eitaa logo
گنبد فیروزه
63 دنبال‌کننده
516 عکس
153 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☫﷽☫ ✍️ عروس رئیس سازمان اوقاف و... دم خروس مدیرکل اوقاف قزوین موقوفه عظیمی متعلق به حسینیه امینی‌ها که یکی از دیدنی‌ترین نقاط قزوین است، طی پروسه‌ای بصورتی کاملا و و به سازمان (اوقاف/تبلیغات) یعنی واگذار گردید! نکات دقیق مسئله: ۱) متولد ۱۳۶۹ موفق شد ۱۵۰ هکتاری دارای ۱۰۰۰ رأسی را فقط با 891/000 تومان در ماه اجاره نماید. https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/472 (طبق ادعای اشتری یک میلیون و ادعای مجیدی ۹۰۰/۰۰۰ تومان) ۲) مذکور ۳ سال (از ۱۴۰۰/۰۱/۰۱ لغایت ۱۴۰۳/۰۱/۰۱) تعیین شده است. https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/474 ۳) تاریخ مورخه ۱۳۹۷/۰۳/۰۲ را نشان می‌دهد. یعنی عقد قرارداد حداقل ۳ سال (و به ادعای مجیدی و وکیل موقوفه؛ ۵ سال!) قبل از آغاز اجرای قرارداد صورت گرفته است! (آیا عجیب نیست؟! عرفی و منطقی بودن چنین روندی، قاعدتاً نیازمند اثبات از طریق مراجعه به موارد مشابه است) ۴) ۱۳۹۷/۰۷/۲۸ تاریخ انتصاب به اوقاف و امور خیریه است. ۵) «سازمان اوقاف و امور خیریه» پس از استقلال از «سازمان حج و زیارت» در سال ۱۳۷۰ از زیرمجموعه‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. ولیکن رئیس آن که به پیشنهاد وزیر فرهنگ و ارشاد، تعیین می‌گردد باید توسط ولی‌فقیه هم تأیید گردد. (بلحاظ شرعیات موقوفات) ۶) «سازمان تبلیغات اسلامی» از زیرمجموعه‌های دستگاه رهبری به شمار می‌رود. ۷) مهدی خاموشی بلحاظ آنکه قبل از ۱۳۹۷ رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بوده است، از نیروهای منتخب مقام معظم رهبری به شمار می‌رود و بعد از انتصاب به ریاست سازمان اوقاف هم قاعدتاً از نیروهای مورد تأیید رهبری است ولو اینکه از جانب وزیر فرهنگ قوه مجریه معرفی شده است. حال ابهام ماجرا اینجاست و سؤال اینست که: ۸) عقد قرارداد واگذاری بزرگترین (و گرانبهاترین؟) موقوفه استان قزوین به عروس آقای خاموشی، آیا در زمان ریاست ایشان بر سازمان تبلیغات صورت گرفته است یا در زمان ریاست وی بر سازمان اوقاف؟ (از لحاظ سیاسی ادعا اینست که؛ چه فرقی می‌کند؟! ویژه‌خواری و رانت که شاخ و دم ندارد. به هر حال وابستگی مهدی خاموشی به مقام معظم رهبری بر این قرارداد، سایه افکنده است و عروس به وی. ولیکن از لحاظ حقوقی و قضائی، چه نکاتی قابل توجه است؟) ۹) مدیرکل اوقاف قزوین () از صرافت ، به صدور بیانیه‌ای در توجیه قرارداد مذکور بسنده نکرده و طی یک تأکید کرد که؛ قرارداد مذکور در سال ۱۳۹۵ منعقد شده که پدر عروس رئیس سازمان تبلیغات بوده نه رئیس سازمان اوقاف!!! https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/478 (وکیل موقوفه هم تاریخ عقد قرارداد را سال ۱۳۹۵ اعلام کرد https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/479 ) بنابراین باید نتیجه گرفت که خاموشی (یا عروسش) از سال ۱۳۹۵ برای اجاره موقوفه مذکور به ثمن بخس برای سالهای ۱۴۰۰ به بعد دورخیز پنج ساله کرده بودند! (مگر عوائد ۳ ساله این موقوفه چه ارزشی دارد که لازمست برای کسب آن، نیاز به معطلی و انتظار و دورخیزی ۵ ساله داشته باشد؟! در حالیکه به ادعای وی قیمت کارشناسی آن ۹۰۰ هزار تومان بوده است!) ۱۰) طرف قرارداد اوقافی مذکور بنام درج شده که در زمان عقد قرارداد رئیس اداراه اوقاف بوده است و حال آنکه نامبرده در سال ۱۳۹۵ رئیس اداراه اوقاف بوده است نه تاکستان! https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/474 https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/57 https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/58 https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/65 https://eitaa.com/SayyedAlaaddin/82 دم خروس اوقاف همین‌جاست که بیرون می‌زند و مسئله از دو حال خارج نیست: ۱۰/۱- عقد قرارداد بعد از واگذاری سازمان اوقاف به خاموشی صورت گرفته است و دورخیزی در بین نبوده است ولیکن تاریخ آن را بگونه‌ای تحریف شده که قبل از ریاست خاموشی بر اوقاف نشان داده شود! (مکروا و مکر الله و الله خیرالماکرین) ۱۰/۲- ریاست محمدرضا رحمانی بر یکی از ادارات اوقاف قزوین (بوئین‌زهرا یا تاکستان) جعلی بوده است. شاید هم با حفظ سمت دارای هر دو پست مذکور بوده است که بسیار بعید است. حال پیدا کنید پرتقال‌فروش را! مدیرکل اوقاف قزوین: «قابلیت این وجود دارد که در یک برنامه زنده گام به گام پیش ببریم و پاسخ بدهیم که ببینیم حرف کی حق است و کی ناحق حرف زده است؟» تهدید افشاگر «فساد سیاسی_اقتصادی» مذکور به شکایت بعنوان نشر اکاذیب!!: https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/478 به این بگوئید: پسر پدرت نیستی اگر شکایت خود را دنبال نکنی تا همه بدانند که منتشر و کیست؟! ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) بهار ۱۴۰۲ 💠 اطلاع‌رسانی‌های : 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 💠 🆔 @chelcheraaqHM
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۳۸): «دروغ‌های نانکلی» (بخش ۰۸): ... ناگفته نماند که گیر دادن قاضی به عبارت «خرس‌خاله» بعنوان توهینی بزرگ، خودش معمایی است! زیرا تا جایی که یادمه، نانکلی در شکوائیه مکتوب خود، اشاره‌ای به این مسئله نکرده بود و در اظهارات شفاهی مفصل خود در محضر دادگاه هم، چنین ادعایی را از وی نشنیدم. مگر اینکه بپذیرم حواسم نبوده یا دقت نکرده‌ام! اما این احتمال هم دور از ذهن نیست که قاضی، با برجسته کردن عبارت عادی «خرس‌خاله» بعنوان توهینی غیرقابل اغماض!، بدنبال سنجش میزان وقاحت نانکلی و مظلومیت بنده بود. زیرا نان‌کلی اگر ذره‌ای شرافت داشت باید همانجا تذکر می‌داد که من چنین توهینی در حق او روا نداشته‌ام و وی هم از این بابت، شِکوه‌ای علیه من ندارد و بلکه بابت فرضاً اهانت‌های دیگری شاکی شده است ولیکن ترجیح داد که خطای ظاهری دادگاه را بنفع خود پنداشته و به سود خود مصادره کند و حتی برای تثبیت و تحکیم آن بگوید: «[علاوه بر خرس] دونقوز هم گفته» است! و قاضی از همین نکته متوجه کذابی و شیادی وی شد (و شاید هم به همین علت، وقتی که نانکلی ادعا کرد: آقای قاضی! غیر از این‌ها، به من کذاب و شیاد هم گفته است! قاضی التفاتی به این ادعای وی نکرد!) مسئله بعدی؛ استناد قاضی به جمله «به این بگوئید: پسر پدرت نیستی اگر شکایت خود را دنبال نکنی تا همه بدانند که ناشر و کیست؟!» از مقاله‌ای بود که در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ تحت عنوان «عروس رئیس سازمان اوقاف و.../ دم خروس مدیرکل اوقاف قزوین» نوشته بودم و منظورم مدیرکل اوقاف قزوین بود (نه نانکلی) که افشاءکننده «رسوائی موناگیت» را تهدید به شکایت کرده بود. قاضی به این عبارت هم حساسیت نشان داد. در حالی که هیچ ربطی به نانکلی نداشت و اگر لازم به پیگرد قرار دادن آن بود، اولاً باید خود مجیدی شکایت می‌کرد و ثانیاً در دادگاه جرائم مطبوعاتی باید رسیدگی می‌شد. ولیکن نانکلی سوءاستفاده کرد تا ذهن قاضی را مشوش سازد! نکته مهم دیگری که در دادگاه رخ داد، این بود که به نانکلی بیش از حد، مجال یکه‌تازی علیه بنده داده شد تا بقول معروف؛ هر چه می‌خواهد دل تنگش بگوید و او هم گفت و متقابلاً بنده هم وارد دفاع نشدم مضافاً که هر وقت هم خواستم چیزی بگویم، قاضی دادگاه، مجالی نداد! و فقط نوشته‌های مرا به رُخَم کشید! یعنی آنچه که قابل بررسی و مورد اهمیت دادگاه بود، فقط نوشته‌های من بود نه گفته‌های شفاهی که گوش شنوایی برای آن نداشت! متقابلاً من هم اصرار نکردم که حتماً از خودم دفاع بکنم و لذا از همان جلسه دادگاه، تسلیم محکومیت خود شدم که علت اصلی آن، حرف یاوه و دروغین نان‌کلی بود که ادعا کرد بنده اهالی را شدیداً ترسانیده‌ام (و لابد زبان اهالی هم از شدت رعب و وحشت و ترس و هراس تحمیلی بنده بر آن‌ها، بند آمده است!!! و اینک پشت درب دادگاه منتظر محکومیت من هستند تا بریزند و علیه من شکایت بکنند!😂😳🙄🤔) فلذا مسئله «ترس اهالی» حتی سادات (آنهم از جانب من!) دغدغه‌آفرین شد. بنابراین لازم می‌دانم این قضیه نسبتاً جدی را بیشتر مورد توجه و تحلیل خود قرار بدهم. ترس موهوم اهالی (بخش ۱): ⁉️ آیا براستی بنده، اهالی را در حد ترسانیدن، تهدید کرده‌ام؟؟!! آن‌هم در حدی که جرأت شکایت علیه مرا هم ندارند و معطل محکومیت بنده در شکایت نانکلی هستند؟؟!!! 😳😳😳 «ترس» و «تهدید»؛ از سوژه‌های پر تکرار «مخالفین سادات و بنده» است که برای مظلوم‌نمایی خودشان از آن مکرراً بهره گرفته و بعنوان چماقی علیه بنده نیز به کار می‌گیرند! اجازه بدهید این مسئله را مورد بررسی بیشتری قرار بدهیم: ۱) نانکلی در دادگاه شکایت کیفری خود علیه بنده، «ترس اهالی» را سوژه شکایت خود قرار داده است! یعنی که اهالی امامزاده، ترسو هستند! ۲) قبل از نانکلی، در فراخوان شورای خائن روستا برای تهییج اهالی به شکایت علیه بنده نیز مسئله ترس و رعب و وحشت را، سوژه قرار داده و نوشته بود: «... وانمود می‌نمودند که شخص با نفوذی هستم تا دیگران را به رعب و وحشت بیندازند. با توجه به تکرار جناب اقای منتظر در نشر پیامهای خارج از عرف و اخلاقیات مجبور به اقدام قانونی و عنوان در مراجع محترم قضایی گردیدیم و پرونده مفتوحی در دادسرای ویژه روحانیت قزوین برای اقای سید محمد حسینی (فرزند میربابا) در حال جریان و رسیدگی‌ست.»! «اطلاعیه شماره ۱ شورا»ی پفیوز روستا، حائز نکات قابل توجهی است که هنوز مجالی پیدا نکرده‌ام آنرا نقادی بکنم. ولیکن در اینجا طرداً للباب، بد نیست همین عبارت را بازیابی کنیم: ۲/۱- در حالی‌که نانکلی علیه من شکایت کرده اما شورای روستا صریحاً خود را شریک شکایت او جلوه داده و نوشت: «مجبور به اقدام قانونی ... مراجع قضایی گردیدیم»! ⁉️چرا نوشته گردیدیم؟!! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۱ خرداد ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