عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت319 📝
༊────────୨୧────────༊
-این چه حرفیه! مهمونتم با خودت بیار هر کسی که هست، درضمن جایگاه تو و سهراب از هم جداس زود بیا منتظرتم، دیر نکن.
دهان باز میکنم تا مخالفت کنم که تماس را قطع میکند با تعجب به صفحه موبایلم نگاه میکنم و زیرلب غر میزنم:
-لعنتی!
صدای امیلی باعث میشود به خود بیایم:
-طوری شده؟ کمکی از دست من ساخته اس؟
نفس عمیقی میکشم و لبخند میزنم:
-نه امیلی فقط پدر سهراب شوی لباس داره ازم خواست برم اونجا!
-خب باشه منم دارم میرم خونه.
-نه نه موضوع تو نیستی، راستش دلم نمیخواد برم!
-خب اگه دلت نمیخواد با خانواده سهراب تنها باشی میتونم همراهیت کنم!
حیرت زده نگاهش میکنم:
-پس مادربزرگت چی؟
-نگران نباش اون بیچاره کاری به من نداره تا من ناهارشو آماده میکنم حاضر شو.
و از خانه بیرون میرود.
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع