هدایت شده از احمد فربهی
مقصدِ پیادهروی اربعین؛ قیام کربلا!
ای کاش مشّایین، مقصدشان را رسیدن به «قیام کربلا» قرار میدادند و عدهای از طلبهها نیز در بین مشّائین، برای امام حسین و قیام کربلا تبلیغ میکردند، بدون اینکه آنطلبهها دغدغهی رسیدن به کربلا داشته باشند،
اینها در نهایت به قیام کربلا نیز خواهند رسید، انشاءالله.
https://eitaa.com/farbehi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 کتاب «چیستی رویکرد تمدنی از عرصهٔ نظر تا صحنهٔ عمل» توسط نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی منتشر شد.
👈این کتاب نه در باره «تمدن»، بلکه در باره «نگاه تمدنی» و مولفههای این نگاه و رویکرد بحث می کند.
💡رویکرد تمدنی، پنجرهای متفاوت پیشروی محققان، تحلیلگران، سیاستگذاران و کارگزاران کشور میگشاید.
🎯 مطالعه این کتاب به کسانی که می خواهند مباحث تمدنی را از حوزه های انتزاعی به عرصه های انضمامی بیاورند، توصیه میشود.
📌 پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی
@Habibollah_Babai
«قله» کجاست؟
فرمایشات اخیر رهبر حکیم و فرزانه انقلاب در باره وضعیت کنونی ما، تأملات و گاه تحلیلهایی را برانگیخته که هر یک در خور توجه است. سئوال اصلی این است که قله کجاست و وضعیت کنونی ایران با آن قله چگونه است؟ به نظرم قلههای تمدنی در انقلاب اسلامی و در تجربه جمهوری اسلامی را باید در نگاهی متفاوت و در موارد ذیل عمیقتر جستجو کرد.
1) قله در تربیت انسان در اوج و نسل جدیدی از مسلمان تحولگرا و جهانیاندیش ایرانی. انسانهای در اوج را نه فقط در میان شهید ـ امتها (مثل قاسم سلیمانیهای فراوان) و نه فقط درمیان پدیدۀ فراگیر بسیج و بسیجیان در تجربه ایرانی میتوان پی گرفت، بلکه در میان شخصیتهای علمی برجسته، در میان دختران، زنان و مادران ممتاز، و بلکه در میان تودۀ مردمی متفاوت (یا همان عوام ممتاز) باید مشاهده کرد.
2) قلههای علمی، نظامی و سیاسی را بیش از آنی که باید در نظام دانشی و سیاستگذاریهای موجود در آن جستجو کرد، باید این قله را در «حس استقلال»، «حس توانستن»، و «حس خودکفایی و عدموابستگی»ای که امام ره و بعد رهبر فرزانه انقلاب به نسل جدید القا کردند و آن در عمیقترین لایههای مختلف جامعه ایرانی بوجود آورده اند. حس استقلالی که امام به نسل امروز القاء کرد، نه فقط حس استقلال برآمده از یک عزم سیاسی، بلکه حس استقلال برآمده از حس ایمان، حس معنویت و باور به توحید بوده است. لذا قله در حس استقلال را باید در کنار قله در ایمان و معنویت ترسیم و تبیین کرد.
3) قله دیگر، قله در اندیشه، سطح تفکر، اعتدال و نوآوری فکری، و در کل رویکردهای متفاوت و جدید در ساحتهای علوم انسانی و نیز در علوم اسلامی است. این نکته به مرات و کرات در تجربه حضورم در برخی از کشورهای اسلامی، از ناحیه بسیاری از اساتید در دانشگاه های مختلف در منطقه اظهار شده است. رُشدی که عرصه های پژوهشی ما در نگاه به علوم انسانی و نیز علوم اسلامی و دغدغهها و مسئلههای جدید فکریای که در دوره بعد از انقلاب در ایران بوجود آمده، به هیچ وجه قابل مقایسه با آنچه که در دورههای پیشین بوده است، نیست.
4) قله داشتن هرگز به معنای نداشتن نقطه نشیب و حضیض (مثل موضوع عدالت) در تجربۀ جمهوری اسلامی نیست. اما قله در موضوع عدالت را نباید فقط در وضعیت داخلی جامعه ایران و در عرصههای داخلی عدالت فرهنگی، عدالت اقتصادی، عدالت جنسیتی، و عدالت سیاسی و عدالت آموزشی جستجو کرد، بلکه باید ارزش عدالت و فضیلت انصاف و برابری را در سطحی کلانتر و در عرصههای انسانی در بین الملل و مناسبات جهان اسلام نیز پی گرفت. پس از انقلاب اسلامی، امروزه دیگر ظلم فراگیر و نظام ناعادلانه و نظم ستمبار وستفالیایی در دنیا و در نسبت بین کشورهای غربی و غیرغربی فروریخته، و نوعی از توازن و تعادل در میان دولتها و ملتها از یک سو، و دولتهای قوی و دول ضعیف از سوی دیگر بوجود آمده است (نمونهاش را در انقلاب اخیر نیجر و اخراج نیروهای فرانسوی از آن ببینید).
5) به رغم مشکلاتی که در جامعه وجود دارد، و به رغم بیانصافیهایی که برخی در روایت از ما دارند، ایران بلاشک در میان کشورهای اسلامی دست کم یکی از الگوهای مطرح در عرصههای سیاسی، علمی، نظامی، فرهنگی و تمدنی است. در قله بودن و یا به قله رسیدن را باید در این مرجعیت تمدنی جمهوری اسلامی در کنار دیگر مدل های تمدنیِ مطرح در دنیای اسلام در نظر گرفت و وضعیت کنونی ایران را در این رقابت داخلی جهان اسلام و نیز در تنش تمدنی بین تمدن اسلامی و تمدن غرب دنبال کرد.
6) آخرین نکته، قله در برخورد با خصم تمدنی است. چه بپسندیم و چه نپسندیم ما روز به روز به سمت برخورد و تنش تمدنی پیش می رویم. واقعیات جهان غرب و دنیای اسلام در قرن بیست و یکم نشان داد که ما بیش از گفتگو، به سمت برخورد و تضاد می رویم (شاید مع الاسف). اکنون برخوردهای در اوج هرگز با تسلیم و تمکین در برابر غرب فروکش نخواهد کرد. ما در برابر یک دو راهی هستیم یا تسلیم شویم که در این صورت نابودی ما قطعی خواهد بود و یا مقاومت کنیم که در آن امکانی برای بقا و بلکه تعالی پیدا خواهیم کرد. بقای ما در پس برخوردهای تمدنی، بقای در قله و اوج خواهد بود.
@Habibollah_Babai
هدایت شده از درنگ
زائر حسین ع در نگاه امام صادق ع
وقتی در مسیر پیاده روی گام برداشتم فهمیدم که من نه عاشق حسین که اهل لاف در عشق حسینم...عاشقان حسین کسانی بودند که در اطراف من با حسین خالصانه عشقورزی می کردند؛ جز حسین نمیدیدند و جز حسین چیزی نمیخواستند؛ حتی خود را؛ دیدم بارها و بارها کسان دیگری از من پیشتر و به امام نزدیکترند و من فرسنگها از امامم دور. من هم البته او را دوست دارم و با دیدن دوستی دوستان حسین شیدا میشوم و اما به عیان میبینیم کسان دیگری جز السابقون السابقون هستند...
آن کارگر یا کشاورز ساده اصفهانی که نزدیکیهای غروب به موکب رسید و آهسته و با تأمل با چهره آفتابسوخته و دستهای پهنش که نشان از همت و مجاهدت بزرگترش داشت با چشمهایی قرمز که از فرط کمخوابی یا سوز عرق خونبار شده بود،چنان دلم را برد که بیاختیار به گریه افتادم...او هیچ نگفت و من هم هیچ! اما چهره و حرکاتش برای من حجت تام خدا بر دلدادگی دلدادگان حسین ع بود.
یا آن وقت که در توقف چندلحظهای خودرو، برای دریافت غذا از مواکب، پرچمدار جوان موکب که ازقضا مسؤل متوقفکردن خودروها بود، از لای پنجره قربانصدقه محمدحسین ما رفت و با لبخند و ملاحتی که در ضمیرم نشست -با نشاطی فوقالعاده که هیچ نشاطی در عالم را با آن قابل مقایسه نمیدانم- اضافه کرد تعبان! (یعنی خسته است) و نشان داد او حتی عاشق خستگی زائر نوجوان حسین است؛ باز قلبم لرزید و فهمیدم من کجا و عاشقان حسین کجا.
از خدا میخواهم این تصاویر در قلبم جاودانه باشد و بدانم مولای ما همان کسی است که عالمی را شیدای خویش کرده است، از خدا میخواهم که این تصاویر را حاجب من و گناهانم در گذشته و آینده قرار دهد و به برکت این پاکیها و خلوصها، مرا هم غرق این نفسهای پاک و نیتهای خالص کند.
اما وقتی این خیل عظیم عاشقان را میبینی یاد این دعای امام صادق ع- که جانم به قربانش باد- میافتی که خطاب به حق تعالی برای زائران جدش چنین دعا میکند:
🌿🤲🌿اغْفِرْ لِي وَ لِإِخْوَانِي وَ زُوَّارِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع اَلَّذِينَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِي بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَكَ فِي صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ ص وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَيْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا أَرَادُوا بِذَلِكَ رِضْوَانَكَ فَكَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اِكْلَأْهُمْ بِاللَّيْلِ وَ اَلنَّهَارِ وَ اُخْلُفْ عَلَى أَهَالِيهِمْ وَ أَوْلاَدِهِمُ اَلَّذِينَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ اَلْخَلَفِ وَ اِصْحَبْهُمْ وَ اِكْفِهِمْ شَرَّ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ كُلِّ ضَعِيفٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ شَدِيدٍ وَ شَرَّ شَيَاطِينِ اَلْإِنْسِ وَ اَلْجِنِّ وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْكَ فِي غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُوا عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ وَ أَهَالِيهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ اَللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا أَعَابُوا عَلَيْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ يَنْهَهُمْ ذَلِكَ عَنِ اَلنُّهُوضِ وَ اَلشُّخُوصِ إِلَيْنَا خِلاَفاً عَلَيْهِمْ فَارْحَمْ تِلْكَ اَلْوُجُوهَ اَلَّتِي غَيَّرَتْهَا اَلشَّمْسُ وَ اِرْحَمْ تِلْكَ اَلْخُدُودَ اَلَّتِي تَقَلَّبَتْ عَلَى قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ ع وَ اِرْحَمْ تِلْكَ اَلْعُيُونَ اَلَّتِي جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ اِرْحَمْ تِلْكَ اَلْقُلُوبَ اَلَّتِي جَزِعَتْ وَ اِحْتَرَقَتْ لَنَا وَ اِرْحَمْ تِلْكَ اَلصَّرْخَةَ اَلَّتِي كَانَتْ لَنَا اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ تِلْكَ اَلْأَنْفُسَ وَ تِلْكَ اَلْأَبْدَانَ حَتَّى تُرَوِّيَهُمْ مِنَ اَلْحَوْضِ يَوْمَ اَلْعَطَشِ.
اینکه امامت ع لحظات و آنات و اجزای بدن زائر حسین ع را و آنچه که به او مربوط است را این چنین مورد نوازش قرار میدهد، مگر میشود برای زائران حسین ع جای و مقامی فرض کرد؛ هر چه فرض کنی کمتر از چیزی است که در دعای صادق آل علیه السلام خواسته شده است.
اللهم ارزقنا.
@abbas_heidaripour
چند نکته در بارۀ اربعین امسال
امسال توفیق یافتم سفری کوتاه به نجف و سپس کربلا داشته باشم و صحنههای متفاوتی را در مسیر پیادهروی دیدم که نشان از پیشرفتهای قابل توجه در مراسم بزرگ اربعین داشت:
در بارۀ ابعاد فکری و فرهنگی اربعین:
1. برخلاف اوایل دهه نود که برخی از نهادهای دینی و فرهنگی از اربعین فرصتی می ساختند برای تبلیغ مرجعیت سیاسی و یا دینی خود، به تدریج این فرایند کم رنگ شده و امسال چنین چیزی را به طور آشکار ندیدم. آنچه دیدم تنوع مراجع دینی در خدمت به زوار اربعین بود بی آنکه پروپاگاندای خاصی وجود داشته باشد.
2. هنوز روح توریستی و گردشگری بر اربعین حاکم نشده است. آنچه که اربعین را واقعا به قطعه ای از بهشت تبدیل میکند همچنان باقی است و آن عنصر «ایمان»، «صداقت»، «سادگی» و «محبت» است. امسال گرمای تابستان نیز عامل مضاعفی بود که کسی نخواهد یا نتواند قصد گردشگری کند.
3. جوّ عمومی حاکم بر اربعین، بیشتر از جنس محبت و از جنس عاطفه است تا از جنس عقلانیت و اندیشه. وجود محبت و عاطفه یکی از ضرورتهای اربعین است، لیکن این فضا را میتوان به صحنهای از عقلانیت و معرفت نیز بدل کرد. در این باره، نهادهای فرهنگی (حتی برخی از موکب های وابسته به بیوت مراجع عظام) بجای خوراک فکری، دینی، و معرفتی، به دادن چای و شربت قناعت می کنند، در حالی که مردم دوست دارند پذیرایی سادهتری داشته باشند ولی دو نکته معرفتی از این موکب ها یاد بگیرند و آن را توشۀ راه اربعین و توشۀ راه زندگی بکنند.
4. بموجب همین خلائی که اشاره کردم، با توجه به توهین های مکرر به قرآن کریم در کشورهای اسکاندیناوی، جای قرآن، صدای قرآن، شعارهای قرآنی، منبرهای قرآنی، و نمادهای قرآنی در اربعین امسال خالی بود. می شد ازاین فرصت تاریخی استفاده کرد.
اما در باره ابعاد اجرایی اربعین
1. امکانات در هر دو سوی مرز بسیار خوب بود، رفت و آمد از مرزها (آنچه من همین سهشنبه در مرز مهران دیدم) بسیار آسان بود. به رغم گرمای زیاد مهران، هوای خنک، آب خنک، و امکانات برای استراحت زوار در دسترس همگان بود، سرویس های دستشویی تقریبا تمیز و به وفور در مسیر وجود داشت، صفهای طولانی برای نیازهای اولیه دیده نمی شد، و مهم تر از همه هیچ معطلی هم برای جابجایی زوار از مرز به ترمینال و از ترمینال به شهرها دیده نمی شد. این تغییرات نسبت به قبل حتی نسبت به پارسال در مهران بسیار متفاوت شده بود که باید به همه دستاندرکاران دست مریزاد گفت.
2. دو مشکل در دوره جدید پیاده روی اربعین (تقریبا از 15 سال قبل تاکنون) وجود دارد که از روزهای آغازین بوده، و هنوز هم واقعا مسئله است و تدبیر جدیی برای آن دیده نمی شود:
اولی مسئله زباله است. مشکل زباله شکوه حرکت زوار را تحت الشعاع قرار می دهد و باید برای آن تدبیری کرد. مشکل زباله این نیست که زوار مراعات نمی کنند، چرا، بسیاری از زوار اهل مراعات هستند. مشکلی اصلی نبود امکان جابجایی زباله های انبوه است. به طور طبیعی موکب ها زباله های انبوهی را تولید می کنند، زوار هم مدام در حال مصرف آب و چای و غذا هستند، این همه زباله را نمی توان با چند کامیون جابجا کرد. سطل های زباله، نوعا پر هست آنچنان پر هست که گاه شما نمی توانید یک لیوان کاغذی مصرف شده را در آن قرار دهید. این مقوله نیاز به یک کار تخصصی و حرفه ای احتمالا از ناحیه شرکت های دانش بنیان دارد که بتوانند به طور اساسی به حل مسئله بپردازند.
دوم، مسیر حرکت زوار از نجف به کربلاست. مسیر خاکی زوار بسیار تنگ و باریک است و مسیر آسفالتی هم مسیر گذار اتومبیل هاست و امسال نیروهای نظامی هم تلاش داشتند که زوار را از مسیر اتومبیل ها به مسیر خاکی هدایت کنند. این وضعیت هم حرکت زوار را سخت و کند میکرد، و هم بی نظمی زیادی را درست می کرد. از این رو باید تدبیری کرد که مسیر حرکت زوار وسعت لازم را داشته باشد و تداخلی نیز با حرکت اتومبیل ها پیدا نکند.
@Habibollah_Babai
درآمدی بر آسیبشناسی پیادهروی اربعین (بخش اول)
مهدی شجریان
توفیق شد سفر کوتاهی به نجف و کربلا داشتم و در مراسم معنوی پیادهروی اربعین شرکت کردم. بهعنوان کمترین در این مقام در عظمت این حرکت تردید ندارم و با تردیدکنندگان همدل نیستم. اربعین مرکز جوشوخروش فرصتهای بیشمار معنوی مانند زیارت، مواسات، مهربانی، پذیرش رنج برای امر قدسی، پشتکردن به تعلقات مادی و دهها فرصت دیگر است؛ فرصتهایی که بسیاری از آنها به فعلیت رسیده است و این درخت مبارک هرسال پربارتر میشود. بااینهمه آفتها و تهدیدها هم کم نیستند و هجوم آفت به درختان پرثمر امری طبیعی است. گمان میکنم تحلیلگران اربعین در میان دوگانه فرصت و تهدید، بیشتر به اولی نظر داشتهاند و سهم دومی، که در پیرایش اربعین سهمی مهم است کمتر موردتوجه قرارگرفته است. در این نوشته کوتاه برخی از این تهدیدها که به نظرم رسید را شماره میکنم.
