eitaa logo
(رمان‌های‌بانو‌اعظم‌فهیمی)♡همسرتقلبی‌من♡
28.4هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
451 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از رمان‌های این نویسنده پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای به #چاپ رسیده👇 🔴 شایع شده عاشق شده ام 🔴 به عشق دچار میشوم 🔴 در هوس خیال تو تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2234974399Ce3607f2322
مشاهده در ایتا
دانلود
(رمان‌های‌بانو‌اعظم‌فهیمی)♡همسرتقلبی‌من♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ با لبخند نگاهش میکنم: -باز خوبه خواهر هاله دارن میرن جنوب؛ وگرنه خان‌جون باز دلش میسوخت میگفت اونا هم بیان! -آره والا، من که عروس اصلی شونم حق ندارم خواهرمو ببینم، اونوقت خانجونت هی خواهر هاله رو دعوت میگیره، چرا یکبار نسترنو دعوت نگرفت؟ اصلا این خانجونت از اول با من و خانوادم لج بود! بی اختیار بلند میخندم: -مامان بسه اینقدر غیبت مادرشوهرتو نکن؛ پاشو برو بخواب الان بابا شاکی میشه ها! همین موقع صدای پدر از اتاق خوابشان به گوش میرسد: -ناهید خانم صبح شد! هنوز نمیخوای یه لیوان آب بدی دست ما؟ مادر لب میگزد: -وای راست میگه گفته بود آب ببرم براش! چشمکی میزنم: -آب بهونه‌اس ناهید جون! از بازویم نیشگونی میگیرد و با خنده (پدرسوخته ای) نثارم میکند و میرود.