بسمه تعالی
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده
(قسمت۲۳۹):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده(۰۹)
... ولیکن صبوری کردم تا همه [سخنگویان صاحبنظر از] اهالی، حرفهایشان را بزنند و وقتی مذاکرات مغلوبه شد [و توافق و حتی تفاهمی در افق جلسه پدیدار نشد! قلدرانه]، وارد صحبت شدم که برای اکثریت قانعکننده بود و اقلیتی هم البته در نماز جماعت به بنده اقتداء نکردند!»
البته آن احساس غریب صرفاً در حد شگفتی و تعجبی مبهم بود نه بدبینی و بیاعتمادی! ولیکن آنرا باید نقطه آغازین «حساسیت بنده برای نیل به تحقیقی دقیقتر و عمیقتر» در مسائل روستا و روابط اهالی، تلقی کرد. یعنی اگر آن مدیریت زننده کاظمرنگی رخ نمیداد، بنده هم به بدگوئیهای بعدی کفتارها حساس نمیشدم!
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!
بند 23 پیام شماره 085 بنده در کانال گنبد فیروزه، مشعر به همین نکته بود: «... از طرفی دنبال مذاکرات مفصلی با برخی بنیادهای خیریه بودم تا برای احداث زائرسرای مناسبی برای امامزاده ما، سرمایهگذاری کنند. این روابط و مذاکرات را از زمانی که آ.سیدمحمدحسن ابوترابیفرد (امام جمعه تهران)، که آنزمان، نماینده قزوین در مجلس و نائبرئیس مجلس و دبیر جامعه وعاظ بود دنبال میکردم.
و حتی از خود حاجی هم نامهای گرفتم که از اوقاف خواسته بود مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان صرف احداث زائرسرا در روستای ما بکنند اما اخوی (که متاسفانه بنظرم بعلت زاویه سیاسی با بنده و ایشان در موضوع مشانژاد!)، آنرا به خوبی دنبال نکرد و به نتیجه مطلوب نرسانید! [البته از عدم همکاری و بلکه تمسخر اوقاف، منفعل شده بود! اوقافی که در طول تاریخ تولیت خود، بتعبیر مرحوم آ.سیدابراهیم؛ دیناری برای امامزاده، هزینه نکرده و همه دریافتیهای خود بابت دو دانگ موقوفه را حیف و میل کرده، نباید توقع میداشتیم که برای احداث زائرسرا در دهه 80 مبلغی معادل 100 میلیون تومان مساعدت کند!]
نتیجه آن مذاکرات [با بنیادهای خیریه] و پیگیریهای چند ساله و خصوصا در مقطع هجوم اوقاف به روستا به نتایج امیدوارکنندهای رسید و لازم شد که بنده طرحهای قابل اجراء در روستا را [طی ضربالعجل تعیینشدهای] تهیه و جهت بررسی به آنها بدهم. این مطلب هم بنوبه خود باعث شد که بنده به پای کار آمدن اهالی، بیش از پیش اصرار بورزم. فلذا طی «فراخوان طرح و ایده» به روشنگری و «افشاگری علیه نانکلی» هم پرداختم، غافل از اینکه «خروش گله کفتارها» را بدنبال خواهد داشت!
آری! در چنین اوضاع آشفته و غبارآلودی بنده مجدداً (و اینبار بدون دعوت اخوی!) وارد معرکه شدم. در جلسه چارهجوئی اهالی که در حسینیه [محله] ۱۳ آبان به مدیریت ک.م. برگزار شد، سعی کردم به اهالی، «امید موفقیت» بدهم، غافل از اینکه امیدبخشی بنده موجب ناراحتی و ناامیدی گله کفتارهای نانکلی از تحقق اهداف شوم آنهاست! از قضا سرکنگبین صفرا فزود!»
۱۸) از سال۱۴۰۱
رفتار زننده کاظمرنگی در مدیریت همایش 1400/11/14 چیزی بیش از تعجبکردنی شاید قابل توجیه! (عدم شناخت بعلت عدم رابطه، تقابل سیاسی پدرشان با پدرم، عدم اعتماد اعتقادی به روحانیت قدیم یا جدید متأثر از اغتشاشات سالهای اخیر، حس برتری و بزرگی در جلسه ووو...!) احساسی در بنده بر نیانگیخت! ولیکن وقتی که واکنشهای وحشیانه برخی از اعضای فجازی شورا بخاطر یک فراخوان ساده بنده رخ داد، آن رفتار هم در مظنه بررسی دقیقتری قرار گرفت.
تحقیر، تمسخر، توهین و تهمتهای نابخردانه در فجازی شورا، عِجاب مضاعفی را رقم زد!
