eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.5هزار دنبال‌کننده
124 عکس
201 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi ارتباط با ادمین @H_shariaty
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم اللّه الرحمن الرحیم با نام و یاد خدا و با استعانت از ذوات مقدسه سلام اللّه علیهم اجمعین، این صفحه را برای معرفی شخصیتی گمنام و بی نظیر، یگانهٔ دوران ها، ولی خدا، فخرالأئمه مرحوم حاج آقا نقی ولدی که سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد و روح و جانم فدایش باد شروع می کنم. به امید اینکه مورد توجه و عنایت و رضایت حضرت ولیّ عصر امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف قرار بگیرد و برای طالبان حق و حقیقت و تشنگان مکتب اهل بیت راهگشا باشد. با توجه به درخواست دوستان و برخی مردم اینجانب برای این کار با کسب اجازه از فرزند بزرگوار ایشان، سرور مکرم جناب آقای حاج ابراهیم ولدی، إن شاء اللّه با مطالبی که ایشان لطف کردند و در اختیارمان گذاشتند، شروع خواهیم کرد. اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم اللّهم صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
قال علی بن الحسین علیهما السلام: أمّا حَقُّ ذِى المَعروفِ عَلَيكَ فَأن تَشكُرَهُ و تَذكُرَ مَعروفَهُ، وَ تُكسِبَهُ المَقالَةَ الحَسَنَةَ و َتُخلِصَ لَهُ الدُّعاءَ فيما بَينَكَ وَ بَينَ اللّه عَزَّوَجَلَّ، فَإذا فَعَلتَ ذلِكَ كُنتَ قَد شَكَرتَهُ سِرّا وَ عَلانيَةً ، ثُمَّ إن قَدَرتَ عَلى مُكافاتِهِ يَوماً كافَيتَهُ. امام سجاد علیه السلام می فرمایند: حق كسى كه به تو نيكى كرده، اين است كه از او تشكر كنى و نيكيش را به زبان آورى و از وى به خوبى ياد كنى و ميان خود و خداى عزوجل برايش خالصانه دعا كنى. هرگاه چنين كردى بى گمان پنهانى و آشكارا از او تشكر كرده اى. سپس اگر روزى توانستى نيكى او را جبران كنى، جبران كن. امالی صدوق ص ۳۷۲ تشکر و تقدیر از فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، جناب سرهنگ حاج ابراهیم ولدی که همواره لطفشان را به من ارزانی داشتند. از زحماتتان بی‌نهایت تشکر می کنم. نهایت سپاس و قدردانی خویش را خدمت حضرت عالی ابراز می دارم. از خداوند متعال برایتان سلامتی و توفیق روز افزون مسئلت دارم.
فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، آقای حاج ابراهیم ولدی دربارهٔ حالات پدر بزرگوارشان می گویند: « در مجالس ذکر مصیبت آقا ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام حالاتشان قابل وصف نیست، به ویژه وقتی نام قمر منیر بنی هاشم علیه السلام می آمد، دیگر نگاه نمی کردند که دور و برشان چه کسی نشسته است و چه می گوید. مانند اسپند روی آتش می سوختند و ضجه می زدند. گاهی اوقات بود که حقیر طاقت ضجه ایشان را نداشتم و مجلس را در دم ترک می نمودم.»
41.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابرها تیره و طوفان بلا در راه است همه غرقند به جز آنکه در این ساحل بود امام صادق علیه السلام: «اگر شیعیان با تضرّع و اصرار در دعا، فرجِ ما را بخواهند خداوند فرجِ ما را می رساند ولی اگر دست روی دست بگذارند وقتی کار به نهایت رسید، فرج فرا می رسد.» بحار الأنوار جلد ۵۲ صفحه ۵۲
فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، آقای حاج ابراهیم ولدی می گویند: در زمان تشرف به مضجع شریف حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام سر از پا نمی شناختند و در آن چند روز که مشرف بودند خواب از چشمانشان می رفت. شبها را تا سپیده دم بیدار می ماندند و چشم بر گنبد طلایی می دوختند و اشک چشمانشان مانند مروارید غلطتان مدام سرازیر بود.
فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، آقای حاج ابراهیم ولدی می گویند: ایشان به واسطهٔ علاقه مندی به سادات و اینکه آنان را ذریهٔ حضرت زهرا سلام اللّه علیها می دانستند احترام ویژه ای برایشان قائل بودند و همواره در مقابل سادات خود را کوچک می‌شمردند.
بیا که خانهٔ دل بی تو رو به ویرانی است هوا بد است هوا ابری است طوفانی است خزان گذشت و خزانِ فراق هست هنوز بدونِ تو، همهٔ فصل‌ها زمستانی است شب فراق بلند است یا شب یلدا؟! کجا شبی چو شب انتظار طولانی است کمی برای تو بگذار روضه خوان باشم که چشمت از غم جدت همیشه بارانی است مریض عشق شدم بس به روضه خو کردم فقط دوایِ من این است گریه درمانی است محمد بیابانی
فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، آقای حاج ابراهیم ولدی می گویند: وقتی برای اولین بار به منزل آقای بهجت مراجعه می نمایند، معظم له به گرمی از ایشان استقبال می کنند و ایشان را به داخل منزلشان دعوت می نمایند و ساعاتی با یکدیگر خلوت می کنند و به گفتگو می نشینند.
فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، آقای حاج ابراهیم ولدی می گویند: ایشان در سال هزار و سیصد و پنجاه به واسطهٔ اشتغال در امور دولتی، خدمت حضرت آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی می رسند و از معظم له اجازهٔ استفاده از حقوق دولتی آن زمان را کسب می کنند و به واسطهٔ همین با حضرت آیت الله صافی گلپایگانی ریاست دفتر ایشان مکاتبات و نامه نگاریهای متعدد داشته اند.
إنّ الحسين مصباح الهدیٰ و سفينة النجاة تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند روشنی نیست به چشم و دل بی چشم و دلی از شب زلف تو تا روز سیاهش ندهند کوه طاعت اگر آرد به قیامت زاهد بی تولّای تو حتی پر کاهش ندهند به غباری که ز کویت به رخم مانده قسم هر که خاک تو نشد عزت و جاهش ندهند دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند تو نوازش کنی آن را که نگاهش نکنند تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند تلخی عشق حلاوت ندهد «میثم» را تا که سوز سحر و اشک پگاهش ندهند
فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، آقای حاج ابراهیم ولدی می گویند: یکی دیگر از خصوصیات ایشان که نسل امروز می تواند از آن سرمشق بگیرد، توجه ایشان به لقمهٔ حلال بود. ایشان همواره از درآمد شبهه دار پرهیز می کردند و هیچگاه در طول زندگی زیاده خواه نبودند و حرص به مال اندوزی نداشتند و آنچه را که از مال دنیا در حد بسیار اندک در اختیار داشتند سعی می نمودند به نحو شایسته در حد رعایت شئونات خانوادگی استفاده نمایند.
فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، آقای حاج ابراهیم ولدی می گویند: دست به هر کاری می زدند مقید بودند که آن کار باید به نحو احسن انجام گیرد، حال چه امور دنیوی باشد و چه آخرتی. در امور معنوی به دنبال افراد برجسته بودند. معتقد بودند هر صاحب دلی را بایستی از نزدیک با او هم نفس شد. به هر شهر و دیاری می رفتند و با بزرگان آن ملاقات می کردند.
