eitaa logo
•متنِ‌سبز!🇵🇸•
701 دنبال‌کننده
340 عکس
18 ویدیو
0 فایل
به‌نام‌خدای‌فلسطین‌ِ‌آزاد🇵🇸 شده‌آیابنویسی‌وغمت‌کم‌نشود؟! هرچه‌فریاد‌زنی‌، مرحم‌دردت‌نشود؟! شده‌روزی‌برسدبغض‌امانت‌ندهد؟! آنقدرگریه‌کنی‌، ولی‌هیچ‌زیادت‌نرود؟! کپی؟ متن ها فور بقیه‌ آزاد:) شنوام @Green987
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پلی‌لیست ِروح ,
enc_16986985452619685043546.mp3
3.33M
- تنگه دلم حسین ، یه حرم دوباره قسمتم کن ((:: - . - . - . [ پلی‌لیست ِروح !. ]
قلمم جون گرفت😍
⇠مَنَم‌یه‌مادَرَم،پِسَرَمو‌دوسِش‌دارَم...(꧇💔 . . .
[❤✍🏻] ↶وسط ناله کردن و درد کشیدنم، به گریه‌ات لبخند می‌زنم... از کی آنقدر بی‌رحم شده‌ام که به گریه‌ی دیگران می‌خندم؟ قبل از آمدنت همه نگران بودند سالم نباشی. چه نگرانی بیخودی! اگر تو مشکلی داشتی که نمی‌توانستی دهانت را آنقدر باز کنی و فریاد بزنی! تو را کنارم می‌گذارند و تو جوری که انگار منتظر این لحظه بودی سرت را به سینه‌ام می‌چسبانی و آرام می‌شوی... من کی وقت کردم مادر تو بشوم؟🤍 • می‌خندی و سعی می‌کنی بایستی، چند ثانیه که ایستادی، دو قدم به سمتم می‌آیی و بعد به زمین می‌افتی. صدای جیغ من و پدرت به هوا می‌رود! تو راه رفتی! من محکم بغلت می‌کنم و پدرت دلت را آرام گاز می‌گیرد و قلقلکت می‌دهد. صدای قهقه‌ات کله قندی در دلم آب می‌کند.😇 • با انگشت‌های ریزت چشمانم را باز می‌کنی‌. روی دلم نشسته‌ای و خودت را تکان می‌دهی تا بیدار شوم. وقتی نتیجه‌ای نمی‌گیری با اعتراض فریاد می‌زنی:ماما! دربین آن خواب و بیداری چشمانم اندازه‌ی پرتقال می‌شود! تو حرف زدی! محکم بغلت می‌کنم و آنقدر فشارت می‌هم و جیغ می‌زنم و می‌بوست که صورتم را چنگ می‌اندازی. • یک سیب از توی بشقاب برمی‌داری و گاز می‌زنی، که دهانت پر از خون می‌شود. داد می‌زنی و می‌گویی: مامااان دندونم افتاد! و پقی میزنی زیر گریه. می‌گویم: خب می‌دونستی که بالاخره میفته! می‌گویی: نه با خوووون! و با گریه به سمت دستشویی می‌روی...🙃 • با آن دندان‌های یکی درمیانت لبخند می‌زنی و بغلم می‌کنی. من هم بغلت می‌کنم و آرام می‌گویم: مدرسه‌ت دیر نشده؟ به آسمان میپری و فوری از خانه خارج میشوی.👀🌱 • کی آنقدر بزرگ شدی که من خریدهایم را به جای پدرت به تو بگویم؟ البته بگویم، هرچقدر هم گودزیلا وار گنده بشوی هنوز دندون موشی من هستی! کم‌کم ریش‌هایت دارد در می‌آید. هنوز بیشتر صورتت خالیست ولی هر وقت حرف میزنی دست هایت را مثلا به ریشت می‌کشی!هی قیچی را برمی‌داری و یکم نوکش را می‌زنی. آخر پسر هنوز درنیامده اصلاحش می‌کنی؟! • "منم یه مادرم،پسرمو دوستش دارم💔" به گوشه ی چادرم خیره شده‌ام. هنوز باورم نشده... اشک‌هایم تمام صورتم را پر کرده یعنی دیگر "تو" شب به خانه نمی‌آیی؟دیگر بغلم نمی‌کنی؟ دیگر دستم را نمی‌بوسی؟ دیگر آرام نماز شب نمی‌خوانی؟ دیگر نمی‌بینمت؟🥺 من کی مادر شدم؟ تو کِی شهید شدی:)؟ _اِلآی وصالی 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
•متنِ‌سبز!🇵🇸•
[❤✍🏻] ↶وسط ناله کردن و درد کشیدنم، به گریه‌ات لبخند می‌زنم... از کی آنقدر بی‌رحم شده‌ام که به گریه‌
نه بابا، کی گفته من خوشحالم؟! مگه متنم بره توی کانال دختران چادری چه اتفاقی میفته؟! مگه مهمه که چند هزار نفر متنم رو بخونن؟😂
کِرمی را که داشت به سمتمان می‌آمد، ناز کرد. _به نظر من کرم ها خیلی موجودات ناز و خوبی هستن. _ناز رو موافق نیستم‌؛ ولی خوب... شاید! _من که عاشقشونم. نگاهش را از زمین گرفت و به من داد. _دِستِر، چرا با بچه‌های کلاس زیاد حرف نمی‌زنی؟ چرا انقدر توی خودتی؟ _چون به نظرم لزومی نداره نطرات و احساساتم رو همه بدونن. اینکه نگه‌شون دارم برای افراد خاص زندگیم قشنگ تره. اون موقع خودمم احساس بهتری دارم. با دیدن یک انسان که داشت به سمتمان می‌آمد دست لومینِر را گرفتم و کشیدم سمت یک بوته گل سرخ و پشتش قایم شدیم. بال های زرد لومینر تند تند تکان می‌خورد؛ هروقت می‌ترسید این جوری می‌شد. آرام گفت" من بهت نگفتم سمت انسان ها نیاییم؟ مگه چه چیز خاصی می‌خوای نشونم بدی، که براش این همه راه بیایم؟" داشت غر می‌زد که نفسش گرفت. به سینه‌اش نگاه کردم، گردنبند چوب درخت لولانر به گردنش نبود! رنگش پریده بود و موهای قهوه‌ایش توی صورتش ریخته بود. نوک تیز گوش هایش خم شده بود؛ و این یعنی داشت می‌مرد... . به انسان نگاه کردم، گردنبند لومینر در دستش بود و نگاهش می‌کرد. منتظر بودم به زمین پرتش کند؛ ولی گردنبند را در جیبش گذاشت! لومینر روی زمین افتاده بود. من او را به اینجا آوردم، تا گیتار زدن انسان ها را ببیند... . به گردنبند لولانر خودم نگاه کردم. اگر لومینر می‌مرد، من هم می‌مردم. این آخرین هدیه‌ام به لومینر بود. از این به بعد جای خودم، گردنبندم گردن لومینر را در آغوش می‌گیرد. _اِلآی وصالی
ولی اینجوری غذا خوردن یه حال دیگه داره=)
•متنِ‌سبز!🇵🇸•
این صدای بارونهههههه