۱. اسراف
مصرف بیشازاندازه معقول (اسراف) و ریختوپاش (تبذیر) در این حرکت بزرگ قابلانکار نیست. اسراف گناه کبیرهای است که وعده آتش به آن داده شده است (أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ؛ غافر: 43). خداوند اسرافکنندگان را دوست ندارد (إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين؛ اعراف: 31) و شایسته نیست بلکه نباید زائران حسینی به واسطه اسراف مشمول بیمهری خداوند شوند. زبالههای فراوان و نیمخوردههای بسیار در طول مسیر شاهد این مدعا است. البته نسبت به سالهای قبل وضعیت رو به بهبودی است، اما تا نقطه مطلوب بسیار فاصله دارد.
۲. تجمل
برخی موکبهای تجملاتی در مسیر پیادهروی خودنمایی میکنند. توگویی نوعی رقابت در اینجا حاکم شده است. از طرف دیگر تنوع غذاهای لذیذی که در این مسیر توزیع میشود نیز بالا است. پیداست که کسی به خاطر این مواکب یا خوردنیهای لذیذ به این سفر نیامده است و عاقلانه نیست که این هزینه مادی و جسمی مشقتبار برای رسیدن به این امور تحمل شود. اینها هیچکدام مقوم شور و معنویت اربعینی نیستند و هر کس که در این سفر مشارکت کرده باشد میداند که زائران مشقتهای زیادی را متحمل میشوند که در کنار آنها این تجملات ظاهری رنگ میبازند. حذف این تجملات هرگز از شور اربعینی نخواهد کاست بلکه معنویت آن را تقویت خواهد کرد. اما وجود این صحنهها از معنویت اربعین میکاهد.
در برخی روایات باب زیارت سیدالشهدا(ع) نیز صراحتاً از این امور نهی شده است. کامل الزیارات در این خصوص 4 روایت نقل کرده، که در آنها از به همراه بردن حلوا و شیرینی و سفرههای رنگارنگ غذا در مسیر زیارت نهی شده است. در یکی از این روایات به خوردن نان و شیر توصیه شده است (قُلْتُ أَيَّ شَيْءٍ نَأْكُلُ قَالَ الْخُبْزَ وَ اللَّبَن). با الغای خصوصیت از این غذاهای خاص، درمییابیم که مقصود دعوت به خوردن غذاهای رایجی است که با روح عزاداری و ماتمزدگی منافات ندارند. در روایت چهارم امام صادق(ع) به مفضل فرمود: «اگر زیارت نکنید بهتر از زیارت کردن است!» مفضل گفت: «کمر مرا شکستید!» و حضرت در توضیح فرمود: « تَاللَّهِ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَذْهَبُ إِلَى قَبْرِ أَبِيهِ كَئِيباً حَزِيناً وَ تَأْتُونَهُ أَنْتُمْ بِالسُّفَرِ كَلَّا حَتَّى تأتونه شُعْثاً غُبْراً؛ به خدا قسم شما به زیارت قبر پدر خود با اندوه و غمناک میروید درحالیکه قبر حسین(ع) را همراه با سفرههای غذا زیارت میکنید و حالآنکه باید غبارآلود و ژولیده او را زیارت کنید».
شیخ عباس قمی با استناد به همین روایات مینویسد:
زائر در سفر زیارت آن حضرت توشه خود را از غذاهای لذیذ مانند بریانی و حلواجات قرار ندهد، بلکه خوراکش را نان با شیر یا ماست تهیه ببیند. ... براى اغنیا و تجار چه اندازه شایسته است، که این مطلب را در این سفر ملاحظه کنند و هرگاه در شهرهایى که تا کربلا بین راه ایشان است، عدهاى از دوستانشان ایشان را دعوت و میهمانى میکنند و در زمان حرکت سفرههاى آنان را از پختههاى لذیذ، و مرغ بریان و سایر غذاها پر مىکنند، نپذیرند و بگویند: ما مسافر کربلا هستیم، و براى ما تغذیه به این غذاها شایسته نیست (ادامه دارد...).
🌐https://eitaa.com/M_shajarian
@Habibollah_Babai
درآمدی بر آسیبشناسی پیادهروی اربعین (بخش دوم)
مهدی شجریان
۳. کملطفی در ادب میهمانی
عراقیهای عزیز در ادب میزبانی از هیچ تلاشی دریغ ندارند. رفتار بسیاری از آنان مصداق «کمال الجود بذل الموجود» است و هر چه دارند در طبق اخلاص نثار میکنند. ایرانیها و سایر زوار نیز شکرگزارند و روابط همدلانه و مهربانیهای بینظیر در این میان به چشم میخورد. اما در برخی موارد دیده میشود که ادب میهمانی ما تناسب با ادب میزبانی آنان ندارد. برخی زوار به زبان مادری خود بدون اینکه عراقی عربزبان متوجه شود فرهنگ آنها را تمسخر میکنند. جلوی چشم آنها غذاهای نیمخورده و حاصل زحمت آنان را به زمین میریزند. در آلوده کردن شهر و محل زندگی این میزبان گرامی هیچ کوتاهی ندارند و همهجا زبالههای خود را رها میکنند. این صحنهها نشان میدهد ادب میزبانی و ادب میهمانی در این سفر معنوی هنوز به یک توازن و همسانی شایسته نرسیده است و در این خصوص باید چارهاندیشی، فرهنگسازی و برنامهریزی عملی کرد.
4. مدیریت در توزیع خدمات
خدمات به زائران تقریباً در تماممسیر نجف تا کربلا، در شهرهای مرزی، در شهرهای میانی و مانند آن وجود دارد، اما بعضاً توزیع متناسب موردتوجه قرار نمیگیرد. در برخی نقاط آنقدر خدمات زیاد است که ناچار اسراف و تبذیر شکل میگیرد و در برخی نقاط خدمات اندک است و بعضاً زائران با مشکل مواجه میشوند. این مشکل در داخل مرزهای ایران نمود بیشتری دارد. امسال برخی زائران خارجی و بهصورت خاص برادران پاکستانی که از مرزهای ایران تردد داشتند، با کمبود امکانات مواجه بودند. این در حالی است که حضور برخی مواکب ایرانی در داخل عراق ضرورت ندارد و با حذف آنها عراقیها در تأمین نیازهای زائران با مشکل مواجه نخواهند شد و همین مواکب ایرانی میتوانند در مرزهای داخلی تاثیر بیشتری داشته باشند.
پیشنهاد راهبردی
برای رونق اربعین و شکوفاتر شدن ثمرات معنوی آن، باید آسیبشناسی اربعین در کانون توجه قرار گیرد. برگزاری نشستهای علمی و گردهمائی نخبگان دانشی و اجرائی و تجمیع این آسیبها در کنار ارائه راهکارها و راهبردهای مناسب جهت مواجهه با آنها یک ضرورت غیرقابلانکار است که کمتر در فضای حوزوی و دانشگاهی تاکنون موردتوجه بوده است. لازم است محافل علمی در باب آسیبهای پیادهروی اربعین مسئلهشناسی دقیق کنند و برای این مسئلهها راهبرد و راهکارهای مناسب ارائه دهند.
🌐https://eitaa.com/M_shajarian
@Habibollah_Babai
شاید در آینده، بانوانِ اربعین طریقی مستقل از مردان طی کنند (آن روز در طریقالنساء چه قیامتی شود!)، ولی در وضعیت اکنون، راهپیمایی توأمان زنان و مردان در راههای منتهی به کربلا یکی از پاکترین راهپیماییها به جهت اخلاقی است. این طهارت اخلاقی برآمده از مشی زاهدانه، ذِکر پیوسته، حُبّ معنوی، و عفت فراگیر زائران اباعبدالله در اربعین است.
عمیت عین لا تراها...
https://virasty.com/Habibollah_Babai/1694302866979919563
@Habibollah_Babai
1_6639060756.pdf
1.65M
یادداشت «قله کجاست؟» در روزنامه فرهیختگان
@Habibollah_Babai
«امید معکوس» مصطفی ملکیان
جناب استاد ملکیان اخیرا پرسشی را مطرح کردهاند که «چرا به آیندۀ ایران امیدوارم؟» ایشان بهانۀ امیدواری به آینده ایران را در این میدانند که نسل جوان ما غرب، فلسفه غرب، علوم غربی،هنر غربی و فنون غربی را شناخته است به گونهای برتر و بالاتر از دیگر کشورهای اسلامی و حتی بیشتر از اندازۀ خودِ غربیان.
اینکه مثل ایشان به مقوله «امید» میپردازند واقعا جای امیدواری است، ولی آنجا که میبینید همین امید، زمینه را برای انحطاط و پسرفت میگشاید مایۀ ناامیدی و حسرت است. از این رو، باید نکاتی را متذکر شد:
1. آیا خواندن مدرنیته (آنهم ترجمههای مغلوط مدرنیته در ایران، آنهم هم گزیدههای سکولار از مدرنیته، و نیز آنهم قسمتهای تاریخگذشتۀ از غرب) به شناخت از غرب منتهی می شود یا ما را به تعبیر برخی از محققان «انباردار کالاهای مصرفی غرب» قرار میدهد. چهطور جامعه حوزوی و دانشگاهی که اندازۀ یک واحد درسی، غربشناسی نمی خواند و به اندازه یک کتاب محققانه در باره شناخت غرب (نه مدرنیته) نمینویسد، می تواند ادعای غربشناسی پیدا کند؟
2. از استاد ملکیان باید پرسید که آینده ما در گرو کدامین نسل است، نسلی که غرب را شناخته است، یا نسلی که «خود» را میشناسد؟ در میانۀ «خود» و «غرب» اولویت ما برای آینده کدام است؟ چرا ایشان در این امیدواری، هیچ و هیچ به شناخت «خود» اشاره نمیکند. اساسا از نظر ایشان، نسبت شناخت ما از غرب با شناخت ما از خود چیست و ما چسان از مسیر شناخت غرب به شکوفایی و آیندۀ درخشان خود میرسیم؟
3. از نظر جناب ملکیان، ما در مدرن شدگی ترقی کرده ایم و باید به آیندهای بازتر همچنان امیدوار باشیم. مثالهای ایشان را توجه کنید: اینکه چون الان خانمهای ما مجبور نیستند پوشیه بزنند پس رو به رشدیم؛ اینکه ما در خانه ویدئو داریم پس آیندهای خوب در انتظار ماست. جناب ملکیان به این سئوال پاسخ نمی دهند که غرب در ایران کدامین امیدهای ما را در حوزه آموزش، در حوزه فرهنگ عمومی و اخلاقیات اجتماعی، در تأمین ارزشهای خانوادگی، در ساخت عدالت اجتماعی، در عرصه رفاه عمومی و اقتصادی، برآورده کرده است؟
همینطور معلوم نیست جناب ایشان در امیدواریشان و در میزان ترقی انسان ایرانی در این چهل و اندی سال چرا به «استقلال سیاسی و استقلال اجتماعی»، به «رشد علمی»، به «امنیت فراگیر در منطقه» و نیز به «رشد و توسعۀ معنویت» اشارهای نمیکند و آنها را در پازل امیدواری خود نمیگنجاند و از آنها الهامی برای خوشینی دریافت نمیکند؟!
4. آقای ملکیان، در مورد کشورهای اسلامی واقعا به گزاف سخن گفته است. به نظرم جناب ملکیان اندیشههای نوین ترکهای امروز در دانشگاه های جدید ترکیه، محققان مسلمان در موسسات علمی جهان عرب، پژوهشگران شبه قاره و نیز اندیشمندان شرق آسیا در جاهایی مثل ISTAC را نمیشناسد و از این رو خود را به راحتی بالا میبیند. برخی از نخبگان جهان عرب در همین کشورهای عربی مثل قطر، مثل تونس، حتی مثل سوریه گاه چندین دهه از امثال ماها و نیز از اساتیدی مثل ملکیان جلوتر، غربیتر (در ادبیات سکولار) و مسلمانتر (در ادبیات دینیشان) هستند. اساتیدی مثل جناب ملکیان که به تواضع شهرت دارند، نباید مخاطبین و دانشجویان خود را متوهم بار بیاورند و در غرور تاریخی و گاه جهل مرکب نسل امروز، که از کشورهای پیرامون و از زبان آنها هیچ نمیداند، بدمند.
