eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.1هزار دنبال‌کننده
470 عکس
73 ویدیو
62 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت پانزدهم: پناه‌ِ قرآن برای امت اسلام) شماره (۳) قرآن در سطح امت نیز می‌تواند شأن «پناه‌خانه»ی فکری و هویتی داشته باشد. اگر پناه بودنِ قرآن بخواهد در سطح کلان تمدنی توسعه پیدا بکند، باید بتواند در برابر خطرهای کلان ایجاد مصونیت کند و از متن خطرها راه‌های جدیدی بگشاید. اگر نخبگان فکری و فرهنگی نتوانند با قرآن در برابر خطرهای بزرگ فرهنگی مصونیت ایجاد کنند و در وضعیت هرج و مرج فرهنگی به افق های جدیدی از فرهنگ انسانی و اسلامی دست پیدا کنند، پناه‌بودن قرآن هم عینیت پیدا نخواهد کرد. قرآن را به دو صورت می‌توان در نظر گرفت: 1. به عنوان منبع فهم دین، و 2. به عنوان منبع فرهنگ دینی. آنجا که قرآن در مقام تغذیه افهام و ادراکات انسان‌هاست با آنجا که قرآن در مقام تغییر مناسبات انسانی و فرهنگ زمانه است، فرق می‌کند. از نظر مارشال هاجسن قرآن نه فقط به زبان قوم سخن گفت بلکه به نیازها و خواسته¬های عصر خویش هم پاسخگو بود. پاسخگویی به پرسش¬های عصر خود، موجب شد قرآن بجای آنکه تبدیل به یک متن ادبی شود به یک متن هنجاری و موثر در زندگی بدل گردد. اساسا قرآن همواره معطوف به زندگیِ روزمرۀ مردم بود. قرآن نه کتابی استدلالی و انتزاعی، بلکه کتابی بود مشترک بین مسلمانان که همواره با امور عینی و معضلات اجتماعی درگیر شده و در صدد حل آنها بر‌می‌آمد. حال نکته بسیار مهم این است که مرکزیت قرآن در تمدن اسلامی صرفا مرکزیت الهیاتی نیست، بلکه مرکزیت آن اجتماعی، تاریخی، و تمدنی نیز هست و یا باید باشد. در حقیقت همان طوری که قرآن در بُعد هدایتی‌اش اعجاز می‌کند و در اعجاز خود تحدّی می‌کند همین قرآن و مومنین بدان در عرصه عینیات تمدنی و واقعیات زندگی نیز باید اعجاز کند. تا زمانی که چنین اعجازی از قرآن در ساخت زندگی و تمدن معاصر مسلمین شکل نگیرد، امکان اینکه قرآن در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی مرجعیت پیدا بکند و تبدیل به پناه فرهنگی بشود، درعمل وجود نخواهد داشت. اساسا اعجاز فرهنگی قرآن، با اعجاز در مرحله استدلال و برهان به انجام نمی‌رسد. گاه در مرحله استدلال و یا در مقام نفس الامر، امرِ اعجاز درست و تمام است، ولی در مرحله تحقق اجتماعی این اعجاز امتداد پیدا نمی‌کند. تا زمانی که مسلمانان به لحاظ فرهنگی و به لحاظ اجتماعی سازوکار تحقق عینی قرآن را فراهم نکنند، کار اعجاز به سرانجام نمی‌رسد و مردمانی که نوعا معجزه را نه از منظر نظری بلکه از دریچه آثار مثبت عملی آن در زندگی روزمره می شناسند، به چنین اعجازی باور نخواهند داشت. برای این منظور، به نظر می‌رسد که باید دنیای اسلام در مقیاس یک امت وارد عرصه قرآن‌خوانی، قرآن‌پژوهی و پناه‌جستن به قرآن بشود. هر میزان مطالعات قرآنی و تمرینات قرآنی از سطح امت بودن تنزل پیدا بکند، دستاوردهای نظری و عملی آن نمی تواند به سطح یک امت صعود پیدا بکند و قرآن نیز به پناهی در سطح یک امت تبدیل نخواهد شد. ادامه دارد. . . @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت شانزدهم: راه‌های پناه) (۴) در آمریکا، در شهر شارلوتسویل با جمعی از خانواده‌های ایرانی جلسات هفتگی قرآن داشتیم که با جلسات قرآنی که در ایران برگزار می‌شود متفاوت بود، و آنجا واقعا یک پناه هویتی و اسلامی برای خانواده‌های مسلمان در فضای سکولار غرب بود. در مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن (IEC)، شب عاشورا بسیاری از خانواده های ایرانی و گاه افغانی از جاهای دور و نزدیک حضور پیدا می کردند برای شرکت در یک مراسم ساده روضه خوانی امام حسین علیه السلام. این مرکز در چنین شبی با چنان مراسمی واقعا یک پناه هویتی بود برای شیعیان و حتی برای اهل سنت. در شهر سانفرانسیسکو، در یک جلسه خانگی شرکت کردم که جمعی از ایرانیان اشعار سعدی و حافظ می خواندند. این جلسه نه برای میهمانی و نه برای آموزش اشعار فارسی بود، این جلسه پناهی بود برای خانواده های ایرانی که در پی مصونیت هویتی‌ در برابر فضای ناهمگن غربی بودند. همین طور در تجربه حضورم در غرب، انسان‌پناه‌هایی از ایران و از برخی کشورهای دیگر را دیدم که پیوسته نقش «پناه» داشتند (آنها یا ژنتیک پناه بودند و یا تربیت‌ خانوادگی و یا فرهنگی‌شان، تربیت پناه‌پایه بود و خوب یادگرفته بودند که چطور دیگرانِ در خطر را پناه بدهند). افرادی که من آنها را «انسان‌پناه» می‌نامم، همه انسان‌پناه‌های اقتصادی و معیشتی