eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.1هزار دنبال‌کننده
465 عکس
72 ویدیو
62 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
سومین نشست علمی تخصصی آینده علوم انسانی با مشارکت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مجمع عالی علوم انسانی اسلامی برگزار می شود. با حضور اساتید ارجمند 1. حجت الاسلام و المسلمین دکتر نجف لکزایی، آینده تحول علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی 2. حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسین الهی نژاد، جایگاه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در آینده علوم انسانی اسلامی 3. حجت الاسلام و المسلمین دکتر غلامرضا بهروزی لک، چشم انداز مرجعیت علمی قرآن کریم در علوم انسانی اسلامی 4. حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی، آینده مطالعات تمدنی 5. حجت الاسلام و المسلمین دکتر مسعود آذربایجانی، آینده روانشناسی اسلامی در ایران و جهان زمان: چهار شنبه 31 خرداد 1402 ساعت 8/30 - 11/30 مکان: پردیسان انتهای بلوار دانشگاه ،دانشگاه باقر العلوم علیه السلام ،پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، تالار شهید سلیمانی لینک ورود به جلسه http://dte.bz/mahdaviyat @Habibollah_Babai
فرهنگ «توبیخ‌پذیری» برای نهادینه‌کردن فرهنگ نهی از منکر، باید فرهنگ «عتاب‌پذیری» را در جامعه نهادینه کنیم یعنی وقتی فردی دیگری را در مقابل اشتباهش مورد عتاب و توبیخ قرار می‌دهد، نه تنها برایش قابل پذیرش باشد بلکه آن‌را نشانه‌ی «خیرخواهی خدا در حق خودش» بدانند. پس مدارس و سایر مراکز فرهنگ‌ساز، باید «عتاب‌پذیری» را نهادینه و فرهنگ‌سازی کنند. به‌گونه‌ای که وقتی کسی دیگری را عتاب و توبیخ کرد فرد توبیخ شده با خوشحالی به فرد توبیخ‌کننده بگوید: «ممنونم!، لطف کردید!» از امام هادی علیه‌السلام چنین نقل شده‌است؛ «قَالَ علیه‌السلام لِبَعْضِ مَوَالِيهِ عَاتِبْ فُلَاناً وَ قُلْ لَهُ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً إِذَا عُوتِبَ قَبِلَ» https://eitaa.com/farbehi
دقیقه‌ای انتقادی بر گسترش بی‌قاعدۀ ایده‌های حکمرانی و سیاستگذاری در کشور به مناسبت سالروز هفتم تیر ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان «حکمرانی» و «سیاستگذاری» یادداشتی از دکتر محمدرضا قائمی‌نیک [قسمت اول] 1) با طرح ایدۀ حکمرانی در کشور، در حدود حداقل ده سال گذشته اغلب پژوهشگاه‌ها، متفکرین، دانشگاه‌ها، نویسندگان، اندیشکده‌ها و نظایر آنها که در قلمروهای کلان کشور از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ و جامعه و آموزش و پرورش و شهرسازی و نظایر آنها فعال بوده‌اند، یا بخشی از فعالیت خود را به «حکمرانی» اختصاص داده‌اند یا ایدۀ اصلی خود را به «حکمرانی» تغییر داده‌اند. ماحصل این تغییر رویکرد، ایجاد مفاهیم جدیدی نظیر حکمرانیِ اقتصادی، حکمرانی اخلاقی، حکمرانی فرهنگی، حکمرانی فضای مجازی و انواع متعدد دیگری از حکمرانی‌ها است. گاهی در کنار مفهوم حکمرانی، از مفهوم «سیاستگذاری» یا «خط‌‌ومشی گذاری» نیز یاد می‌شود. 2) با این‌حال در مراجعه به منابع اصیل و مهم ناظر به مفهوم حکمرانی یا سیاستگذاری، به شدت شاهد فقر منابع و مفاهیم پایه هستیم. در بعضی از موارد، هنوز تفاوت مفاهیم مشابه، همچون تمایز «سیاست» (politics) و «سیاستگذاری» (policy making) یا حکومت و حکمرانی مشخص نیست و گویا تنها به جهتِ مُد و رسم رایج، به‌جای سیاست و حکومت، از سیاستگذاری و حکمرانی بهره می‌برند. در بعضی موارد که آگاهی بیشتری حاصل شده، سیاستگذاری و حکمرانی را رابطۀ متقابل مردم و حکومت می‌دانند و در بعضی موارد، با دقت بیشتری، سیاستگذاری و حکمرانی را ناظر به تفاوت میان تصدی‌گری و تنظیم‌گری تعریف می‌کنند. 3) فارغ از اینکه چقدر این مفاهیم به دقت به کار می‌روند، آنچه خسران جبران‌ناپذیری از این مواجهۀ بی‌بنیاد با این مفاهیم برای سنت و تاریخ و وضعیتِ فعلی ما فراهم می‌آورد، بی‌توجهی به نقش هویت و تاریخ اجتماعی گذشتۀ ما در سیاستگذاری و حکمرانی است. در جهان غرب، رشته‌های دانشگاهی یا مفاهیم و نظریه‌های حکمرانی و سیاستگذاری، از خلال تحولات چند سده‌های جهان مدرن سربرآورده‌اند. در یک روایت متقن‌تر و قدر مشترک‌تر از نظریات ناظر به سیاستگذاری و حکمرانی، با تسامح متناسب با این یادداشت، می‌توان به‌روشنی دریافت که تکوین