نگرفته بودهاند) و ما در داخل اینها گم شدهایم!
میخواستند برگردند که به کاظم خط دادم از وضع موجود چگونه بهرهبرداری کنند و لذا با نقشآفرینی کاظم، استاندار سریعا از جلسه بیرون آمده و در اطاق مانیتور، نفرات بسیار عصبانی را دیده بود و همونجا در کاغذی که از کاظم گرفته بود، با خط خودش، دستور داد که در مدت دو هفته، حفر چاه انجام شود.
پس از اندک زمانی علیرغم میل مسئولین اصلی آوج، سازمان آب قزوین مستقیما آمده، و با لودر و بیلبک دو تا دره بزرگ کنده و آبی که فواره زده و در استخر بزرگی جمع شده بود، هربینندهای را به وجد میآورد!
اما متاسفانه احمقهای کلهپوک روستای ما، فریب وعدههای شیطانی اون شیاطین را خورده و از شدت حسادت، زحمات مرا و بقیه همراهان را بر باد دادند و از ادامه کار مأمورین جلوگیری کردند.
البته نقاشیها خوشحال بودند ولی اگر کار زشت اینها نبود، برای نقاشیها خوشحالی بوجود نمیآمد.
و اما چرا اهالی از من حمایت نکردند؟! باید از افرادیکه با مردم در آنزمان در ارتباط تنگاتنگی بودند سئوال شود ولی تا جاییکه من فهمیدم، اکثریت اهالی از عدم اجرای انتقال آب به روستا ناراحت شده بودند و به من اعتماد کامل داشتند، منتهی همانطوری که خودت هم میبینی؛ اکثریت ساکتند!
اگرچه در انتخابات بعدی شورا، مردم خائنین را پس زدند که نتیجه اعتماد مردم به من بود و قابل تقدیر و بقیه مسائل را هم که دیگر خودت بهتر میدانی!
و السلام
☝️پیام دریافتی☝️
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۳ مهر ۱۴۰۲
💠 کانالهای اطلاعرسانی حم
🆔 @SayyedAlaaddin
💠
🆔 @GonbadeFirozeh
💠
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۲۶):
سوءتفاهمات معطوف به روایت اخوی
(بخش ۱):
«... ولی من زیر بار نمیرفتم و اعلام کردم که کسی دیگر را مامور این کار بکنید.
و من در هر جایی که گیری پیدا شد بر طرف میکنم. ولی مصرانه اعلام کردند که:
خودت باید انجام بدهی!
در اینجا با توجه به تجربه و اتهامات عدیدهای که احتمال اتهامات گوناگون در امور مالی در مورد هر شخصی ممکن است زده بشود اعلام کردم که:
اگر من دنبال اخذ وام بروم و موفق بشوم، مطمئن باشید که این وام را برای شخص خودم مصرف خواهم کرد و اگر باز هم موافق هستید اعلام کنید!
چند نفر که معمولا ملاء جلسه میشوند. منجمله خدابیامرز سیداسماعیل بی بی اوغلو پدر این کاظم و سیدعابدین پدر ... و امثال ممدجعفر و ... (با صدای بلند) اعلام کردند: نوش جانت!
همینطوریکه توانستهای موافقت دریافت وام را بگیری، حق استفادهاش را هم بهت واگذار میکنیم!
هر جا که دلت میخواد ولو برای شخص خود محق هستی و احدی حق اعتراض ندارد!»
بنده این فراز☝️از جوابیه اخوی را در خلاصهنویسی خود حذف و مختصر کردم به فراز کوتاه پیام شماره ۱۲۲ 👇
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/721
👈 «(ولیکن پس از حاشیههائی و نقشآفرینی ملاء جلسه، امثال) خدابیامرز سیداسماعیل بیبی اوغلو و سیدعابدین و امثال محمدجعفر و... نهایتاً مأموریت اخذ وام را بر عهده خود من گذاشتند.»
چرا این فراز را حذف کردم؟!
زیرا احساس کردم که بوی «خودشیفتگی» میدهد که در شأن اخوی نیست. یعنی لزومی ندارد که تعارفات شابدولعظیمی برخی از اهالی را برجستهسازی کند!
ولیکن عبارات داخل پرانتز (که برداشت من بود نه نوشته اخوی) موجب سوءتفاهم یکی از اهالی شد و همان دیشب برایم نوشت:
«سلام وقت بخیر
من تازه الان رسیدم دهات
هوا بارونی خدارو شکر
یه سؤال داشتم خدمتتون
فرمودین در آخر پیام که آقا میر شجاع گفته سید اسمائیل و سید عابدین ملا روستا حاشیه ساز شدند
درسته برادر من؟؟
چون امروژ جلسه هست روستا بلکه مطرح شه»
در جواب ایشان نوشتم:
«سلام
اگر یاد بگیرید که با دقت بخوانید، هرگز مرتکب اشتباه نمیشوید.
اخوی به حواشی آن جلسه هم پرداخته بود که من حذف کردم. زیرا بنظرم چندان مهم نبودند. بیشتر تعارفات مرسوم و الکی که معمولاً در جلسات هست.
در سپردن مسئولیت اخذ وام به آمیرشجاع، کسانی نقشآفرینی کردند از جمله فلانی و فلانی.»
در عینحال گفتگوی فوق را همان دیشب برای اخوی هم فرستادم که ایشان در مذمت بنده نوشتند:
«اینکه میگم؛ عین گفته منو ننویس و اگر نوشته من ابهامی داره، قبل از گزارش، سئوال کن، بخاطر همین چیزهاست»!
و در ادامه مجدداً توضیح دادند که؛
«آنموقع که در خانه ما جلسه بود و برای اقدام به وامی که بنده دنبالش کرده و موافقتشو از بانک کشاورزی گرفته بودم، در آن جلسه برای اهالی توضیح دادم و برای پیگیری وام مورد نظر جملگی به خود من واگذار کردند و حتی برای اینکه در آینده شائبهای و اتهامی به بنده نزنند، پس از اصرار اینکه شخص خود من دنبال اخذ وام نمیروم ولی با اصرار اونها قبول کردم که؛ من بشرطی دنبال این وام میروم که، برای خودم بگیرم!
اینجا بود که سیداسماعیل موسوی و چند نفر دیگر به همراهی ایشون گفتند که؛
باشه این وامی که بقول خودت موافقتشو گرفتهای، اصلا برای خودت بگیر!
البته احتمال اینکه موافقت اخذ وام را که به سختی پرداخت میشد، بنظرشون نوعی بلوف زدن من بحساب آورده بودند.
و گرنه به این راحتی هم به خود من با این شرطم موافقت نمیکردند.
حالا، الآن، در این جلساتی که یک عباسی کار اساسی انجام نمیگیره، چه چرت و پرتهایی مطرح میشه که دیگه ارزش توضیح واضحات لازم نیست.
این تازه بدوران رسیدهها، نه بلدند کاری از پیش ببرند و نه بلدند از کسانیکه کارهای اساسی، آنهم بدون چشمداشت و با آن امکانات ابتدائی انجام دادهاند را یک تشکر خشک و خالی بکنند!
من که در متن فعالیت بودم و کارهایی که بدواً و بدون سابقه قبلی که حداقل بعنوان الگو باشد، انجام دادهام، یکی از اون کارها رو بلدند دنبال کرده و به نتیجه امیدوارکنندهای برسانند؟؟؟ بسم الله. این گوی و این میدان.
فقط بلدند کارهای گذشته را به یک نحوی بکوبند.
برای همینه که این روستا درجا میزنه»!
🎲 قبل از این توضیح مجدد اخوی، بنده گمان کردم که در توضیحات اولیه ایشان، ردی از خودشیفتگی وجود دارد فلذا آنها را که در شأن آ.سیدمیرشجاع نمیدانستم، حذف کردم.
👌 در روانشناسی؛ خودشیفتگی یا نارسیسیسم (به انگلیسی: Narcissism) یا نرگسمندی بیانگر عشق افراطی به خود و تکیه بر خودانگاشتهای درونی است که نوعی اختلال روانی و خودپرستی به شمار میرود.