بویژه از جانب آنهایی که شنیده بودم محیط مقدس امامزاده را (به لوث همراهی با جوانکهای دختر و پسر روستای همجواری که به شناگری در سد خاکی آب شرب امامزاده بصورت مختلط پرداختهاند یا با عرقفروشی و میگساری و یا برگزاری مراسمات شیطانپرستی و امثالهم) ملوث و آلوده کردهاند!
بدیهی بود که اهانتها و هتاکیهای مذکور را بحساب آن بگذارم که مایل نیستند، حاکمیت ولنگاری در روستا از دست آنها خارج شود و حضور و نفوذ یک روحانی را باید در نطفه خفه کنند!!
در این مقطع، هنوز به سازمانیافتگی حملات احمقانه و ناجوانمردانه به خودم، واقف نشده بودم. البته ضدیت آشکار گله کفتارها با آ.میرشجاع هم باعث شد که به عمق فاجعه، چندان تمرکزی پیدا نکنم! و حتی وقتی به اخوی متلک انداختم که چقدر در این روستا برای خودتان، محبوبیت انباشتهاید؟!! گفت: ریشه در کینههای بدریه و خیبریه علیه پدرمان دارد! (و حال آنکه بنده از آن کینههای قدیمی و درگیری اهالی با پدرمان چیزی سراغ نداشتم بجز یک مورد که به نگهداری سگ در جنب مسجد برمیگشت آنهم توسط پدر همین افرادی که در صدد طرح جنگولکبازیهای شیطانپرستانه در امامزاده بودند! که چنین مشکلاتی مختص صرفاً دغدغههای پدرمان نبود و بلکه بقیه اهالی هم با آنها زاویه داشتند)
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۰۹ دی۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده
(قسمت۲۴۰):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده (۱۰)
هر بهتان و توهین دارودسته شورا، نشانهای شد به اینکه بنده در جستجوی کاسههای زیر نیمکاسه آنها برآیم!
هر تیری که بسوی من افکندند، برای من ارمغانی از اطلاعات و مدارک را بدنبال داشت! بدینصورت که برخی از اهالی ترجیح دادند بجای پاسخ دندانشکن به «مهاجمین هتاک» در فضای مجازی، برای دلداری واقعی بنده، تخلفات و جرائم و پنهانکاریهای آنها را با من در میان بگذارند! یعنی اهالی در فجازی، اهل کوفه بودند ولیکن در فضای دو نفره با بنده، فوقالعاده معین و معتمد و حامی!
چنین تجربهای برای بنده کاملاً جدید و عجیب بود! هرچه آنها بیشتر به بنده تاختند، از طرف توده اهالی، اطلاعات و مدارک جدیدتر و عجیبتری ارسال شد! و تدریجاً بنده هم آموختم که اگر مخالفین احمق خود را تحریک بکنم و آنها بیشتر و بدتر به من هجمه کنند، آمارهای جدیدتر و جالبی از طرف اهالی دریافت میکنم! و براستی عداوت آنها سبب خیر میگشت!
بعضی اطلاعات، انصافاً ناب بودند ولیکن چنانچه بین فقط دو نفر بوده قاعدتاً قابل انتشار نیستند زیرا نفر دوم لو میرود! ولیکن اطلاعاتی که بیش از دو نفر بدانها واقف بودند قابل بازنشر عمومی هم بودند زیرا معلوم نمیشد کدامیک از سه نفر (و بیشتر) آنرا لو دادهاند!
مثلا مهم نیست که قضیه کاملاً محرمانه «چکمه سفید» را که تعداد انگشتشماری از اهالی اطلاع داشتند و اینکه چه شد خبر آن از پیامهای مسلسل بنده سر در آورد؟! و چگونه کاشف بعمل آمد که دستگاه متراژ نانکلی برای متر کردن خانههای اهالی، دستگاه فلزیاب (گنجیاب) بوده؟! بلکه مهم اینست که این مطلب، طی تحلیلی در ضریب با عبارت «متنهای مزخرف» یکی از اهالی در آمد! یعنی اگر صاحب عبارت مذکور، پیامهای مرا «متنهای مزخرف» توصیف نمیکرد و یکی دیگر از اعضای آن گله، قضیه «چکمه سفید» (پیام 08 کانال اول) نصفه نیمه از دهانش در نمیرفت، شاید من هرگز به «صرافت نانکلی برای دستیابی به دفینههای غیرمجاز از طریق رم دادن اهالی» (پیام 11 کانال پارسال) پی نمیبردم! لذا عدو شد سبب خیری که البته خدا خواست!
یعنی تا اینها میگفتند: «ف»! من تا «فرحزاد» میرفتم و برمیگشتم!