این رشته‌ها و مفاهیم و نظریه‌ها، از خلال تحولات علوم اجتماعی در غرب، مخصوصاً در نیم سدۀ گذشته سربرآورده‌اند. این تحولات خود متوقف بر تعریف حوزۀ گستردۀ مطالعات اجتماعی و تاریخی است و مفهوم تنظیم‌گری یا خط‌ومشی‌گذاری زمانی معنا می‌یابد که سیاستگذار یا حکمران، اطلاع و فهم دقیقی از میدان مورد نظرش داشته باشد. به‌تعبیر دیگر، موضوع تنظیم‌گری، از خلالِ مطالعات اجتماعی و هویتی بدست می‌آید و تنظیم‌گری در خلاء رخ نمی‌دهد. 4) با این‌حال افزون بر اهمیت و جایگاه مطالعات تاریخی و اجتماعی در سیاستگذاری و حکمرانی، سنخیتِ میان سطح مطالعات اجتماعی-تاریخی و ایدۀ حکمرانی نیز ضروری است. فی‌المثل اگر مطالعات تاریخی-اجتماعی در سطح مطالعات کمّی و آماری باشد، سیاستگذار یا حکمران تنها قادر به خط‌ومشی‌گذاری یا تنظیم‌گری در سطح کمّی پدیده‌های اجتماعی و تاریخی است و مجوزِ ورود در عرصه‌های مابعدالطبیعی یا کیفی را ندارد. این نداشتنِ مجوز، امری طبیعی و ناظر به قاعدۀ سنخیت میان علم و عالم و معلوم و دست‌یابی به یک کلیت منسجم است. به این معنا هر خط‌ومشی‌گذاری یا تنظیم‌گری متناسب با یک نظریه صورت می‌گیرد که مطالعات اجتماعی و تاریخی متقضی آن، با همان نظریه صورت‌بندی شده است. ادامه 👇👇 @Habibollah_Babai
دقیقه‌ای انتقادی بر گسترش بی‌قاعدۀ ایده‌های حکمرانی و سیاستگذاری در کشور به مناسبت سالروز هفتم تیر ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان «حکمرانی» و «سیاستگذاری» یادداشتی از دکتر محمدرضا قائمی‌نیک [قسمت دوم] 5) با نظر به این مقدمات، سیاستگذاری یا حکمرانی در جامعۀ ایرانی، مخصوصاً بعد از انقلاب اسلامی، اگرچه امری ضروری و گریزناپذیر است، اما این سیاستگذاری و حکمرانی، بایستی ناظر به سنخیتِ میان ابزارهای مفهومی و عملی سیاستگذار و حکمران با هویت تاریخی و اجتماعیِ جامعۀ ایرانی باشد. جامعه‌ای که به‌لحاظ هویت تاریخی، تحت تاثیر تاریخ هزارسالۀ اسلامی-ایرانی است و تک‌تک عناصر این هویت را در گوشه و کنار شهرها یا روستاها و لحظه‌لحظۀ زندگی انسان مسلمان ایرانی می‌توان دید، تنظیمِ امور او نیازمند منطق و نظریه‌ای برآمده از این هویت تاریخی و اجتماعی است. فی‌المثل اگر فقه و احکام فقهی و شرعی، نقش مهمی در زندگی فردی و جمعی انسانِ ایرانی بازی می‌کرده، نمی‌توان حکمرانی یا سیاستگذاری آن‌را بدون توجه به سطح مواجهۀ فقه یا مبانی که دانش فقه در آن معنا می‌یابد، صورت‌بندی کرد. فقه و احکام فقهی، همچون اخلاق و فتوتِ اسلامی-ایرانی، از خلالِ واسطه‌ای با جهان معنادار می‌شده که در آن، سطح مواجهۀ انسانِ مسلمان ایرانی، سطح پیوندِ میان دنیا و آخرت بوده است. بدون توجه به پیوند میان دنیا و آخرت، مخصوصاً از حیث هستی‌شناختی نمی‌توان اهمیت نقش فقه و اخلاق و اعتقادات را در زندگیِ مسلمان ایرانی و تجلیات آن در هنر و معماری و زیست شهری شناخت. ‌فی‌المثل اگر از حیث هستی‌شناختی، اعتقاد به معاد و معاد جسمانی در نظرِ انسان مسلمان ایرانی، حتی در زندگی روزمره‌اش امر حی و حاضر است، می‌توان به اهمیت اخلاق و فتوت و رعایت ظرائف خاص در هنر و معماری و طب و نظایر آنها پی‌بُرد. حال اگر چنین جهانی با همۀ تنوعات و فرازفرودهایش سبقۀ هویتی و تاریخی ما را شکل می‌دهد، نمی‌توان در سیاستگذاری و حکمرانی، سطح مواجهۀ انسانِ ایرانی را به منطقِ کمّی و منحصراً ریاضیاتی فرمول‌های سیاستگذارانه اصحاب سیاستگذاری علم و تکنولوژیِ مدرن سپرد. اگر فرهنگ و ادب در سنت تاریخی و اجتماعی ما، پیوندی با آخرت و امر اخروی و امر متعالی و مثالی داشته و درکش از هنر، در اتصال خیال متصل و منفصل شکل می‌گرفته و به گزارش فارابی، تنظیم‌گرِ زبان عام و خاصش، همان واضع‌النوامیس مدینۀ فاضله یعنی نبی و حکیم و امام معصوم بوده است، نمی‌توان «سیاستگذاری و حکمرانی فرهنگی و زبانی»‌اش را بر درکی از فرهنگ بنا نهاد که فرهنگ را صرفاً محصول روابط عُرفی می‌داند و هنر را محصول مصنوعات تکنیکی قلمداد می‌کند و نمادهای زبانی خاص و عامش را محصول امور قراردادی و عُرفی تلقی می‌کند. از این بگذریم که حتی با همین نگاه‌های عرفی و این‌دنیایی نیز اطلاعی از وضعِ فرهنگی و اجتماعی و تاریخیِ ما در نزد بسیاری از مدعیان سیاستگذاری و حکمرانی نیست. 6) ایدۀ اصلی نظام جمهوری اسلامی در حکمرانی و سیاستگذاری، به تبع فرمایش شهید بزرگوار، آیت‌الله دکتر سیدمحمدحسین بهشتی، یحتمل بایستی شیفتگی به خدمت و نه تشنگی به‌ قدرت باشد و یحتمل، حکمرانان و سیاستگذاران کشور نیز تابع چنین منطقی عمل می‌کنند. اما با نظر به مقدمۀ ضروریِ مطالعات اجتماعی-تاریخی برای سیاستگذاری و حکمرانی، شاید سنجش میزان دقت و عمق مطالعات اجتماعی و تاریخیِ حکمرانان و سیاستگذاران، چه در قالب افراد و چه در قالب نهادها، میزان و سنجۀ مناسبی برای سنجش میزان خدمت‌گزاری حکمرانان و سیاستگذاران باشد. @Habibollah_Babai
رویکرد جدید به مسئله «تبلیغ» در حوزه (در راستای فرمایشات امروز مقام معظم رهبری در باره تبلیغ) پیش از این وقتی مدیران دقتر تبلیغات اسلامی با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند، ایشان به تبلیغ تخصصی توصیه فرمودند و تحول در امر تبلیغ را گوشزد کردند. امروز هم ایشان مقوله تبلیغ را از اولویت های حوزه قلمداد کرده و آن را بسیار با اهمیت دانستند. جمع این دو فرمایش را شاید بتوان در «شتاب در تبلیغ تخصصی» و البته تبلیغ کارآمد و موثر خلاصه کرد. برای این منظور به نظر می رسد حوزه های علمیه از جمله حوزه علمیه قم، سازمان تبلیغات و نیز دفتر تبلیغات با هماهنگی با وزارت علوم باید ظرفیت های تبلیغی در نهادهای علمی و دانشگاهی در حوزه را فعال کنند و از قابلیت های تبلیغی اعضای هیئت علمی در راستای زمینه های تخصصی‌شان استفاده کنند. نظر به ظرفیت‌های تبلیغ تخصصی در میان اعضای هیئت علمی از یک سو، و عطف به نیازهای تخصصی جامعه در میان اقشار تحصیل‌کرده در دانشگاه، آموزش و پرورش، پایگاه‌های فعال در مساجد، و حتی حوزه‌های علمیه و بلکه ائمه جمعه و جماعت در شهرها و شهرستان‌ها از سوی دیگر، می‌توان برای هریک از اعضای هیئت علمی در دانشگاه ها و موسسات علمی قم، مشهد، اصفهان، مأموریت‌های تبلیغی فصلی یا سالانه (به صورت موظفی) در نظر گرفت که طی آن هر عضو هیئت علمی در طول یک فصل یا یک سال، یک بار (حداقل) یک سفر تبلیغی (ترجیحا به منطقه خود) داشته باشد. سفرهای تبلیغی را می توان از همه پژوهشکده‌ها، در عرصه اخلاق و معنویت، فقه، کلام، تاریخ، مهدویت، مسائل اجتماعی و فرهنگی ترتیب داد. با این توضیح که هر سال دست کم 500 نفر عضو هیئت علمی از قم، 500 سفر تبلیغیِ دو یا سه روزه (1500 روز) با چهار یا شش رخ‌داد علمی ـ فرهنگی (در مجموعه 2000 رخداد) را به صورت تخصصی رقم خواهند زد و بدین ترتیب ذهنیت نخبگان جامعه در شهرها و شهرستان‌ها با لایه‌های جدیدی از اسلام (اسلام علمی) و با نسل جدیدی از روحانیت آشنا خواهد شد. طی این برنامه، اعضای هیئت علمی نیز به صورت خودکار و طبیعی با مسائل میدان آشنایی عمیق تر پیدا خواهند کرد. براساس این طرح، تمهید و هماهنگی‌های مربوط به شهر مقصد و بسترسازی برای سین برنامه‌های تبلیغی اعضای هیئت علمی بر عهده حوزه و نهادهای تبلیغی خواهد بود، و زمینه‌سازی علمی و صف‌آرایی محتوایی بر عهده پژوهشگاه‌ها و دانشگاه ها خواهد بود. طبق این طرح، ایام تبلیغ، صرفا ایام ماه مبارک و محرم و غیره نخواهد بود، بلکه ایام غیر مناسبتی هم به مثابه ایام تبلیغ تخصصی و نخبگانی در تقویم برنامه‌ها لحاظ خواهد شد (مثل برنامه‌های ضیافت اندیشه در دانشگاه‌ها برای اساتید دانشگاه). @Habibollah_Babai
تاملی دربارۀ پشت‌صحنه‌های تبلیغ یادداشتی از دکتر قائمی‌نیک 1. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار 21/4/1402 با مبلغان و طلاب حوزه‌های علمیۀ سراسر کشور، فرازهای مختلفی داشت، اما اشارۀ ایشان به «پشت‌صحنه‌های تبلیغ» و پرداختن به لوازم این پشت‌صحنه‌ها از یادگیری ابزارهای همچون اینترنت و هوش مصنوعی تا «شیوه‌های باورپذیر کردن پیام« با بهره‌گیری از شاخه‌های مختلف علوم انسانی، مفید نکات متعددی دربارۀ ضرورت تحول در روند تبلیغی حوزه‌های علمیه بود. 2. در سال‌های گذشته حوزه‌های علمیه در فرایند یادگیری ابزارهای نوظهور ارتباطی از جمله اینترنت و حتی اخیراً هوش مصنوعی یا حتی آموزش زبان‌های خارجی، اقدامات موثری انجام داده‌اند، اما به‌نظر می‌رسد تاکیدات مکرر معظم‌له دربارۀ شیوه‌های باورپذیرکردنِ پیام» مخصوصاً از حیث پیچیدگی‌های علوم انسانی و اجتماعی، کمتر مورد توجه مبلغین قرار گرفته است. این موضوع مخصوصاً از حیث ارتباط دستاوردهای علوم انسانی اسلامی (یا هر عنوانی که در ذیل آن تلاش می‌شوند، علوم انسانی موجود غربی در تعامل با اقتضائات اسلامی و بومی مورد بازخوانی قرار گیرد)، احتمالاً گرفتار نقصان‌هایی است. 3. حوزه‌های علمیۀ کشور و دیگر نهادهای دانشگاهی یا پژوهشگاهی که تعلق خاطری به ایدۀ علوم انسانی اسلامی دارند، در یکی دو دهۀ اخیر، دستاوردهای مهمی داشته‌اند؛ اما انتقال این دستاوردهای به مبلغین و جریان تبلیغی کشور، گویا به درستی انجام نمی‌شود. اگر بپذیریم که مطابق نظریات ارتباطات، بایستی میان فرستندۀ پیام، محتوای پیام و گیرندۀ پیام، سنختی برقرار باشد، می‌توان از بیانات معظم له در این دیدار اینطور برداشت که بیان معارف دینی در جهان امروز نیازمند فناوری آنها متناسب با اقتضائات جهان امروز است. «گاهی اوقات ما از برخی اقشار (اشاره به اهالی سینما) توقع زیادی داریم؛ حال آنکه در تهیه معارف و خوراک فکری لازم برای آنها کوتاهی کرده‌ایم». شاید به همین جهت است که ایشان، در بیان ماموریت‌های سه گانۀ کانون عظیم حوزوی، به تناسب میان محتوای تولید شدۀ دینی با اقتضائات تبلیغی و ارتباطی معاصر، تاکید داشتند: «تهیه و تولید مواد تبلیغاتی به‌روز و نوآورانه، تنظیم شیوه‌های پیشرفته و اثرگذار تبلیغاتی و تربیت موثر به معنای حقیقی کلمه». 4. اگر بخواهیم مقدمات فوق را به زبانی خلاصه بیان کنیم، گویا بایستی معارف دینی به زبان و زمان معاصر مهیا شوند. با این‌حال فهم «زبان» معاصر به‌معنای یادگیری زبان انگلیسی یا آلمانی یا فرانسوی نیست، بلکه «تبلیغ موثر» از حیث زبانی، زمانی انجام می‌شود که زبان معارف دینی بتواند تبدیل به زبان حکمت و معرفت حقیقی شود و فطرت انسان‌ها تاثیرگذار باشد. از این حیث، ابونصر فارابی، در بحث از علم‌اللسان و در مواجهۀ زبان عربی و زبان یونانی، کوشید تا زبانِ عربی را تبدیل به زبانی جهانی سازد و از خلال این جهانی‌شدنِ زبان، معارف اسلامی و وحیانی قابلیت انتقال به جهان‌های دیگر را پیدا کردند. 5. به این معنا به‌نظر می‌رسد بیانات امروز مقام معظم رهبری، فصل نوینی از ضرورتِ توجه به مبانی تبلیغ و ارتباطات میان فرهنگی را پیش کشیده است. «نباید خود را در دفاع محصور کرد بلکه باید با دیدن درست واقعیات جهانی و روایت درست آنها، مبانی جبهه دشمن را آماج تبلیغات قرار داد». اینکه ایشان، توجه به مبانی دشمن را در ضمن فعالیت تبلیغی مدنظر قرار داده‌اند، بی‌تردید نشانگر آن است که مبلغ، صرفاً نبایستی به ذکر چند آیۀ و روایت به زبان انگلیسی یا آلمانی یا فرانسوی برای مردم کشورهای دیگر یا ذکر روایات در شبکه‌های مجازی بپردازد، بلکه شاید بایستی به ارتقاء سطح زبانی معارف دینی متناسب با شرایط امروز توجه کرد. از این جهت، شاید زمان آن رسیده باشد که در امر تبلیغ دین، حداقل به میزانی که به ارسال مبلغ و آموختن ابزارهای اولیه تبلیغی همت گماشته می‌شود، به فهم مبانی تبلیغی جبهۀ دشمن توجه کنیم. گویا گام مهم و موثر تبلیغ، بیش از آنکه در موضعِ رساندنِ پیام و تخاطب باشد، بایستی در تهیۀ و فراوریِ اصل پیام در موضع فرستندۀ پیام صورت گیرد. @Habibollah_Babai
«به بهانه دیدار امروز رهبری با طلاب» 🔹 خدارا شاکرم که بعد از سال ها، بار دیگر دیدار مقام معظم رهبری نصیبم شد. 🔸 حاشیه خاصی وجود نداشت غیر از چند مورد غیر جدی؛ _ چند طلبه با کارت دیگری آمده بودند که این، نزد حراست دفتر خیلی صورت خوشی نداشت اما قطعا علاقه به دیدار باعث شده بود اینکار را بکنند. _ برخی کارت ویژه داشتند و بدون صف و گرما وارد می شدند. به این، علیرغم اینکه توجیه دارد اما حس خوبی نداشتم. برخی افراد مشهور هم عادی وارد شدند. _ یک نفر آخر جلسه دو درخواست داشت و بلند شد و فریاد زد؛ یکی آمدن آقا به قم که ظاهراً اجابت نشد. دوم، دریافت انگشتر که آقا قبول کردند. _ مداحی بسیار خوبی ابتدای جلسه در حضور آقا انجام شد که جمعیت هم بخوبی اشک ریختند و عزاداری کردند. شعر، هم اهل بیتی بود و هم انقلابی (اشاره به فلسطین و قدس و انقلاب ) _ گزارش ۲۰ دقیقه ای آیت الله اعرافی بسیار فرمال و مانند گزارش های عامی بود که ظاهراً همه چیز خوب است. از شأن حوزه گفتند و اینکه حوزه حتی از نظر کمی! هم ارتقاء داشته. این آخری تعجب همه اطرافیان من را برانگیخت. _ حدودا فکر کنم چهار بار ما را گشتند که واقعا هر بار جدی تر از دفعه قبل بود. _ هیچ طلبه ای صحبت نکرد. (این، خود بحث مفصل می طلبد) 🔹 موضوع اصلی فرمایشات آقا لزوم قراردادن تبلیغ به عنوان اولویت اول حوزه ها بود. پیرامون چرایی این اولویت نکاتی فرمودند که به خاطر امکان رجوع به متن از آن می گذرم. 🔸 آنچه مرا واداشت تا در باب سخنان آقا بنویسم، نه تکرار مکررات بلکه اشاره به این نکته بود که من یک وسعت معنایی برای «تبلیغ» در سخنان امروز دیدم. وسعت معنایی ای که اگر نادیده گرفته شود، دستاویز خوبی خواهد بود برای انتقاد از بسیاری از نهاد های حوزوی. 🔸مقام‌معظم رهبری منبر را به عنوان یک قالب سنتی و مهم تبلیغ ذکر کردند اما در کنار آن تحقیق (پژوهش) را نیز با ذکر مثال های فراوانی از کتب علما به عنوان قالب تبلیغی معرفی کردند. به عنوان مثال کتاب کاملا پژوهشی «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی را یک کنش تبلیغی برای پاسخ به مارکسیسم ذکر فرمودند. 🔹 این تبیین در کنار دیگر فرمایشات آقا نشان می دهد، تبلیغ دایره وسیعی دارد. یعنی هر کنشی که خلاءی در دین را رفع کند، کنش تبلیغی ست. لذا اعزام مبلغ برای تصحیح قرائت نماز یک پیرمرد در روستا تبلیغ است، نگارش کتاب فلسفی و کلامی در یک‌ پژوهشگاه برای پاسخ به اندیشه های باطل نیز تبلیغ است. 🔸 اتفاقا تأکید حضرت آقا مبنی بر مقابله با ریشه های فکری، اهمیت تبلیغ پژوهش محور را بیشتر نمایان می کند. واضح است که پژوهش باید ناظر به خلأ دینی بوده و ترجیحا نتایجش امتداد اجتماعی پیدا کند. @ahmad_olyaei
❓📝 ۱۰ سئوال برای گفتگو و تبادل‌نظر پیرامون فرمان تشکیل کانون‌های تخصصی تبلیغ 🖌محمدرضا بهمنی ✅ مقام معظم رهبری در دیدار ۲۱تیرماه با طلاب و حوزویان: «اگر ما بخواهیم به قدر ظرفیّت یا نزدیک به اندازه‌ی مورد نیاز ظرفیّت، عناصرِ تبلیغیِ با این خصوصیّات داشته باشیم، احتیاج داریم به کانونهای عظیم حوزوی. در حوزه، کانونهایی باید به وجود بیاید فقط برای همین: برای تربیت مبلّغ؛ و پشتوانه‌ی فکری و تحقیقی و علمی هم داشته باشد» دیدار طلاب و حوزویان با مقام معظم رهبری، ویژگی مهمی داشت و آن این که بر یک مسئله بسیار مهم در قلمرو رسالت حوزه و روحانیت متمرکز بود. به گونه‌ای که ضمن تبیین الزامات تبلیغ معارف اسلامی در دنیای امروز، بر یک مطالبه و فرمان منتهی شد. و آن؛ فرمان تشکیل کانون‌های تخصصی تبلیغ. از آنجا که این مسئله‌پردازی و راه‌حل جویی در دستورکار حوزه‌های علمیه قرار خواهد گرفت، به نظرم رسید، سئوالاتی را صرفا برای تبادل نظر در محیط‌های خبرگانی و مدیریتی مطرح نمایم. 🔍 الف) سئوالاتی در آسیب‌شناسی وضع موجود ۱. چرا مراکز متعدد آموزشی، پژوهشی و تبلیغی حوزوی، نتوانستند به نیازهای عصری تبلیغ معارف اسلامی پاسخگویی مناسب داشته باشند؟ ۲. مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه (برادران) با دارا بودن بیش از ۵۸۰ مدرسه و ۱۱۹مرکز آموزشی تخصصی، می‌بایست چه نقشی در تربیت مبلغ داشته باشد که کوتاهی کرده است؟ ۳. موج رسمیت‌بخشی به مراکز علمی و فرهنگی حوزوی چه تاثیری در افول امر تبلیغ داشته است؟ ۴. معاونت تبلیغ حوزه‌های علمیه، چه پاسخی برای ناکافی بودن فعالیت‌هایش در حوزه تربیت تبلیغ دارد؟ 💡 ب) سئوالاتی ناظر به طراحی کانون‌ها ۵. ساختارها و سازمان‌های فعلی با مأموریت تبلیغ اسلامی (دفتر تبلیغات اسلامی، معاونت تبلیغ حوزه‌های علمیه و ...) چه نسبتی با کانون‌ها خواهند داشت. فعالیت‌های تبلیغی آنها باید منحل شوند یا در فعالیت‌های خود تجدیدنظر جدی داشته باشند؟ ۶. ماهیت کانون‌های تخصصی تبلیغ، کدام یک از موارد زیر باید باشد: الف) مشابه کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد که یک ستاد راهبری دارند و به نوعی مردم‌نهاد هستند. ب) مشابه مراکز نوآوری و استارتاپ‌ها که توسط معاونت علمی تنظیم‌گری می‌شوند ولی کاملا مستقل در محصول و خدمت هستند. ج) مشابه موسسات فرهنگی و هنری، که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجوز می‌گیرند. د) طراحی جدید نیاز دارد. ۷. با توجه به وجود دستگاه‌های برون‌حوزوی مانند مرکز رسیدگی به امور مساجد و سازمان تبلیغات اسلامی و دستگاه‌های مشابه، کنش‌گری آنها در تشکیل کانون‌های چگونه خواهد بود ؟ ۸. با توجه به ویژگی‌‌هایی که مقام معظم رهبری در تبیین نیازهای امروز برای تبلیغ برشمردند، آیا کلیت کانون‌ها در واقع نیازمند طراحی یک «زیست بوم نوین تبلیغ» است که باید به اقتضای تحولات اجتماعی ایران و جهان و تحولات فناورانه باشد یا تنها ایجاد سلول‌های حوزوی آموزش‌محور خواهد بود؟ ۹. جایگاه سرفصل‌هایی مانند روانشناسی تبلیغ و جامعه‌شناسی تبلیغ در طراحی کانون‌های تخصصی تبلیغ چیست؟ ۱۰. امتداد بین‌المللی کانون‌ها یا حداقل رویکرد بین‌المللی آن‌ها، مستلزم رعایت چه الزاماتی در طراحی آنهاست؟ پیش‌بینی می‌شود که دستگاه‌های دارای مأموریت در امر تبلیغ، در این فرآیند، در موضع تدافعی قرار بگیرند. اما امید می‌رود این گونه نشود. @Habibollah_Babai