🎲 ولیکن با توضیحات تکمیلی ایشان، متوجه شدم که منظور او اشاره به «باورناپذیری اهالی» بوده نه «تعارفات شابدولعظیمی» آنها!!
...ادامه دارد.
✍️ حم
۱۳مهر۱۴۰۲
💠
🆔 @SayyedAlaaddin
💠
🆔 @GonbadeFirozeh
💠
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۲۷):
سوءتفاهمات معطوف به روایت اخوی
(بخش ۲):
دومین سوءتفاهم معطوف به فرازی از جوابیه آ.میرشجاع در پیام شماره ۱۲۳ 👇
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/722
بود که (نوشته است: «حتی فردی که بجای کمک مادی حاضر شده بود در کنترل ساعت کاری بولدزرچی نظارت مستمر داشته باشد و محاسبه ساعت کاری را یادداشت کند، بعدها معلوم شد که حتی چای و سیگارش را نیز از رانندگان بولدزر دریافت و ضمن تمرین رانندگی با بولدزر، با اونها عشق و حال نیز میکرده است!»)
برای آقای احمد داودی رخ داد و تذکر داد که:
«سلام چون توضیح ندادی، خواننده اینطوری متوجه میشه که بابای من با راننده بلدزر دست به یکی کرده!!! شما تا حالا خودت دیدی پدر من سیگار بکشه؟؟
این هم بگویم به پدرم فقط حاج عمو پول داد نه وامی بود و نه دیگری»
در جواب ایشان نوشتم:
«سلام
متن تند اخوی را که برای بنده نوشته بود، من حتیالامکان سانسور و ملایمسازی کردم وگرنه باز هم ناراحت میشد که چرا حرفهای خودمانی منو که صرفا برای آگاهی خودت مینویسم عیناً برای همگان منتشر میکنی؟!
فرد مورد نظر ایشان را نفهمیدم کیه؟ اما خود من ذهنم به سمت جعفرخالوقلی نرفت و شجاع هم اگر چنین منظوری داشت در متن بیسانسورش قطعاً اسم میبرد. البته من ازش خواهش کردهام که بدون خودسانسوری بنویسد و اجازه بدهد، من خودم سانسور بکنم اما تاکید میکند که فقط برای من مینویسد و گناه انتشار عمومی آنها بر گردن منه!
بنظرم خیلی هم مهم نبود لذا از داداش هم نپرسیدم آن فرد خاطی، کی بوده؟!
چنین روابطی در چنین اموری، بنظرم تا حدودی طبیعی است و نیازی به بزرگنمایی نیست اما گویا داداش حساسیت داشته که مورد اشاره قرار داده است!
ازش میپرسم و طی یکی از پیامهای بعدی حتماً شفافسازی میکنم که این قسمت از قضیه هم مخدوش نماند.🙏»
در عینحال اعتراضیه خواهرزادهام را عیناً برای اخوی فرستادم و ایشان در اینخصوص هم مجدداً توضیحات مفصلی دادند که ناچارم آنها را قدری خلاصه کنم تا از ظرفیت ۸۰۰ کلمهای هر پیام در ایتا فراتر نرود:
«... احداث و تکمیل بند خاکی در دو مرحله انجام گرفت:
همانطوریکه عرض کردم، مرحله اول با مشارکت اهالی بود که توسط بولدزر (8 د) فردی بنام علی مصطفا کریمی اهل آوج بود. خدابیامرزدش، ناظر بر عملکرد آن، محمدجعفر بود که بسیار دقیق و خوب نظارت میکرد. مرحله دوم که توسط اخذ وام از بانک کشاورزی آوج انجام گرفت، نظارت بر کار همان بولدزر را به پسر سیدعباس داماد حاجسیدجعفردایی که اسمش محمد بود و بهش میگفتند: ممدکارشناس!
(... که داماد یدالا اعظمی نیریجی بود و پسرش دختر سیدعبدالله موسوی را گرفته و...)