عجیبتر آنکه خودشان همهچیز را لو میدادند و بعد طلبکار میشدند که اینها دروغ و مزخرفات و توهماتی است که فلانی از خودش در میآورد! (خجالت هم خوب چیزیست که هیچ نصیبی از آن نبردهاند!) خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!
اصلاً من هیچچی نمیگویم و زبان در کام خود میکشم، اطرافیان خودتان که میدانند اوضاع از چه قرار بوده است! من که در این روستا حضور چندانی نداشتم و از رفتوآمدهای شما هم کاملاً بیخبر بودم ولیکن آیا گمان میکنید که برای هیچکدام از اهالی این سؤال پیش نیامده که چرا عمدتاً کسانی ناگهان به پول باد آورده رسیدند که همسایگان دیوار به دیوار امامزاده بودند؟! و وقتی که بازرس میراث فرهنگی راجع به حفاریها میگوید؛ کار خود اهالی بوده، ذهنشان به چه کسانی میرود؟! اصلا من لال و خفه! چه میکنید با بقیه؟! (ولو اینکه ظاهراً نگیرند از شما یقه!)
مشکلتان کاسههایی نبود که بنده براحتی کشف کردم بلکه مشکل، سوراخهای گشاد نیمکاسههای خودتان بود که هر ناظر دقیقی (نه الزاماً تیزبین) قادر به دیدن زیر و حداقل گوشهای از آنها بود و است! و شاید بعدها بهتر بفهمید که من چقدر مراعاتتان کردهام وگرنه اساساً نباید حتی جیک میزدید!
هر تکانی که خوردید، دم خروس بیشتری از زیرتان بیرون زد و اگه به توصیه یکی از همپالگیهای تنها فرد باهوشتان (که گفت؛ اصلاً جوابش را ندهید!) عمل میکردید خیلی از خیانتها و شرارتهای شما همچنان نامکشوف میماند ولیکن خود کرده را تدبیر چیست؟!
۱۹) سال۱۴۰۱
«جنگ روانی» بیحساب و کتاب و ناهوشمند و نابخردانه سرسپردگان نانکلی علیه بنده در فجازی خود، موجب بیآبروئی هرچه بیشتر خودشان و اربابشان گردید.
راهکاری که نانکلی برگزید (فریب مخفیانه دادگاه با شکایت رذیلانه علیه اموات روستا و دور زدن ابلهانه قانون!) احمقانهترین اقدامی بود که در تاریخ 1401/5/12 مرتکب آن شد و داغ این ننگ تا ابد از پیشانی او (و حامیان بدبختتر او) پاک نخواهد شد! مگر به استغفار، توبه و جبران که بسیار بعید است به چنین توفیقی نائل گردند! و حماقت بعدی وی، خیرهسری در جلسهای بود که امام جمعه آوج در صدد وساطت و به سر عقل آوردن او بخرج داد! و از آنها بدتر، ارتکاب اعتراض و تجدیدنظرخواهی به رأی دادگاه آوج (بطلان دعوا) بود که بنده را ناچار به دخالت نمود!
بنده مطمئنم هنوز هم هیچکدام از اینها (نانکلی و گوشوارههای وی و سایر همپالگیها) عبرت نخواهند گرفت مگر آنکه روزی با کله به دیواری بخورند که ..!
..ادامه دارد.
✍️حسینی(منتظر)
۱۰دی۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
21.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓با فامیلهای درجه یک پولدار چگونه رفتار کنیم؟
#دکتر_سعید_عزیزی
📌#پرتوی_حق👇🏿
ا @partoye_hagh
☝️از پیامهای وارده☝️
سلام
لطفاً
به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید:
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️اگه امر به معروف کنم، ممکنه از کارم اخراج بشم!
امر به معروف هزینه زیادی داره!
#پاسخ_شبهه #استاد_ازغدی
🚨بهکانال شهرپاسخ بپیوندید
🆔 @pasokhcity
☝️از پیامهای وارده☝️
سلام
لطفاً
به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید:
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مساله نفوذ جدی است خصوصا با لباس روحانیت در جایگاه های مهم نظام
🎥 بشنوید از زبان دکتر رحیم پورازغدی
#شمیم_حجاب_مطالبگری👇
https://eitaa.com/shamimehejab
☝️از پیامهای وارده☝️
سلام
لطفاً
به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید:
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده
(قسمت۲۴۱):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده (۱۱)
دعوتنامه کوفیان!