نبودند، بلکه غیر از انسان‌پناه‌های معیشتی، کسانی هم بودند پناه فرهنگی (در مشورت‌‌های روزمره، در اصلاح خانواده‌ها و رفع منازعات خانه‌ها، و در پاسخ به مسئله‌های دینی و اخلاقی مراجعان) بودند. (به نظر می‌‍رسد تربیت انسان‌پناه‌های اقتصادی و انسان‌پناه‌های فرهنگی مخصوصا در حوزه‌های علمیه بسیار می‌تواند در مصونیت اقتصادی و فرهنگی جامعۀ ما نقش‌آفرین باشد.) اما آنچه که در جهان اسلام و در جوامع اسلامی می‌توان دید سبیل‌های فشردۀ پناه است که می‌توانند جمعا پناه بزرگی را شکل بدهند برای وضعیت بی‌پناهی جهان اسلام. فرهنگ ارتباط با خدا، فرهنگ عمیق دعا، فرهنگ جمعی نماز، فرهنگ مسجد، و فرهنگ ایام معنوی و عرفانی (محرم، صفر، رمضان، شبهای قدر، روز عرفه) هریک را نه صرفا به جهت معنوی، بلکه به جهت اجتماعی پناه فرهنگی باید یک پناه به حساب آورد. به نظرم یکی از تفاوت‌های تمدن غرب با تمدن اسلامی را باید در همین پناه عظیم معنوی در ایران و در جوامع اسلامی جستجو کرد. یاد اهل بیت علیهم السلام نیز نوعی از چنین پناه فرهنگی ـ معنوی را ایجاد می کند که نظیر آن را در دنیای امروز غرب نمی‌توان مشاهده کرد. در این باره مشاهد مشرفه در ایران و عراق و مراسم پیاده‌روی «اربعین» در پناه‌بودگی‌شان غیر قابل انکار هستند. در نگرش تمدنی، تمدن‌ها همواره برخوردار از یک پناه جغرافیایی ـ تاریخی یا همان سرزمین تمدنی (در گذشته و یا در حال) هستند که همواره به آن تکیه می‌کنند و بدان پیوسته ارجاع می دهند. ببینید مرجعیت یونان و روم باستان در دوران رنسانس اروپایی را، و ببینید مرکزیت مدینه النبی و بعدها شهرهای مرکزی مسلمانان در تمدن اسلامی را. در قلمرو تمدنی مقاومت در جهان اسلام نیز امروزه «ایران» و شخص ولیّ‌فقیه پناهی هویتی (ام القرای مقاومت یا الگوی مرجع در امر مقاومت) به حساب می‌آید برای بسیاری از ملت‌های مظلوم و مقاوم از یمن گرفته تا فلسطین. گفتنی است هیچ جامعه و هیچ دولتی نمی‌تواند همۀ گونه‌های پناه و شبکه‌های تودرتوی پناه را در جامعه فعال سازد، ولی می‌تواند عموم مردم را آموزش بدهد که مردم هرآنجا که در خطر فرهنگی قرار می‌گیرند، شبکه‌‌های پناه‌ در پیرامون خود را شناسایی کنند و از آنها در راستای حفظ و مصونیت خود استفاده کنند (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا. ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خود را با خانواده خویش از آتش دوزخ نگاه دارید). اینجا شاید بتوان تعبیر «سبیل‌های پناه» و یا «پناه‌های سبیل» را مطرح کرد و نوعی از تنوع و تراکم پناه‌ها را در مقابل با بدفرهنگی‌های متراکم تعریف و فعال ساخت. @Habibollah_Babai
به اهتمام «کارگروه قرآن و تمدن» در پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی هم‌اندیشی «عبودیت و تمدن» روزهای ۲۱ و ۲۳ فروردین ساعت ۲۱ الی ۲۳.۳۰ لینک حضور dte.bz/scscenter @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت هفدهم: قواعد طلایی اسلام در مناسبات انسانی) (شماره ۱) یکی از شاخص های اخلاقی مهم در نظام مناسبات انسانی، اصل «نیکی» در روابط انسانی است، لیکن نکته مهم‌تر اینکه، رفتار و یا گفتار نیک (َقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا، 83/بقره، و مَنْ ذَاالَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَنا 245/بقره) زمانی بدل به یک امر طلاییِ درجامعه شده و امواج نیکی را در جامعه در سطوح کلان اجتماعی باعث می‌شود، که هر کار نیک، کار نیک دیگری را در پی داشته باشد، و بلکه فراتر از آن، هر امر نیکی، نیکی بیشتر و بهتری را به دنبال داشته باشد (وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا هنگامی که به شما درود گویند، شما درودی نیکوتر از آن، یا همانندش را پاسخ دهید). اگر این قاعده در یک جامعه به لحاظ فرهنگی نهادینه بشود، کمترین، خُردترین و کوچک‌ترین امر نیکی، موجب و موجِد بیشترین، کلان‌ترین و بهترین عمل نیک در جامعه خواهد بود و این سلسله تا بی نهایت ادامه پیدا خواهد کرد و هر واکنش نیکویی، خود مستحق رفتاری بهتر و بیشتر به جهت نیکی خواهد بود و این روند هیچگاه پایانی نخواهد داشت. و البته واضح است که تمدن انسانی در سطوح بی‌نهایت‌‌ها رخ می‌نمایند. فرایند تمدنی چیزی جز این نیست که سطوح کلان اجتماعی مدام در حال زایش نیکی‌ها و تزریق و توسعۀ آن در نهادهای اجتماعی و انسانی باشد. این قاعده اخلاقی در قرآن مبنی بر واکنش نیک در برابر رفتار نیک، صرفا محدود و منحصر به جامعه اسلامی و اجتماع مسلمانان نیست، بلکه می‌تواند در یک جامعه