『حـَلـٓیڣؖ❥』
https://harfeto.timefriend.net/16488945242069 بهترین ماه رمضون ماه رمضونیه که ........ ؟!
ببینم متولد ماه رمضون تو کانال داریم؟!🐰😁❤️
#فرمانده
#دینجذابترینراهبرایرسیدنبهلذتها💐
🌸ما برای زندگی نیاز به نشاط داریم. اما این نشاط رو از کجا باید بگیریم؟؟🤔
ازون جایی که بیشتر به ما نشاط بده و اون دینِ😌
علی(ع) میفرماید: دین، سرور است😍 «الدِّینُ حُبُورٌ»
بندگی، موتور تولید نشاط برای زندگیِ.🚴♂
💥اهل معنویت باید چندین برابر افراد معمولی از زندگیشون لذت ببرن و برای درسخوندن، کار کردن و فعالیتهای زندگی، نشاط و انرژی مضاعف داشته باشن💪🏻
👈🏻اگر از دینداری لذت نبریم و سرِ حال نیاییم، یا تو دینداری ما ایرادی هست و بیراهه رفتیم، یا اینکه هنوز در اول راهیم.😇
ببین رفیق
اگر به هر دلیلی، خودمون رو به دینداری متقاعد کنیم، اما ازش لذت نبریم و نشاط پیدا نکنیم، دینداری ما توأم با عُجب و غرور میشه☹️
(عجب و غرور حتی از گناه هم بدتره)
#حنین
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@Hlifmaghar313
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از «•بــیــســیمجــٰات•»
این پیام ها رو کجا جواب میدید؟(لطفا جوابش رو در کانال بزارید🙏🏻)
@nashenasnatgandostap
✨😄اینجاییم ...
『حـَلـٓیڣؖ❥』
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ #رمان_انلاین #راه_عاشقی♥️ #قسمت_هشتاد_دوم حدیث از خو
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمان_انلاین
#راه_عاشقی♥️
#قسمت_هشتاد_سوم
- این دفعه رو نه...
- ولی چرا آخه؟
- حدیث جان اینبار صلاح نیست شما بیای...
- میتونم بپرسم چرا؟
تواناییش رو ندارم...؟؟
- مسئله توانایی نیست..
هممون میدونیم که تو قابلیت انجام این کار رو داری..
- خب پس چی؟
- ببین من از لحاظ تو کاملا مطمئنم...
از اونا مطمئن نیستم..
هر لحظه ممکنه ما لو بریم...
حدیث...
تو آخرین قول من به عماری..
من باید از این امانت خوب مراقبت کنم..
مطمئن باش اگه دختر خودم بود می بردمش..
ولی تو خیلی فرق میکنی..
از طرفی..
اگه اتفاقی برای من و علیرضا بیافته باز فاطمه محمدحسین رو داره...
اما مادر تو فقط تو رو داره...
حدیث نفس عمیقی کشید و سرش رو تکون داد...
----------------------------------------
کمال..مرتضی..مهدی..علیرضا و زینب داشتند به سمت پایگاه داعش می رفتند..
عمار دست در دست حدیث داشت به سمتشون می اومد..
کمال انتظار داشت که عمار بیاد و دست حدیث رو به دست کمال بسپره...
اما بر خلاف انتظار کمال، عمار خودش همونطور که دست حدیث رو محکم گرفته بود داشت همراهشون می اومد...
کمال سراسیمه از خواب پرید...
ساعت رو نگاه کرد..
۴۰ دقیقه به اذان صبح مونده بود...
بلند شد و وضو گرفت و مشغول نماز شب شد...
-----------------------------------------
- بچهها..
پاشید ۲۰ دقیقه دیگه اذانه...
- باشه بابا الان بیدار میشیم..
- الان دیگه..؟
چند دقیقه بعد میام فقط میخوام خواب باشید...
کمال رفت تا حدیث رو بیدار کنه...
درب اتاق نیمه باز بود..
درب رو به آرومی هل داد..
- سلام عمو..
صبح بخیر..
- سلام..
بیداری؟
- آره یه ساعته..
کمال نشست..
- حدیث..
- جانم..
- آماده باش تو هم با ما میای..
- کجا؟
- کجا داریم میریم ما؟
ماموریت دیگه..
- کدوم؟
- حدیث....
- آخه عمو شما دیروز گفتید که...
کمال نذاشت حدیث حرفش رو تموم کنه..
- اون دیروز بود..
الان میگم باهامون میای..
البته اگه خودت نمیخوای که یه مسئله دیگه ست..
- نه نه اتفاقا چون نمی بیام..