۲۰) زمستان۱۴۰۰
بعد از همایش اهالی روستا با مدیریت سیدکاظم در حسینیه محله وی (۱۳ آبان تهران) که بنده را در صدر لیستی قرار دادند تا به مبارزه با زیادهخواهی اوقاف نانکلی بپردازم (غافل از اینکه، هدف اصلی بانیان آن همایش نه تنها مبارزه با نانکلی نبوده، بلکه هدف اصلی کاظمرنگی، ممدننگی، صادقجنگی، حسنتیسنا و سایر همپالگیهای نانکلی، متقاعدسازی اهالی به تمکین در برابر آن نانجیب یعنی تسلیم ششدانگ روستا به نانکلی بوده! ولیکن با حضور و دخالت بنده، آنها مجدداً ناکام شدند و حتی نتیجه عکس گرفتند و در انتظار بهانهای برای انتقامجویی از بنده، روزشماری کردند!)،
البته بنا بر این بود که مبارزه مذکور از طریق استخدام وکیل و پرداخت مشارکتی هزینه آن، دنبال گردد و بنده صرفاً موظف بودم که مقدمات امر را فراهم سازم و مابقی حرکت جمعی اهالی را به خودشان واگذارم ولیکن فرآیند قضایا به گونهای پیش رفت که صورتجلسه مذکور، شبیه دعوتنامههایی گردید که اهل کوفه برای امام حسین(ع) نوشته بودند و در عاشورای کربلا آنها را مورد انکار قرار دادند!
طولی نکشید که بنده متوجه شدم؛ بدتر از نانکلی بیرونی، با نانکلیهای درونی روستا مواجهیم که اساتید مسلّم رنگرزی و نفاق هستند و همه این خائنین، ما را از همان اول ماجرا به سخره گرفته بودند!
خوشخیالی و اعتماد اولیه بنده به اینها تا آنجا بود که..
..ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴دی۱۴۰۲
گروه سادات میدان
🎲
گروه سیدعلاءالدین
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۲۴۲):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده (۱۲)
باراداش مادران!!
...اعتماد و خوشخیالی من به اینها تا آنجا بود که وقتی زنگولههای نانکلی (حسنشورا و ممدشورا) داوطلب شدند تا مرا به آوج برسانند و در یکی از شهرهای بینراهی برای صبحانه، توقف کردند، از آنجا که من قبل از حرکت، خورده بودم، با آنها پیاده نشدم ولیکن برای پیشگیری از ناراحتی آنها (بلحاظ اصراری که ورزیدند) و عدم حمل بر بیاعتمادی و غیره و اینکه مبادا بعلت روحانی بودن بنده و شایعات ناشی از دشمنان ایران و اسلام در اغتشاشات سالهای اخیر نسبت به روحانیت، آنها هم کدورتی یافته باشند، در ادامه مسیر، به هر دوی آنها متذکر شدم که ما دارای پیوندهای دیرینهای هستیم و با همدیگر همبستگی داریم و باید متحد باشیم!
به حسنشورا یادآوری کردم که دختردایی من، همسر عموی شماست!
به ممدشورا هم یادآوری کردم که مادر تو هم دختر دایی من بوده و مادر من با مادر تو «باراداش» بودند.
باراداش؛ نوعی «پیمان شیری» بود که بین زنان خانهدار رواج داشت. در فصول گرم سال، اهالی به امکانات و تجهیزات نگهداری لبنیات دسترسی نداشتند و لذا تولیدات شیر مازاد خود را بدین شکل مدیریت میکردند که با استفاده از پیمانههای مرضیالطرفین، آنها را نوبتی به همدیگر قرض میدادند.
در این همکاری نانوشته، زنها که عمدتاً هم بیسواد بودند و قادر به ثبت و ضبط نوشتاری مبادلات خود نبودند، لازم بود از دو جهت به همدیگر اعتماد داشته باشند:
۱) طهارت و پاکی و خلوص شیر
۲) حسابداری میزان شیرهای معوضه
فلذا برایشان خیلی مهم بود که با چه کسی باراداش بشوند که از هر نظر، قابل اعتمادشان باشد و والده بنده، والده ممدشورا را برگزیده بود که البته برادرزادهاش هم بود و هوای همدیگر را داشتند.
بنابراین بنده در زمانی که با خوشخیالی سوار ماشین زنگولههای نانکلی شدم، هیچگونه بدبینی و هیچگونه اطلاعات و آمار منفی راجع به آندو و دیگران نداشتم وگرنه اجازه نمیدادم که بخواهند مکارانه و منافقانه مرا بازی بدهند! چنانکه در امر هماهنگی با اداره ثبت آوج، در همان اولین گام نیل به پیشآگاهی از قضیه نانکلی با اهالی، مرا و بقیه اهالی را بازی دادند! تا در همان نخستین حرکت، پایمان در گل فرو برود و دست از پا درازتر برگردیم!