📚 تبلیغ و مسئله روش در حوزه‌های علمیه (یادداشت دوم ناظر به ایجاد کانون‌های تخصصی تبلیغ) 🖌محمدرضا بهمنی ۱. اگر تبلیغ اسلام را کنش، سامانه یا سازوکاری بدانیم که از یک سو به منابع و معارف غنی اسلام مرتبط است و از سوی دیگر به زندگی انسان‌ها، آنگاه امر تبلیغ را باید یک امر انضمامی و عینی دانست و نه صرفا ذهنی و ارسال پیام. ۲. امر‌ عینی که به زندگی انسان‌ها مرتبط باشد را تنها با بیان و گفتار نمی‌توان سامان بخشید. بلکه برآیند گفتار و رفتار است که می‌تواند کنش یا سامانه تبلیغ را تعالی ببخشد. ۳. فراتر از گفتار و رفتار مبلغان اسلامی، دستگاه متولی تبلیغ دین، باید توانایی تولید و ارائه مدل و سبک زندگی در ساحت‌های متنوع زیست فردی، خانوادگی و اجتماعی را در خود ایجاد کند. تا در پاسخ به نیازهای عصری و نسلی زندگی جوامع بشری (با اولویت جوامع اسلامی) پاسخ رفتاری و اجرایی داشته باشد و به گفتار و سخنرانی بسنده نکند. ۴. مدل‌سازی مبتنی بر معارف و مبانی اسلامی، دستگاه خاص خود را نیاز دارد. نه حوزه به تنهایی توانایی تولید چنین مدلی را دارد و نه دانشگاه. این دقیقاً همان هدف‌گذاری وحدت حوزه و دانشگاه است که بیش از چهار دهه در دستورکار این دو نهاد قرار گرفته است. باید اذعان کرد و پذیرفت که متاسفانه این هدف با نقطه تحقق فاصله زیادی دارد. ۵. مهمترین خلاء در فعالیت هدفمند حوزه و دانشگاه برای مدل‌سازی زیست مومنانه، خلاء روشی است. این خلاء هم در روش پژوهش و آموزش وجود دارد و هم در روش‌های تبلیغی. ۶. اگرچه مدل‌سازی برای سبک زندگی مومنانه فردی و تا حدودی اجتماعی در پیشینه حوزه‌های علمیه قابل مشاهده است. اما می‌توان گفت حوزه در توسعه روش و مدل‌سازی مبتنی بر فقه و تحول در آن، برای عصر حاضر، دچار تأخیر و افول شده است. ۷. تنها راه جبران این عقب‌ماندگی، اتخاذ رویکرد تمدنی در آموزش، پژوهش و تبلیغ حوزه‌های علمیه است. https://www.instagram.com/p/CusVr1goagT/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng== @Habibollah_Babai
📌سلسله جلسات هفتگی امت واحده ▫️فصل تمدن اسلامی ▪️جلسه دوم : حوزه تمدن ساز با حضور حجت الاسلام و المسلمین دکتر بابایی ⏰دوشنبه ۲۶ تیر، ساعت: ۱۷:۳۰ 🏠قم_میدان روح الله_حسینیه هنر_طبقه دوم_دفتر امت واحده @Habibollah_Babai @iuuu_Qom
❗️هشداری در باب لایحه حجاب بنده طرفدار رویکرد کیفری با دو ویژگی تدریجی (از تخلف به جرم) و تفکیک شده (مردم عادی و گروه‌های خاص) در لایحه حجاب هستم امّا در تدوین لایحه دو خطر جدی را احساس می کنم: اول این که همان تفکری که سال گذشته کشور را تا لبه پرتگاه کشاند دوباره بر لایحه تاثیرگذاری جدی داشته باشد دوم این که در ارزیابی تاثیر اجتماعی لایحه تنها به تاثیرات مثبت توجه شود و تاثیرات منفی لحاظ نگردد هر دو هم ناشی از دو مشکل ریشه ای است: اول این که با ذهن‌هایی مواجهیم که متوجه پیچیدگی‌های امر اجتماعی امروز نیست، همانطور که قصدی در عبرت گرفتن از حوادث سال گذشته ندارد. و دوم این که کلاً در تصمیم‌گیری‌ها خیلی خوشبین هستیم و به پیامدهای منفی احتمالی آن‌ها توجه نمی‌کنیم. @majiddehghan
در بارۀ «تبلیغ تهاجمی» 1.تبلیغ تهاجمی، صرفا پاسخ‌های دفاعی و متکلمانه نیست، بلکه ایجاد تردیدهای محققانه در گفتمان نواستعماری غرب (و غرب‌زدگی در ایران) و تشکیک در موج ایمان‌زدایی از انسان امروز است. 2.تبلیغی تهاجمی در طرح عمل تهاجمی متکی بر قرآن (خواندن‌های مکرر و معطوف به مسئله‌های انضمامی) و روایات است. در این تبلیغ، نواندیشی و ابتکارعمل، نه از رسانه‌ها بلکه از شبکه مضامین و معارف دینی و وحیانی استخراج می شود. (ببینید پشتوانه‌های قرآنی مواضع سیاسی و فرهنگی رهبر معظم انقلاب را). 3.زبان تبلیغ تهاجمی، زبان «غیر» است. در تهاجم به گفتمان‌های ضد، باید با زبان و منطقی سخن گفت که دیگری‌های ما آن را فهم کنند، بتوانند آن را تعقل کنند، و آنگاه شاید آن را بپذیرند. از این رو در تبلیغ تهاجمی باید دیگری‌ها را شناخت، منابع فکری‌شان را دانست، روش فکری‌شان را فهم کرد، و سپس به فکر تهاجم بود. 4.تبلیغ تهاجمی، صرفا به مسئله‌های اکنون و امروز ایران و دنیای اسلام نمی‌پردازد، بلکه در این میان، به مسئله‌هایی می‌پردازد که سرنوشت ما را در آینده متأثر خواهند کرد. بدین جهت تبلیغ تهاجمی، تبیینی از وضعیت امروز خود، نه فقط از رهگذر نگاه به گذشته، بلکه از مسیر توجه به آینده است. 5.