5. دوگانۀ «تجدد» و «تمدن» را همواره باید در نظر داشت. واقعیت این است که «تجدد» در ایران در یک فرایند کاریکاتوری شکل گرفته است به گونهای که به جدّ میتوان گفت که «تجدد غربی در غرب» تفاوتهای بنیادین و اساسیای دارد با «تجدد غربی در شرق» از جمله در ایران. یعنی همان میزان از پیشرفت غربی در غرب، برای شرقیِ در شرق حاصل نشده است. آنچه جناب ملکیان همچنان بدان امیدوار است، تجدد شکسته و آبرفتهای است که نه مدرنیتۀ اورجینال غربی است و نه مدرنیتۀ بومی شدۀ شرقی (ببینید همین وضعیت حجاب ما را که از پوشیه عبور کردهایم و پوشش استاندارد لیبرال را هم پیدا نکرده ایم و حالا از جناب ملکیان بخواهید هویت یا بی هویتی همین حجاب موجود امروز را که نه غربی است و نه شرقی، تعریف کند و آیندهای برای آن ترسیم نماید.) حال در این سیر معیوب تجدد، جناب استاد ما را به چه آیندهای از غربی شدن امیدوار میسازد؟
6. بله باید به آینده امید داشت، ولی نه به آینده تجدد غربی در ایران، بلکه باید به آینده تمدن ایرانی و اسلامی امیدوار بود. تمدنی که صبغۀ ایرانی بودن، مسلمان بودن، و معاصر بودن در آن جامعه، شاخص و برجسته باشد. ما امید داریم به ساخت آیندۀ خود، آیندهای که از رهگذر شناخت خود (نه از رهگذر صِرف ترجمۀ دیگران) و تکیه بر داراییهای خود و الگوهای خودی حاصل میشود.
@Habibollah_Babai
ISCSC 2023, Final Program Abstracts and Contact Info.pdf
1.18M
👆👆👆
چکیدههای مقالات و برنامه سخنرانیهای پنجاه و دومین کنفرانس مطالعات بینالمللی و تطبیقی تمدنها (ISCSC)
۱۴ و ۱۵ سپتامبر (امروز و فردا)
در «دانشگاه مطالعات جنگ» ورشو (لهستان)
@Habibollah_Babai
🔸کرسی علمی- ترویجی رویکرد نظری به مسئله دین و تمدن
🔰 گروه علمی مطالعات تمدن نوین اسلامی مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه برگزار میکند:
🎙 با حضور:
#سیدرضا_مهدی_نژاد
#حسین_رمضانی
#حبیب_الله_بابایی
#سیدعلیرضا_عالمی
⏰ یکشنبه ۱۶ مهرماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۳
🏢 قم،سالن جلسات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
📡 حضور مجازی از طریق:
🌐 skyroom.online/ch/iict/tamadon
@Habibollah_Babai
فرهنگ «صلوات» و ضرورت «تسلیم»
(بازنشر)
1. در گذشتۀ تمدنها، حکمتها و اندرزها و گاه اشعار و ضربالمثلها و گاهی هم آیهها و دعاهای فرهنگیشده در نظمبخشی به مناسبات انسانی و شکلبندی نظام اجتماعی آثار در خوری داشته است. اثرگذاریهای بزرگِ یک جملۀ حِکمی نوعا برآمده از محتوای فشرده (فحوای منطقی و معنوی) در آن جمله است که میتواند در عین کوتاه بودن و ساده بودن و در لحظهبودن در عمق تاریخ بشر نافذ گردد. این جملات تاریخی و حکمتهای انسانی، محدود به یک فرهنگ یا سرزمینی خاص نیست، بلکه آنها جملههایی است فراسرزمینی و در سطح جهانی؛ مثلا «آنچه برای خود میپسندی برای دیگری هم بپسند (احب للناس ما تحب لنفسک)»، «زگهواره تا گور دانش بجوی (اطلبوا العلم من المهد الی اللحد)»، «عالم بی عمل زنبور بی عسل است (عالم بلا عمل کشجر بلاثمر)» و یا جمله سعدی که «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند» همه از جمله جملاتی است که در همه فرهنگها مبنای بسیاری از کنشهای اجتماعی به حساب میآید. برخی از این جملات کلیدی هم نه متعلق به همه جهان بلکه مربوط به قلمرو اعتبار یک تمدن است، هرچند ممکن است قابلیتهای فراتمدنی هم داشته باشد؛ مانند آیهها و جملات ذیل در قلمرو جامعه مسلمین: «و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه»، «و امرهم شوری بینهم»، «کنتم خیر امه اخرجت للناس» (که بنابر برخی نظرات شرقشناسان همین آیه نقطه عزیمت تمدنی مسلمانان بوده است) و «هیهات من الذله» که هر یک از اینها در فرهنگ مسلمانان به عنوان یک متن نهادینه شده در سبک و سلوک زندگی مسلمانان تعیینکننده و اثرگذار بوده است.
2. در این میان ذکر صلوات (اللهم صل علی محمد و آل محمد) از جمله جملات و دعاهای ساده و در عین حال بسیار فشرده و عمیقا اثرگذار در فرهنگ مسلمانان اعم از شیعه و سنی بوده و در طول تاریخ اسلام و گذشتۀ تمدن اسلامی بسان کلمۀ طیبهای شبکهای از باور، ارزش و معنا را بوجود آورده است. شاید هیچ جملهای همچون صلوات در زندگی روزمره عبادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی زیست اقتصادی مسلمانان (در بازار مسلمین) این اندازه رواج نیافته است. فرهنگ صلوات در میان مسلمانان از یک طرف ریشه در قرآن دارد آنجا که خدا میفرماید «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» و از طرف دیگر ریشه در نماز روزانۀ مسلمانان و صلوات در ذکر تشهد و قنوت و سجده و رکوع دارد، و از طرفی هم این فرهنگ ریشه در شخصیت قدسی خود پیغمبر و روایات فراوانی از شیعه و سنی در فضیلت صلوات دارد. البته این ذکر و دعای رحمت و محبت که مسلمانان بدان خو گرفتهاند و در همه ساحتهای زندگی از آن استفاده میکنند، کمتر در اندیشهها و تأملات آکادمیک مسلمانان مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است.