و یک تمدن غیراسلامی نیز موجی از نیکی‌ها را موجب شود و تمدن را در فرایند تمدنی‌اش تمدنی‌تر بنماید. در جامعه و تمدن اسلامی، علاوه بر اینکه انسان‌ها رفتارهای نیکی یکدیگر را به بهترین نحو پاسخ می‌دهند و اعمال خیر در جامعه روز به روز فزونی می‌گیرد، خداوند نیز هر نیکی را به طور احسن پاسخ داده و درآن فزونی و برکت قرار می‌دهد. این نکته، موج تمدنی رفتاهای نیک را در تمدن اسلامی به مراتب بیشتر و با ثبات‌تر می‌کند. عمل نیک و سخن نیک با ازدیاد و برکتی که از ناحیه خداوند درآن قرار داده می‌شود، تضاعف و تصاعد بیشتری پیدا می‌کند و بالطبع حوزه تمدنی را تکامل می‌بخشد. فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَنا (آل عمران/37)؛ ِمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْنا (شوری/23)؛ مَنْ ذَاالَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ (حدید/ 11). آیاتی ازاین دست نشان می‌دهد که قرض حَسَن و بلکه هررفتار حَسَن موجب می‌شود که خداوند در آن زیادی و برکت قرار داده و آن را به یک پدیده دنباله دار تبدیل ‌کند. شایان ذکر است این قاعده و قانون اعجاز آمیز قرآنی در تمدن‌سازی را نه می‌توان در تاریخ تمدن سکولار پیدا کرد و نه می‌توان از آن در ادبیات و تفکر مدرن نشانه‌ای پیدا کرد. در جامعه مدرن، اساس و پایه در انجام کارهای خیر و تکثیر آن، قانون است. فراتر از قانون، فرهنگ عمومی چنین ضرورتی را در اخلاقیات ایجاب نمی‌کند که هر فردی در برابر هر امر نیکی احساس مسئولیت نموده و آن را برگرداند و بلکه بهتر از آن را انجام دهد، اما در جامعه اسلامی و در تمدن اسلامی هرفردی به موجب انگیزه معرفتی و ایمانی‌اش در برابر کار نیک سکوت نمی‌کند (فرهنگ شُکر)، آن را تکثیر می‌کند و سعی می‌کند از یک امر نیک، نیکی‌های بیشتر و بلکه بهتری را بسازد و به جامعه تزریق نماید. @Habibollah_Babai
⚡« پناه جویی در عصر بی خانمانی»⚡ 🔻مبتنی بر مفهوم قرآنی «پناه» که در آیات متعددی همچون« قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿١/ فلق﴾ »، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿ ۱/ ناس﴾ و «فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقًا ﴿۱۶/ کهف﴾» طرح شده می توان ایده آیت شناسانه «قلب آوی و انسان پناه جو» را در مواجه با ایده پدیدارشناسانه «ذهن بی خانمان و انسان بی خانمان» پیتر برگر طرح کرد. 🔻پیتر برگر و همکارانش در تحلیل تأثیر فرایند «نوگرایی» و نهادهای مدرن بر «آگاهی مدرن» به‌ویژه در جوامع «جهان سوم» بر «بی خانمان شدگی» انسان معاصر تاکید می کنند. آنان ضمن بررسی تأثیر دو دسته از فرایندهای نهادی مدرن به مثابه «حاملان اولیه» (فناوری، اقتصاد و دیوان‌سالاری مدرن) و «حاملان ثانوی» (شهرنشینی، آموزش همگانی و ارتباط‌های جمعی) نوسازی بر شکل‌گیری آگاهی مدرن؛ نشان داده اند که «بی‌خانمانی ذهن» در «جامعه‌ی مدرن» مهم‌ترین پیامد و عارضه‌ی نوگرایی است. 🔻مدرنیته اساسا «» است لذا بر «قلمرو عمومی، عقلانیت و تمایزیابی های مدرن آن» تاکید دارد. البته مدرنیته برای حل ناخرسندهی های برآمده بر توسعه فرآیندهای مدرن «قلمرو خصوصی» را بوجود آورده است. قلمرو خصوصی فضایی است که در آن فرد، امیال عاطفی و غیر عقلانی خود را که در درون سیستم دیوانسالارنه و اقتصادی سرکوب شده، بروز می‌دهد. شفافیت این فضای خصوصی باعث قابل تحمل شدن کدورتِ جهان عمومی می‌شود. اما مشکل اساسی این فضاهای خصوصی این است که هنوز کاملا نهادینه نشده است. هرچند در فضای خصوصی نهادهایی مثل خانواده و دین و انجمن‌های داوطلبانه حضور دارند اما به دلیل تضعیف خود این نهادها در مدرنیته، هیچکدام نمی‌توانند به قلمرو خصوصی سامان ببخشند و فرد در ساختن قلمرو زندگی خصوصی خویش از آزادی عمل(رهاشدگی) بسیار برخوردار است. 🔻این آزادی عمل نیز در کنار خرسندی که برای افراد به بار می‌آورد باعث اضطراب در آن‌ها هم می‌شود زیرا این میزان آزادی باعث می‌شود که در میان انتخاب‌های متعدد سرگردان شود. بنابراین به تعبیر برگر «افراد پیوسته در زندگی خصوصی خود درگیر امر ساختن و باز ساختن پناهگاهایی هستند که از آن‌ها به عنوان «کاشانه» استفاده می‌کنند. با این وجود، این بناهای آسیب‌پذیر همواره در معرض تهدید بادهای سرد «بی‌خانمانی» قرار داردند. 