تبلیغ تهاجمی، نه فقط گفتن گفته‌های دیگران، بلکه تأسیس افکار نو، خلق معانی تازه، ارائۀ تبیین‌های جدید، و احیانا طرح نظریات نوین (و لو احیانا خطا) است. از این رو، تبلیغ تهاجمی بیش از آنکه به کمّیت در نوشتن و گفتنِ گفته‌ها بیاندیشد به کشف تازه‌ها و به کیفیّت در بیان و نیز به تفاوت در «کلمه‌» فکر می کند. 6.تبلیغ تهاجمی تبلیغی سریع و بهنگام است. تعویق در تبلیغ و تأخیر در بیان، عملا فرایند بلاغ مبین را به اختلال می‌کشاند که نمونه های آن را می‌توان در واکنش های دیرهنگام نهادهای مسئول در حوزه‌های علمیه و نهادهای تبلیغی در موضوع کرونا و نیز در حوادث بعد از مهسا امینی آشکارا دید. یکی از اقتضائات تبلیغ تهاجمی، مهارت اختصارنویسی و تحلیل‌های توئیتی می تواند باشد که باید صنف روحانیت آن را بداند و از اطناب ممل و حشو و تطویل به شدت بپرهیزد. 7. تبلیغ تهاجمی صرفا گفتن تهاجمی نیست، بلکه شنیدن تهاجمی و فعال، اصرار بر شنیدن، «حسن الاستماع» و «استماعی صادقانه و متواضعانه» هم هست. خوب شنیدن و گوش خوب داشتن در زمینه‌سازی برای بیان درست، پاسخی منطقی، و تغییر مسیرهای خطا در گفتگو بسیار تعیین‌کننده است. 8. و نکتۀ اخر اینکه، آفت تبلیغ تهاجمی، بدخلقی و بددهنی، داوری‌های نابجا، و شتابزدگی در دسته‌بندی‌هاست که برخی از رفقای مبلغ و عجول بدان مبتلا هستند و برای آن قصد قربت می کنند. @Habibollah_Babai
♦️ پنجمین پیش‌نشست همایش «الهیات خدمت» با موضوع: 👈 «راهبردها و تجارب ارائۀ مراقبت معنوی» ◀️ارائه: حجت‌الاسلام احسان ایزدی‌پور مدیر واحد مراقبت معنوی دانشگاه علوم پزشکی مشهد ◀️دبیر نشست: دکتر سیدروح‌الله موسوی‌زاده ☑️روز: پنج‌شنبه 1402/4/29 🕧ساعت: ۱۰ الی ۱۲ لینک حضور در جلسه: 🌐 dte.bz/ethicsconf ⬅️پژوهشگاه را در فضای مجازی دنبال کنید 🌐 https://takl.ink/Isca.ac.ir/ @Habibollah_Babai
📣ایجاد سرویس *محرم* ویژه مخاطبان حوزه بین الملل در سامانه *دماوند* 🎞️عرضه بیش از 100 محتوای چندرسانه‌ای به زبان‌های مختلف در آدرس زیر👇 🌐https://www.damaavand.net/list/clip/1819/n/d/undefined/w/a/undefined 📶زبان عربی👇 🌐https://www.damaavand.net/list/clip/1819/a/ar/undefined/w/a/undefined 📶زبان اردو👇 🌐https://www.damaavand.net/list/clip/1819/f/ur/undefined/w/a/undefined 📶زبان انگلیسی👇 🌐https://www.damaavand.net/list/clip/1060/n/en/undefined/w/a/undefined 📶زبان روسی👇 🌐https://www.damaavand.net/list/clip/1819/n/ru/undefined/w/a/undefined 🛎️محتواها به روزرسانی می شود و سایر زبان ها نیز اضافه می شود. @Habibollah_Babai
اهانت به قرآن و تاریکی‌های «قرن انوار» مایکل آلن گیلسپی در کتاب بسیار خواندنیِ «ریشه‌های الهیاتی مدرنیته» در فصل نهایی کتاب با بیان تناقض‌های روشنگری به اعدام لوئی چهاردهم در فرایند انقلاب فرانسه اشاره می‌کند و ظهور «نور طبیعی» یا «نور سکولار» در بیان فرانسیس بیکن (در نامه تقدیمیِ احیای بزرگ»، رنه دکارت (در سخن از نور بزرگ خِرَد ما) و توماس هابز (در تلقی کلمات روشن به مثابه نور اذهان بشری) و بالاخره در نوشتۀ «روشنگری چیست؟» کانت را نوعی از آزادی (یا همان رهایی) انسان مدرن تلقی کرده و می‌گوید: «رویاهایی امیدوارانۀ «قرن انوار» (century of lights) نقش بر آب شد و ارتجاع از همه سو سر برآورد. به رغم پیروزی مدرنیته، هیچ‌کس قادر نبود فراموش کند که مدرنیته تیغی دو لبه دارد، تیغی حیات‌بخش و مرگ‌آور.» گیلسپی در ادامه همین فصل می‌نویسد: «مجموعه فجایعی که در قرن بیستم دامن بشریت را گرفت، موجب تشکیک در برداشت مترقی یا رو به پیشرفت تاریخ شد. از این منظر، دست پنهان بیشتر به دست شیطان شبیه بود تا دست خداوند و مکر عقل به تیز فهمیِ شرارت‌آمیزِ شیطانی فریبکار شباهت داشت تا ارادۀ خداوند نیکخواه، و سرانجام ضرورت دیالکتیکی به زنجیرهای آهنین استبداد می‌مانست تا راه آزادی». گفته‌های گیلسپی در دست‌پنهان شیطان در عصر انوار را باید در تحلیل سلسله‌ اهانت‌های شیطانی به مقدسات به یاد داشت. @Habibollah_Babai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک دقیقه روضه آذری (مرحوم محمد باقر منصوری) سلام اولا آقامین سنگ‌سار اولان باشینا @Habibollah_Babai