فقط برام سوال شد که چطور نظرتون تو این مدت کم تغییر کرد..!!
- خواب عمار رو دیدم...
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ #خط_شکن
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمان_انلاین
#راه_عاشقی♥️
#قسمت_هشتاد_چهارم
_ خواب عمار رو دیدم ...
_ بابام ؟؟؟
کمال سرش رو به نشانه تایید تکون داد ..
بغض گلوی حدیث رو گرفت ..
_ عمو ..
من ... من همیشه شما رو جای پدرم دونستم ..
غیر از اینم نبوده ..
با وجود شما .. من احساس کمبود پدر رو ..
نداشتم !
ولی ..
من ایمان دارم ..
تو تمام لحظه های زندگیم ...
بابام ..
حتی یک لحظه هم منو تنها نذاشته !
من وجود بابام رو حس میکنم ..
تو تمام سختیا..
تو تمام خوشیا...
تو تمام عملیات ها ..
تو خونه ..
تو خیابون ..
محل کار ..
بابام همیشه باهامه !
هیچ وقت ..
هیچ وقت منو تنها نذاشته ..
من حسش میکنم ..
بابام کنارمه ...
دلم گرفته بود ...
نمیخواستم جا بمونم ..
میدونستم .. وقتی شما میگید نباید بیام ..
حتما صلاح در کاره ..
اما ..
نمیتونستم بمونم ..
دلم با این کار نبود ..
دلم .. میخواست بیام !
قطره اشکی ناخودآگاه از چشم حدیث سرازیر شد ...
کمال که تا الان سرش پایین بود ..
رو به حدیث لبخند زد ..
_ بالاخره بابات اومد سراغم ..
وساطت رو کرد ..
واگرنه میشدی جزو تیم پشتیبانی ..
پشت سیستم ..
حدیث لبخند زد ...
- حدیث..
همیشه بهت گفتم..
الانم میگم..
پدر تو هیچ وقت نمرده...
هیچ وقت...
بعد امضای قطعنامه، خیلی از رفقا مون پیشمون نبودند...
من و عمار و مرتضی از اول تا آخر جنگ تو جبهه بودیم ولی هيچ کدوممون شهید نشدیم...
بعد تموم شدن جنگ یه مدت هممون حالمون خیلی بد بود..
عمار اما با گروه های تفحص میرفت به مناطق جنگی...
انگار که نمی تونست از اونجا دل بکنه..
حدیث با اینکه قبلا هم این صحبت ها رو شنیده بود باز با اشتیاق گوش میکرد...
- تقریبا ۵ سال همراه با گروه تفحص به مناطق جنگی میرفت...
همون سالها شهید آوینی هم در حال ساخت روایت فتح بود...
آخرین بار که رفت تو چهار ماهت بود...
تقریبا یک هفته از عید که گذشت راهی شد...
گوشی کمال زنگ خورد و از اتاق بیرون رفت ...
علیرضا از جلوی اتاق رد میشد که به سمت در اومد...
_ حدیث ...
_ علیک سلام .. ساعت خواب ..
_ گریه کردی ؟!
_ نه بابا ..
_ سرت درد میکنه ..؟!
_ خیر .. سوال بعدی ..
_ آهان.. من دیگه در همین حد قدرت پرسشگری دارم..
در ادامه ای نه چندان دور ..
با برادر عزیزم ..
محمدحسین جان همراه باشید ..
صدای اذان بلند شد ..
_ اول ؟!
_ اول ؟!
_ اول نماز اول وقت ..
_ بله بله
حدود ساعت ۶ احد با کمال تماس گرفت..
- سلام..
بزرگتر های فامیل خبر دادند که مهمونی رو امشب برگزار میشه..
- سلام..
خوبه..
- چون خونه پدربزرگ شهرستانه و مهمونا دیر میرسن مراسم رو نیمه شب برگزار می کنند...
هرچی زودتر بیاید تا بتونیم با بقیه هماهنگ کنیم...
- باشه تا یک ساعت دیگه خونه ما جمع بشید تا زود راه بیافتیم...
کمال به حدیث و علیرضا گفت که تا نیم ساعت دیگه کامل آماده باشند...
محمدحسین به سمت حدیث رفت..
- حدیث!!
تو مگه مریض نیستی!!
- نه بابا خوب شدم دیگه...
پارسالم که رفتیم کربلا من مریض شدم..
- ولی هنوز کامل خوب نشدیااا
- یکم علائم دارم ولی مهم نیست...
- یعنی چی مهم نیست!!!
- منظورم اینه که تا دو سه روز دیگه خوب میشم..
ضمن اینکه توصیه های شما رو هم عمل میکنم...
حواسم هست...
- حدیث...
- اینجوری نکن دیگه..
باور کن خوبم..
اصلا قول میدم حواسم باشه و رعایت کنم..
- حریف تو یه نفر نمیشم..
ولی حواست باشه دیگه...
حدیث خندید..
- بله بله چشم..
بزار کارم رو بکنم الان عمو میاد باید بریم..
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ #خط_شکن
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
آزادی،
از درون مغز تو آغاز میشود...
چه بسیار انسانها که دست و پایشان بسته نیست،
اما؛
زندانی افکار خویشاند...🍂
دکتر علی شریعتی
#خط_شکن
🔴خبر فوری
حاج میثم مطیعی بعنوان گزارشگر فوتبال ایران و امریکا معرفی شد!!!!!.
احتمال حضور سردار قاآنی هم در کادر فنی تیم ملی فوتبال وجود دارد.!!
#خط_شکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کیه؟!😂
شما اگه جاش بودید این کار رو میکردید؟!😐
حستون نسبت به این فیلم؟!😁
https://harfeto.timefriend.net/16488945242069
#خط_شکن
( و گاهی مجنون..🍃😂 باید شد)
(چادر هم خیس باید شد😐😂)
هدایت شده از اشک خونه😭🥺
آنان که وقتشان پایان یافته،
خواستار مهلت اند؛
و آنان که مهلت دارند،
کوتاهی میورزند..
نهجالبلاغه/حکمت۲۸۵
سلام سلام سلام
ی کانال داریم مخصوص دخترا
ورود پسرا ممنوع❌
پروفایل، متن، هرچی بخوای اینجا میتونی پیدا کنی
دخترونه شاخ، غمگین، شیک، کیوت، مذهبی و.....
بعضی وقتا جوک هم میزارم🤩😉
لینک کانال الماس های خونه😌😍👇🏻
@Almasayekhooneh
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
کانال آموزش ادیت حرفه ای با اینشات
برای مناسبت ها، تولد، عید ها، ولادت ها، شهادت ها و ...
جهت عضویت در کانال لینک زیر را لمس کنید👇🏻
@edithefeiii
ادمین هم میتونید بشید و خودتون آموزش بدید😃
لطفا کانال مارو به دوستاتون معرفی کنید🧡
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
شبتونخوشرفقا🤚🏻🌿
مارودراولینسحرماهمبارکیادودعاکنید👀☁️
التماسدعا.....یاعلی🤚🏻✨
#حنین
🌿♥️سلام رفقا ..
صبحتون بخیر و سلامتی💫😄
_ میبینم که .. همه روزه اید و آماده مدرسه😁✨
جهادگران دانش ..
به به
#فرمانده
『حـَلـٓیڣؖ❥』
این کیه؟!😂 شما اگه جاش بودید این کار رو میکردید؟!😐 حستون نسبت به این فیلم؟!😁 https://harfeto.tim
😂ناخوداگاه یاد جاسم عقارب الذهبیه افتادم😂
『حـَلـٓیڣؖ❥』
📲💭 پیشنهاد میشه قبل بازی اولمون در جام جهانی این فیلم در اردوی تیم ملی به نمایش در بیاد!!! پ.ن.
یتیم خانه ایران..
فیلمی که ظلم انگلیس به مردم کشور ما ...
!! کشته شدن نیمی از مردم کشور ما در اون زمان که برابر با 9 میلیون نفر در اثر قحطی که انگلیس .. با به آب ریختن تمام ذخایر خوراکی ما .. در کشور به وجود اورد ...
#فرمانده
هدایت شده از بسیج ولایت
سحرِ اول ماه است
مدد یازهرا(سلاماللّهعلیها)
تو بده رزق #شهادت
به همه نوکرها...
#شما_هم_به_بسیج_ولایت_بپیوندید
╭━━⊰• 🇮🇷✊🇮🇷 •⊱━
https://eitaa.com/Basijvelayat1
╰━━━━━━━━━
_ اللهی تو ماه خوبی ها ..
جز خوبی نصیبتون نشه🌿
#فرمانده
________________
| @Hlifmaghar313
سلام صبحتون به خیر ...✋🏿
من شرمندم امروز ممکنه کم فعالیت داشته باشم ...😢
اخه میدونید که ...😂💔
رمضان و مدرسه و درس و ...❗️
کلا دست به دست هم دادن تا مارو ازپا در بیارن .😕🚶🏿♂
خلاصه حلال کنید.
رمضان تون هم مبارک 😘❤️
#مَحیصا