نکته مهم بعدی معطوف به دعوتنامه کوفیان، این بود که؛ از بین حدود ۱۰۰ نفر حاضر در حسینیه ۱۳ آبان، یک سوم آنها، صورتجلسه مذکور را امضاء کردهاند! (البته اگر صفحه دومی نداشته باشد)
و از بین آن ۳۰ نفر هم، یکسوم اعلام آمادگی کردند که مرا در مراجعه به ثبت آوج، همراهی نمایند (که اسامیشان در بند اول صورتجلسه ذکر شده) و در عمل هم از آن داوطلبین کمتر از نیمی از آنها به آوج آمدند!
فلذا بنده همان زمان باید متوجه میشدم (و شدم) که نباید روی قول و قرار اهالی، زیاد حساب باز بکنم و نکردم ولیکن هرگز گمان نمیکردم، حدود ۲۰ نفر از اهالی (که گروه عنکبوتهای کوچه جهنمی را تشکیل دادهاند!)، در پازل نانکلی، بازی میکنند!
با توجه به اختلال ناشناختهای که استنباط میکردم، راهکار مناسب را در این دیدم که از طریق فضای مجازی، روشنگری بکنم تا آگاهی و اراده لازم، پرورش یابد و شکل بگیرد.
تا زمانی که پیامرسان واتساپ، فیلتر شود، در این توهم بودم که اکثریت اهالی در «جهالت» و نادانی به سر میبرند و علت اصلی عدم هماهنگی و حتی ضدیت آنها با بنده، عمدتاً ناشی از همین جهالت است که در بعضیها شدید و مرّکب بود و هست! ولیکن به مرور متوجه شدم که عمق فاجعه بدتر از این حرفهاست! و بسیاری از آنها (عمدتاً همین عنکبوتهای ۲۰ نفره) گرفتار «لجاجت» هستند!
بدیهیست که در مبارزه کلامی با جهالت، نیازی به خشونت نبود ولیکن در مقابله با لجاجت، جایی برای لطافت نبود!
زیرا انسان جهول اگر کمترین حرمتی داشته باشد، انسان لجوج هیچگونه حرمت و احترامی ندارد و عنکبوتها نشان دادند که هیچ حرمتی برای خود، قائل نیستند و بقول معروف تا نباشد چوب تر فرمان نرود بر گاو و خر!
بنابراین بعد از ورود به پیامرسان ایتا، مصمم شدم که نحوه مواجهه با نانکلیهای برونی و درونی را متناسب با جهالت و لجاجت آنها به پیش ببرم و لذا ادبیات خشنتری بر بنده تحمیل گردید! زیرا آنها با خشونتهای کلامی خود، مرا توجیه کردند به اینکه زبانی با آنها بگشایم که برایشان، آشناتر است و ظاهراً آنرا بهتر میفهمند!
و لذا ناچار شدم که «خنثیسازی جنگ روانی شرمآوران روستا» را بر حسب «خلایق هرچه لایق» و «نکلم الناس علی قدر عقولهم» دنبال نمایم! و الحمدلله مسلسلدرمانی بنده، موفقیتآمیز بود و همین که دست به شکایت علیه من شدهاند، بوضوح گویای آنست که «جنگ روانی» اینها شکست خورده است!
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴دی۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت۲۴۳):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده(۱۳)
قال امیرالمومنین(علیهالسلام):
«رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ
فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ»
حضرت علی(ع) فرمودند: سنگ را به همان جايى كه از آنجا پرتاب شده، باز گردانيد که همانا شرارت را جز شرّ باز نمیدارد.
این سخن ولیالله الاعظم، اجازه میدهد که ما سیاست «استخفاف در مقابل استخفاف» را هم پیشه کنیم (که از نظر امام خمینیره هم در تحریرالوسیله، مجاز و غیرقابل پیگرد و شکایت و مؤاخذه است) و بلکه به ضربالمثل «کلوخانداز را پاداش سنگ است» توجهی نشان دهیم! البته بنده آنرا منوط میکنم به اینکه؛ از روی جهالت است یا از روی لجاجت؟! اگر مترتب بر جهالت باشد حکم همانست که سعدی ترجمه کرده (با دوستان مروت با دشمنان مدارا) ولیکن اگر ناشی از لجاجت است که پاسخ میتواند و بلکه باید که سنگ و سنگین باشد.
این مطالب، در رابطه گفتگوهای مجازی بنده و شورا و حامیان داخلی و خارجی آن، موضوعیت پیدا کرد که قطعهای از پازل آنرا سیدکاظم موسوی، به خودش تخصیص داد!
کاظمرنگی!!
۲۱) زمستان۱۴۰۰
کاظمرنگی که داعی و بانی همایش ۱۴۰۰/۱۱/۱۴ حسینیه محله ۱۳ آبان بود، ششمین نفری بود که داوطلب شد تا مرا در مراجعه به اداره ثبت آوج، همراهی کند ولیکن در عمل، بدقولی کرد و نیامد! اما به او بدبین نشدم!
علیرغم آنکه وی در همایش مذکور، سعی کرد مانع صحبت من بشود و لذا چند مرتبه بقول معروف، ضدحال زد! (من هم مثل بقیه تا خواستم ابراز نظر بکنم، سریعاً سخن مرا برید!) با اینحال به او هم اصلاً بدبین نبودم! و حتی با فوت خواهرش، برای عرض تسلیت، علیرغم مشغله فراوانی که داشتم، در زمستان ۱۴۰۰ روانه بهشتزهرا شدم اما او در حد تعارف یک دانه خرما هم تحویلم نگرفت! باز هم من خوشخیال و سادهلوح به او بدبین نشدم!!
یعنی باور نمیکردم که او به خون من تشنه شده! تا اینکه بعد از به اشتراک گذاشتن حدود ۱۰۰ پیام مسلسل توسط بنده، وی ناگهان ضمن ترک صفحات مجازی من، مرا با یک نامه سرگشاده (درج در گروه شورای شرور)، مورد ضربه و توهین خود قرار داد که عیناً نوشته توهینآمیز او را در کانال خود به اشتراک گذاشتم! زیرا بنابراین داشتم که هر مطلبی (زشت و زیبا و راست و دروغ و بد و خوب) را به اشتراک اهالی بگذارم تا بتوانیم با شنیدن همه اقوال و گفتهها و نقدوبررسی آنها برویم سراغ انتخاب بهترین آنها. چنانکه فرمان قرآن، همین است؛ «فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»
(آيات ۱۷ و ۱۸ سوره مباركه زمر)
زیرا این امر؛ موجب هدایت الهی و نشانه خردمندی خالص از شوائب نفسانی است.
وی در سرگشاده خود، روشنگریهای مرا تخطئه کرد و نوشت «دعوای دو همسایه را به دین و شیعه و سنی، کینه یهود با اسلام میکشانید راستی به کجا چنین شتابان»؟!!
(میرشجاع هم اخیراً بعد از چهار ساعت القائات و گفتگوی کاظمرنگی با وی، همرنگ او شده و طی سرگشادهای نوشت: ««همسایهها را نیز به جان هم انداختن که قضاوت اسلامی نیست. ... لطفا سرعت حرکت را آهستهتر کنید.»!!) آیا این همرنگی و حتی عبارتپردازیهای مشابه، قابل تأمل نیست؟!
⁉️ آیا به اشتراک گذاشتنِ قریب به ۴۰۰ پیام مستند و سایر متون تفصیلی و تطویلی در طی بیست ماه؛ حرکتی شتابان است که باید آنرا آهستهتر کرد؟!
⁉️ آیا ترور خودتان توسط همسایه دیوار به دیوارتان، به جان هم انداختن شما بواسطه پیامهای روشنگرانه من صورت گرفت؟! چه کسی باور میکند که در آنقضیه و سایر شرارتهایی که انجام گرفته، من حتی ۱٪ نقش داشتهام؟!
(نقادی سرگشاده اخوی بماند برای بعد و برگردیم به اصل مطلب)
کاظمرنگی، بدون آنکه بخواهد سؤالات و ابهامات مندرج در پیامهای مرا جوابی منطقی بدهد به دفاع از «شورای خائن و نانکلی شیاد» برخاست! (نه آنکه از پیامهای بنده متأثر گشته و آنرا نوشته بلکه، نهان خود را ناگهان عیان کرد!)
در عینحال وی قسمت دوم نامه خود را به نقادی شورا پرداخت تا به القاء دو مطلب برسد:
۱) با نقادی مسائل فرعی شورا (و انصراف از اصل قضیه که خیانت غیرقابل اغماض آنست) خواست وانمود کند که در حمله به طرفین دعوا انصاف بخرج داده است!
۲) شورای روستا صرفاً کمکاری دارد و باید کمکشون کرد نه اینکه خیانتپیشه است و باید منحل شود!
در هر حال، حرفهای نیرنگآمیز سرگشاده وی را از پیام شماره ۱۱۱ سلسله مقالات «راه طی شده و باقیمانده» در کانال سیدعلاءالدین خود شروع به نقادی نمودم که ناتمام مانده! علیکم بالرجوع.
بنده قبل از سرگشاده وی، بدبینی چندانی به او نداشتم اما حال که میرشجاع را هم إغفال نموده، دیگر ...