و این غارشناس بخاطر بیکاری و ... نداشت که مثل دیگران وجهی پرداخت کند، اعلام کرده بود که؛ بجای پرداخت سهمش حاضر است «کنترل ساعتِ کاری بولدزر» را بعهده بگیرد.
من مخالفت کردم. ولی چون در بین مردم به «کارشناس»! معروف شده بود، کسانیکه میدان را بدست گرفته بودند، قبول کردند که داستان کنترلش را قبلا گفتهام.»
و اما در جواب دومین سوءتفاهم آقای داودی (این هم بگویم به پدرم فقط حاج عمو پول داد نه وامی بود و نه [کمک] دیگری)؛
☝️پیام دریافتی☝️
باید بگویم که؛ اخوی در هیچقسمت از پیام خود ننوشته که وام و سایر کمکهای مردمی به پدر شما داده شده است. بلکه تصریح کرده که؛ «... مبلغ دریافتی بحساب شخص خاصی واریز نمیشد ... + ... احدی دخالت در جابجایی وجوه اختصاصیافته نداشت ...»👇
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/723
بنابراین کسی ادعا نکرده که «وام یا کمکهای دیگر» در اختیار جعفرخولوقلو قرار گرفته است که لازم باشد شما آنرا حاشا کنید.
و اما اگر منظورتان اینست که در احداث بند خاکی مذکور فقط پرداخت مالی حاجعموی شما به پدر شما کارساز بوده و اساساً وامی یا کمکی در کار نبوده است، ادعای دیگری است که باید آن ۱۰۰ نفری جواب بدهند که طبق ادعای آ.میرشجاع پرداخت اقساط وام ۸ میلیون تومانی بانک کشاورزی آوج را پرداخت کردهاند.
🎲 و اما انتقاد پایانی بنده به جناب آقای حاجسیدمیرشجاع؛
پیگیری و دوندگیهای یکی دو ساله برای اخذ مجوز حفر چاه بصورت مخفیانه و محرمانه بعلت ترس از خرابکاری کفتارهای روستا، بنظرم وجاهتی نداشته است. ایشان اول باید اینها را با کمک اهالی اخراج میکرده و سپس ...
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۳ مهر ۱۴۰۲
💠 کانالهای اطلاعرسانی حم
(ویژه امامزاده علاءالدین)
🆔 @SayyedAlaaddin
💠
🆔 @GonbadeFirozeh
🙏 گروه هماندیشی سیدعلاءالدین 🎲
https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4
💠
🙏 گروه هماندیشی سادات میدان🎲👇
https://eitaa.com/joinchat/1424556326Cd51a6f2d0a
و کانال عمومی (سیاسی و دینی و...)👇
🆔 @chelcheraaqHM
💠
🙏 گروه هماندیشی 🎲
چلچراغ معارف و احکام👇
https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
💠
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۲۸):
بعضی از اهالی محترم، ضمن اعتراض به طویلی پیامهای بنده، توصیه میکنند که من محتوای آنها را در قالب پیامهای صوتی هم به اشتراک بگذارم.
پیشنهاد بدی نیست و اهالی میتوانند در حین انجام رانندگی و آشپزی و سایر کارهای خود، از مطالب این پیامها هم استفاده نمایند ولو اینکه تمرکز کافی نخواهند داشت!
اما بنده معذورم و چه خوب است یکی از اهالی خوشصدا این کار را انجام دهد و کافیست که فقط پیامهای مکتوب مرا بخواند و در کانال مستقلی بارگذاری نماید.
ولیکن بنده دنبال تبدیل این پیامها به یک جلد کتاب هستم برای آیندگان روستا که قاعدتاً فقط کتابت مطالب را لازم دارم و پیامهای صوتی و پادکست و امثالهم بدرد کتابنویسی نمیخورد.
ضمناً هر کس که نسبت به مفاد پیامهای بنده در هر دو کانال من انتقاد و پیشنهاد و اصلاحیه و تکملهای دارد، لطفاً بصورت مکتوب برای بنده ارسال نماید به شماره بله و ایتای ۰۹۳۵۱۳۲۷۷۹۴ تا در کتابی که زیر چاپ خواهد رفت، چیزی از قلم نیافتاده باشد.
و اما بعد؛
صفوت داودی و برادران یوسف! (۰۵)
در پیامهای قبلی از پیام ۱۱۹👇
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/700
💠 تا پیام ۱۲۷👇
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/720
گذری داشتم به ریشهیابی و آسیبشناسی تجاوزات متجاوز نقاشی بعنوان یکی از ضرورتهای مبارزه با چنگاندازیهای او.
زیرا مبارزه اصولی، بدون ریشهیابی معضلی که اضمحلال آن، هدف مبارزه است، آب در هاون کوفتن بیش نیست.
بنده اگر بخواهم به مبارزه اصولی با متجاوز نقاشی بپردازم، اقداماتی را در دستور کار خود قرار خواهم داد که عبارتند از:
۱) دیدار و گفتگو با متجاوز و در صورت لزوم، اتمام حجت که فردای تحمیل شکست بر او نگوید؛ چرا از اول نیامدی سراغ خودم و برای عقبنشینی من خودت را به زحمت انداختی!؟!
فلذا قبل از مذاکره مستقیم، دست به هیچ مبارزهای نخواهم زد. زیرا گرهای را که بشود با دست باز کرد چرا به دندان اندازم؟!
۲) ممکنست نتیجه مذاکره، معامله معقول و عادلانهای باشد که بر مبارزه کورکورانه و بیوجاهت، ارجحیت دارد.
۳) اگر از طریق مذاکره، به نتیجه دلخواه نرسم آنگاه نوبت به مبارزه حقوقی میرسد ولیکن ورود به این مرحله هم شرایطی دارد:
۳/۱- چنانچه قرار باشد که او را شکست بدهم و از اراضی اشغالی، اخراج کنم اما بعدش زمینهای بازپس گرفته شده را به حال خود رها نمایم تا همان بیابانی باشد که قبلاً بود، هرگز مرتکب چنین کار احمقانهای نخواهم شد. زیرا آنرا قرین عدالت نمیدانم. وقتی که او بتواند این اراضی را آباد و سرسبز نماید که برای زوار امامزاده و عابرین منطقه هم منظره خوشایندی باشد بمراتب بهتر از این است که آن اراضی در اختیار ما باشد و برای زوار چندان جالب نباشد. یعنی بشرطی وارد مبارزهای برای شکست متجاوز خواهم شد که مطمئن باشم بعد از رفع تجاوز، این اراضی بسمت آبادی و سرسبزی خواهد رفت وگرنه که عطایش به لقایش!
۳/۲- صرف زمان و هزینه برای چنین مبارزهای دارای وجاهت حیثیتی، عقلانی و حداقل اقتصادی باشد. اگر توجیه عقلائی و لااقل اقتصادی نداشته باشد، وارد معرکه نخواهم شد.
البته این مطلب در مقایسه، تحصیل میگردد. یعنی ممکنست بنده در تهران یا جای دیگری به کاری بپردازم که غفلت از پیشبرد و تحقق کامل آن، موجب لطمه بر آن گردد و ضرر و زیان آن بدتر و بیشتر از این باشد که من این آب+اراضی خود را از کف بدهم. بالطبع این را بر آن ترجیح نخواهم داد.
۳/۳- پس از وقوف قطعی به ضرورت مبارزه، از هیچ مانعی، هراسی به خود راه نخواهم داد و تا آخرش خواهم رفت.
۴) چنانچه بنا بر ابرام در مبارزه گذاشتم (چنانکه برخی از اهالی به چنین فرایندی گام نهادهاند!)، عملیات میدانی خود را مرحلهبندی خواهم کرد و در اولین گام؛ اقدام به تهیه «جانمائی»، «کاداستر»، «کد یکتای شناسائی اموال غیرمنقول» و «UTM» اراضی خود خواهم کرد. زیرا بدون اینها قدم به دعاوی حقوقی و قضایی گذاشتن، تضمینی برای پیروزی سریع و بلکه بطیء وجود ندارد.
آیا آنها که در مبارزه با متجاوز نقاشی، عجالتاً متوسل به دادگاه شدهاند، دادخواستشان متضمن چنین ضمایمی بوده است؟!
کسانی که ادعا میکنند، ما وکیل گرفتیم و هزینه کردیم (اما در دادگاه پیروز نشدیم!)، چنانچه بدون چنین ضمائمی، دعوای خود را دنبال کردهاند، یا دروغ میگویند یا وکیلشان قلابی بوده است! در هر حال، چنانچه از جیب ما هزینه کردهاند (آنهم بدون کسب موافقت و تأیید ما و با ادعای دروغینی مبنی بر اینکه دنبال احقاق حقوق مرحوم حاجسیدمیربابا بودهاند!) ضامن هستند و اقدامشان، پشیزی ارزش ندارد (تازه اگر تعمداً مجری بازی در پازل متجاوزین نبوده باشند! وگرنه) بسختی پشیمان خواهند گشت.
...ادامه دارد.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴ مهر ۱۴۰۲
💠 کانالهای اطلاعرسانی
🆔@SayyedAlaaddin
💠
🆔@GonbadeFirozeh
💠
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی وقتا #غیرممکن فقط به زاویه دیدمون بستگی داره!
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
مشکل ما با اسراییل چیه؟
چرا میگیم اسراییل باید نابود بشه؟
(زمان مطالعه: ۴ دقیقه)
✅ کشورهای عربستان، عراق، لبنان، سوریه، فلسطین، اردن، ترکیه و... هیچکدوم تا همین ۱۱۰ سال پیش وجود نداشتن. همشون؛ استانها و ایالتهایی از کشور بزرگی به نام امپراطوری عثمانی بودن. (نقشه)
تا اینکه جنگ جهانی اول آغاز شد و نهایتا امپراطوری بزرگ عثمانی در این جنگ شکست خورد و از هم پاشید.
✅ غربیها سر یک میز نشستن، خطکش دستشون گرفتن و روی نقشه، این امپراطوری بزرگ رو به کشورهای کوچیک تقسیم کردن، هر کشوری هم مال یه کدومشون شد.
▫️سوریه و لبنان مال فرانسویها
▫️عراق و فلسطین مال انگلیسیها
✅ از اونجا که بیشترین ثروت دنیا تو همین منطقهی ما یعنی غرب آسیاست، غربیها تصمیم گرفتن جای پای خودشون رو اینجا محکم کنن و یه پایگاه دائمی برای خودشون اینجا بسازن. یه پایگاهی که نگهبان منافع غربیها توی منطقهی ما باشه.
✅ پس با صهیونیستها توافق کردن و هزاران صهیونیست رو از سرتاسر دنیا به فلسطین آوردن.
در فاصلهی بین جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم (به مدت بیست سال) صهیونیستها در فلسطین جاگیر شدن و روز به روز بر جمعیتشون اضافه شد. نهایتا بعد از جنگ جهانی دوم بیانیه دادن و به قول خودشون تشکیل کشور اسراییل رو در سرزمین فلسطین اعلام کردن.
✅ تا امروز دهها هزار فلسطینی شهید و میلیونها فلسطینی از خونه و کشور خودشون اخراج شدن.
✅ صهیونیستها در نظر داشتن از رود نیل تا رود فرات رو تصرف کنن و اسراییل بزرگ رو تشکیل بدن. (در این صورت با ایران همسایه میشدن، نقشه) حتی غیر از فلسطین بخشهایی از سوریه، مصر، اردن و لبنان رو هم اشغال کردن ولی بعد از انقلاب، جمهوری اسلامی جلوی گسترش اسراییل ایستاد و با تجهیز و مسلح کردن فلسطینیها و لبنانیها، صهیونیستهارو عقب نشوند.
✅ حالا مشکل ما با اسراییل چیه؟
از سیصدسال پیش که اروپاییها و غربیها پا به منطقهی ما گذاشتن، حضورشون جز فلاکت و قحطی و کشتار و جنگ و تعرض و غارت و... هیچ نتیجهای نداشته.