3. درست است که ذکر صلوات بازتاب ارزشهای فرهنگی جامعه مسلمانان در مورد «پیامبر رحمت» است و وصف پیامبر به «رحمه للعالمین» از سازههای بسیار مهم در شکلبندی جامعهای بر بنیان رحمت و مودت است (مراجعه کنید به یادداشتی که پیش از این در موضوع «رَوح و رحمت» و ابعاد اجتماعی آن در همین کانال نوشتهام)، ولی خود فعل صلوات و تکرار آن نیز نه فقط به مثابه یک سلوک معنوی روزانه، و نه تنها به عنوان یک عامل انسجام و پیوستگی اسلامی، بلکه به مثابه یک شعار هویتی در میان مسلمانان بوده است و آنها را در وصف رحمت و تأسی به حضرت محمد ص تعین بخشیده است. اینکه برخی از محققان و حتی شرقشناسان بر نقش پیامبر گرامی اسلام و شخصیت کاریزمای ایشان در ایجاد نوعی از وحدت در تمدن اسلامی تأکید داشتهاند، بخشی از آن برخاسته از سریان ذکر صلوات در میان مسلمانان و تمرینهای روزانۀ آنها (در جهان اسلام و بلکه حتی مسلمانان ساکن در دنیای غرب) در توجه به رسول رحمت اسلام است.
4. نکته مهم و شاید تلخ آنکه هرچند مسلمانان امروز با ذکر صلوات روزانهشان، شبکهای از معانی رحمت را در اندیشه و ایمان خود ایجاد کردهاند و نوعی از فرهنگ متفاوت بر پایۀ رحمت ساختهاند، لیکن تتمۀ صلوات بر پیامبر در آیۀ 56 سورۀ احزاب، عبارت «و سلموا تسلیما» کمتر مورد توجه مسلمانان بوده است. تا زمانی که مسلمانان در کنار دعای صلوات بر پیامبر در سبک و سلوک زندگی روزمره خود تسلیمِ گفتهها و دستورات نبی اکرم ص نشوند، صلوات به تنهایی فرایند رحمت در نظام مناسبات مسلمانان را کامل نخواهد کرد و وضعیت آزاردهنده و کاریکاتوریِ برخی از جوامع اسلامی را سامان نمیبخشد.
@Habibollah_Babai
ادامه 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆👆
5. در این باره، توجه به دعای دوم (دعای صلوات) از صحیفه سجادیه که تفسیری از معنای صلوات و فلسفۀ صلوات برآن رسول رحمت است میتواند قابل توجه باشد: اینکه پیامبر همه چیز را از دست داد تا رضای خدا را به دست آورد، بدناش را در معرض سختیها و خستگیها قرار داد، با خویشان و بستگاناش در راه رضای خدا مبارزه کرد، از نزدیکاناش دوری کرد و با دورترین مردم دوستی نمود، از وطن خود به بلاد غربت هجرت نمود، و این همه از دستشستنها و بُریدنها را برای دین خدا، آیین الهی، دعوت به طریق خدا، و کسب رضای خداوند انجام داد و این چنین رضا و رحمت خدا را به خود جلب کرد. آنچه پیامبر را سزاوار رحمت مستمر الهی و دعای فرشتگان و مومنان ساخت، «لا»های بزرگی بود که حضرت محمد ص برآن جرأت و جسارت کرد و از آنها چشم پوشید (اَللّهُمَّ فَارفَعهُ بِمَا کَدَحَ فِیکَ اِلی الدّرَجَه العُلیَا مِن جَنَّتِک). نکته مهم در نهگفتنهای بزرگ پیامبر، یک «نعم» و «بله«ی بزرگی بود که پیامبر بر آن اصرار ورزید و همان بود که نهگفتنهای محمد ص را معنا بخشید. آن بلهی بزرگ توجه به خدای متعال و جلب رضای الهی بود و بس. به بیان امام سجاد علیه السلام در این دعا، چشمپوشیدنها و دستشستنهای پیامبر همه برای دین خدا، رضای خدا، و رسالت الهی بود. همین غایت بزرگ بود که به نفیهای بزرگ پیغمبر معنا داده و پیامدهای بزرگ تمدنی را در پی آورد. بدینسان روشن است که همیشه ترک و نفی و نهگفتنها به معنا منتهی نمیشود بلکه گاهی همین نهها موجب خلاء و پوچی میشود مگر آنکه این سلبها در پرتو یک ایجابی باشد و همان امر ایجابی، نیستی را به هستی تبدیل کند و آن را ماندگار سازد. کلمۀ لاالهالاالله در نگاه برخی از اندیشمندان همین جمع و ترکیبی است بین «لا» و «نعم» که آن را زیبا و با معنا میسازد (ببینید نوشته «اهمیت فضای خالی در هنر اسلامی»).
6. اکنون تأسی مسلمانان به پیامبر رحمت نیز باید در جمع بین «لا» و «نعم»های بزرگ در جهان امروز اسلام باشد تا جهان کنونی اسلام را مشمول رحمت بزرگ الهی بکند. اگر امت اسلام و نخبگان جهان اسلام بر همین منطقِ عمیقِ صلوات استوار بمانند و به «صلوات» و «تسلیم» بهطور توأمان تأسی کنند، بیشک تلخیهای امت اسلام به شیرینی بدل شده و رحمت و رضوان مطلق الهی به طور مستمر شامل حال امت اسلام خواهد شد.