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۵دی۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
بسمه تعالی
مولانا در دفتر اول «مثنوی معنوی»؛
(بخش ۳۶ - حکایت پادشاه جهودی که
در هلاک دین عیسی سعی نمود):
یک شه دیگر ز نسل آن جهود
در هلاک قوم عیسی رو نمود
گر خبر خواهی ازین دیگر خروج
سوره بر خوان و اسما ذات البروج
سنت بد کز شه اول بزاد
این شه دیگر قدم بر وی نهاد
هر که او بنهاد ناخوش سنتی
سوی او نفرین رود هر ساعتی
نیکوان رفتند و سنتها بماند
و ز لئیمان ظلم و لعنتها بماند
تا قیامت هرکه جنس آن بدان
در وجود آید بود رویش بدان
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور
نیکوان را هست میراث از خوشاب
آن چه میراثست اورثنا الکتاب
شد نیاز طالبان ار بنگری
شعلهها از گوهر پیغامبری
شعلهها با گوهران گردان بود
شعله آن جانب رود هم کان بود
نور روزن گرد خانه میدود
زانک خور برجی به برجی میرود
هر که را با اختری پیوستگیست
مر ورا با اختر خود همتگیست
طالعش گر زهره باشد در طرب
میل کلی دارد و عشق و طلب
ور بود مریخی خونریزخو
جنگ و بهتان و خصومت جوید او
اخترانند از ورای اختران
که احتراق و نحس نبود اندر آن
سایران در آسمانهای دگر
غیر این هفت آسمان معتبر
راسخان در تاب انوار خدا
نه به هم پیوسته نه از هم جدا
هر که باشد طالع او زان نجوم
نفس او کفار سوزد در رجوم
خشمِ مریخی نباشد خشم او
منقلب رو غالب و مغلوب خو
نور غالب ایمن از نقص و غسق
درمیان اصبعین نور حق
حق فشاند آن نور را بر جانها
مقبلان بر داشته دامانها
و آن نثار نور را وا یافته
روی از غیر خدا برتافته
هر که را دامان عشقی نابده
زان نثار نور بی بهره شده
جزوها را رویها سوی کلست
بلبلان را عشق با روی گلست
گاو را رنگ از برون و مرد را
از درون جو رنگ سرخ و زرد را
رنگهای نیک از خم صفاست
رنگ زشتان از سیاهابهٔ جفاست
صبغة الله نام آن رنگ لطیف
لعنة الله بوی این رنگ کثیف
آنچ از دریا به دریا میرود
از همانجا کامد آنجا میرود
از سرِ کُه سیلهای تیزرو
وز تن ما جان عشق آمیز رو
☝️از پیامهای وارده☝️
سلام
لطفاً
به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید:
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت۲۴۴):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده (۱۴)
لعنةالله بر این رنگ کثیف!
قبل از نامه سرگشاده کاظمرنگی، بدبینی چندانی به او نداشتم اما حال که میرشجاع را هم إغفال نموده، دیگر جایی برای مماشات باقی نگذاشته است. تحریک برادر سادهدل من علیه بنده، بعد از اینهمه پیام روشنگرانه، نشان از لجاج و عناد وی دارد و بالتبع هیچ حرمتی برای او باقی نمانده است!
بنده معمولاً اهل بازنگریهای مداوم و متناوب در امور و مسائلی هستم که بدانها مبتلی میشوم که مفهوم قرآنی «تدبر» متناظر بر آن هم است و در نظام تربیتی حوزات علمیه، با عنوان «محاسبة النفس» از آن، یاد میشود.
تا اگر در آنها حق و عدالتی، ترک شده یا (العیاذبالله) ضایع و تباه گشته، در صدد جبران و حداقل طلب غفران برآیم.
از آنجا که کاظمرنگی، خود را مستقیماً به مسائل روستا (از شورا و اوقاف گرفته تا صفحات مجازی بنده و خیابان جهنمی و بیابان صفوت داودی!) پیوند زده است، بنده هم ناچارم طبق معمول به حلاجی قضایای معطوف به وی، بپردازم و جزئیات بیشتری از استنباطات خود را به اشتراک بگذارم.
بدبینی بنده به وی در حد صفر بود و همانطور که قبلاً اشاره کردم (پیام شماره ۱۱۱ کانال سیدعلاءالدین) تنها سابقه ذهنی من از وی همان جوجوغ بود که از مادرشان شنیده بودم تا سال ۱۳۹۶ که شنیدم به عضویت شورای روستا درآمده است که برای من چندان قابل توجه نبود که چرا در این مقطع، سر و کله وی در روستا پیدا شده است؟!
اما الآن میتوانم تحلیل بکنم که؛ بعد از پخش خبر حفاریهای غیرمجاز و همزمانی آن با پولدار شدن افسانهای همسایگان امامزاده، احتمالاً بوی کباب به مشام وی هم رسیده و حضور خود را در روستا پر رنگ کرده است!