🔻زندگی اجتماعی مدرن اساسا «بی خانمان ساز» است. بی خانمانی نشات گرفته از زندگی اجتماعی مدرن، ویرانگر ترین جلوه خود را در حوزه دین میابد. با توسعه سکولاریسم یعنی طغیان انسان بر خدا( و حتی اعلام مرگ او) و تقدم بخشی به دنیا و بروز بحران دینی در جامعه مدرن، «بی خانمانی در جهان اجتماعی» جنبه مابعد الطبیعی یافته است یعنی به «بی خانمانی در جهان هستی» تبدیل شده است. در اضطرار همین احساس بی خانمانی اجتماعی و وجودی، انسان معاصر به غارهای مدرن و پست مدرن (کافی شاپ، دیسکو و ..) پناه می برد تا پناه و قرار یابد اما آنجا نه پناهگاه امن و آرامش که پنهانگاه ترس و آتش است. فَأَمَّا مَنْ طَغَىٰ ﴿٣٧﴾ وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿٣٨﴾ فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴿۳۹﴾ 📙برگر و همکاران، ذهن بی خانمان؛ نوسازی و آگاهی، ۱۳۹۴صص ۱۸۳_۱۸۵ 🌟این مطلب ناظر به تأملات قرآنی دکتر بابایی نوشته شده است. @Habibollah_Babai @hamshenasi
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت هجدهم: قاعدۀ طلایی «دفع بدی به خوبی») (شمارهٔ ۲) اعجاز اخلاقی قرآن در عرصه‌های تمدنی زمانی برجسته می‌شود که قاعده «دفع سیئه به حسنه» را به قاعدۀ قبلی (نیکی بیشتر به نیکی کمتر) بیافزاییم. در شاخص‌های اخلاقیِ تمدن در قرآن، نه فقط باید با کار حَسَن مواجهه‌ای احسن و بهتر داشت، بلکه باید سیئه و بدی را هم با حسنه و خوبی پاسخ داد. این قاعده از قواعد درخشان اجتماعی و تمدنی در قرآن است که دفع بدی با کار خوب انجام یابد و برطرف گردد. روشن است که این قاعده با آنچه که از مسیحیت مشهور است که «اگر کسی به طرف راست گونه‌ات سیلی زد طرف چپ آن را هم در اختیارش بگذار» کاملا متفاوت است. در قاعده مسیحی، رفتار ناپسند طرف مقابل صرفا با سکوت و تحمل است که مورد اصلاح قرار می‌گیرد (البته اگر این تحمل موجب تشویق فرد خاطئ و تکرار کار خطا نشود)، درحالی که در ادبیات قرآنی، در برابر رفتار ناپسند باید حرکتی پسندیده و رفتاری نیک از خود نشان داد و آنچه فرد خاطیء را اصلاح می‌کند، نه تکرار خطای ایشان، بلکه مواجهه با فرد خاطیء همراه با نیکی و احسان است که نه تنها او را از کرده خود نادم و پشیمان می‌کنیم، بلکه عمل خطا و سیئه، به جای ایجاد موجی از سیئات و بدی‌ها، منجر به حسنه و نیکی شده و موجب شکل‌گیری واکنش‌های حَسَن و احسن می‌شود. به بیان دیگر، با انجام کار خوب در برابر فرد خاطیء و احسان به فرد بدی‌کننده، راه برای اصلاح فرد و جامعه باز می‌شود و از تسری موج گناه در جامعه جلوگیری می‌شود. همین مضمون را می‌توان معنای آیۀ شریفۀ ِإِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ‏ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرينَ (هود/114) در نظر گرفت که در آن نه فقط حسنات یک فرد سیئاتِ او را از بین می‌برد، بلکه حسنات فرد آنگاه که در واکنش با سیئات دیگران انجام می‌شود، موجب توبه و ترک آن سیئه از سوی دیگران می‌شود. این تعامل سیئه به حسنه بدون شک در نظام مناسبات اجتماعی در سطوح خرد و کلان بسیار موثر و موج‌آفرین است. این معنا صریحا در آیه 34 سورۀ فصلت آمده است که خداوند در آن فرموده است: وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ (فصلت/34). همین طور این مضمون که از شر گناه و سیئه باید از طریق حسنه خلاص شد در آیات متعدد قرآنی مورد اشاره قرار گرفته است: وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (رعد/22) ادْفَعْ بِالَّتي ‏هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ (مومنون/96). أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (قصص/54) ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (اعراف/95) در این بین،خُلُق سه‌گانۀ «تحمل، عفو، و احسان» در جامعه («و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین» آل عمران/ 134) از جملۀ مهم‌ترین شاخص‌هایی است که در هر جامعه و در نظام مناسبات کلان انسانی بسیار برجسته و مثال‌زدنی است. در یک مرحله، «صبر» و بعد«مصابره» («ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» آل عمران/200) در تعامل با دیگران نه فقط خشونت‌ها را کنترل می‌کند، بلکه موجب نوعی از قوت و انسجام اجتماعی می‌شود (ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین، انفال/65). در مرحله دوم، آنگاه که نه تنها بدی‌ها را تحمل می‌کنیم، بلکه آن را عفو می‌کنیم، عنصر عفو و بخشش، کینه و کدورت را رفع می‌کند و از ایجاد شکاف اخلاقی بین انسان‌ها جلوگیری می‌کند، و در مرحله سوم که احسان نسبت به خطا کار باشد، دومینوی خطا در برابر خطا، گناه در برابر گناه، و آتش با آتش با عمل نیک و احسان قطع می‌شود و دربرابر هر خطایی، سلسله‌ای از بخشش‌ها و واکنش‌های نیک و احسان بوجود می‌آید. بنابراین در نگرش اسلامی، صرفا تسامح و مدارا نیست که تضاد و تزاحم بین افراد را کنترل می‌کند، بلکه مهم‌تر ازآن عفو و بخشش، و بلکه احسان و نیکی به فرد خاطی است. همین‌طور تسامح در جامعه مدرن، تسامحی است برای کنترل خشونت و جلوگیری از حرکت غضب‌آلود در جامعه‌ای که افراد یکدیگر را گرگ تلقی می‌کنند (رویکرد سلبی)، ولی تسامح در فرهنگ اسلامی نه برای دوری از شرّ دیگران، بلکه در جهت تکریم دیگران است که در وضعیت خطا و گناه نیز نباید به سرعت و سهولت در صدد انتقام و تنبیه برآمد. @Habibollah_Babai
🧗🏻‍♂️ ما و لایحه ارتقاء امنیت زنان اشتباه فاحش مواجهه بدنه حاکمیت با مسائل زنان در جریان تصویب لایحه پیشگیری از آسیب زنان قابل پیگیری است. کسی اگر بخواهد سیاستگذاری در حوزه زنان را آسیب شناسی کند کافی است سرنوشت این لایحه را مطالعه کند به ویژه اظهارنظرهای این چند مدت درباره آن را. به نظرم عمده مشکل در بدنه انقلابی حاکمیت به دو چیز بر می گردد. مشکل اول حضور کارشناسانی که دغدغشان به جای حل مسائل زنان با رویکرد دینی مرزبانی برای جلوگیری از نفوذ فمینیسم است. آن هم نه فمینیسم بر اساس مطالعات عمیق و به روز بلکه بر اساس مطالعه چند کتاب قدیمی موجود به زبان فارسی. این کارشناسان تلاش‌هایی که برای ساماندهی مسائل زنان برداشته می شود را حتی اگر از فرایندهای اطمینان بخش گذشته باشد با ایراد چند شبهه اول بدنام کرده و بعد از اعتبار می اندازند. همین افراد در جریان تصویب طرح جوانی جمعیت دربرابر انبوه اشکالاتی که نهادها و افراد مختلف به طرح گرفته بودند طرح را به دلیل اضطرار زمانی تایید می کردند. مشکل دوم اظهارنظر افرادی در مسائل زنان است که کارشناس این حوزه نیستند ولی مسائل زنان را در دعوای دو واژه خانواده و فمینیسم حل و فصل می کنند. وقتی کارشناسانی که توصیفشان گذشت اقدامی را با برچسب فمینیسم بی اعتبار کردند نوبت به این گروه می رسد تا با فریاد وااسلاما و واخانوادا بر آتش این غائله بدمند. چیزی که این وسط دیده نمی شود درد و رنج زنانی است که اگر در طرح‌ها و لوایح مجلس شنیده نشد و اگر نتوانستیم در جمهوری اسلامی با رویکرد دینی آن را حل کنیم، راه دیگری برای فریاد زدن پیدا می کند. اگر اهل شرع هم باشیم این احتیاط دو سر دارد، یک سرش شبهه نفوذ فمینیسم است ولی سر دیگرش شبهه ظلم به زنانی که به دلیل نبود قانون مناسب دچار انواع خشونت می گردند. اگر هر دو سر را ببینیم به جای انکار موضعمان رفع اشکالات خواهد بود. @majiddehghan
15.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پادکست | ضربه بر سیاست دینی ◾️ضربتی که علی مرتضی علیه‌السلام می‌خورد در حقیقت شمشیری است که بر فرق سیاست دینی می‌خورد. 🎙 گفتاری از آیت‌الله یزدان‌پناه. 🎬 گروه هنری رسانه‌ای نفحات @nafahat_artmedia
ماجرای پایتون @Habibollah_Babai
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
«نظم تمدنی ِ رحمت‌پایه» در «هم‌اندیشی عبودیت و تمدن در سپهر سورة الفاتحه» 📅زمان: چهارشنبه 23 فروردین ماه 1402 🎙حجت الاسلام دکتر حبیب الله بابایی 🎧از رادیو پژوهش بشنوید 🌐http://dte.bz/mNwyG 🗒مجری: پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی https://eitaa.com/isca_seda/6360 ⬅️پژوهشگاه را در فضای مجازی دنبال کنید 🌐 https://takl.ink/Isca.ac.ir/ @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت نوزدهم: نظمِ اجتماعیِ رحمت‌پایه) (شماره ۱) «رحمت» در قرآن، گاه در مورد خود خدا به کار رفته است (آیاتی همچون التواب الرحیم، رئوف رحیم، غفور رحیم)، گاه در نزول و سرایت رحمت الهی به انسان و جامعه انسانی (در نسبت خدا ـ انسان) استفاده شده است (يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ)، و گاه نیز در بارۀ جامعه انسانی و مناسبات درونی بین انسان‌ها (در نسبت انسان و انسان) استعمال شده است (رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ). اکنون پرسش آن است که امر الهیاتیِ «رحمت» درهرسه لایه، چگونه و چسان در امر اجتماعی انسان و در عرصه‌های زمینی و این جهانی و در صیرورت و صورتبندی تمدن می‌تواند امتداد پیدا بکند؟ احتمالا در سه نقطه بتوان در باره این نقطه‌های تماس بین الهیات و جامعه و روابط بین رحمت الهی و رحمت انسانی تأمل کرد: ۱) اینکه نفسِ «ایمان به جهانی انباشته از رحمت فراگیر الهی» و «ایمان به در دسترس بودن همیشگی رحمت خاصه» و ذکر پیوسته این رحمت موجب مصونیت انسان در برابر شرور و بدی‌ها می‌شود (وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ هر که از یاد خدا (و حکم قرآن) رخ بتابد شیطانی را بر او برانگیزیم تا یار و همنشین دایم وی باشد). ۲) آگاهی و علم به اینکه حیات و بقای جامعه بشری منوط به رحمت الهی است. نفس آگاهی و علم از نسبت بین رحمت الهی و جامعه بشری در صورتبندی عقلانیت رحمت‌پایه اثر خواهد گذاشت. و ۳) امتداد و بسطِ رحمت الهی (الرحمن الرحیم) در انسان و ایجاد رحمت انسانی (رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ) است و احیانا هر میزان نزول رحمت الهی در جامعه انسانی فزونی می‌گیرد رحمت ما بین انسان‌ها بیشتر می‌شود. ادامه دارد. . . @Habibollah_Babai