@Habibollah_Babai
نقطۀ آشوب در جهان اسلام
(بازنشر)
فرایند تمدنی مسلمانان چندین نقطۀ چالشی دارد: 1. نقطه خصم تمدنیِ غرب (در بیرون از جهان اسلام)، 2. نقطه آشوب تمدنیِ اسرائیل (در قلمرو جهان اسلام)، و 3. نقطه ضعف تمدنی (در درون جوامع اسلامی). در مورد چالش دوم، مرادخای کاپلان در کتاب "یهودیت به مثابه تمدن" اسرائیل را سرزمین تمدنی یهود و پناهگاهی برای آنها میداند. از نظر ایشان چیزی که خاک برای یک درخت به ارمغان میآورد، همانی است که یک سرزمین برای یک تمدن بوجود میآورد و اساسا یهودیت نمیتواند بدون داشتن محیطی که زیست تمدنی خود را در آن تمرین کند، حیات و بقا داشته باشد. هرچند شاید به قول کاپلان اسرائیل برای یهودیان یک سرزمین تمدنی به حساب آید، لیکن این سرزمین بر روی گسل تمدنی و در بستر سرزمینیِ جهان اسلام و در تضاد با هویت سرزمینی امت اسلام قرار گرفته است. هرچند شاید بتوان دو تمدن را به لحاظ فرهنگی در یک نقطه جمع نمود، لیکن نمیتوان دو تمدن را به لحاظ جغرافیایی در یک سرزمین تجمیع کرد. از طرف دیگر، خصائص تاریخی این قوم نه فقط در تاریخ اسلام بلکه در تاریخ غرب باستان و غرب قرون وسطی (دوره شروع جنگهای صلیبی) با نوعی از فتنهگریها همراه بوده و نظام تمدنی در جهان غرب حتی در آمریکای امروز (با بانکها و رسانههای یهودی) را نیز مختل کرده است. این فتنهگریها در دنیای اسلام و در قلمرو تمدنی مسلمانان نیز همواره منشأ آشوبهای بزرگ بوده که نمونههای آن را میتوان در جنگ اعراب و اسرائیل و سپس در دخالتها و ترورهای دولتی در دیگر کشورهای اسلامی مشاهده کرد. اگر عنوان «آشوب» (و یا فتنه) را بتوان بر این چالش کلان تمدنی اطلاق کرد، آنگاه مواجهه جهان اسلام با این چالش، جز از طریق قتال بزرگ در سطح امت اسلام نخواهد بود. "دفاع تمدنی" (آنچه شهید فخریزاده آن را دنبال میکرد) و "جهاد تمدنی" (آنچه شهید سردار سلیمانی آن را رهبری میکرد) با نقطههای آشوب در دنیای اسلام، میتواند خود نقطه عزیمت جدیدی باشد در ایجاد پیوستگی در صفهای گسسته ملت مسلمان.
@Habibollah_Babai
♦️ ششمین پیشنشست همایش «الهیات خدمت» با موضوع:
👈 «مراقبت معنوی ضمن گروه طب تسکینی اصفهان»
◀️ارائه: دکتر علیرضا ایرج پور
مدیر گروه طب تسکینی و استاد تمام پرستاری دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
◀️دبیر نشست:
دکتر سیدروحالله موسویزاده
☑️روز: سهشنبه
🗓تاریخ: 25/07/1402
🕧ساعت: 14-16
🌐 لینک حضور در جلسه:
dte.bz/ethicsconf
@Habibollah_Babai
@isca_ethics
خانه اندیشمندان علوم انسانی با همکاری دانشگاه باقرالعلوم ع و شورای بررسی متون و کتب درسی در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار میکند:
نقد و بررسی کتاب «گفتمان تمدن اسلامی در ایرانِ دورۀ پهلوی» با سخنرانی رسول جعفریان، داریوش رحمانیان، محسن الویری، علیرضا ملائی، حبیب اله بابائی
و با دبیری مالک شجاعی جشوقانی
دوشنبه 24 مهرماه ساعت 17
خانه اندیشمندان علوم انسانی
@Habibollah_Babai
نوح هراری، نویسنده یهودی در کتاب ۲۱ درس برای قرن ۲۱» با تاکید بر اخلاق سکولار مینویسد: «افراد سکولار از قتل پرهیز میکنند نه به این دلیل که خدا یا کتاب مقدس از آن نهی کرده، بلکه به این دلیل که کشتن، رنجی عظیم را بر موجودات آگاه تحمیل میکند. »
حال باید پرسید چگونه همین اخلاق سکولار میتواند بر هولوکاست غزه چشم بپوشد و به رنج عظیم و تراژدی تاریخی زنان و کودکان غزه رضا بدهد؟
https://virasty.com/Habibollah_Babai/1697272179421741835
@Habibollah_Babai
امروزه دیگر «پرسش از سکولاریسم» منحصر در ساحت سیاسیِ آن نبوده و عرصۀ فرهنگ نیز با این سؤال به چالش کشیده میشود. اما آنچه معمولا در ارزیابی وضع سکولار جوامع مورد غفلت است، تلقی و برداشت از امر سکولار بهمثابه تغییر شرائط باور یا ایمان یک جامعه است. چارلز تیلور به عنوان کاتولیکِی دغدغهمند در اثر برجستهاش بهنام «عصر سکولار»، در این مسیر گام برداشته است. ما در درسگفتار پیشرو مبتنی بر اندیشههای او به روند سکولارشدگی در غرب می پردازیم و حضور مسیحیت و سکولاریسم در مناسبات تمدنیِ را بررسی میکنیم. در این میان گوشه چشمی به جامعهی ایران داریم تا در گفتگویی انتقادی با تیلور بتوانیم به سکولاریسم و مسألههای «ایمان» در جامعه کنونی ایران بیندیشیم و علیه روند سکولارشدگی تدبیر کنیم.
#درسگفتار
| عَلیهِ وَضْعِ سکِـولاٰرْ |
مسألههای «ایمـان» در جامعه کنونی ایـران در گفتوگو با چارلز تیلور
مدرس: حجتالاسلام دکتـر حبیبالله بابایی
🎴شیوه برگزاری: حضورے | مجازے
تعدادجلسات: ۷ جلسه، ۹۰ دقیقهای
شروع: شنبه، ۶ آبانماه
زمان برگزاری: شنبهها، ساعت ۱۶
لینک ثبتنام
https://www.negahschool.ir/product/secular/
🎁 پیش از ثبتنام #تخفیفها را ببینید.
مشاهده تخفیفها
✨آگـاهـے بـــراے سامـــانے دیگــر✨
مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ
@Habibollah_Babai
🆔 @sch_negah
🌐 http://www.negahschool.ir