اینک که شنیدهام وی قریب باتفاق املاک پدری خود در ششدانگ روستا را فروخته است و اگر نانکلی کل ششدانگ امامزاده را بالا بکشد وی (همچون من) چیزی از دست نمیدهد، میتوانم تحلیل بکنم که مبارزه ظاهری وی علیه نانکلی اوقاف، باطنی هم داشته و دارد که او مکمل قطعات پازل نانکلی برای تصاحب کل روستا باشد. زیرا در مبارزه با اوقاف نانکلی چیزی گیرش نمیآید و در پیروزی نانکلی چیزی از دست نمیدهد ولیکن چنانچه در زمره ایادی نانکلی در آید، شاید در صید نانکلی، لقمهای هم گیر وی بیاید!
دقیقاً عین همان رفتار دوگانهای (ظاهر و باطن متضاد!) که با حاجصفوت نقاشی داشته است!
بنابراین طمع او در همپالگی نانکلی، چیز عجیب و غریبی نیست و از آنجا که شنیدهام
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟، میتوانم حدس بزنم که (صرفنظر از اینکه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سر شخصیت و هویت انسانی ؟؟؟؟؟ میآورد و او را تبدیل به انسانی بیشخصیت و بیهویت میسازد)، برای ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟، چقدر میتواند به همکاری با نانکلی و حاجصفت، حریص باشد!
و اگر چنین مفلوکی به بنده نتازد، عجیب است!
البته ؟؟؟؟؟؟؟؟ (و برخی از عموزادههای وی که هوادار همدیگر هستند و متحد عمل میکنند) چندان ربطی به بنده ندارد همچنانکه شاید،
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چندان ربطی نداشته باشد.
ولیکن او را در وضعیتی قرار میدهد که در تعامل با وی، نمیتوان مورد توجه قرار نداد.
اینکه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (ابوی که چند صباحی، طلبه امام خمینیره قبل از تبعید او بوده، بالطبع بلحاظ علاقه به استاد خویش و یا متأثر از احساس انقلابیگری و معیّتورزی با او که به نصیحت و آنگاه به براندازی رژیم منحوس شاهنشاهی برخاسته بود، فلذا عکسی از حضرت امام در خانهاش، نصب میکرده و به همین دلیل، از انقلابیون ضد شاه به شمار میرفته!) مبنی بر اینکه؛ «؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!» و در بحث پیرامون ؟؟؟؟؟،
تصریح میکرده که «شاه [آن خائن و جانی سرسپرده به اجانب صهیونیستی]، بالاتر از رسولالله(ص) است»! حال اگر ؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟؟ امروز به دفاع از نانکلیهای بیرونی و درونی روستا بپردازد، مسئله چندان عجیب و نامأنوسی نیست. زیرا به هر حال، ؟؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟؟، بجز تاختن در مسیر ظلم و ستم، بروندادی ندارد.
کاظمرنگی اگر رنگرزی نمیکرد و بلکه به حمایت از بنده بلند میشد، مسئله شگفتانگیزی میبود!
اگر دانه خرمایی تعارف میکرد و من هم میخوردم، تعجبی بدنبال داشت! وگرنه؛
نیکوان رفتند و سنتها بماند
وز لئیمان ظلم و لعنتها بماند
تا قیامت هرکه جنس آن بدان
در وجود آید بود رویش بدان
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور
و آن نثار نور را وا یافته
روی از غیر خدا برتافته
هر که را دامان عشقی نابده
زان نثار نور بی بهره شده
صبغة الله نام آن رنگ لطیف
لعنة الله بوی این رنگ کثیف
آنچ از دریا به دریا میرود
از همانجا کامد آنجا میرود
البته ما ...
..ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۵دی۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آفات خیلی خطرناکِ «نداشتن تحلیل سیاسی»!
☝️از پیامهای وارده☝️
سلام
لطفاً
به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید:
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
هدایت شده از گنبد فیروزه
🇵🇸 اسرائیل باید محو شود
ישראל צריכה להימחק מעל
صفحات مجازی سیدمحمدحسینی(منتظر) در پیامرسان ایتا:
💠
کانال اطلاعرسانی گنبد فیروزه
💠
کانال اطلاعرسانی سیدعلاءالدین
💠
گروه هماندیشی سیدعلاءالدین
💠
گروه هماندیشی سادات میدان
💠
کانال اطلاعرسانی حیفه نبینی/ یک از هزاران👇
🆔 @chelcheraaqHM
💠
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
💠
لطفاً روی نوشتههای آبیرنگ، ضربه بزنید.
🙏