فرزند بزرگوار حاج آقا ولدی، آقای حاج ابراهیم ولدی می گویند: اخلاص در اعمال و شب زنده داری و مداومت در قرائت قرآن به صورت روزانه و مستمر از ویژگیهای ایشان بود. در همهٔ جمع های خانواده، به لحاظ رعایت اخلاق و آداب معاشرت شرکت می نمودند اما بیشتر با افرادی مأنوس می شدند که عاشق اهل بیت باشند. از خصوصیات اخلاقی عالمان دینی قدیم مدام یاد می کردند. به واسطهٔ علاقه مندی وافر ایشان به سلسلهٔ جلیلهٔ روحانیت، در انفوانِ جوانی، صبیهٔ یکی از روحانیون زاهد همدان را به همسریِ خود انتخاب می نمایند. زنده داری
بسم الله الرحمن الرحیم شنیدم که بعضی گفته اند حاج آقا ولدی عالم نبوده اند و فقط گریه کن خوبی برای سید الشهداء بوده اند. إن شاء الله که این کلام از سر غفلت گفته شده است ولی اگر اینطور نباشد ابتدا بی ادبی و جسارت به امام حسین علیه السلام و بعد به مقام گریه کن امام حسین است. حاج آقا ولدی نه عارف بود و نه عالم البته به معنای مصطلح. اصلأ عرفان و علم حقیقی چیست؟ مقام گریه کن سید الشهداء کدام است؟ مگر نفرموده اند که: « العلمُ نورٌ یقذفه الله فی قلب من یشاء» مگر در حدیث اولو الالباب حضرت امام صادق علیه السلام نفرموده اند که: «... عالمانی که علم را از راه طلب و تحصیل به دست آورده اند اکثراً به پستی می گرایند و به بلندی دست نمی یابند زیرا حق خداوند را مراعات نمی کنند و به آنچه بدان امر کرده است عمل نمی نمایند و خدا را بدان گونه که سزاوار است نمی شناسند و آن چنان که شایسته است دوست نمی دارند. بنابراین نمازها، روزه ها، روایتها و علمهای آنان تو را نفریبد که خرانی گریزنده اند.» در کامل الزیارت از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: هیچ گریه کننده ای نیست که بر امام حسین علیه السلام گریه نماید، مگر آن که به حضرت فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها تقرب جسته است و ایشان را با گریه اش یاری کرده است و نیز به حضرت رسول صلی الله علیه و آله تقرب پیدا کرده و حق همه ما را ادا کرده است. کامل الزیارات ص ۸۱ ح ۶ کجا چنین مقامی را در جای دیگر فرموده اند؟ آری بدین معنا عالم تر و عارف تر از ولدی پیدا نمی کنید که بدون انحراف و توهمات، صراط مستقیم را شناخت و در آن قدم گذاشت. جایگاه ولدی را در دستگاه سید الشهدا و اهل بیت، حاج اصغر زنجانی روشن ضمیر شناخت که بعد از عمری نوکری این خانواده، در مقابلش اینگونه تواضع نمود. چه زیبا امام خمینی سروده اند: از درس و بحث مدرسه ام حاصلی نشد کی می توان رسید به دریا از این سراب؟ هر چه فرا گرفتم و هر چه ورق زدم چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب و السلام علی من اتّبع الهدیٰ
شبی در محضر مبارک حاج آقا ولدی نشسته بودیم که زنگ تلفن منزلشان به صدا درآمد. ایشان تلفن را در حالت بلندگو وصل نمودند و پاسخ دادند. شخصی از شهر تبریز با ایشان تماس گرفته بود که ایشان را نمی شناختم و بعداز احوال پرسی و ارادت خدمت حاج آقا عرضه داشت: به خدا قسم امشب شما را در هیأتمان دیدم که با ما عزاداری می کردید. من سلام کردم و شما جواب سلامم را دادید. وقتی آمدم که خدمتتان عرض ادب کنم دیدم که شما رفته اید. حاج آقا با لبخند و طنین صدای خنده ای دلنشین به او فرمودند: الله اکبر... تبریز کجا؟! همدان کجا؟! من که الان منزل هستم. و او قسم یاد می کرد که خدا را شاهد می گیرم که خودتان بودید و من به شما سلام کردم و شما جواب سلامم را دادید. لحظاتی بعد از اینکه این تماس تمام شد، شخص دیگری (حاج آقا صفا تهرانی ) با ایشان تماس گرفت و مجددا حاج آقا تلفن را در حالت بلندگو متصل نمودند و حقیر کاملاً واضح، صدا را می شنیدم. او بدون مقدمه به حاج آقا ولدی با لحن دلنشین و محاوره ای گفت: به بابات امیرالمؤمنین، امشب دیدمت پشت پنجره فولاد، زیر نم نم بارون، دو ساعت روی پاهات ایستاده بودی، با امام رضا چی می گفتی؟!! حاج آقا با شکرخنده ای صدا دار فرمودند: من که الان در منزل هستم. شما الان کجا تماس گرفته اید؟ آن شخص بعد از این مطلب گفت: یادش به خیر روضهٔ مدرسهٔ فیضیه سال ۳۹. چه کار کردی دل آقا روح الله (حضرت امام خمینی رضوان الله علیه) رو بردی؟! که از صدر مجلس و محضر بزرگانی مثل آیت الله بروجردی اومد پایینِ مجلس، مقابل شما نشست... و حاج آقا سکوت کردند و هیچ سخنی بیان نفرمودند. بعد از اتمام تماس فرمودند این شخص از مبارزان صدر انقلاب و عضو برجستهٔ فداییان اسلام است. حاج آقا ولدی متولد ۱۳۱۹ بودند و آن موقع حدوداً ۲۰ ساله بوده اند. حاج اسد الله صفا معروف به حاج آقا صفا از یاران نزدیک شهید نواب صفوی و از اعضای برجسته فداییان اسلام و از فعالان نهضت امام خمینی رضوان الله علیه که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در دادگاه های انقلاب خدمات ارزنده ای داشته اند. برای این مرد دوست داشتنی که به اهل بیت مخصوصاً امیر المؤمنین علیهم السلام محبت و ارادت و شیفتگی بی نظیری دارد، مرد سیاست و ادب و اخلاق، آرزوی سلامتی و عافیت و توفیق روز افزون داریم.