دوگانۀ «قربانی» و «قهرمانی» در تفکر مسیحی نوعا نگرش قربانی¬گرا در برابر نگرش قهرمانی¬گرا بوده، و همین نیز موجب گشته که کسانی مانند اونامونو در صدد برآیند درکانون اندیشۀ دینی¬شان بر نگرش قهرمانی¬گرا به جای نگرش قربانی¬گرا تأکید نمایند و برآن اساس، ایمانی نه صرفا به معنای «پذیرفتن»، بلکه به معنای «در افتادن» درست نمایند. ولی از آنچه در تفکیک میان «خود مجازی» (من سِفلی) و «خود حقیقی» (من عِلوی)، و نسبت میان «خود قربانی» و «عزت نفس»، و «عزت نفس» و «حرمت دیگران» در اندیشه اسلامی هست (رجوع کنید به کتاب رنج عرفانی و شور اجتماعی) ، معلوم می¬شود که در این تفکر «قربانی» تعارضی با «قهرمانی» ندارد. در واقع، قربانی دو قسم است: قربانیِ برآمده از تسلیم و عدم قهرمانی، و قربانی¬ای که برآمده از قهرمانی است. گاه فردی یا جامعه¬ای به خاطر آنکه قهرمانی نمی¬کند قربانی می¬شود، و گاه چون آن فرد و یا جامعه، قهرمانی از خود نشان می¬دهد قربانی می¬گردد و اگر نبود قهرمانی، قربانی¬ای هم پیش نمی¬آمد. پرواضح است که بین این دو تفاوتی بنیادین وجود دارد. آنچه از قربانی در این یادداشت اشاره می‌شود، قربانی¬ای از سر تلاش و ایستادگی است نه از سر تسلیم و تمکین در برابر تحقیرها و پستی¬ها. چنین قربانی، برآمده از قهرمانی است و اگر نبود چنین قهرمانیِ سرسختانه، چنان قربانی¬ای رخ نمی¬داد. نمونۀ این قربانیِ برآمده از قهرمانی در حماسۀ عاشورا مشهود و برجسته است (والبته نمونه قربانی برآمده از ذلت و تسلیم را نیز می‌توان در جریان تسلیم و کشته شدن هفت هزار نفر از اصحاب مختار به دست مصعب بن زبیر مشاهده کرد). این قربانی در عاشورا حاصل قهرمانی¬ها، ایستادگی¬ها، و عزت نفسی بود که امام حسین علیه¬السلام از خود نشان داد و چون ایستادگی کرد و چون سر تسلیم فرود نیاورد، به قربانگاه رفت، و اگر نبود ایستادگی و قهرمانی¬های او، هرگز این قربانی خونین و جاودانه در تاریخ شکل نمی¬گرفت. نکته بسیار مهم اینکه خودقربانیِ بزرگ، قهرمانی و عزّت بزرگی را در پی دارد، همان¬طور که قهرمانی بزرگ نیز، به قربانی بزرگ ختم می¬شود. هر میزان که قربانی بزرگتر، مهم¬تر و جامع¬تر باشد، عزت به دست آمده از آن نیز مهم¬تر و بزرگتر خواهد بود. آدمی هرچه بیشتر از خود و از هر آنچه که متعلق به خود است بگذرد تا به کرامت و عزت انسانی¬اش نایل شود، به همان میزان، عزت بیشتری به دست می¬¬آورد. همین¬طور فرد، هر مقدار قهرمانی بیشتری از خود نشان بدهد، قربانی حاصل از آن نیز شدیدتر خواهد بود. مثلا در قربانی روز کربلا، امام حسین علیه السلام نه تنها بدن خود را بلکه هر آنچه که متعلق به او بود را نیز در کربلا قربانی کرد، تا از خود حقیقی و فراگیرش محافظت نماید. به ازای این قربانیِ بی همتا، عزت انحصاری و یگانه¬ای برای او به دست آمد. از سوی دیگر قهرمانی¬ و جرأتی که وی در آن هنگامۀ سخت از خود نشان داد و در وضعیت سخت دوران یزید، بی هیچ پروایی مقاومت کرده و لحظه¬ای از مرام و منطق عزیزانه¬اش کوتاه نیامد، موجب گشت که قربانی وی نیز در جنبه¬های مصیبت، معرفت، و معنویت بی بدیل در تاریخ انسان باشد. شایان ذکر است که جمع میان نگرش «قربانی¬گرا» و نگرش «قهرمانی¬گرا» کارکردِ بسیار مهمی در دنیای مدرن دارد. جمعِ میان قربانی و قهرمانی، همزمان، هم «نیهیلیسم غربی» را چاره می¬کند، و هم با «نیهیلیسم شرقی» در می¬افتد. در نیهیلیسم غربی، مخصوصا نیهیلیسم نیچه¬ای، که از یک سو در آن جهان از معنا تهی گشته، و از سوی دیگر، تلاش برای نشاندن جهان بینی علمی به جای جهان¬بینی مذهبی با شکست مواجه شده است، باید برای غلبه به این پوچی، آن را قبول کرد. اندیشۀ قربانی در عین پذیرش این جهان (با انجام قهرمانی¬ها)، و در عین پذیرش حقایق متعالی، جرأت «نه» گفتن به این جهان را پیدا می¬کند و گذشتِ از آن و گذشت از خود دنیوی را برای نیل به اهداف متعالی در ناحیۀ خود حقیقی آسان می¬بیند. از سوی دیگر، نگاه قهرمانی و توجه به ابعاد وجودی، با نیهیلیسم شرقی در تضاد قرار گرفته و آن را نیز چاره می¬کند. در نیهیلیسم شرقی، جهان ما جهان غیر واقعی است، و وابستگی ما به این جهان وابستگی به یک توهم است. چون که زندگی در این جهان خالی از هدف و معناست، هر کسی که خواهان رستگاری است باید آن را در خلاصی و رهاییِ از این زندگی جستجو کند. در اندیشۀ قربانی که حاصل از ایستادگی و قهرمانی باشد، هرگز کسی که خود را قربانی می¬کند به نفی زندگی فکر نمی¬کند و در برابر مرگ هم تسلیم نمی¬شود. @Habibollah_Babai