میلیونها ایرانی و صدها هزار نفر از مردم کشورهای همسایهی ما فقط به جرم موقعیتِ ارزشمندِ کشورشون و ثروتی که داشتن تا امروز به دست غربیها کشته شدن.
حضور غربیها در منطقهی ما همیشه مساویِ با بحران بوده و این بحران اینجا وقتی تموم میشه که خارجیها از منطقهی ما اخراج بشن.
خارجیها هم وقتی از منطقهی ما اخراج میشن که پایگاهشون اینجا از بین بره؛
رژیم صهیونیستی بزرگترین پایگاه غربیهای جلاد و وحشی در منطقهی ماست.
✅ حالا کاری نداریم که اصلا فلسطین یکی از مقدسترین سرزمینهای اسلامیه و مسجدالاقصی اولین قبلهی مسلمانان هست.
کاری نداریم که شهر قدس مثل مکه و مدینه و نجف و کربلا برای ماها به عنوان مسلمون خیلی اهمیت داره.
👈اگر فقط ایرانی و مسلمان هستیم و ایران برامون مهمه، مسئلهی فلسطین از مهمترین مسائلی هست که کشور ما برای امنیت خودش نیاز داره حل بشه.
اینجا هر حکومت ملی دیگهای به جز جمهوری اسلامی هم سرکار بود، همینقدر بهمسئلهی فلسطین اهمیت میداد. چون موجودیت کشور ما در گرو نابودی رژیم جعلی اسراییل و اخراج غربیها از این منطقه است👌
✅ البته به فضل خدا جمهوری اسلامی امروز تونسته صهیونیستها رو به درون سرزمینهای اشغالی در فلسطین محدود و محاصره کنه و دهها هزار موشکِ نقطهزن، دور تا دور سرزمینهای اشغالی آروم و قرار ندارن تا روز موعود برسه، از خاک سر بکشن و در قلب صهیونیستها فرود بیان.
به یاری خدا انشاءالله.
☝️از پیامهای دریافتی☝️
نقدونظر #حم
صهیونیزم
علل مورد اشاره در این مقاله، کف مطلب است و سقف فراتری هم دارد. طبق #پیشگوئی #یهود این #قوم_نژادپرست در #آخر_الزمان بدست #ایرانیان و به رهبری #امام_زمان نابود خواهد شد فلذا دشمنی این #قوم_عنود با ایرانیان سابقهای هزاران ساله دارد و تا قیامت هم به #ایران_ستیزی خود ادامه خواهند داد، فرقی هم نمیکند که در ایران چه حکومتی بر سر کار باشد. عداوت آنها با #حکومت_ایران فرع بر کینه آنها علیه #ملت_ایران است.
👌 بخش اعظم پیشگوئیهای یهود، مورد تأیید و تصریح #امام_صادق علیهالسلام هم قرار گرفته است و اینکه در نابودی #سلطه_جهانی #یهود_عنود #اهل_یمن هم مشارکت خواهند داشت ولیکن ایرانیان قویترین یاران #حضرت_حجت خواهند بود إنشآءالله
ضمناً #صهاینه منحصر به #غاصبین_قتال #فلسطین نیستند. سران #صهیونیزم_جهانی عمدتاً در #آمریکا و #اروپا لانه کردهاند و شاید سالی یکبار هم به #فلسطین_اشغالی، سفر نکنند. #رژیم_جعلی #اسرائیل صرفاً یکی از بازوها ( #سگ_هار) #صهیونیزم_شیطانی است که همه آنها (۱۰۰٪) باید عین #سگ هم کشته شوند.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
مهر۱۴۰۲
💠کانال اطلاعرسانی حم (یک از هزاران)
«حیفه این پیامها را نبینی»
🆔eitaa.com/chelcheraaqHM
🎲گروه هماندیشی چلچراغ
https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
هدایت شده از قزوین نیوز
رفع تداخل ۱۱ هزار هکتار از اراضی قزوین
🔗مشروح خبر
https://qazvinnews.ir/472095
🔺سرخط مهمترین وقایع و اخبار قزوین
@qazvinnews_ir