34.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش می شد که سر کوی توام منزل بود گرد شمع رخ تو حلقهٔ اهل دل بود من اگر عاشق و شیدا شده ام نیست عجب هر که مهر تو نباشد به دلش بی دل بود آنکه نشناخت تو را هر چه شناسد لغو است بی خبر آنکه به این سرّ نهان جاهل بود ولدی را نشناسند مگر پاک دلان پای لنگ دگران در طلبش در گِل بود ولدی کیست؟ همان کس که خدای عشق است آنچه خوبان همه دارند در او حاصل بود چون تو باشی چه نیازی به طواف حرم است هر نمازی که نباشد به سویت باطل بود ابرها تیره و طوفان بلا در راه است همه غرقند به جز آنکه در این ساحل بود ۸۹/۶/۲۹
کسانی که حاج آقا ولدی را می شناختند، می دانستند که ایشان اهل گریه بر سید الشهدا علیه السلام هستند. هر روز چندین ساعت گریه شدید، با آن حالاتی که قابل توصیف نیست. گویی قتلگاه در مقابلشان مجسم است. چه ضجه ای، چه اشکی. کسی تحمل دیدن آن حالات را هم نداشت. از اعماق وجود می سوختند و به خود می پیچیدند. شاید بعضی، از توسلات عجیب ایشان آگاهی داشتند. از این که مدتهای طولانی، دو زانو و با کمال ادب مانند غریقی که هیچ راه نجاتی جز حضرات معصومین علیهم السلام نیافته، به آنها پناه می بردند و از آنها یاری می گرفتند و به آنها عرضه می داشتند: جز شما هیچ کس. گاهی چهل زیارت عاشورا پشت سر هم با چه حالی می خوانند. اما یکی از صفات کمتر شناخته شدهٔ ایشان، کتمان بی نظیر ایشان بود که مانند نداشت. نه تنها نمی خواستند شناخته شوند و دنبال مرید نبودند بلکه کاملاً بر عکس، به گونه ای عمل می کردند که حتی کسی گمان نکند ایشان برجستگی خاصی دارند و در خفا وظایف خود را انجام می دادند. طوری رفتار می کردند تا کسانی که دنبال عارف می گشتند و می خواستند به کشف و کرامت برسند نزدیک هم نشوند. بسیار بوده اند کسانی که کشف و کرامت داشته اند ولی اهلش می دانند که آنچه مهم است، منشأ و انگیزهٔ این کرامات است و اینکه آیا مورد تأیید و رضایت حضرات معصومین قرار دارد یا نه. حاج آقا در این مورد بی نظیر است و آنها که باید، تأییدات آل الله علیهم السلام را از ایشان می دانند. در مدتی که در محضر شریفشان حضور داشتم، گاهی پیش می آمد که بزرگانی به خدمتشان می رسیدند و مطالبی می گفتند یا خودشان اشاراتی می کردند و اندکی پرده از عظمت ایشان کنار می رفت. و این شاید به این خاطر بود که به بنده و مکتوم نگه داشتن این مطالب در زمان حیاتشان اعتماد داشتند. اکنون بعد از گذشت پنج سال از رحلت ایشان و با توجه به اینکه کاری در جهت معرفی ایشان نشده است، إن شاء سعی می کنم اندکی از آنچه می شود گفت بیان کنم. اعتراف می کنم ایشان را کسی جز خدا و ذوات مقدسه علیهم السلام نشناخت ولی حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «ما لا یدرک کله لا یترک کله» کاری را که نمی‌توان به شکل کامل انجام داد، نباید از اساس ترک کرد. و السلام علی من اتبع الهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاه رحمتت بر ماست، می دانم که می آیی ز اشک دوستان پیداست می دانم که می آیی گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا تو تنها و علی تنهاست می دانم که می آیی به گوش شیعه از پشتِ در آتش زده گویی صدای نالهٔ زهراست می دانم که می آیی به یاد کربلا، کرب و بلا شد عالم امکان زمان هر روز عاشوراست می دانم که می آیی هنوز آیات قرآن از لب جدّت به نوک نی به گوش زینب کبراست، می دانم که می آیی به یاد آب آب تشنگان، چشم محبانت ز اشک و خون دل دریاست می دانم که می آیی هنوز آن زخم پیکانی که بر چشم عمویت خورد به چشم خون فشان ماست می دانم که می آیی تماشای خیالیِّ سر اصغر به نوک نی شرار آتش دل هاست می دانم که می آیی به خون پاک مظلومانِ عالم می خورم سوگند که مهدی مصلح دنیاست می دانم که می آیی اگرچه غایبی «میثم» به چشم خویش می بیند لوای دولتت برپاست می دانم که می آیی
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد هرکه خاک در میخانه به رخساره نرفت
حاج آقا ولدی فرمودند: سالها پیش _حدود دههٔ ۱۳۶۰ هجری شمسی_ وقتی که مشرف به بارگاه ملکوتی حضرت علی ابن موسی الرضا سلام الله علیه شده بودم، در مقابل پنجرهٔ فولاد ایستاده بودم و با حضرت نجوا می کردم. اشک از چشمانم سرازیر بود و متوجه حضور کسی نبودم. شخصی معمم به همراه چند نفر در کمال ادب و خضوع کنارم ایستادند. من در حال خودم بودم که ایشان سلام کردند و من جواب سلامشان را دادم و مشغول به حال خود شدم. ایشان گفتند: من وحید خراسانی هستم و برای تشرف به محضر امام رضا سلام الله علیه می خواهم از خدمتتان اذن بگیرم. به ایشان گفتم: من خود را قابل نمی دانم. ایشان گفتند: تا شما اذن ندهید، به زیارت مشرف نخواهم شد. آقای ولدی به ایشان می گویند: شما صاحب اجازه اید. و این فقیه و عالم اعلم دست آقای ولدی را متواضعانه می بوسند و از خدمتشان مرخص می شوند.
حاج آقا ولدی بر خلاف بسیاری از اهل کشف و کرامت، نه برای منفعت طلبی یا خودنمایی و نه سرخود و بدون اذن، بلکه تنها در مواردی که حضرات معصومین علیهم السلام به ایشان حواله می دادند عمل می نمودند. چه بسیار بیماران غیر قابل علاجی که با دم ایشان که مسیح زنده می کرد، شفا پیدا کردند ولی فقط در مواردی که حضرات می خواستند. و چه بسیار از گمگشتگان طریق عشق، که به دستور آل الله علیهم صلوات الله، در ظاهر و باطن دستگیری می کردند. از راه «علم » تنها می توان به «معلوم » رسید و تنها از راه «عشق » است که می توان به «معشوق » رسید. و چه کسی می داند که راه عشق چیست و چه خطراتی دارد؟!! که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها _ کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟ در ره منزل لیلی که «خطرها»ست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی _ شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها؟! ___ قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی مدعیان این راه زیادند ولی بویی از عشق هم به مشامشان نرسیده است. به قول امام خمینی: این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب کسی که خضر های گمشده در راه را هدایت و راهنمایی می کرد و نجات می داد، حاج آقا ولدی بود ولی فقط با خواست خدا و ذوات مقدسه علیهم السلام. و ما تشاؤون إلًا أن یشاء الله إن شاء الله چند مورد از این هدایت ها را، آن مقداری که می شود بیان خواهم کرد. و السلام علی من اتّبع الهدیٰ