نگاه درست شیخ حسین 🔹ترمیم دو قطبی های اجتماعی و دردهای کهنه آن فقط به سخن نیست نیاز به رشد نگرشها و تغییر اخلاقمان دارد. شما هم دیده اید، من هم دیده ام کسانی که عادت کرده اند از موضع قدرت حرف بزنند، تهمت بزنند، بترسانند، توهین کنند، چون فکر میکنند طرف حق ایستاده اند. حالا چه کسی و چه زمانی باید یقه این جماعت را بگیرد و بگوید تو هم ظلم میکنی، ظلم به کسی که چون خطاکار است جز خدا کسی را ندارد که این مظلومیتش را پیش او ببرد. 🔹 ظلم های کوچکی که چه بسیار آدمها را از جبهه حق بیرون انداخته و قیامت معلوم میشود چقدر از این جهت همگی مسوولیم. طرف مجرم است چرا به او توهین کنیم؟ چرا بترسانیمش؟ به چه حقی با بی قانونی سراغش برویم، خانواده اش را بترسانیم؟ بله اینها کم است میدانم. ولی آن مقدارش که هست، چه کسی و چه زمانی باید این اخلاق زشت رخنه کرده در برخی را بر ملا کند؟ 🔹 در جلسه ای که قرار بود در حضور رهبری برگزار شود قبل از حضور ایشان دیدم یکی از مسوولین انتظامات بیت، جلوی همه جمعیت با بی ادبی و بی احترامی با مداح جلسه سخن گفت و او را جلوی همه جمعیت خرد کرد. از این خطا ها کم ندیده ایم و ندیده اید در بخشهای مختلف. راهش این است که نگاهمان رشد پیدا کند و اخلاقمان را رشد دهیم. همه مان. همه مان به فکر خودمان باشیم. بسیاری از آدمهای دل زده دلیل دل خوریشان اخلاق امثال من بوده در تعاملاتمان. پناه بر خدا. خدا رحمت کند سردار شهید قدس را میگفت دفاع از حرم، دفاع از حرمت قلب این مردم است که از کعبه بیشتر احترام دارد. 🔹مثل آب خوردن آدمها را بیرون جبهه انقلاب قرار میدهیم. منافق مینامیم. سالها قبل در مباحثاتی چقدر تلاش کردم به عده ای بفهمانم حق ندارند به کسی مثل مرحوم هاشمی تهمت نفاق بزنند ولو هزار جور نقد به افکار و رفتارش داشته باشیم، به فلان مسوول و سیاستمدار علنا تهمت نفاق و در جبهه دشمن بودن نزنند. 🔹عادت کرده ایم این و آن را از قطار انقلاب پیاده کنیم و غیر خودی بنامیم. خدای متعال در قرآن بین «ضعیف الایمان» و «منافق» فرق میگذارد. جریان ضعیف الایمانها در درون جبهه حقند و در تعامل با کل بدنه جبهه حق، پیامبر ص با دیگران( که فاصله ایمانیشان با او قابل تصور نیست) پر از مهر و محبت و صمیمیت بود، ما چه مان شده؟ 🔹آیا نمیشود مثل سردار شهید هم جلودار بود و پیشران و هم کرامت آدمها را در مرزهای جبهه حق حفظ کرد و به آنها احترام گذاشت؟ به جای گیر دادن به شیخ حسین، مقابل او شاگردی کنیم، وعظ بشنویم، ما باید تغییر کنیم. باید رشد کنیم. انقلاب البته تقریری تنزیهی و سختگیرانه دارد شاید به آن معنا انقلابی فقط پیامبر اکرم ص باشد و معصومینش، اما انقلاب تقریری تشبیهی و گسترده هم دارد که خیلی ها را شامل میشود، حتی به تعبیر امام روح الله، اکثر مردم دنیا بهشتی اند، ولو در بالاترین مراتب بهشت نباشند، اکثر خطاکاران عالم حتی اهل علمشان ، جاهل قاصرند. بیایید توبه کنیم از این همه تنگ نظریهایمان، تهمت زنی هایمان، حرمت شکنی هایمان که زیر پوست قداست و حرف حق پنهانش کرده ایم. این ها به معنای ندیدن قله ها و رشد یافته ها و کنار گذاشتن حرف حق و یا امر به معروف و نهی از منکر نیست. شب قدر باید هویت رحمه الله الواسعه بودن را در جان ما بنشاند. 🔹از یکی از همرزمان شهید مظلوم قدس که آزاده هم بود شنیدم، حاجی از او خواسته بود رزمنده ای را که در دوران اسارت او را لو داده بود و با دشمن همکاری کرده بود ببخشد. وقتی رفیقش تعجب میکند که چرا؟ به او میگوید اگر یکی از تهران تا اهواز میآمد برای جنگ و پشیمان میشد و بر میگشت باید خادمش میبودیم تا چه رسد به این رفیق خطاکارت. 🔹شیخ حسین خوب گفت. درست گفت. مثل همیشه به جا گفت. سایه اش مستدام. ما باید فکری به حال خود کنیم .... @ali_mahdiyan
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت بیستم: گسترش رحمت الهی به حیات انسانی) (شماره ۲) یک سلسله آیات قرآنی، در نسبت و عُلقۀ «رحمت خداوندی» و «انسان» است. در بارۀ «سُنّت رحمت» یادداشت بعدی را خواهم نوشت. در این قسمت صرفا به این نکته می‌پردازم که رحمت خداوند به زندگی انسان (فردی یا اجتماعی) تسرّی و توسعه پیدا می‌کند. در این باره یک دسته آیات، آیه‌های « فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ» است که وضعیت‌های «فقدان رحمت» را بر می‌شمارد که اگر رحمت الهی نبود، ضلالت پیش می‌آمد (لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ)، اگر رحمت الهی نبود ، خسارت پیش می‌آمد، (فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ) و اگر رحمت الهی نبود ، تبعیت از شیطان رخ می‌داد (وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ). یک دسته از آیات هم آیات «علم و رحمت»، «کتاب و رحمت»، و «هدایت و رحمت» است، مثل آیۀ (ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً) یا آیۀ (فَقَدْ جَاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ). و یک سلسله آیات هم هستند که معطوف به دعا برای کسب رحمت از خداوند است، مانند آیات (رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً)، (وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا). این دسته آیات نشان می‌دهد که فضل و رحمت الهی به گونه‌های مختلف و در فرایندهای گوناگون با فرد و جامعه انسانی پیوند برقرار می‌کند و رحمت الهی به سطح زندگی فردی و اجتماعی انسان گسترش پیدا می‌کند. «سنت رحمت» را در یادداشت بعدی اشاره خواهم کرد. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت بیست‌ویکم: سنّتِ رحمت) سنّت «رحمت» و قاعده‌مندی آن را می‌توان دست کم در عناوین و پرسش‌های پنج‌گانه ذیل جستجو کرد: الف) اینکه اگر رحمت الهی باشد چه رخ می‌دهد (آثار تکوینی رحمت الهی در انسان و جامعه)؟ ب) اینکه اگر رحمت الهی نباشد چه رخ می‌دهد (خلاءهای حاصل از فقدان رحمت در حیات فردی و اجتماعی انسان)؟ ج) اینکه رحمت عامه الهی و رحمت خاصه الهی شامل چه کسانی می‌شود و چه کسانی از آن محروم می‌مانند؟ د) فرایند و مکانیسم کسب رحمت خداوندی چیست و از چه مسیری می‌توان به رحمت خدا دست پیدا کرد؟ و بالاخره هـ) اینکه «یأس از رحمت الهی» کِی و چسان و برای چه کسانی بوجود می‌آید؟ برای پرسش اول می‌توان آیاتی همچون فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا (اعراف 72) وَمَنْ تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ (غافر 9) را در نظر گرفت. برای پرسش دوم می‌توان آیه‌هایی مانند إِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ (هود 47) وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (زخرف 36) را محل تأمل قرار داد. برای پرسش سوم آیاتی مانند هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ (اعراف 154) إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (اعراف 56) مطالعه کرد. برای پرسش چهارم می‌توان آیاتی از قبیل لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (نمل 46)، فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا (نساء 175) را منظور کرد. و برای پرسش آخر نیز آیات مربوط به «قنوط» و «یأس» همچون قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ (حجر 56) را محل تأمل وتدبر قرار داد. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت بیست‌ودوم: رحمت در مناسبات انسانی) عنصر «رحمت» در مناسبات اجتماعی انسان‌ها در قرآن در نسبت پیامبر با مومنین و در نسبت مومنان با یکدیگر به کار رفته است. در نسبت پیامبر با مومنان دو آیۀ ذیل حائز اهمیت است: وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ (و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى‌دهند و مى‌گويند: «او زودباور است.» بگو: «گوش خوبى براى شماست، به خدا ايمان دارد و [سخن‌] مؤمنان را باور مى‌كند، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‌اند رحمتى است.» سوره توبه /61). همین طور آیۀ 159 از سورۀ آل عمران که می‌فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْر (پس به [بركت‌] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُرمِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى‌شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار[ها] با آنان مشورت كن). از نمونه آیاتی هم که در مورد عنصر رحمت در نسبت مومنان با یکدیگر بکار رفته می‌توان به دو آیۀ از سورۀ بلد (ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ. أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ. سپس از کسانی باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به شکیبایی و رحمت توصیه می‌کنند! آنها «اصحاب الیمین» اند (که نامه اعمالشان را به دست راستشان می‌دهند) و آیۀ 29 از سورۀ فتح (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند.) اشاره کرد. در این باره، تواصی همدیگر (در خانواده، در مسجد، در مدرسه و ...) به رحمت‌ورزی به یتمیان و مساکین، به ضعیفان و کودکان، به معلولان و بیماران، به زنان و دختران، و بلکه به همه همنوعان می‌تواند در نهادینه کردن «فرهنگ رحمت» در جامعه موثر باشد و جامعه را از نزاع و خشونت دور نموده و بلکه به سمت عدالت اجتماعی سوق بدهد (ضرورت توجه به نقش رحمت در صورتبندی عدالت در جامعه). @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت بیست‌وسوم: «رحمت» عامل پیوند تمدنی) «رحمت الهی» (که وسعت کل شیء) و در امتداد آن «رحمت انسانی» می‌تواند یکی از عوامل و شاید تنها عامل پیوند بین انسان و انسان و بین «خود» و «دیگری» باشد. این پیوند الهیاتی در مناسبات انسانی و روابط اجتماعی و در ارتباط «خود» با «دیگری» ممکن است در یک قلمرو عمومی و انسانی رخ دهد که در آن «رحمت عامه» عاملی برای پیوند انسان و انسان و صورتبندی نوعی از اخلاق جهانی و گونه‌ای از «اخوت انسانی» («الانسان اخ الانسان احب او کره» انسان برادر انسان است چه خوش داشته باشد و چه ناخوش) باشد، و یا اینکه ممکن است این پیوند در یک قلمرو خصوصی و ایمانی اتفاق بیافتد که در آن علاوه بر رحمت عامه، «رحمت خاصه»ی انسانی عاملی در پیوند عمیق بین برادران ایمانی و خواهران ایمانی (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ) باشد. برای اینکه بتوان رحمت عامه در سطح جهانی را فعال ساخت و برای اینکه بتوان رحمت خاصه را در جوامع دینی و ایمانی ایجاد کرد، علاوه بر فعال‌سازی عنصر رحمت در ساختارها و نهادها و قوانین، باید به سمت تربیت‌های رحمت‌پایه و پرورش عاملیت رحمت‌بنیان در دنیای امروز رفت. در آموزش‌ رحمت و پرورش‌های رحمت‌پایه افق‌های جدیدی در اندیشه سیاسی و نظریات اجتماعی، و چشم‌انداز تازه‌ای در همزیستی انسانی و احیانا در «تعارف بین تمدن‌ها» ظاهر خواهد شد. @Habibollah_Babai
قابل توجه دانشجویان علاقمند رشتهٔ «غرب‌شناسی انتقادی» (در مقطع دکتری) در دفترچه امسال @Habibollah_Babai
قابل توجه دانشجویان علاقمند رشتهٔ «مطالعات نظری تمدن» (در مقطع دکتری) در دفترچه امسال @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت پایانی: مَثَل‌های شبکه‌ای در قرآن ) آنچه در این سلسله ارائه شد، صرفا در آمدی بود برای تأمل در روابط انسانی و احتمالا طرح موضوعات جدید و کشف راهی دیگر برای حل معضلات مناسبات انسانی. دسته‌های مختلفی از آیات قرآنی در موضوعات مختلفی مانند «ولایت»، «عدالت»، «محبت»، «گفتگو»، و دسته‌های دیگری از آیات قرآنی در شیوه‌های بیانی مختلف مثل آیات «بعض‌بعض» باقی مانده است که برای کشف یک سیستم ارتباطی بین انسان و انسان در جوامع انسانی باید آنها را به دقت بررسی کرده و بر اساس یک روش‌ چندبعدی احیانا بتوان به نظام روابط انسانی درقرآن دست پیدا کرد. در این میان برخی از آیه‌های «مَثَل» در قرآن هستند که می‌توان آنها را به گونه‌ای «مَثَل‌های شبکه‌ای» در نظر گرفت، مانند: 1. آیه‌های «نور» مثل (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ) 2. آیه‌های «آب» مثل (أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا ۚ وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ ۚ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ ۚ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ) 3. آیه‌های «درخت» مانند (أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ) تفصیل هریک از این آیات و سپس مقایسه آنها با یکدیگر و آنگاه استخراج یک نظام ارتباطی از آنها، و بعد تطبیق آن به روابط انسانی و مناسبات اجتماعی امروز، از جمله ضرورت‌هایی است که باید در فرصتی دیگر بدان پرداخت. @Habibollah_Babai
برگزاری نشست علمی ذیل همایش «الهیات خدمت» پنل سوم از مراقبت و امداد معنوی موضوع: «روش تجربه نگاری امداد معنوی» ◀️سخنران: دکتر علیرضا مؤمن مدیر گروه تجربه نگاری پژوهشکده باقرالعلوم (ع) ◀️دبیر نشست: دکتر سیدروح‌الله موسوی‌زاده ☑️روز: پنج‌شنبه 🗓تاریخ: 21 اردیبهشت 1402 🕧ساعت: 8 الی 10 🌐 لینک حضور در جلسه dte.bz/ethicsconf @Habibollah_Babai