عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت306 📝
༊────────୨୧────────༊
سکوت میکنم که میپرسد:
-تو چکار میکنی؟ از اونجا برام بگو، رابطت با سهراب چطوره؟
-راستش رابطه دوستانه ای نداریم، یبارم قصد داشت از روی هوا و هوس بهم نزدیک بشه که مانعش شدم، راستی مهتاب من متوجه یه موضوعی شدم!
با کنجکاوی نگاهم میکند:
-چی شده؟
-سهراب برای ادامه تحصیل نبوده که میخواست بیا هلند!
چشمانش گرد میشود:
-پس واسه خاطر چی بوده؟
-حمایت پدرش! من تازه دیشب متوجه شدم که پدرش بهش قول و قرار کار و موقعیت عالی داده و اونم رو حساب ثروت هنگفت پدرش تصمیم گرفته خاله رو دور بزنه و با دروغ بیاد اینجا، موندم من وسط این ماجرا چه غلطی میکنم!
عصبی میتوپد:
-خود خرت خواستی، یادته چقدر من و اون شهاب مادر مرده بهت گفتیم نکن؟
چشمانم برق میزند:
-راستی گفتی شهاب... همین امروز صبح باهام تماس گرفت و ازم پرسید چرا درمورد اعترافش هیچی نمیگم!
-عجب! پس آقا دلش هوایی شده...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع