eitaa logo
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
26.1هزار دنبال‌کننده
696 عکس
289 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از رمان‌های این نویسنده پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای👇 شایع شده عاشق شده ام به عشق دچار میشوم در هوس خیال تو نویسنده و مدیر کانال👇 @A_Fahimi تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2234974399Ce3607f2322
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ کوهیار نگاهش متعجب میشود: -نه داداش من بی دعوت جایی نمیرم، کوروش گفت شب شماها اینجایید... شهاب صحبتش را قطع میکند: -نگفتم با دعوت یا بی دعوت... گفتم به خواست خودت اومدی؟ کوهیار با کنجکاوی اخمی میکند: -چرا منظورتو نمیگیرم؟ شهاب که انگار کمی کلافه شده توضیح میدهد: -بذار ساده اش کنم تا مغزت کار بیفته، دارم میپرسم خودت خواستی بیای یا مثلا کسی ازت خواسته؟ یکی مثل هاله! کوهیار انگار کمی جا میخورد: -هاله کجا بود داداش؟ اومدم دور هم باشیم! شهاب سری تکان میدهد و انگار که باور نکرده باشد آهانی میگوید، کوروش خودش را جلو میکشد: -بابا سوالای هیجانی بپرسید، اینا چیه دیگه، کوهیار منو نگاه کن... تا به حال شده یکی از شاگردات دلتو ببره؟
با تو خوشبخت ترین✨ آدم این قافله ام💛 کم نشو ... دور نشو... بی تو جهانم خالیست....🪐 ∞ ⃝⃘♡💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ کوهیار میخندد: -از تو چه پنهون از چندتایی شون خوشم اومده ولی خب نمیشه پیشنهاد بدم که... ناسلامتی استادم... آبرو دارم! شهاب نیشخند میزند: -کاش حرفات درمورد پریا هم صدق میکرد! کوهیار مات نگاهش میکند: -انگار زیادی بهت برخورده داداش، من که از ماجرای بین تون مطمئن نبودم که اینجوری تیکه میندازی! گلویی صاف میکنم: -کافیه بچه ها... بچرخونین بطری رو استاد! کوهیار نگاهم میکند و سر تکان میدهد، بطری را میچرخاند و درست روبروی من توقف میکند، آب دهانم را قورت میدهم که با لبخند میپرسد: -جرات یا حقیقت؟ از ترس اینکه سوال مزخرفی بپرسد فوری میگویم: -جرات!
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ ابروهایش با حیرت بالا میدود، پروا هم از هیجان جیغی میکشد که کوهیار میگوید: -پس که اینطور... نگاهش را اطراف حیاط بزرگ میچرخاند، آب دهانم را قورت میدهم، نگاه حرصی و خصمانه شهاب به کوهیار است، انگار او هم دلهره دارد که کوهیار لبخند شیطنت باری میزند: -آهان یافتم... گیتارمو از صندوق عقب ماشین میارم بعد میگم! فوری از جایش بلند میشود که درمانده مینالم: -گیتار برای چی؟ بی توجه به سوالم سمت در میدود که شهاب با فکی منقبض شده رفتنش را نظاره میکند: -این مردک چی تو سرشه؟ کوروش برای آرام کردنش میگوید: -آروم باش پسر، بازیه، چرا داغ میکنی؟ پروا تماشایم میکند: -آره پریا جون، چرا بیخود استرسی شدی؟ فوقش میگه گیتار بزنی یا بخونی دیگه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 🎬 💞 ❤️‍🔥 به تارموت قسم تویی همه کسم🍃💕❤️ ❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
ʚ♡ɞ ✨تو جات تو هَمین بَغَلِه🫂 بِگو خِب شبت بخیر جانا😍 ∞ ⃝⃘♡💖
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 🎬 💞 ❤️‍🔥 بمونی تو قلبم الهی الهی....❤️ ❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ نفس عمیقی میکشم و برای اینکه شهاب هم آرام شود زمزمه میکنم: -نه من اوکی ام! کمی بعد کوهیار همراه گیتارش به جمع مان اضافه میشود، گیتار را روی پایش میگذارد و آماده نواختن میشود، با کنجکاوی به حرکاتش نگاه میکنیم که اشاره میزند: -زدن و خوندنش با من، رق,صیدن از تو! مات به دهانش زل زده ام، درست شنیده ام؟ هنوز مبهوت کلماتی که شنیده ام هستم که شهاب با عصبانیت گیتار را از دستان کوهیار چنگ میزند و سمت مخالفش میبرد: -چرت و پرتا چیه؟ خجالت نمیکشی؟ مگه من مردم که پریا... نفسش را با عصبانیت فوت میکند و ادامه میدهد: -میخوای حرص منو دربیاری نه؟ از اینکه امشب «نه» شنیدی میخوای تلافی کنی؟ کوهیار با حیرت و پررویی میخندد: -نه داداش این حرفارو از کجا میاری؟ بابا پریا خودش جراتو انتخاب کرد، حالام هر چی من گفتم باید انجام بده!
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ شهاب با دندان هایی به هم فشرده شده میخواهد سمت کوهیار خیز بردارد که کوروش مداخله میکند: -عه چتونه بچه ها... کوهیار تو هم چه حرفا میزنی، یه چیزی بگو که شدنی باشه، اگه اینو به پروا هم میگفتی من همینقدر عصبی میشدم که الان شهاب شده، بچه بازیا چیه؟ درست بازی کنید! کوهیار سری تکان میدهد: -باشه باشه داغ نکنید! بعد به چشمانم زل میزند، نمیدانم چرا من هم احساس میکنم کوهیار دارد تلافی جوابی که گرفته را سر من در می آورد: -خب حالا که اینجوری شد... پس... بپر تو استخر! شهاب با کلافگی پوفی میکشد که کوهیار میگوید: -ای بابا چیه داداش؟ نکنه توقع داری بگم بیاد ماچت کنه تا به مذاقت خوش بیاد، هان؟ شهاب با چشمانی ریز شده به کوهیار زل میزند، خیلی خوب مشخص است که تنها دارد مراعات بقیه را میکند وگرنه بدش نمی آید تا یک مشت جانانه نثار فک کوهیار بکند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا